رفتن به مطلب

تمرین ذهنی در فوتبال از دیدگاه اریکسون و ویلی ریلو


Hossein.B

ارسال های توصیه شده

تمرین ذهنی

تغییر منفی به مثبت

من به سمت محوطه جریمه حرکت کرده و موقعیت خوبی هم دارم، ولی جایگیری دروازه بان خوب بوده و دفاع راست تیم حریف هم به من نزدیک می شود.در گوشه ای یکی از هم تیمی هایم را می بینم،ولی توسط بازیکن تیم حریف یارگیری شده و تحت فشار است. مغز من یک سوال از من دارد: شوت کنم یا پاس بدهم؟

من پاس به هم تیمی ام را انتخاب می کنم، ولی آنقدر تحت فشار قرار دارد که هیچ کار مثبتی نمی تواند انجام بدهد. پس از آن فیلم بازی را تماشا کرده و می بینم تنها کار درست در آن لحظه شوت کردن بوده، نه پاس دادن ،ولی در آن لحظه ذهنم قفل کرده و دودل شدم.

قفل کننده های ذهن خیلی رایج هستند

اریکسون:من بازیکنانی را دیده ام که در وضعیتهای دشوار و سخت هزاران بار ذهنشان قفل کرده است. می توانید بگویید دقیقا چه اتفاقی برای آنها می افتد؟

ریلو:چندین دلیل می تواند داشته باشد. ممکن است تنش ذهنی خیلی بالا باشد، که باعث قفل کردن ذهن بازیکن می شود.ممکن است بازیکنان رفتار فرار را از خود بروز داده و یا از اعتماد به نفس پایین رنج ببرند. قفل کننده های اکتسابی در وضعیتهای مشابه می تواند در مواقع و وضعیتهای دیگر بر روی بازیکن تاثیر منفی بگذارد.می توانیم همه این موانع را از طریق تمرین ذهنی برطرف کنیم.

در وضعیتی که بازیکن به جای اینکه شوت کند، پاس می دهد در حقیقت یک قفل کننده ذهنی را کسب کرده است.این بازیکن قبلا در وضعیتهای مشابه چنین موقعیتی را از دست داده و بنابراین تکرار چنین وضعیتی همراه با ایجاد اظطراب و تکنیک ضعیف در این بازیکن است.به عبارت دیگرمغزش آموخته که چنین وضعیتی دشوار بوده و آنرا به اظطراب مربوط کرده است.

زمانیکه یک قفل کننده ذهنی، همانند این در بازیکنی ایجاد می شود،چونکه بازیکن افکارش را روی مشکلاتی مانند زیر متمرکز می کند، به سرعت در وی تقویت و تثبیت خواهد شد:

· "انجام این کار خیلی سخت است".

· "اگر موفق نشوم چه اتفاقی خواهد افتاد".

· "این ویژگی بارز من است".

· "الان نباید موقعیت را خراب کنم".

این نمونه از قفل کننده ی اکتسابی می تواند در بازیکن طولانی و بادوام شده و هم از لحاظ عقلانی و هم هیجانی به یک مسیر مارپیچ مانند و منفی در وی تبدیل شود.

اریکسون:آیا یک فکر یا اندیشه می تواند به طور مستقیم بر هیجانات ما تاثیر بگذارد؟

ریلو: بله،افکار ما احساسات و تصورات ذهنی ما را هدایت کرده ،و پس از آن بر اجرای ما تاثیر می گذارند.در نتیجه،اکثر ورزشکاران مشکلات بی اهمیت و موانع را به خودشان تلقین کرده و از پیشرفت آنها جلوگیری می کند.از طرف دیگر ،می توانیم با انجام تمرین ذهنی و ایجاد یک تفکر نو، منفی را به مثبت تغییر دهیم.

با آموزش و به کار گیری روش صحیح،می توان با ایجاد یک چشم انداز جدید همه مشکلات بنیادی را رفع کرده و شروعی دوباره داشت.

لینک به دیدگاه

با استفاده از تمرین ذهنی، تکنیک و تاکتیکها را سریعتر یاد بگیرید

اریکسون:تمرین ذهنی دقیقا چه چیزی است؟

ریلو:تمرین ذهنی به سادگی،هدایت خودکار افکار مثبت،احساسات و تصورات ذهنی به وضعیتهای ویژه ای است که ما بعدا در آن وضعیتها قرار خواهیم گرفت.این بدان معنی است که ما به مغزمان برنامه های ذهنی جدید و مثبت می دهیم.

ما از اندیشه مان برای دوباره آموزی چیزی که قبلا به طور منفی آموخته شده استفاده می کنیم،به طوریکه آن چیز مثبت شده و مشکل رفع می شود.

اریکسون:چیزی که شما گفتید این است که ما می توانیم، عملا یک احساس منفی که ارتباط با یک وضعیت خاص دارد را اصلاح کنیم، طوریکه به یک چیز مثبت تبدیل شود. در تمرینات دیده ام که چگونه این کار را انجام می دهید. بنابراین آیا می توانیم از افکار و این نوع تمرین ذهنی برای کنترل تکنیک و همچنین وضعیتهای مختلف در فوتبال استفاده کنیم؟

ریلو: قطعا چنین چیزی امکان پذیر است. همانطور که می دانید، می توان گفت مغز یک "ضعف"مشخص دارد و آن این است که تمایز بین چیزی که عملا آنرا تجربه کرده اید و چیزی که فقط به آن فکر می کنید،برایش مشکل است.همین ضعف است که به ما این امکان را می دهد، تا بر روی ذهنمان تمرین کنیم.

از این لحاظ مغز یک عضو کاملا استثنایی در بدن است.مغز افکار و احساسات ما را ذخیره کرده و هم به صورت هوشیارانه و هم نیمه هوشیارانه کل بدن و واکنش های ما را هدایت می کند.به علاوه،تحقیقات و تجربیات عملی نشان داده اند که مغز بدون توجه به محیط چیزها را فرا می گیرد.

در نتیجه،می توانیم با ایجاد تصویر هایی از اصول تکنیکی و تاکتیکی در ذهنمان، تکنیک و تاکتیکها را تمرین کنیم.می توانیم خیلی راحت روی مبل منزل نشسته،چشمها را بسته و به اصول تکنیکی و تاکتیکی فکر کنیم. با این کار می توانیم چیزهایی را که عملا در تمرینات یاد گرفته ایم با سرعت و قدرت در زمین بازی ارائه کنیم.

مزیت این تکنیک ذهنی این است که می توانیم در ظرف مدت چند دقیقه چند بار آنرا تکرار کنیم،در حالیکه در زمین فوتبال و در طول مسابقه یا تمرین به ندرت با آن وضعیت مشابه روبرو می شویم.به عبارت دیگر ممکن است در طول بازی فقط یکبار با وضعیتی همانند تک به تک با دروازه بان روبرو شویم،ولی در تمرین ذهنی می توانیم چند بار این وضعیت را در ذهنمان به تصویر بکشیم.

با ترکیب تمرین ذهنی و عملی می توان به بهترین نتیجه ممکن رسید.(اگر در وضعیتهایی که تحت فشار قرار نداریم تمرین کنیم تاثیر آن زیادتر هم می شود).

لینک به دیدگاه

استفاده های زیاد از تمرین ذهنی

 

 

 

 

اریکسون:برای چه چیزهای دیگری می توان از تمرین ذهنی استفاده کرد؟

بازیکن تیم گوتبورگ بیورن بورگ با ریلو در اوایل دهه 1980 تمرین ذهنی می کند

ریلو:من از تمرین ذهنی برای رسیدن به هدفهای بزرگی همانند زیر استفاده کرده ام:

· شکستن رکوردهای جهانی.

· قهرمان شدن در لیگ.

· یک فوتبالیست حرفه ای شدن.

· رسیدن به تیم ملی.

· انتخاب شدن برای رقابتهای جهانی.

همچنین از تمرین ذهنی برای رفع اضطراب و قفل کردن ذهن استفاده کرده ام،از قبیل:

· ترس از شکست.

· ترس از رقیبانی خاص.

· رفع افکاری همانند:"زمین حریف خوب نیست" یا "امیدوارم در مرحله بعد به منچستر برخورد نکنیم". "تیم برزیل شکست ناپذیر است".

زمینه سومی که از تمرین ذهنی استفاده کرده ام اصلاح افکار و باورهای منفی بازیکنان و تیم از خودشان بود،افکاری از قبیل: "من در حد و اندازه او نیستم". "ما یک تیم درجه سه هستیم". "هیچ شانسی برای قهرمانی نداریم". "زمانیکه مسابقه حساس است همیشه می بازیم".

اجازه دهید بازیکنی را که خودم با آن کار کردم و بعدا یکی از بهترین فوتبالیستهای اروپا شد برای شما بیان کنم.قبل از اینکه تمرین ذهنی را با هم شروع کنیم ، درباره وی آنالیزی انجام دادم.به این صورت که از وی خواستم چشمهایش را بسته و تمرکز کند.سپس گفتم تصور کن داری به کوین کیگان(که آن زمان یکی از بهترین بازیکنان اروپا بود) نزدیک می شوی.

پس از پنج دقیقه تمرکز،از وی خواستم تا افکار،احساسات و تصورات ذهنی خود را در این باره بگوید.گفت که اظطراب داشته و تدافعی فکر می کرده است.

 

 

 

 

 

 

همچنین گفت شهامت کافی برای روبرو شدن با کیگان را نداشته و تصویر زیر در ذهنش نقش بسته است:

"اگر چه از نظر هیکل از کیگان بزرگتر بود ولی خودش را خیلی کوچکتر از کیگان دیده است".

این موضوع نشان می دهد که مغز این بازیکن به درستی برنامه ریزی نشده بود.وقتی که مغز به درستی برنامه ریزی نشود،استفاده از حداکثر توانائیهایمان غیر ممکن است.تا زمانیکه مغز ما یک تصویر ذهنی جدید را نپذیرفته است، به حداکثر بازی خود هرگز نخواهیم رسید.

ما تمرین ذهنی را با تحریک کردن مغزش به پذیرش آزادانه یک تصویر ذهنی جدید شروع کردیم، که در این تصویر وی همانند مهاجم تیم ملی انگلستان بزرگ،قوی و موثر بود.من همه اینها را که جزء برنامه تمرین ذهنی اش بود در یک نوار کاست قرار داده و به وی

دادم.پس از چند ماه تمرین ذهنی،از آن خلاص شد و توانست در رقابتهای اروپایی از حداکثر توانایی خود استفاده کند.

نمونه دیگر یکی از مهاجمان اروپا بود که در گل زدن،به خصوص در رقابتهای لیگ،مشکل داشت.مغز او این تصویر ذهنی را پذیرفته بود: "من وارد محوطه جریمه می شوم و در موقعیت تک به تک با دروازه بان تیم حریف هستم.هر قدم که به دروازه و دروازه بان نزدیکتر می شوم،دروازه کوچکتر و کوچکتر شده و دروازه بان بزرگتر و بزرگتر می شود و در نهایت توپ را به خارج از چارچوب می زنم".

این یک نمونه بارز است که نشان می دهد مغز چگونه می تواند به صورت غلط برنامه ریزی شده و اجازه ندهد بازیکن از حداکثر توانائیش استفاده کند.

اریکسون:شما از قفل کننده های بسیاری همانند این در ورزشهای مختلف ،جلوگیری کرده اید.می توانید به ما بگویید چگونه این کار را می کنید؟

ریلو:قبلا به تاثیری که افکار ما می تواند در زندگی ما(چه مثبت و چه منفی)داشته باشد،اشاره کردم. کاری که به وسیله تمرین ذهنی انجام می دهم در حقیقت تغییر تفکر منفی و قدیمی به تفکر نو و مثبت است.تمرین ذهنی بیرون کردن تکانه های منفی آموخته شده و جایگزینی آنها با تکانه های مثبت و نو می باشد.این روش اصلی کار من است.

 

 

 

اریکسون:چندین سال پیش زمانیکه تاثیر افکار بر روی زندگی افراد را به من گفتید واقعا شگفت زده شدم.می توانید خیلی ساده بگویید چگونه چنین می شود؟

ریلو: اجازه دهید از این منظر وارد شویم: اندیشه ای که در یک محیط و جو آرام به ذهن شما وارد شده، توسط مغز پذیرفته خواهد شد و بعدا یک تاثیر مثبت خواهد داشت.برعکس اندیشه ای که در یک جو نا آرام به ذهن شما وارد شده به یک قفل کننده ذهن تبدیل خواهد شد و بعدا شما را متوقف خواهد کرد.

اریکسون:آیا شما اعتقاد دارید که افراد مشکلات را به خودشان تلقین می کنند؟

ریلو:دقیقا. آیا به خاطر می آورید در مورد "قدرت ذهن" چه چیزی گفتم؟ فکر کردن به مشکلات و سختیها محدودیتها و قفل کننده های ذهن را گسترش می دهد.

اریکسون: پس اعتقاد دارید افراد می توانند به فرصتها و راه حل مشکلات هم فکر کنند.

ریلو:جواب بله است.ولی مجبوریم به طور سیستماتیک مدت زمان بیشتری کار کنیم. فقط ملاحظه کنید چگونه بعضی اوقات با خودمان حرف می زنیم.این "گفتگوی درونی" از آنجاییکه بدن ما را کنترل می کند، به طور باور نکردنی برای اجرای ما مهم است.آزمایشی انجام شده که این موضوع را تصدیق می کند.به یک گروه از افراد گفته شد تا آنجا که می توانندحرکت شنا روی زمین را انجام دهند.ولی قبل از اینکه شروع کنند،باید چشمهایشان را بسته و به مدت سه دقیقه بر طبق الگوی زیر با خود صحبت کنند:

· " دستهایم ضعیف هستند".

· "بدنم احساس سنگینی می کند".

· " در فرم بدنی خوبی نیستم".

پس از سه دقیقه گفتگوی درونی ،اجازه دادم تا حرکت شنا را انجام داده و آنرا بشمارند. یک روز بعد از همان گروه خواستم،نشسته،چشمهایشان را ببندند و تمرکز کنند.این بار گفتگوی درونی آنها عکس دفعه قبل بود:

· "دستهایم قوی هستند".

· "بدنم احساس سبکی می کند".

· "در فرم بدنی عالی قرار دارم".

از آنها خواستم حرکت شنا را انجام داده و بشمرند. هر باری که این تست را گرفتم،آزمایش شوندگان توانستند در بار دوم نسبت به بار اول تعداد شنای بیشتری بروند و این فقط به دلیل سه دقیقه گفتگوی درونی بود.

اریکسون: بنابراین می توانیم با تغییر سیستماتیک "گفتگوی درونی" در خود توانایی اجرایمان را بهبود ببخشیم.

ریلو:دقیقا. یک گفتگوی درونی سیستماتیک به تدریج گفتگوی منفی را بیرون رانده و یک نتیجه مثبت تولید خواهد کرد.

اریکسون:می توانید نمونه های بیشتری از گفتگوهای درونی مثبت و منفی برای ما بیان کنید؟

ریلو:یک گفتگوی درونی منفی همانند زیر است:

· " دوباره دارم اشتباه می کنم".

· "دیگران از من بهترند".

· "هرگز مقابل این تیم خوب بازی نمی کنم".

· "چرا من اینقدر بد شانس هستم".

· "زمین تیم حریف نامساعد است".

یک گفتگوی درونی مثبت همانند زیر است:

· "هر کسی اشتباه می کند،من از این بابت نگران نیستم".

· "در مقابل هر کسی مقاومت می کنم".

· "به دیگران اهمیتی نمی دهم،وظیفه خودم را انجام می دهم".

· "هر کسی می تواند بد شانس باشد،ولی من در مسیر پیشرفت هستم".

ریلو: یکی از موضوعات مهم این است که چگونه ضمیر نیمه هوشیار می تواند ما را از ارائه حداکثر توانائیهایمان باز بدارد:

· ما ریشه در نقشها و الگوها داریم.

· ما منفی فکر کرده و خودمان را محدود می کنیم.

· ما تدافعی بوده و غالبا یک روشی را که متداول است انتخاب می کنیم.

· به جای اینکه در اجرا آزاد باشیم،تحت اجبار و زور هستیم.

· موانع و قفل کننده هایی داریم که ما را در قفس اجرا محبوس می کنند.

همه اینها می تواند به وسیله تمرین ذهنی تغییر کند.همانطور که قبلا گفتیم،تمرین ذهنی استفاده از ذهن،تمرکز و تصویرهای ذهنی برای دستیابی به واکنش های مثبت است.در نتیجه،مجبور نیستیم برای تغییر واکنش هایمان یک وضعیت را به صورت بدنی در تمرینات تکرار کنیم.با این وجود باید گفت شکستن موانع نیمه هوشیار فرایندی است که احتیاج به زمان دارد.

این کار همانند تقویت یک عضله است.اگر یک تمرین را به اندازه کافی تکرار کنیم،آن عضله توسعه یافته و قویتر خواهد شد.اگر تفکری را به اندازه کافی تکرار کنیم،مغز توسعه یافته و آن فکر در ذهنمان ریشه افکنده و پایدار خواهد ماند.

لینک به دیدگاه

روش تمرین ذهنی

ابتدا یک آنالیز کوچک انجام دهید:نشسته،چشمها را بسته و به طور کامل تمرکز کنید.اکنون به وضعیتی که می دانید باعث بروز مشکلات در شما شده ، فکر کنید.وقتی می خواهید این کار را کنید ،به ذهنتان اجازه دهید بدون هر گونه کنترل هوشیارانه و کاملا آزادانه فکر کند.تنها کاری که باید انجام دهید یادداشت کردن همه احساسات و افکار منفی است که در ذهنتان به وجود می آید.

مرحله بعد تغییر واکنش های منفی به مثبت در خودتان است.

سعی کنید واکنش های مطلوب را پیدا کنید.به عبارت دیگر در چنین وضعیتی دوست دارید چه عکس العملی از خود نشان دهید و آنها را یادداشت کنید.

اجازه دهید روشهای مختلف تفکر و پاسخدهی در وضعیت مشابه را به شما نشان دهم.قبل از اینکه برنامه تمرینی خودم را شروع کنم،اجازه دهید افکار یک دروازه بان و یک مهاجم

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

واکنش های منفی وی پس از خوردن گل را می توان به صورت زیر بیان کرد:

· "من از توپ می ترسم".

· " از اینکه دیگران چگونه در مورد من فکر می کنند نگران هستم".

· "نباید دوباره خراب کنم".

· "از دست خودم عصبانی هستم".

· "من به خودم ایمان ندارم".

این دروازه بان در تمرینات ذهنی واکنش های زیر را تمرین می کند:

· "من احساس آرامش می کنم".

· "من تهاجمی هستم".

· "من به خودم ایمان دارم".

· "شهامت رفتن به سمت توپ را دارم".

· "اهمیتی نمی دهم که دیگران در مورد من چه فکری می کنند".

بازیکن مهاجم هر زمان که مدافع حریف پشت سرش قرار می گرفت افکار و احساسات منفی سراغش می آمد.واکنش های وی به شرح زیر است:

· " احساس خطر می کنم".

· "احساس نا آرامی می کنم".

· "حس تدافعی دارم".

· "من نمی توانم این مسئولیت را بپذیرم".

· "کنترلم را از دست داده ام".

· "تکنیک من به اندازه واقعی خودش نیست".

واکنش هایی که او از به صورت ذهنی بر روی آنها کار کرد به شرح زیر است:

· "زمانیکه مدافع حریف پشت سرم قرار دارد احساس خوبی دارم".

· "زمانیکه مدافع حریف پشت سرم قرار دارد احساس دلگرمی و آرامش می کنم".

· "زمانیکه مدافع حریف پشت سرم قرار دارد احساس قدرت می کنم".

· "می توانم از حداکثر تکنیک خودم برای غافلگیر کردن مدافع پشت سرم استفاده کنم"

برای تمرین،روشهای خودم را در قالب یک برنامه تمرینی تنظیم می کنم.در جدولهای زیر نمونه هایی را که با فوتبالیستهای مختلف کار کرده ام،برای شما خواهم گفت.همانطور که قبلا

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...