رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ایدئولوژی ها یک سری اصول و ارزش هایی هستند که جامعه براساس آن زندگی و فکر میکند... در یک جامعه ایدئولوژی های مختلفی وجود دارند که نحوه ی تفکر افراد را از هم متمایز میکنند این عدم همسانی در نوع تفکر میتواند تابع متغییر های بسیاری مثل وضعیت مالی, تحصیلات, اعتقادات مذهبی, تفکر خانواده, سن و... باشند...

 

 

 

 

Excellent

:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 62
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

:icon_redface:

 

واقعا کارت درسته داداش وافن

لذت بردم ازخوندن پستا

یه زمان دورونزدیکی یه تاپیکی با عنوان واژه شناسی زدم ولی خب مقدماتی بود واون فرصت وتسلط رو نداشتم

کارت بیسته گل پسر:icon_gol:

لینک به دیدگاه
واقعا کارت درسته داداش وافن

لذت بردم ازخوندن پستا

یه زمان دورونزدیکی یه تاپیکی با عنوان واژه شناسی زدم ولی خب مقدماتی بود واون فرصت وتسلط رو نداشتم

کارت بیسته گل پسر:icon_gol:

 

مرسی داداش spow... :icon_redface:

 

شرمنده میکنی... :icon_redface:

 

:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه
Anarchism (سامان ستیزی): سامان ستیزی تفکری سیاسی است که بیان میکند یک جامعه نباید دارای یک حکومت مرکزی باشد, قانون, پلیس و تمامی مقامات دیگر باید حذف شوند و جامعه باید با همکاری تمامی اعضای آن اداره شود... این تفکر بر این عقیده است که بهرین راه برای اداره ی یک جامعه از طریق افزایش و برتری دادن به اخلاقیات در افراد و در نتیجه در کل جامعه است... به طور خلاصه یعنی مسک نفس در ابعاد اجتماعی... این تفکر برای اولین بار در قرن 18 قدرت یافت... البته سامان ستیزی قبل قرن هجدهم هم کم و بیش در بین فلاسفه رایج بود و مبلغین و منتقدین مخصوص به خود را داشت...

 

 

:icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه
معمولا یک حکومت کمونیستی اگر از نظر اقتصادی با مشکل رو به رو نشه تا ابد ادامه خواهد داشت... در نتیجه تا زمانی که از نظر اقتصادی با ورشکستگی رو به رو نشند (مثل مدل شوروی) با همین ایدئولوژی ادامه میدند...

 

یه سوال؟

می تونیم بگیم علت اینکه حکومتی مانند حکومت فعلی ایران به خاطر اینکه تو مسایل اقتصادی دچار مشکلات حاد نشده هنوز پا برجاست

چون بعضی از ویژگی های کمونیستی در این حکومت وجود داره مثل بخش عظیم دستگاههای دولتی

بزار واضح تر بگم

می تونیم بگیم این حکومت تا زمانی هس که دولت بتونه حقوق کارکنان دستگاههای دولتی رو بدهد وضع اقتصاد رو در حدی نگه دارد که قشر ضعیف و متوسط بتواند با پولی که بدستش برسد حداقل نیازهای زندگی خود را تامین کند ؟

لینک به دیدگاه

این یک دلیل میتونه باشه ولی صرفا اینجوری نیست چون خیلی دلایل دیگه هم میتونه باشه که این نظام رو نگه میداره

مثلا وجود امام زمان حتا با وضع اقتصادی بدتر این مملکت رو نگه میداره!

لینک به دیدگاه
این یک دلیل میتونه باشه ولی صرفا اینجوری نیست چون خیلی دلایل دیگه هم میتونه باشه که این نظام رو نگه میداره

مثلا وجود امام زمان حتا با وضع اقتصادی بدتر این مملکت رو نگه میداره!

نه واقعا برام سواله

از لحاظ علم اقتصاد بخوایی نیگا کنی از لحاظ شاخص های اقتصادی وضع ایران خیلی وخیمه خیلی

ولی وقتی میری تو بطن جامعه می بینی ملت حتی بیشتر از زمونی که مثلا تخم مرغ دونه ای 2 تومن بود پول دستشون هست اون موقع مثلا 5 تا تخم مرغ می خریدن اما حالا که شده دونه ای 200 تومن شونه ای می برن خونه

یا با اینکه بنزین گرون شده ولی ملت بازم تو خیابونا هستن یا مدل ماشین عوض می کنن

چن تا چن تا خونه و اپیارتمان می خرن

اینا تناقض خیلی داره

طلا گرون شده ولی تعداد طلا خران زیاد شده باللاخره این پولا از یه جاهایی دست مردم میرسه دیگه

چطوری

با چه مدل اقتصادی - سیاسی این حکومت و شیوه اداره مملکت رو میشه منطبق کرد؟

لینک به دیدگاه
نه واقعا برام سواله

از لحاظ علم اقتصاد بخوایی نیگا کنی از لحاظ شاخص های اقتصادی وضع ایران خیلی وخیمه خیلی

ولی وقتی میری تو بطن جامعه می بینی ملت حتی بیشتر از زمونی که مثلا تخم مرغ دونه ای 2 تومن بود پول دستشون هست اون موقع مثلا 5 تا تخم مرغ می خریدن اما حالا که شده دونه ای 200 تومن شونه ای می برن خونه

یا با اینکه بنزین گرون شده ولی ملت بازم تو خیابونا هستن یا مدل ماشین عوض می کنن

چن تا چن تا خونه و اپیارتمان می خرن

اینا تناقض خیلی داره

طلا گرون شده ولی تعداد طلا خران زیاد شده باللاخره این پولا از یه جاهایی دست مردم میرسه دیگه

چطوری

با چه مدل اقتصادی - سیاسی این حکومت و شیوه اداره مملکت رو میشه منطبق کرد؟

 

اگه چیزی خیلی کم باشه به چشم میاد، این چیزی که شما میگی هست ولی چون تعدادش نسبت به قبل کمتر شده بیشتر روش زوم میشیم

مثلا همین ماشین عوض کردن، در ضمن این نکته هم هست که شما به چند نفر معدود اشاره کردی و قشر عموم مردم وضعشون فعلا زیاد تغییر نکرده ولی در آینده ی نزدیک به شدت اوضاع ما (قشر متوسط) بی ریخت میشه

این برداشتی بود که من کردم ولی حتما وقتی وافن عزیز بیاد با دلیل و خیلی روشن جواب میده

لینک به دیدگاه
نه واقعا برام سواله

از لحاظ علم اقتصاد بخوایی نیگا کنی از لحاظ شاخص های اقتصادی وضع ایران خیلی وخیمه خیلی

ولی وقتی میری تو بطن جامعه می بینی ملت حتی بیشتر از زمونی که مثلا تخم مرغ دونه ای 2 تومن بود پول دستشون هست اون موقع مثلا 5 تا تخم مرغ می خریدن اما حالا که شده دونه ای 200 تومن شونه ای می برن خونه

یا با اینکه بنزین گرون شده ولی ملت بازم تو خیابونا هستن یا مدل ماشین عوض می کنن

چن تا چن تا خونه و اپیارتمان می خرن

اینا تناقض خیلی داره

طلا گرون شده ولی تعداد طلا خران زیاد شده باللاخره این پولا از یه جاهایی دست مردم میرسه دیگه

چطوری

با چه مدل اقتصادی - سیاسی این حکومت و شیوه اداره مملکت رو میشه منطبق کرد؟

 

چون عامه مردم رو میبینی. اون عده ای رو می بینی ک تو این هرج و مرج روز به روز داره وضعشون بهتر می شه. توایران از بس بی قانونی یکم که که قالتاق باشی خیلی راحت می تونی پول درآری. ولی اون عده دیگه که سیلی می کوبونه تو صورتش رو که نمی بینی!! به همین دلیل شاید این روش نتونه آمارگیریه خوبی باشه.

ولی خودمم اینایی که گفتم رو خیلی قبول ندارم:ws3: یعنی این همیشه برام سوال بوده.

تاپیک جالبه اون پستای اولشو و توضیحاتاون لغات.

سر فرصت باید یاد بگیرم

لینک به دیدگاه

با کسب اجازه از دوستان(امیدوارم اگراشتباهی هم بود متذکربشن تا اصلاح کنم) وتشکری ویژه ودوباره از وافن عزیز:icon_gol:

اول دوسه تا نکته به عرض دوستان برسونم

اگر تو دانشنامه مطلبی اضافه میکنید خواهشا همه چیز رو مدنظر قرار بدید...منم شاید با موضوعی شدیدا مشکل داشته باشم ولی دلیل نمیشه تا سایرین رو دچار اشتباه یا مشکل بکنم

نکته دوم اینکه این نوع تاپیک ها متاسفانه شبیه انبار باروت میمونن ویک جرقه کافیه تا زحمات دوستان به هدر بره!اینو ازاین باب گفتم تا نقد مقطعی یک دوره یا نگرش تعمیم داده نشه به همه چیز وکلا به مباحث این تاپیک به دید اشنایی ونقد کلی مباحث پایه پرداخته بشه که متاسفانه جاشون خیلی خالیه دردانش اجتماعی وسیاسی ما!

نکته اخر اینکه اینها دیدها وایدئولوژی ها وافکارکلی وشاخصی هستند که درپریودهای مختلف تاریخی وبا اجماع افکار یا تحمیل قدرت جایی برای خودشون پیدا کردن وصاحب طرفداران وحکما منتقدانی شده اند

برای درک اینکه چه چیزی بهتر هست یا چه چیزی مشکل زاست ما با تعاریف جامعتری باید اشنا بشیم وسعی درتحلیل اونا داشته باشیم

واژگان ساده وگسترده ای چون

فرهنگ

اجتماع

روابط اجتماعی

مدنیت

روابط سیاسی

حقوق

قانون

ولغات ساده وملموس ودرعین حال بسیار گنگی که شاید تا بحال انگونه که باید وشاید به انها پرداخته نشده یا به صورت جزئی وارد مطلب شده ایم

درصورتی که بستر تعریف مکاتب روشن باشه دراین صورت براحتی میتوان به سنجش افکار نسبت به هم وحتی بصورت موردی پرداخت که چرا دیدی قابل قبول ویک دید دیگر علیرغم قابلیت پذیرش عمومی نامقبول هست

سپاس:icon_gol:

لینک به دیدگاه
چون عامه مردم رو میبینی. اون عده ای رو می بینی ک تو این هرج و مرج روز به روز داره وضعشون بهتر می شه. توایران از بس بی قانونی یکم که که قالتاق باشی خیلی راحت می تونی پول درآری. ولی اون عده دیگه که سیلی می کوبونه تو صورتش رو که نمی بینی!! به همین دلیل شاید این روش نتونه آمارگیریه خوبی باشه.

ولی خودمم اینایی که گفتم رو خیلی قبول ندارم:ws3: یعنی این همیشه برام سوال بوده.

تاپیک جالبه اون پستای اولشو و توضیحاتاون لغات.

سر فرصت باید یاد بگیرم

چی بگم

بزار استاد وافنی بیاد برامون توضیح بده :ws3:

لینک به دیدگاه
یه سوال؟

می تونیم بگیم علت اینکه حکومتی مانند حکومت فعلی ایران به خاطر اینکه تو مسایل اقتصادی دچار مشکلات حاد نشده هنوز پا برجاست

چون بعضی از ویژگی های کمونیستی در این حکومت وجود داره مثل بخش عظیم دستگاههای دولتی

بزار واضح تر بگم

می تونیم بگیم این حکومت تا زمانی هس که دولت بتونه حقوق کارکنان دستگاههای دولتی رو بدهد وضع اقتصاد رو در حدی نگه دارد که قشر ضعیف و متوسط بتواند با پولی که بدستش برسد حداقل نیازهای زندگی خود را تامین کند ؟

 

بله این میتونه یکی از دلایل باشه... کلا مسئله فقط حکومت های کمونیستی نیستند... تمام حکومت های دنیا در صورتی که در برنامه های اقتصادی شکست بخورند فرو میپاشند...

منتها اینکه ما به مشکلات اقتصادی در کمونیسم اشاره کردیم به این دلیل بود که سیستمی که در این ایدئولوژی طراحی شده از پایه مشکل داره... دلیل مشکلات ایران این نیست... ما اقتصادی دولتی داریم ولی نه کامل... تا قبل از این در ایران شرکت های خارجی سرمایه گذاری میکردند که الان این میزان کمتر شده و خود این باعث خروج سرمایه های پتانسیل میشه... یعنی سرمایه ای که میتونسته در ایران به کار گرفته بشه و نشده... تا زمانی که شرکت های خصوصی وجود داشته باشند و سرمایه های خارجی هم وارد کشور بشند هر اقتصادی توان مقاومت خواهد داشت... دلیل مشکلات اقتصادی ایران در حال حاظر و در تمام این سی سال یکی کمبود سرمایه های خارجی و دیگری دولتی بودن بخش های اساسی کشور و در نتیجه نبود رقابت هست... در جوامعی که شرکت ها و تمام صنایع بزرگ دولتی باشند دولت مجبوره به عنوان واسطه میان شرکت های مختلف عمل کنه و در حقیقت سرمایه رو از بخشی به بخش دیگری انتقال بده و در این بین همیشه بخشی ضرر میکنند... دولت هم سود بسیار بسیار پایینی نصیبش میشه... در صورتی که در اقتصاد های آزاد این مشکل وجود نداره... در ضمن هیچ سیستم قیمت گذاری آزادی هم وجود نداره و در حقیقت چینش اقتصاد که در تمام کشور ها برپایه ی عرضه و تقاضا هست به هم میخوره و دولت مجبور به تولید مقدار زیادتر یا کمتری محصول هست و همیشه با مشکل رو به رو میشه...

اما اینکه شما فرمودید تنها یکی از دلایلی هست که این دولت و این رژیم پابرجا هستند و پابرجا خواهند بود...

 

 

بعدا در مورد اینکه چرا حکومتی مثل جماهیر روسیه ی شوروی شکست خورد و چین کمونیستی باقی موند خواهم نوشت...

لینک به دیدگاه

مرسي از وافن بابت اطلاعات مفيدي كه ارائه كرد.

تاپيك جامعي بود و به قول خود وافن ميتونه بعنوان رفرنس باشه....

تنوع ديدگاه دوستان در اين تاپيك مويد پست اول همين تاپيكه كه گفته:

در یک جامعه ایدئولوژی های مختلفی وجود دارند که نحوه ی تفکر افراد را از هم متمایز میکنند این عدم همسانی در نوع تفکر میتواند تابع متغییر های بسیاری مثل وضعیت مالی, تحصیلات, اعتقادات مذهبی, تفکر خانواده, سن و... باشند...

 

مطمئنا" هر ايدئولوژي و تفكري ضعف و نقصي هم داره ولي بهتره كه هر كدوم نسبت به يكي ديگه سنجيده بشه تا ميزان موفقيت و كارايي اون مشخص بشه.....به شخصه تفكر ماركس رو خيلي دوست دارم......

اميدوارم اين تاپيك استارتي بشه براي بحث جداگانه و بررسي تك تك هر كدوم از مكاتب فكري.

لینک به دیدگاه

دگماتیسم : نوعی ایدئولوژی است که در اکثریت ایرانیان بدون استثنا در مکتب خاصی پیروان مخصوص خود را دارد.

ویژگی منحصر بفرد این ایدئولوژی این است که با اینکه به نظر اکثریت فرد در آن قرار دارد ولی خود فرد آنرا قبول نمیکند. چنین فردی دگم خطاب میشود.انسان دگم حق را در همه ی زمینه ها به خود میدهد. از اقتصاد تا نقشه کشی صنعتی. اگر با دلیل و برهان برایش ثابت کنی در خوشبینانه ترین حالت میگوید این یک چیز شخصی است.

در این ایدئولوژی حاکم هرکه باشد اگر مورد موافقت شخص دگم نیاشد باید برکنار شود و سعی عجیبی بر همراه کردن دیگران با نظر خود را دارد.

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

ایدئولوژی ها یک سری اصول و ارزش هایی هستند که جامعه براساس آن زندگی و فکر میکند... در یک جامعه ایدئولوژی های مختلفی وجود دارند که نحوه ی تفکر افراد را از هم متمایز میکنند این عدم همسانی در نوع تفکر میتواند تابع متغییر های بسیاری مثل وضعیت مالی, تحصیلات, اعتقادات مذهبی, تفکر خانواده, سن و... باشند...

همچنین دیکشنری وبستر ایدئولوژی را سیستمی از ایده ها و ایدال ها میداند که پایه و ساختار کلی سیاست های اقتصادی و سیاسی یک جامعه را مشخص میکند...

توضیحات و تعریف های زیادی از ایدئولوژی وجود دارد (که به یکی از آنها در بالا اشاره شد) ولی از کنار هم قرار دادن تمامی این توضیحات میتوان به یک تعریف کلی برای درک بهتر ایدئولوژی و خصوصیات آن رسید...

ایدئولوژی یک سیستم اعتقادی مشترک است که باعث برانگیختن حرکت و جوشش چه فکری و چه در بعد اجتماعی شود... افراد و گروه ها و دولت ها در یک اجتماع براساس اعتقادات خود و با استفاده از آنها عمل میکنند و با همین اعتقادات حرکت های خود را توضیح میدهند... بیشتر ایدئولوژی ها از ارزش های قانونی و هنجار های خواصی دفاع میکنند... یک ایدئولوژی میتواند آرمانی و توهم گرا باشد (مثل برابری در تفکر مارکسیستی) یا واقع گرا باشند (مانند کپیتالیسم), میتوانند ترقی خواه یا محافظ وضع موجود باشند (مثل جمهوری اسلامی)... ایدئولوژی سعی در نظم دادن به جامعه و جهان دارد, دشمنان و متحدین را مشخص میکند, خطر ها و موقعیت ها رو توضیح میدهد و تفاوت بین ما و آنها را مشخص میکند... ایدئولوژی ها منظم, ساختار سافته, رسمی هستند و معمولا دارای منطق فکری و دید مخصوص به خود میباشند... در نهایت میتوان گفت ایدئولوژی ترکیب علم, فلسفه, جامعه شناسی, دین و تخیل است...

در هر جامعه ای نوعی از تفکر غالب وجود دارد که به آن تفکر استیلا گفته میشود... هر تفکری که تفکر اکثریت باشد تفکر استیلا است... برای مثال در ایران تفکر استیلا تفکر دینی یا تئوکراتیک است... برای درک بهتر ایدئولوژی استیلا در هر جامعه باید به آن جامعه از دید جامعه شناختی نگاه کرد و با بررسی جهت حرکت کلی این جامعه به تفکر استیلا پی برد...

 

لیست کردن تمامی تفکرات سیاسی و توضیح آنها و زیر مجموعه های آنها کاری وقت گیر و مشکل است ولی در این نوشته سعی کردم به مهم ترین آنها اشاره کنم و هر کدام را مختصرا توضیح بدم...

 

Absolutism (مطلق گرایی): نوعی از ایدئلوژی سلطنتی ملی است که در آن حاکمیت مطلق و خشن و سرکوب گر وجود دارد که قدرت اداره و مطلق ملی به حساب می آید... در این حکومت معمولا به فرد یا افراد حاکم با دید وحشت و احترام بیش از حد نگاه میشود...

بر عکسی چیزی که به نظر میرسد و تعریف این نوع ایدئولوژی بیان میکند در جوامع مطلق گرا حاکمان قدرت مطلق ندارند اگر چه عوام در جامعه به این دید به حاکمان نگاه میکنند و فرض بر وجود قدرت مطلق است ولی این حاکمان برای بقا به شدت وابسته به زیر گروه های خود برای حفظ قدرت و ادامه زندگی اقتصادی و نظامی هستند... در نهایت معمولا این زیر دسته ها حاکم را مورد انتقاد قرار میدهند و در نهایت دست از پیروی برداشته و حاکمیت تغییر میکند... به عنوان نمونه ی یک حکومت مطلق گرا میتوان به حکومت فرانسه در اوایل دوران مدرنیته اشاره کرد...

 

Anarchism (سامان ستیزی): سامان ستیزی تفکری سیاسی است که بیان میکند یک جامعه نباید دارای یک حکومت مرکزی باشد, قانون, پلیس و تمامی مقامات دیگر باید حذف شوند و جامعه باید با همکاری تمامی اعضای آن اداره شود... این تفکر بر این عقیده است که بهرین راه برای اداره ی یک جامعه از طریق افزایش و برتری دادن به اخلاقیات در افراد و در نتیجه در کل جامعه است... به طور خلاصه یعنی مسک نفس در ابعاد اجتماعی... این تفکر برای اولین بار در قرن 18 قدرت یافت... البته سامان ستیزی قبل قرن هجدهم هم کم و بیش در بین فلاسفه رایج بود و مبلغین و منتقدین مخصوص به خود را داشت...

 

aristocracy (اشراف سالاری): مانند بیشتر واژگانی که برای توضیح ساختار حکومت ها به کار میروند, واژه ی اریستوکراسی را هم نمیتوان دقیق توضیح داد به این دلیل که زیر شاخه ها و تفکرات ثانویه ی بسیاری در این باره وجود دارد... ولی سعی کردم تا جایی که ممکن هست در این باره توضیح بدم...

اریستوکراسی برخلاف تصور بیشتر افراد از نام ارسطو گرفته نشده گرچه ارسطو یکی از متفکرین و بنیان گذاران این ایدئولوژی بوده... اشراف سالاری از کلمه ی "aristos" به معنای "بهترین" گرفته شده... این کلمه را میتوان "فرمانروایی بهترین ها" ترجمه کرد...

پایه های تئوریک این تفکر با نوشته های سیاسی پلاتو و ارسطو شروع شد... این دو فیلسوف معتقد بودند دموکراسی یک فاجعه است زیرا تمامی افراد در آن حق رای برابر دارند... از نظر ارسطو و پلاتو نباید حق برابر برای تمامی افراد جامعه در نظر گرفته شود و جامعه باید بر اساس تفکر اقلیت دانا و تحصیل کرده اداره شود...

البته این چیزی نبود که بعدا اجرا شد... در قرون میانه و بعد از آن که حکومت های سلطنتی به میان آمدند این فلسفه تحت تاثیر مونارکی قرار گرفت و تبدیل به یک برتری ارثی شد... افرادی که بعدا در این کلاس جامعه قرار میگرفتند اشراف بودند و معمولا به هیچ وجه از معلومات و دانش برتر برخوردار نبودند...

 

autocracy (حکومت استبدادی): این نوع ایدئولوژی یکی از قدیمی ترین سیستم های حکومتی را بنا گذاشت... در این نوع حکومت ها قدرت و توان فرماندهی و قانون گذاری به شکل مطلق تنها به یک فرد واگذار شده بود... معمولا در این حکومت ها حاکمیت به شکل وراثتی بود...

کپیتالیسم از قبل از میلاد مسیح به شکلی در مصر و یونان وجود داشته... اما برترین و گسترده ترین نوع کپیتالیسم و پایه ی اون در عربستان و در بین اعراب شکل گرفت... اقتصاد کاذب در این زمان به وجود آمد... ابتدایی مدل کپیتالیسم به همان شکلی بود که همه ی ما دیدیم... کاروان هایی که از این سر صحرای عربستان به آن سر صحرای عربستان میرفتند... این کاروان ها اجناس را از منطقه ای با قیمت پایین خریداری کرده و به منطقه ای دیگر میبردند و با قیمت بالایی به فروش میرساندند... این مسئله بعدا با گسترش اسلام به ایران و مصر و کشور های دیگر گسترده تر هم شد... در مقابل این روش در اروپا اقتصاد و کسب و کار بیشتر براساس تولید و مصرف منطقه ای بود... اما کم کم در دوران های بعدی مدلی که در خاور میانه به کار میرفت به اروپا هم رسید و در آنجا اقتصاد دانان و فلاسفه با گسترش این روش آن را به کپیتالیسمی که امروزه میشناسیم تبدیل کردند...

 

communism - Marxism (مردم گرایی-مارکسیزم): در واقع اگر بخواهیم روی این مسئله دقیق شویم بین تفکر مارکسیستی و کمونیستی تفاوت هایی وجود دارد... ولی در یک دید کلی مثل هم هستند... در نتیجه به عنوان یک ایدئولوژی یکسان با اینها برخورد میکنیم...

کمونیسم را جنبش اجتماع کارگری هم مینامند... این ایدئولوژی یک ایدئولوژی سیاسی اجتماعی اقتصادی با هدف از بین بردن اشرافیت و قدرت بخشیدن به بخش ضعیف و ضربه پذیر جامعه است...

بزرگترین متفکران و فلاسفه ی این ایدئولوژی میتوان به کارل مارکس و فردریچ انگلس اشاره کرد... از این میان مارکس نقش اصلی و بنیانی در این تئوری داشت که از این رو این ایدئولوژی را همچنین با نام مارکسیسم میشناسند...

در این مورد دو کتاب اصلی وجود دارد یکی the communist manifesto نوشته ی مارکس و با همکاری انگلس است که اولین بار در سال 1848 انتشار یافت... دیگری کتاب principles of communism هست که توسط انگلس نوشته و منتشر شد...

از بین این دو کتاب کتاب the communist manifesto نقش مهم تری بازی میکرد زیرا به درخواست لیگ کمونیست ها نوشته شده بود و هدف اصلی آن تمرکز بر مبارزات طبقاتی در جامعه و دعوت مردم به شورش بر علیه حاکمین زمان بود... در این کتاب همچنین مدلی خیالی از یک جامعه با ساختارهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی تعیین شده و مشخص ساخته شده بود که در آن سیستم اقتصادی طبقه ی بالا و اشرافی و مرفح جامعه را نابود کرده و با این کار باعث آزادی و رفاه بیشتر طبقه ی پایین جامعه میشود...

 

conservatism (محافظه کاری): به طور خلاصه میتوان محافظه کاری را معادل اشراف سالاری نوین دانست... در حقیقت در هر جامعه زمانی که گروه محافظه کار یا سردمداری که به این ایدئولوژی اعتقاد داشته قدرت گرفته جامعه به سرعت به اشراف گرایی آنهم از نوع اروپا در پایان قرون وسطا تبدیل شده...

البته این چیزی نیست که معتقدین به این ایدئولوژی یا حتی دانش نامه های سیاسی تعریف میکنند... بند اول این توضیح تنها مشاهده ی نتیجه ی این تفکر است... برای توضیح بهتر این ایدئولوژی به شکلی که در دانش نامه های سیاسی تعریف شده میتوان این گونه بیان کرد:

ایدئولوژی محافظه کاری مخالف تغییرات ناگهانی در جامعه یا در قوانین حاکم بر جامعه است... همچنین طرفداران این ایدئولوژی گاها خواهان بازگشت به دوران گذشته و قوانین گذشته هستند... بیشتر از این طرفداران این سبک تفکر میخواهند مسائل آنطور که هستند باقی بمانند...

محافظه کاری برای اولین بار در سالهای 1750 تا 1850 به وجود آمد و هدف اصلی آن مقاومت و مخالفت با تغییرات گسترده و ناگهانی در جامعه و در قوانین حاکمیت بود...

 

 

Democracy (حکومت مردم): دموکراسی در حقیقت محبوب ترین ایدئولوژی سیاسی اجتماعی است که در عصر ما وجود دارد... دموکراسی تشکیل شده از یک سری قوانین و مقررات است که بر اساس آن جامعه و مردم اجازه پیدا میکنند حاکمین را برای خود انتخاب کنند... قوانین و دستورات حاکم بر جامعه را مشخص کرده و در صورت نیاز تغییر دهند... بر سیاست گذاری ها دخالت داشته باشند و در حاکمین را برای اعمال و رفتارشان جوابگو بدانند...

به بیان دیگر بر خلاف تمامی ایدئولوژی های سیاسی که در آن مردم و جامعه بر اساسی دستورات و خواست حاکمین و سیستم حاکم عمل میکند در سیستم دموکراسی حاکمین و سیستم حاکم وظیفه دارد بر اساس خواست مردم عمل کند...

حاکمین در این سیستم سردمدار و قانون گذار و ساحب قدرت نیستند بکله بر اساس خواست مردم به آنها اجازه داده میشود برای مدت کوتاهی امور را در دست گیرند و به خواست مردم عمل کنند...

در این سیستم قوانین باید توسط اکثریت مشخص شود ولی راه هایی هم برای حفظ حقوق اقلیت مخالف وجود دارد...

 

 

Dictatorship (دیکتاتوری): دیکتاتوری نوعی سیستم حکومتی است که در آن فردی دارای قدرت مطلق در اداره ی کشور یا بخشی از آن را داشته باشد... در این نوع حکومت حاکم را دیکتاتور مینامیم... در یک حکومت دیکتاتوری قوانین بدون توجه به خواست و نظر مردم مشخص میشوند... در حقیقت دیکتاتوری نقطه ی مقابل دموکراسی است...

بین دیکتاتوری و مطلق گرایی و حکومت استبدادی تفاوت های کوچکی وجود دارد ولی به هر حال هر سه مربوط به یک سبک واحد هستند...

fascism (فاشیسم): بسیاری زمانی که عبارت فاشیزم رو میشنوند سریعا به یاد نژاد پرستی و antisemitism و مسائلی اینگونه می افتند... واقعیت اینه که فاشیزم اصلا به این معنا نیست... و اگر بخوایم رو راست با مسئله برخورد کنیم باید بگیم هیچ توضیح و تفسیر دقیقی از فاشیزم و تفکر فاشیستی وجود نداره... تقریبا همه خبر دارند که فاشیزم سیستم سیاسی ناموفقی است ولی اینکه چطور باید دقیقا تعریف بشه هنوز مشخص نیست و تا اواخر سالهای دهه ی 90 حتی محققین علوم سیاسی هم دقیقا نمیدانستند فاشیزم دارای چه مشخصاتی است...

فاشیزم در بین سالهای 1919 تا 1945 بیشترین قدرت و شهرت را داشت و بعدا با وقوع هولوکاست و شکست متحدین تبدیل به یک تبو شد... بعد از آن گروه های زیادی خود را با این ایدئولوژی معرفی کردند و به دیگران شناساندند... از این گروه ها میتوان به KKK یا white power اشاره کرد که مخالف زندگی سیاه پوستان در آمریکا هستند...

لارم به ذکر است که فاشیزم برای اولین بار توسط موسولیتی رهبر ایتالیا در دوران جنگ جهانی دوم معرفی و پایه گذاری شد...

 

 

imperialism (امپراتوری): این یکی از اون کلماتی هست که در جوامعی که توسط حکومت های استبدادی مثل جمهوری اسلامی ایران اداره میشوند خیلی شنیده میشه... کلا اگر حرفی زده بشه که دوستان خوششون نیاد اولین حرفی که بهت میزنند اینه که برو مرتیکه ی امپریالیست... البته هیچ توضیحی هم وجود نداره که اصلا چه ایده ای پشت این تفکر هست که ایقدر بده...

در علوم سیاسی امپریالیسم به معنای گسترش قدرت به مناطق خارج از کنترل برای به دست آوردن منافع یا حفظ آن منافع به منظور تسلط و باقی ماندن بر قدرت و / یا به منظور حفظ کشوری سلطنتی است... این کار میتواند به شکل مستقیم یعنی ورود به کشور یا محیط تحت کنترل دولتی دیگر یا به شکل غیر مستقیم مانند استفاده از متد های اقتصادی یا سیاسی خاص در قبال کشور یا منطقه ای دیگر است...

امپراتوری ها در قدیم از این روش به شکلی گسترده استفاده میکردند و سیاست هایی که به این ایدئولوژی مربوط میشوند بسیار گسترده, پیچیده و کارا است... نمونه ای از این نوع امپراتوری ها بریتانیای کبیر, پرتغال و فرانسه بودند...

ذکر این نکته بسیار با اهمیت است که چه حکومتی سلطنتی باشد و چه نباشد میتواند براساس سیاست ها و ایدئولوژی های امپریالیستی عمل کند... مانند آمریکا...

liberalism (آزادی خواهی): لیبرالیسم یکی از ایدئولوژی های بسیار قدیمی تاریخ سیاسی است که پایه های آن قرن 17 برمیگردد... توضیح لیبرالیسم از این نظر سخت است چرا که چندین و چند شاخه و زیرشاخه و فلسفه ی جدا از هم دارد که هر کدام در بخشی با دیگری تفاوت دارند... تقریبا 90 درصد ایدئولوژی های حداقل به بخشی از فلسفه ی لیبرالیسم معتقد هستند...

پایه ای ترین مبانی لیبرالیسم را در اینجا توضیح میدهیم...

کلمه ی لیبرالیسم از کلمه ی یونانی liberalis به معنای آزادی گرفته شده...

لیبرالیسم یعنی اعتقاد به اهمیت آزادی و حقوق برابر انسان ها... لیبرالیسم همچنین مبلغ ایده هایی مانند مشروطیت, قانون اساسی, دموکراسی, حقوق انسانی, انتخابات آزاد, حق مالکیت مردم, حق تجارت آزاد, کپیتالیسم و آزادی دینی است...

اوج شهرت لیبرالیسم در قرن 18 با ارائه ی ایدئولوژی لیبرالیسم کلاسیک شروع شد و بعد ها یک طبقه ی لیبرالیستی دیگر هم به لیبرالیسم اجتماعی در قرن بیستم به وجود آمد... امروزه هنوز هم ایده ی لیبرالیسم کلاسیک از شهرت بیشتری برخوردار است...

در قرن 18 که عصر منطق یا عصر روشن فکری نام گرفت, با قدرت گرفتن تفکر لیبرال بسیاری از ایدئولوژی ها و تفکراتی که تا آن زمان در بیشتر دولت ها در نگاه به قانون و حقوق افراد در جامعه وجود داشت تغییر کرد... ایدئولوژی لیبرال نقش اساسی در انقلاب های فرانسه و استقلال آمریکا داشت...

لازم به ذکر است که جان لاک فیلسوف و ریاضی دان قرن قرن شانزدهم که به نام پدر لیبرالیسم شناخته میشود این ایدئولوژی را بنیان گذاشت و به اون قدرت بخشید... همچنین Voltaire به شدت تحت تاثیر تفکرات این فیلسوف بود...

 

 

Monarchy (سلطنتی): حکومتی است که در آن سردمدار و حکمران مملکت یک فرد است و معمولا به شکل وراثتی به قدرت میرسد... این نوع حکومت یکی از ابتدایی ترین و قدیمی ترین مدل های حکومتی است... نمونه ای از یک حکومت مونارکی سیستم حکومتی انگلیس است...

در فلسفه ی مونارکی توجه به میزان قدرتی که در دست سردمدار حکومت یا پادشاه است نمیشود و تا زمانی که کشوری دارای پادشاهی باشد, چه مشروطه و چه دیکتاتوری یا توتالیته میتوان آن را مونارکی نامید... در حال حاضر 40 کشور در جهان حکومت مونارکی دارند...

 

nationalism (ملی گرایی): دو نوع تفکر ابتدایی ملی گرایی وجود داره... اول این تفکر که بیان می کند کشور و ملت مهم ترین و اصلی ترین مسئله است که فرای تمام مسائل قرار می گیرد... دوم تفکری که بیان می کند ملتی برتر از دیگر ملت هاست...

مسئله ای که در ملی گرایی وجود دارد شاخه شاخه بودم و در نتیجه مشکل بودن توضیح دقیق آن است... چرا که هر گروه و بخشی تعریفی مخصوص به خود از کلمه ی ملت دارد در نتیجه ملی گرایی نیز با توجه به تعریف ملت تغییر میکند...

 

 

 

patriotism (وطن پرستی): وطن پرستی البته یک ایدئولوژی سیاسی نیست بلکه برای بررسی این مسئله باید بیشتر به جامعه شناسی و روان شناسی رجوع کرد... وطن پرستی مسئله ای فردی است در صورتی که بقیه ی نمونه هایی که در این نوشته مطرح کردم همگی به بعد اجتماعی مسئله می پردازند... ولی به دلیل اینکه امروزه مخصوصا در همین محیط مجازی خودمان بحث از وطن پرستی و بدی ها و خوبی های آن زیا به میان می آید گمان کردم در مورد این مسئله هم کمی توضیح بد نیست...

وطن پرستی یعنی عشق به کشوری که در آن زندگی میکنید حالا چه کشور تولد شما باشد چه نباشد... معمولا وطن پرستی با تفکر ملی گرایی هم همراه است و معمولا به این شکل معنا میشود... این تفکر همچنین تاکید زیادی به اتحاد میان ساکنین یک کشور و تلاش برای حفظ کشور و دفاع از آن و حفظ حاکمیت خویش بر کشور خود دارد...

گرچه بیشتر افراد که خود را وطن پرست میدانند بر یک سری اصول و عقاید در باره ی این اعتقاد و کشور خود پایبند هستند و در مورد آن اتفاق نظر دارند ولی ممکن است در مواقعی که باید در مورد مسئله ای خواص تصمیم گیری کنند برخورد ها و رفتار متفاوتی نشان دهند... برای مثال یک فرد وطن پرست ممکن است کشور و دولت خود را در تمامی مسائل یاری کند ولی تصمیم به مخالفت با سیستم نظامی در کشور بگیرد و حاضر به جنگ برای حفظ کشور نباشد...

وطن پرستی همچنین در مورد افرادی که دارای اعتقادات تند دینی هستند و در مورد قشر پایین جامعه هم میتواند توضیحی متفاوت داشته باشد...

 

 

socialism (جامعه گرایی): جامعه گرایی نوعی سیستم اقتصادی بر پایه ی مالکیت عمومی و مدیریت مرکزی بیشتر بخش های صنعتی کشور مثل بخش های تولیدی, خدمات رسانی, انرژی, بانکی, بیمه, کشاورزی و حمل و نقل است...

در یک جامعه ی کپیتالیستی تمام این موارد ذکر شده به شکل خصوصی اداره می شوند و با اینکه بر بخش اقتصادی جامعه چیره شده و بر آن تاثیر بسیاری میگذارند ولی سود بسیار کمی به دولت و مردم میرسانند و بخش سود اصلی برای صاحبان سرمایه باقی میماند... در یک سیستم کپیتالیستی کارمندان مقدار بسیار کمی از سود حاصل از فعالیت های خود را دریافت میکنند... حال آنکه در یک سیستم جامعه گرایی سود صنایع و بخش های اقتصادی به نیروی کار جامعه باز میگردد تا آنها با آن برای مملکت خود تصمیم بگیرند... جامعه گرایی واقعی همچنین دموکراتیک هم هست... یعنی به غیر از توجه به تمامی مسائل اقتصادی ذکر شده از نظر سیاسی بر پایه ی دموکراسی بنا شده...

بیشتر جامعه گرا ها خود را مارکسیست مینامند این از آنجا است که برای اولین بار مارکس بنیان گذار کمونیست و همکار دوران حرفه ای اون انگلس بنیان های ساختاری اقتصادی را بنا نهادند که بتواند در مقابل کپیتالیسم مقاومت کند... اما در طول زمان مشکلات تئوری های مارکس که باعث ایجاد استبداد میشد برداشته شد و با قوانین دموکراتیک جایگزین شد تا بتواند سوسیالیسم را بسازد...

دسته های سوسیالیستی مختلفی وجود دارند که به مهم ترین آنها اشاره میکنیم : سوسیال دموکرات, سوسیال فمنیسم, لنینیسم, تروتسکیسم, استالینیزم, ماایزم و چند زیر گروه دیگر...

 

 

theocracy (دین گرایی): تئوکراسی از ریشه ی یونانی theokratia گرفته شده که این کلمه خود از ترکیب دو کلمه ی theos و کلمه ی kratein ساخته شده است که به معنی خدا و حکمرانی است... بنابراین یک حکومت تئوکراتیک حکومتی است که حکمرانی آن و قوانین آن جامعه بر اساس اعتقادات دینی خواصی پایه ریزی شده باشند...

لازم به ذکر است که بیشتر حکومت ها در قرون میانه حکومت های دینگرا بودند... حکومت های خلیفه های عرب نیز جزو حکومت های دین گرا به شمار میروند... جمهوری اسلامی ایران نیز نمونه ای از یک حکومت دین گرا است...

یک حکومت دین گرا حکومتی بسیار خطر ناک است چرا که براساس اعتقادات و سیستم حکومتی آن قوانین مستقیما براساس خواست خدا و یا توسط خود خداوند (بسیاری از حاکمان حکومت های تئوکراتیک خود را خدا یا نماینده ی خدا میدانستند) اداره میشود و در نتیجه نمیتواند خطایی در کار آن باشد پس مردم به هیچ وجه اجازه و توان اعتراض را نخواهند داشت...

 

 

 

 

بسیار عالی

ممنون:icon_gol:

لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...
  • 4 ماه بعد...

عمو وافن، سیستم سیاسی آمریکا به نظرت تحت تاثیر کدوم یکی از این ایدئولوژی هایی که معرفی کردی هست؟

 

مثلا این انتخابات آمریکا، یکسری ایالات از قبل رایشون معلوم هست، تلاش خاصی برای جذب رای صورت نمگیره، دعوا سر چندتا ایالت معمولا بیطرف هست.

 

کشوری که امروز پیشرفته ترین اقتصاد و علم دنیا رو داره، چطوری نظام رای گیریش تا حدودی دیکتاتوری نوین به نظر میاد؟ :ws38:

لینک به دیدگاه
عمو وافن، سیستم سیاسی آمریکا به نظرت تحت تاثیر کدوم یکی از این ایدئولوژی هایی که معرفی کردی هست؟

 

مثلا این انتخابات آمریکا، یکسری ایالات از قبل رایشون معلوم هست، تلاش خاصی برای جذب رای صورت نمگیره، دعوا سر چندتا ایالت معمولا بیطرف هست.

 

کشوری که امروز پیشرفته ترین اقتصاد و علم دنیا رو داره، چطوری نظام رای گیریش تا حدودی دیکتاتوری نوین به نظر میاد؟ :ws38:

 

آمریکا براساس معیار های لیبرال و سکولار دمورکرات اداره میشه...

 

دقیقا متوجه نشدم از اینکه میگی با توجه به وضعیت انتخابات ایالتی آمریکا دیکتاتوری نوین وجود داره منظورت چیه...

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...