saeed99 2563 ارسال شده در 13 تیر، 2011 با درود یه شعر در مورد ایران ، وطنت بگو اضافه کردن نام شاعر در پایان هر شعر مایه خرسندی است . اولین شعر را به یاد و افتخار بزرگ پارسی سرای ایران زمین ، فردوسی نامدار ، به دوستداران ایران زمین پیش می کنم . چوايران نباشدتن من مباد در اين بوم بر زنده يك تن مباد فردوسی 10
Astraea 25351 ارسال شده در 13 تیر، 2011 هرگز نخواب کوروش دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد***بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد کارون زچشمه خشکیدالبرزلب فروبست***حتا دل دماوند آتش فشانندارد دیو سیاه دربند آسان رهید وبگریخت***رستم در این هیاهو گرز گرانندارد روز وداع خورشید زاینده رودخشکید***زیرا دل سپاهان نقش جهانندارد بر نام پارس دریا نامی دگر نهادند***گویی که آرش ما تیر و کمانندارد دریای مازنی ها بر کام دیگران شد***نادر زخاک برخیز میهن جوانندارد دارا کجای کاری دزدان سرزمینت***بر بیستون نویسند دارا جهانندارد آییم به دادخواهیفریادمان بلند است***اما چه سود که اینجانوشیروان ندارد سرخ وسپید وسبزستاین بیرق کیانی***اما صد آه و افسوسشیر ژیان ندارد کو آن حکیم توسی شهنامه ای سراید***شاید که شاعر ما دیگربیان ندارد هرگز نخواب کوروش ای مهرآریایی***بی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد 9
saeed99 2563 مالک ارسال شده در 13 تیر، 2011 ز فردوسی ام آمد این گفته یاد كه داد سخن را چو او كس نداد چو ایران نباشد تن من مباد بدین بوم و بر زنده یك تن مباد 8
saeed99 2563 مالک ارسال شده در 13 تیر، 2011 دوباره می سازمت وطن :icon_gol: دوباره می سازمت وطن اگر چه با خشت جان خويش ستون به سقف تو می زنم، اگر چه با استخوان خويش دوباره می بويم از تو گُل، به ميل نسل جوان تو دوباره می شويم از تو خون، به سيل اشك روان خويش دوباره ، يك روز آشنا، سياهی از خانه ميرود به شعر خود رنگ مي زنم، ز آبی آسمان خويش اگر چه صد ساله مرده ام، به گور خود خواهم ايستاد كه بردَرَم قلب اهرمن، ز نعره ی آنچنان خويش كسی كه « عظم رميم» را دوباره انشا كند به لطف چو كوه می بخشدم شكوه ، به عرصه ی امتحان خويش اگر چه پيرم ولی هنوز، مجال تعليم اگر بُوَد، جوانی آغاز می كنم كنار نوباوگان خويش حديث حب الوطن ز شوق بدان روش ساز مي كنم كه جان شود هر كلام دل، چو برگشايم دهان خويش هنوز در سينه آتشی، بجاست كز تاب شعله اش گمان ندارم به كاهشی، ز گرمی دمان خويش دوباره می بخشی ام توان، اگر چه شعرم به خون نشست دوباره می سازمت به جان، اگر چه بيش از توان خويش سیمین بهبهانی 7
saeed99 2563 مالک ارسال شده در 13 تیر، 2011 نام جاوید وطن صبح امید وطن جلوه کن در آسمان همچو مهر جاودان وطن ای هستی من شور و سرمستی من جلوه کن در آسمان همچو مهر جاودان بشنو سوز سخنم که همآواز تو منم همه جان و تنم وطنم، وطنم، وطنم، وطنم بشنو سوز سخنم که نوا گر این چمنم همه جان و تنم وطنم، وطنم، وطنم، وطنم همه با یک نام و نشان به تفاوت هر رنگ و زبان همه با یک نام و نشان به تفاوت هر رنگ و زبان همه شاد و خوش و نغمه زنان ز صلابت ایران جوان ز صلابت ایران جوان ز صلابت ایران جوان بیژن ترقی 6
ooraman 22216 ارسال شده در 13 تیر، 2011 در روح و جان من میمانی ای وطن به زیر پا فتد آن دلی، که بهر تو نلرزد... شرح این عاشقی ، ننشیند در سخن که بهر عشق والای تو ، همه جهان نیرزد... ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران ، بد گهران... ای عشق سوزان ، ای شیرینترین رویای من تو بمان ، در دل و جان ای ایران ایران ، گلزار سبزت دور از تاراج خزان ، جور زمان ای مهر رخشان ، ای روشنگر دنیای من به جهان ، تو بمان سبزی صد چمن ، سرخی خون من ، سپیدی طلوع سحر ، به پرچمت نشسته شرح این عاشقی ، ننشیند در سخن بمان که تا ابد هستیم ، به هستی تو بسته ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران ، بد گهران ای عشق سوزان ، ای شیرینترین رویای من تو بمان ، در دل و جان ای ایران ایران ، گلزار سبزت دور از تاراج خزان ، جور زمان ای مهر رخشان ، ای روشنگر دنیای من به جهان ، تو بمان...... 6
saeed99 2563 مالک ارسال شده در 13 تیر، 2011 ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس چه سفرها کرده ایم ما برای بوسیدن خاک سر قله ها چه خطرها کرده ایم ما برای آنکه ایران خانه ی خوبان شود رنج دوران برده ایم ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود خون دل ها خورده ایم ما برای بوییدن بوی گل نسترن چه سفرها کرده ایم ما برای نوشیدن شورابه های کویر چه خطرها کرده ایم ما برای خواندن این قصه ی عشق به خاک رنج دوران برده ایم ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک ، خون دل ها خورده ایم نادر ابراهیمی 6
تینا 15116 ارسال شده در 13 تیر، 2011 ایران ایران وطنم فقط تویی تو هر جای دنیا که باشم عشق تو خون تو رگهام نمیشه از تو جداشم 4
saeed99 2563 مالک ارسال شده در 14 تیر، 2011 ای خطـه ایران ، مـیهـن ، ای وطـن من ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من تا هست کنار تو پر از لشگر دشـمن هـرگـز نـشـود خــالـی از دل مــحـن من دردا و دریغا که چنان گشتی بی برگ کـز یــافـتـه خـویـش نـداری کـــفـــن من بـسـیـار سـخـن گـفتم در تعزیت تو آوخ که نـگــریـــانــد کـس را ســـخــن من و آنـگاه نیوشند سخنهای مرا خلق کـز خـون مـن آغـشـتـه شود پیرهن من و امروز همی گویم با محنت بسیار درد او دریـــغـــا وطــــن مـن وطــــن من :icon_gol: 3
saeed99 2563 مالک ارسال شده در 14 تیر، 2011 ای ایران سرود «ای ایران» دقیقا در 27 مهر ماه سال 1323 در تالار دبستان نظامی (دانشکدۀ افسری فعلی) و در حضور جمعی از چهرههای فعال در موسیقی ایران متولد شد. شعر این سرود را «حسین گل گلاب» استاد دانشگاه تهران سروده بود، و از ویژگیهای آن، اول این است که تک تک واژههای به کار رفته در سروده، فارسی است و در هیچیک از ابیات آن کلمهای غیر فارسی وجود ندارد. سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژههاى خوشتراش فارسى است. زبان پاكیزهاى كه هیچ واژه بیگانه در آن راه پیدا نكرده است، و با این همه هیچ واژهاى نیز در آن ناشناخته نیست و دریافت متن را دشوار نمىسازد. ای ایران ای ایران، ای مرز پر گهر ای خاکت سرچشمه هنر دور از تو اندیشه بدان پاینده مانی تو جاودان ای دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم جان من فدای خاک پاک میهنم مهر تو چون شد پیشه ام دور از تو نیست اندیشه ام در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما سنگ کوهت دُر و گوهر است خاک دشتت بهتر از زر است مهرت از دل کی برون کنم برگو بی مهر تو چون کنم تا گردش جهان و دور آسمان بپاست نور ایزدی همیشه رهنمای ماست مهر تو چون شد پیشه ام دور از تو نیست، اندیشه ام در راه تو، کی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما ایران، ای خرم بهشت من روشن از تو سرنوشت من گر آتش بارد به پیکرم جز مهرت در دل نپرورم از آب و خاک و مهر تو سرشته شد گلم مهرت گر برون رود تهی شود دلم مهر تو چون، شد پیشه ام دور از تو نیست، اندیشه ام در راه تو، کی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما شاعر : حسین گل گلاب 6
گـنـجـشـک 24371 ارسال شده در 14 تیر، 2011 دردا به من که به پر طاووس عالمی یک وی گربه ی وطنم را دهم ز کف 5
saeed99 2563 مالک ارسال شده در 19 تیر، 2011 ای وطن ای مادر تاريخ ساز ای مرا بر خاک تو روی نياز ای کوير تو بهشت جان من عشق جاويدان من ايران من ای ز تو هستی گرفته ريشه ام نيست جز انديشه ات انديشه ام آرشی داری به تير انداختن دست بهرامی به شير انداختن کاوه آهنگری ضحاک کش پتک دشمن افکنی ناپاک کش رخشی و رستم بر او پا در رکاب تا نبيند دشمنت هرگز به خواب مرزداران دليرت جان به کف سرفرازان سپاهت صف به صف خون به دل کردند دشت و نهر را باز گرداندند خرمشهر را ای وطن ای مادر ايران من مادر اجداد و فرزندان من خانه من بانه من توس من هر وجب از خاک تو ناموس من ای دريغ از تو که ويران بينمت بيشه را خالی ز شيران بينمت خاک تو گر نيست جان من مباد زنده در اين بوم و بر يک تن مباد شاعر : علیرضا شجاعی پور 4
Khakestari 613 ارسال شده در 20 تیر، 2011 ای همه شعر و حکایت ای بزگ ای بی نهایت ای همه دار و ندارم اعتبارم ای ولایت... گریه هام تو ... خنده هام تو ... گفتنم تو ... خواستنم تو ... وقت زادن پیرهنم تو ... وقت مردن کفنم تو پیش تو دریا حقیره حتی این دنیا حقیره کی میتونه از تو باشه اما دور از تو بمیره ؟ منه عاشق کی میتونم لایق خاک تو باشم من که می میرم اگه که یه روزی از تو جدا شم لایق عشق تو یک روز کمونو گذاشت تو جونش اما باز پیش تو کم بود عشق آرش با کمونش ... .................. 4
saeed99 2563 مالک ارسال شده در 15 مرداد، 2011 به نام خداوند جان و خرد به کوروش به آرش به شیرین * قسم به نقش و نگار تخت جمشيد قسم که ايران همی قلب و خون من است گرفته ز جان از وجود من است * : در متن اصلی جمشید آمده است برگرفته از : وب نوشته فرزندان کوروش بزرگ 4
خانوم بهار 3412 ارسال شده در 15 مرداد، 2011 ما بچه های ایرونیم همیشه ایرونی میمونیم با هم یکصدا می خونیم با هم یکصدا ایران ایران ایران 3
wamba 274 ارسال شده در 19 مرداد، 2011 اگر ایران بجز ویرانســـرا نیست من این ویرانسرا را دوست دارم اگر آب و هوایش نیست دلـکش من این آب و هــوا را دوست دارم تمام عالـــم از آن شمـــــا باد من این یک تکه جا را دوست دارم دیگــــــــــــه نـــــــــــــدارم طاقت مونـــــــــــــــــــــــــــــــــدن من این شهر و رهـــــــــــــا مـــــــــی کنم از درد شبونه ام دل موطن من مـــــــــــــــرده زبیـــــــداد زمونــــــــــــــــــه ام های های های های.... سرم روی تن من، نباشه: گر که بیگانه بشه هموطن من اگــــــــــه خــــــــــــاک من از دست بــــــــــــره جایی ندارم دلــــــــــــــم میمیره از غصـــــــــــــــه دیگه، نــــــایی ندارم بجــــــــــز نـــــــــــــــام تو ای مـــــــام وطن! ای موطن من! دگر برروی لبهــــــــــــــــــــای خود،آوایـــــــــــــــــــــی ندارم ایران! ایران! ایران! سرم روی تن من، نباشه: گر که بیگانه بشه هموطن من مازیار/بعدها مهرداد آسمانی 7
ارسال های توصیه شده