raha_89 276 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۰ سلام من در اینجا قصد دارم درخصوص موسیقی ای که هنگام پخش فیلم به همراه دیالوگ های آن پخش می شود و موسیقی های ساخته شده فیلم های ایران و جهان صحبت کنم.امیدوارم دوستان هم لذت ببرند و هم همکاری برای پر بار شدن آن بکنند. نمی دانم آیا اجازه گذاشتن لینک دانلود بعضی از این موسیقی ها هست؟ اگر نیست سعی می کنم آدرس معتبری برای شنیدن آنها بگذارم . 8 لینک به دیدگاه
raha_89 276 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۰ آشنایی با موسیقی فیلم_1: موسیقی یک فیلم با توجه به کیفیت و بودجه ای که در نظر گرفته شده است، ممکن است توسط یک ساز ساده مانند گیتار، پیانو یا یک سیسنتی سایزر تهیه شود و یا ممکن است ارکستر بزرگی که حتی شامل گروه کر باشد مسئولیت اجرای موسیقی فیلم را بر عهده بگیرد. ارکستری که موسیقی فیلم را اجرا می کند ممکن است یک ارکستر معمولی استودیویی باشد و یا در موارد خاص از یک ارکستر بزرگ و مشهور - مانند سمفونیک لندن - استفاده شود. بدیهی است فیلم ها و کارتونهای معمولی تلویزیونی، بازیهای کامپیوتری، سریال های کوچک و ... بودجه استفاده از این چنین ارکسترهایی را ندارند، لذا عمومآ برای تهیه موسیقی آنها از ارکسترهای کوچک استفاده می شود. بر گرفته از گفتگوی هارمونیک 6 لینک به دیدگاه
raha_89 276 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۰ آشنایی با موسیقی فیلم_2: موسیقی بسیاری از فیلم های معمولی حالت پاپ دارند، اما چنانچه کارگردان بودجه کافی در اختیار داشته باشند بدون شک از ارکستر برای تهیه موسیقی فیلم استفاده خواهند کرد، چرا که یک موسیقی ارکسترال توانایی بیشتری برای نشستن و انطباق روی فیلم را دارد و برعکس از آنجایی که المان اصلی موسیقی پاپ ریتم است، لذا این سبک موسیقی انعطاف پذیری کمی برای انطباق با فیلم دارد. پس از ساخت فیلم و قبل از آنکه فیلم بصورت نهایی تدوین شود، آهنگساز به اتفاق کارگردان فیلم را نگاه می کنند و در مورد موسیقی قسمتهای مختلف فیلم با یکدیگر صحبت می کنند. کارگردان احساسات مختلفی را که در صحنه های مختلف باید تقویت شود را برای آهنگساز بازگو می کند. ممکن است کارگردان ایده های موسیقی خود را نیز در این موارد بیان کند و یا حتی از موسیقی های دیگری که بنظر او می تواند مفید باشد استفاده کرده، پیشنهادی برای صحنه های مختلف ارائه کند؛ هرچند اغلب آهنگسازان فیلم از این کار کارگردانان بشدت ناراحت می شوند. آنها معتقد هستند با اینکار احساسات و ذهنیت کارگردان و دیگر دست اندرکاران تهیه فیلم با این موسیقی خو می گیرد و توان پذیرش موسیقی جدید در آنها کاهش می دهد. 7 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۰ درود مرسي از تاپيك خوبتون :w72: رها جان قرار دادن لينك دانلود موسيقي متن فيلمها مشكلي نداره 4 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۰ با اجازه استارتر ، بررسي موسيقي متن سريال مختار نامه رو در اين پست قرار ميدم : ساختن موسيقي متن اين سريال را امير توسلي بر عهده داشت این اولین باری است که امیر توسلی موسیقی یک سریال تاریخی را نوشته است. توسلی که طی این سالها به عنوان یکی از چهرههای جوان در حوزه موسیقی فیلم مطرح شده است را با موسیقی فیلمهایی چون اخراجیها 2، محاکمه یا کافه ستاره میشناسیم. البته که هیچکدامشان تاریخی هم نبودند. تجربه اول امیر توسلی در زمینه ساخت موسیقی یک اثر تاریخی تجربهای است قابل توجه از این حیث که دنبال صداهای جدید رفته و سعی نداشته تا تنها به موسیقی سریالهای تاریخی که تا به حال شنیده اکتفا کند. هرچند که در این راه ناپختگیهایی هم داشته است. موسیقی تیتراژ سریالهای تاریخی از مهمترین بخشهای آن به شمار میآید. در واقع موسیقی تیتراژ در این آثار به نوعی معرف شخصیت کلی موسیقی است و ذائقهی آهنگساز را نشان میدهد. شاید یکی دیگر از دلایل اهمیتشان هم این باشد که به دلیل طولانی بودن لیست دستاندرکاران سریال، حداقل 10 دقیقه از زمان سریال را به خود اختصاص میدهند. اکثرا میشود از روی موسیقی ابتدایی و انتهایی آثار تاریخی پی به فضای کلی اثر هم برد. اگر تکراری باشد، تم آغازین و پایانیاش گویای این ماجرا است و اگر آهنگساز، خلاق باشد بالعکس... موسیقی تیتراژ مختارنامه موسیقی است بسیار خلاقانه. جدای از حواشی مختصری که برای استفاده از صدای سولوی زن در تیتراژ پایانی برایش ایجاد شد، تاکید روی کلیت موسیقی ایرانی، به ویژه موسیقی نواحی ایران از ویژگیهای بارز آن است. استفاده از سازها و تمهای موسیقی ایرانی نه تنها تجربه شنیداری آن را تبدیل به تجربهای آشنا کرده، بلکه تازگی این موسیقی و دوری از تکرار و عدم استفاده از تمهای عربی به آن طراوت بخشیده است. . سازبندی هم در موسیقی مختارنامه پیرو همان تم اصلی است. از آنجایی که امیر توسلی بنا را روی موسیقی جنوب گذاشته سازبندیاش هم همان سازبندی است. دمام به عنوان گل سر سبد سازهای کوبهای نقش بارزی در این موسیقی دارد. ارکستر کوبهای ناپریکا که اجرای سازهای کوبهای را در این سریال به عهده داشتهاند، کارشان را خوب انجام دادهاند. از سویی دیگر از آنجا که مختارنامه به جز اینکه قرار است روایت زندگی مختار و دوره تاریخیاش باشد، بنا دارد تا جنگاوریهای مختار را هم تعریف کند، حضور دف به عنوان سازی ایرانی-عربی پررنگ است. سازی که هم تامینکنندهی حس حماسی فیلم است هم اجازه میدهد تا مخاطب به واسطهی صدای آشنای ایرانیاش با آن احساس نزدیکی کند. ساز عود هم به عنوان سازی که نماد موسیقی عربی است در موسیقی مختارنامه صدایش زیاد شنیده میشود با این حال استفاده از این ساز هم به اندازهای نبوده که همه لحن موسیقی را عربی کند. توسلی با علم به اینکه میدانسته تم موسیقی عربی ممکن است بیشتر با داستان فیلم همخوانی داشته باشد آن را کمرنگ کرده و اجازه نداده تا تمامیت موسیقی این سریال رنگ و بوی غیرایرانی بگیرد. بیشک این نکته که این اثر یک سریال ایرانی است و حتی بخشهایی از آن در مدائن میگذرد، مورد نظر آهنگساز بوده است. در کنار اینها برخی صداهای جانبی هم در موسیقی مختارنامه حضور دارند که آن را شنیدنی کرده و به فضای اثر جان بخشیده است. از جمله اینها میتوان به زنگ شتر اشاره کرد که نه تنها در زمانی که شتر در تصویر داریم بلکه در مواقع دیگر هم صدایشان شنیده میشود. ترکیب صداها هم در مختارنامه به کمک موسیقی آمده و نه تنها در حجم دادن به موسیقی بلکه در فضاسازی هم به آن کمک کرده آنقدر که در برخی موارد شک میکنی که آهنگساز و صداگذار یک نفر نبوده باشند. موسیقی مختارنامه گهگاه دچار کلیشههای موسیقایی هم شده. لحظات رعب و وحشت از این دستهاند. وقتی قرار است یکی از شخصیتها از واقعهای مثل دسیسههای مخلفان اهل بیت(ع) بترسد یا مثل مختار دچار کابوسهای شبانه شود، موسیقی هم اولین برداشتش را به گوش مخاطب میرساند. ناگهان در این لحظات است که ارکستر کامل با همهی توان مینوازد، طبلها به صدا درمیآیند، سازهای کششی با ضربهای ریز یکنواخت مینوازند و تماشاگر صداهایی که از آرام به بلند میروند را میشنود. فرمول کلیشهای موسیقی برای لحظات وحشت. هرچند که آهنگساز سعی کرده با گنجاندن اندک ملودی این کلیشه را بشکند اما چندان موفق نبوده است. مختارنامه با اینکه به قدر نیاز موسیقی دارد اما پر است از قطعات کوتاه کوتاه موسیقایی که روی تصاویر سوار میشوند. ممکن است در عرض چند دقیقه، چندین و چند نوع موسیقی شنیده شود که هرکدامشان سی ثانیه هم طول نکشند. برخوردهای کوتاه موسیقایی یکی دیگر از ویژگیهای موسیقی مختارنامه است. در واقع با تغییر زبان موسیقی و تمام شدن یک قطعه، روایت شخصیتها هم عوض میشود. داستان در گوشهی دیگری از شهر یا کشور دنبال میشود و شخصیتها تغییر میکنند. توسلی در موسیقی مختارنامه دست روی موسیقی نواحی جنوبی ایران و شروهخوانیهای مرسوم در این نواحی گذاشته تا هم به نوعی به موسیقی عربی حل شده در تم این موسیقیها دست پیدا کرده باشد و هم در عین حال موسیقیاش حال و هوای یک اثر ایرانی را داشته باشد. بارزترین نمود این ویژگی موسیقی هم همان تیتراژ پایانیاش است. لالاییهای محلی جنوبی ایران که از زبان یک زن روایت میشود. آواهایی بسیار غمگین و در عین حال دور از سانتیمانتالیسم. فاطمه رحمانی خواننده این آواهای مقامی هم بسیار با احساس و عمیق موسیقی تیتراژ را اجرا کرده. در واقع توسلی راهی را رفته که پیش از این مجید انتظامی در موسیقی فیلم روز واقعه در صحنهای که جمعی از زنان عرب مشغول شروه خواندن و عزاداری بودند را رفته بود. نويسنده: سمیه قاضیزاده 5 لینک به دیدگاه
raha_89 276 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ سلام از اینکه همراهیم کردید بسیار سپاسگذارم 4 لینک به دیدگاه
raha_89 276 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۰ آشنایی با موسیقی فیلم_3: نسخه ای از فیلم به آهنگساز داده می شود و او شروع بکار می کند. تهیه موسیقی ممکن است در نهایت باعث شود که در فیلم تغییراتی صورت بگیرد و اصلاحاتی نیز انجام شود. بعنوان کارهایی که عمومآ به فیلیپ گلس (Philip Glass) برای تهیه موسیقی فیلم سپرده می شود دارای چنین ویژگی ای هستند و اغلب لازم است تا برای انطباق بهتر فیلم و موسیقی قسمتهایی از فیلم بارها ویرایش و تدوین شوند. این موضوع تحت شرایط خاص می تواند بسیار پیچیده تر هم شود. ممکن است آهنگساز تم یا موسیقی زیبایی را از قبل داشته باشد و بخواهد از آن برای فیلم استفاده کند. تحت این شرایط فیلمساز مجبور می شود فیلم خود را علاوه بر ویرایش حتی تغییر نیز بدهد و آنرا با فراز و نشیب های موسیقی منطبق سازد. مثال واضح آن، تغییراتی است که در انتهای فیلم "خوب بد زشت" پس از ارائه موسیقی توسط انیو موریکونه (Ennio Morricone) بوجود آمد. اغلب موسیقی های این آهنگساز (انیو موریکونه) آنقدر قوی، زیبا و پر احساس هستند که فیلمساز خود را موظف می داند در مواردی فیلم را بر اساس موسیقی تنظیم نماید. از دیگر کارهای موریکونه که چنین تغییراتی را در فیلم موجب شد می توان به "روزی روزگاری در غرب" و "روزی روزگاری در آمریکا" اشاره کرد که باعث شد تا بسیاری از صحنه ها مجددآ فیلم برداری شوند. مثال دیگری که در آن کارگردان محبور به ایجاد تغییرات در صحنه شده است، قسمتی از صحنه مشهور پرواز ET در فیلم ساخته استفان اسپیلبرگ است. موسیقی تهیه شده توست جان ویلیامز آنقدر زیبا بود که اسپیلبرگ با موافقت کامل صحنه را باز سازی کرد. بر گرفته از گفتگوی هارمونیک 5 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ نگاهی به موسیقی سریال پایتخت سید ابوالحسن مختاباد: در میان تمامی مجموعههای تلویزیونی که در چند سال گذشته از شبکههای مختلف نمایش داده شد، مجموعه «پایتخت» را باید متفاوت و مجزا دانست. سریالی به کارگردانی سیروس مقدم که نقش محسن تنابنده را هم میتوان در آن بسیار پررنگ دانست، چرا که یکی از نویسندگان این متن بوده و چنانکه در عنوانبندی اثرآمده، نویسنده اولیه متن هم او بوده است و باشناختی که از او به جای مانده است، میتوانیم به ضرس قاطع بگوییم که یکی از محوریترین افراد این مجموعه محسنتنابنده است که توانسته ضمن خلق کاراکتری تازه در فضای فیلمهای کمدی ایران، سطح سریالسازی طنز در تلویزیون را هم ارتقاء دهد. طنز تنیده در اثر به همراه نوع پرداخت و فضای نسبتا رئالی که برای کار انتخاب شده به همراه گرهافکنیهای پشتسر هم و بازیهای صمیمی و راحت و چفت و بستخورده با کار، توانسته در همان چند قسمت اول اثر را یک سر و گردن بالاتر از دیگر مجموعههای نوروزی بنشاند. اگرچه به نظر میرسد در چند بخش اولیه سوژه اصلی کار تحت تاثیر فیلم معروف «مرگ یک بوروکرات» محصول ۱۹۶۶ «توماس گوتیرز آلئا» فیلمساز کوبایی است، اما کلیت فضا و ادامه ماجراهای سریال با ابتکارات و فضاسازیها و داستانپردازیهایی همراه شده است که اثر را محتوا و مضمونی ایرانی بخشیده است. به کار گیری لهجه و گویش مردم منطقه علیآباد کتول هم به خوبی در کار جا افتاده است به نحوی که بازیگران فیلم، ضمن آنکه طنز نهفته در این گویش را به خوبی انتقال میدهند، گویش یادشده، حالت هجو و تمسخر به خود نگرفته و اگر در نتیجه صحبت شخصیتهای این فیلم لبخندی بر لبهای مخاطبان مینشیند، نه از منظر طنز و تمسخر، بلکه واقعیت وجودی این گویش است که چنین کارکردی را برای آن فراهم ساختهاست. نکتهای که شاید بیش از دیگر نکات این مجموعه مورد توجه نگارنده قرار گرفت، موسیقی به کار گرفته شده در این فیلم است. موسیقی منطقه علیآباد کتول که توسط آهنگساز خوشذوق این اثر (آقای عظیمینژاد) در اثر به خوبی نشسته و علاوه برآن طعم و رنگ طنز کار را به خوبی جلا و جلوه داده است. استفاده از سازهای بومی این منطقه همانند کمانچه و دوتار و سازهای کوبهای (مثل دو سر کوتن که عموما در مراسم شادیانه و سرور به کار میرود) نشان از تامل و پژوهش نسبتا فکر شده روی موسیقی این منطقه دارد. این نکته را از این منظر میگویم که دوست خوبم و محقق سینه سوخته و پیشکسوت فرهنگ و فولکلور و موسیقی نواحی ایران، آقای هوشنگ جاوید، هم نامش در عنوان بندی آمده است و نگارنده میداند که اگر آهنگسازی با چنین چشمه جوشانی از فرهنگ و فولکلور مناطق ایران وصل شود که بیش از سهدهه است به شکل میدانی وجب به وجب نواحی ایران را گشته و با عمده خنیاگران و نوازندگان مناطق مختلف ایران نه تنها آشنا که زندگیکرده است، قطعا اثر از محتوا وماهیتی متفاوت با سایر کارها برخوردار خواهد بود. چرا که آقای جاوید این ویژگی را دارد که فرد مراجعهکننده را به سمت جریانات وآدمهای اصلی هر منطقه ارجاع میدهد که نمونه آن حضور خانواده حسینیها در زمره نوازندگان این سریال است که از جمله نوازندگان شناختهشده و با سابقه فراوان در موسیقی این منطقه به شمار میروند. سریال پایتخت حضور نوازندگان محلی و بهرهگیری ازآنها برای ساخت آهنگ نیز از ظرافت کار آهنگساز خبر میدهد. قطعا هیچنوازنده کمانچهای نمیتوانست آن حال و طعمی را که نوازنده جوان و خوش ذوق کمانچهاین منطقه (اصلانی) با چیرهدستی و ظرافت نواخت، به اجرا در آوَرَد. نکته مهمتر و کلیتر آهنگسازی این سریال در ماهیت به کارگیری نغمههای موسیقی نواحی ایران است که نشان میدهد چه ملودیهاو قطعات بکر و پرطراوتی در گوشهگوشه موسیقی نواحی ایران نهفته است و تنها اندکی همت و پشتکار و خلاقیت میخواهد تا بتوان از این ظرفیتها برای کارهایی این گونه استفاده کرد. این تازه بخشی کوچک از موسیقی منطقه شمال ایران است، وگرنه در تمامی منطقه شمال میتوان از این گونه موسیقیها به وفور یافت؛ موسیقیای که در منطقه مازندران میانه، شرق و غرب و منطقه گرگان و استان گلستان و ترکمنصحرا هم با تنوع و رنگبندی کمنظیر در پیکره زندگی مردم این منطقه در آمیخته است. 5 لینک به دیدگاه
raha_89 276 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۰ موسيقي فيلم «فهرست شيندلر»1 فهرست شيندلر (Schindler’s List) محصول ديگري از همکاري طولاني و پربار جان ويليامز و استيون اسپيلبرگ است که جايزه اسکار ديگري براي ويليامز دربر داشته است. بسياري آن را شاهکار جان ويليامز و بهترين موسيقي فيلم تمام عمر او مي دانند و در واقع يکي از زيباترين موسيقي هايي است که در تاريخ سينما براي يک فيلم نوشته شده است. فهرست شيندلر را اسپيلبرگ بر اساس رمان توماس کينلي و فيلمنامه استيون زيليان ساخت . داستان فيلم در زمان جنگ جهاني دوم و در لهستان اشغالي به دست نازي ها مي گذرد و در باره ماهيت پارادوکسيکال کارخانه داري آلماني به نام اسکار شيندلر است که عضو سابق حزب نازي بوده و در زمانه اي که ارتش هيتلر يهودي ها را به اردوگاه هاي مرگ مي فرستاده با استخدام آنها در کارخانه فلزکاري اش جان بسياري از آنها را نجات داده است. شيندلر(با بازي ليم نيسن)، تاجر ناموفقي است که از چکسلواکي به کراکوي لهستان مي آيد تا با استفاده از نيروي کار ارزان يهودي، کارخانه اش را در اين شهر راه بيندازد و محصولاتي براي ارتش آلمان توليد کند. در طول فيلم شاهد تدريجي شخصيت شيندلر از يک کاسب کار زراندوز و فرصت طلب به يک چهره انسان دوست و رهايي بخش هستيم. اسپيلبرگ تحت تاثير فيلم هاي مستندي چون شوا(Shoah 1985) و صليب شکسته(1956) تصميم گرفته فيلم را به صورت سياه و سفيد و با رويکردي مستند بسازد. به همين منظور به جاي استفاده از استدي کم، کرين يا زوم از يانوش امينسکي فيلمبردار لهستاني خواست در بيشتر صحنه ها آن را با دوربين روي دست فيلمبرداري کند. نزديک به چهل درصد فيلم با دوربين روي دست گرفته شده که بسيار متفاوت با سبک فيلم هاي قبلي او بود که در آن وي از حرکات پيچيده و عجيب و غريب دوربين و کرين براي مرعوب کردن تماشاگر استفاده مي کرد. 4 لینک به دیدگاه
raha_89 276 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۰ جان ويليامز تم اصلي فيلم را با عنوان تم فهرست شيندلر براي ساز پيانو نوشت اما به پيشنهاد اسپيلبرگ اجراي آن را به ايزاک پرلمن تکنواز برجسته ويولون سپرد. با اينکه تم هاي مختلفي در فيلم وجود دارند که هر کدام يک ايده يا شخصيت معيني را نمايندگي مي کنند اما اين تم اصلي است که در بيشتر قطعات فيلم حضور دارد و خود را به رخ مي کشد. تمي که ويليامز آن را از موسيقي يهوديان اروپاي شرقي وام گرفته است اما اجراي مدرني از آن ارائه داده است. تمي رمانتيک و اندوهناک که با ويولون سولوي ايزاک پرلمن اجرا مي شود. تم هاي موسيقي فهرست شيندلر بسيار ساده است و از پيچيدگي هاي معمول کارهاي ويليامز، خصوصا در پارک ژوراسيک و جنگ ستارگان در آن خبري نيست. درست مثل سبک تصويري اسپيلبرگ در اين فيلم که بسيار ساده و مستندگونه است و از خودنمايي هاي تکنيکي و حرکت هاي مقهور کننده و پيچيده دوربين و کرين در آن خبري نيست. به جاي مارش هاي عظيم و باشکوه موسيقي فيلم هاي جنگي يا موسيقي پرحجم و تهييجي از نوع ايندياناجونز، ويليامز بر موسيقي هاي ملوديک آرام و ملايم تکيه کرده است. موسيقي اي که عواطف و احساسات قربانيان و عذاب و دردو رنجي را که مي کشند به خوبي منتقل مي کند. موسيقي فهرست شيندلر اساسا براي سازهاي زهي نوشته شده و در اين ميان سازهاي بادي نقش فرعي و پشتيباني کننده ايفا مي کنند، جز کلارينت که استفاده از آن در قطعه نيروي کار شيندلر(Schindler workforce)، آن را به موسيقي عبري نزديک تر ساخته است. استفاده از آوازهاي کر نيز يکي ديگر از ويژگي هاي موسيقي فيلم فهرست شيندلر و نشانه تبحر جان ويليامز در بهره گيري از موسيقي فولکلوريک و آوايي بومي در موسيقي فيلم است که قبلا نمونه هاي درخشاني از آن را در موسيقي فيلم هاي ويولون زن روي بام و دور و دورتر شنيده ايم. قطعه قرباني(Immolation)يک قطعه کرال پرشور، زيبا و افسون کننده است. حضور ويولون در موسيقي فهرست شيندلر بسيار برجسته و چشمگير است و براي ايجاد حالت ها و لحن هاي مختلف به کار رفته است. شايد هيچ ساز ديگري به اندازه ويولون و هيچ نوازنده ديگري مانند ايزاک پرلمن نمي توانست اين حس تلخ و تراژيک را تا اين حد قدرتمند منتقل کند. موسيقي جان ويليامز در فهرست شيندلر، قطعات کلاسيک و سمفونيک زيبايي است که جدا از فيلم نيز ارزش هنري خود را حفظ مي کنند. ماخذ: نگاهک 4 لینک به دیدگاه
raha_89 276 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۰ به منتخبي از موسيقي اين فيلم گوش دهید برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
سالار یارمهدوی 343 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خوب دوستان بنظرم ی سری هم به آهگ سازان با استعداد ایرانی بزنیم مثلا رامین جوادی،چی ؟اسمشو نشنیدین؟!حتما سریال فرار از زندان دیدین و موسیقی آغازش احتمالا بارها گوش دادین،این اثر فوق العاده توسط رامین جوادی آهنگ ساز ایرانی متولد آلمان ساخته شده(ایشون نمی تونن به فارسی صحبت کنن) در ابتدای امر نمی خواستن موسیقی این سریال بسازن ولی به پیشنهاد مدیر برنامهاشون این کار بعهده گرفتن .هماهنگی بسیار زیبای بین صحنه ها و ملودی و ریتم آهنگ بسیار جالب توجه است... 3 لینک به دیدگاه
raha_89 276 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ فيلم مادر به حق نمونه يك فيلم به تمام معني ايرانيست.به خصوص موسيقي فيلم که اثر ارسلان کامکار است موسيقي فيلم بنا به حس موقعيت و پلان،گردش در دستگاههاي مختلف ايراني دارد كه مي توان به دستگاههاي ماهور-چهرگاه و همايون و ...اشاره كرد كه نشان از نكته سنجي و درك صحيح آهنگساز از اين نوع موسيقي دارد. بطور مثال مي توان به پلان صبح و بيداري اهل خانه كه موسيقي و تم آن در چهارگاه(با ملودي شبيه به قطعه سلام صبحگاهي استاد كسائي)اشاره كرد. در مورد ساز بندي نيز روال كار به همين منوال بوده است كه مي توان به اين موارد اشاره كرد: پلان آبياري باغچه كه با شروع ريزش قطرات آب از آبپاش سنتور شروع به ريز زدن مي كند و موسيقي آغاز مي شود. پلان دعواي دو برادر كه با استفاده از آلات ضربي موسيقي ايراني به مانند تنبك و دف و ...مي باشد. كليه پلانهايي كه داراي حس عاطفي و غم و اندوه هستند ساز ملودي نواز كمانچه مي باشد. صحنه ورود پسر عرب كه با همراهي ساز عود مي باشد(اين كلام بدين معني نيست كه عود يك ساز عربي است)وموارد بسيار ديگر. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
raha_89 276 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ديالوگ هاي «مادر» به اعجاز مي ماند و فرازهايي از آن را مي توان بر تارك متون اصيل حكمي، فلسفي و عرفاني نقش زد و حك نمود! «مادر» حديث غربت ها و دور افتادگي ها و محروميت ها و هزار و يك عيب و نقص و فقدان و كمبود زندگي ماشين زده امروزي در مصاف و تقابل و مواجهه با گذشته اصيل و سنتي و سرشار ايراني است. «مادر» غم غربت اين روزگار است، درد نبودن حلقه واسط و نقطه واصل به ريشه ها و انديشه ها. «مادر» نقطه اتكاي آدمياني است که در ميان فراموشي و دريغ و بي دردي و درد، از هجمه مهيب و تلخ ماشين به خاك و خاطره خانه اجدادي پناه مي آورند و در ميانه جدال ها و تب و تاب هايشان، با مرگ عزيز بازمانده از روزگار سپري شده مردمان سالخورده، بار ديگر به پيوندي خانوادگي و حسي همدلانه نايل مي شوند. طنین ضربه دستهایش بر کوبه ی در، آهنگی آشناست ، حتی برای فرزند عقب مانده ذهنی اش!، فرزند با شوقی وصف نشدنی در را باز میکند و مادر وارد میشود. طراوت بهارگونه ای چونان موجی حیرت انگیز حیاط آن خانه را صفا میبخشد. فرزند عقب مانده که مست دیدار یار شده ، دزدکی چادر مادر را از پشت سر میبوسد. در این لحظات، موسیقی جادویی متن فیلم بر تار و پود تصاویر خوش نشسته است. بی گمان یکی از شاعرانه ترین صحنه های سینما در این لحظات رقم میخورد و مخاطب بر موج تصاویر شناور میشود چونان که گذر زمان را هم حس نمیکند و این تصویر تا عمق جانش نفوذ میکند باشگاه مهندسان ایران و برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
raha_89 276 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ موسیقی فیلم «مرهم» موسیقی متن فیلم مانند فیلمنامه که سرشار از دیالوگهای پرمعناست، آمیختهای از نتهای پر از حرف است، در واقع موسیقی زبانی است نتوار که در درک بهتر یک فیلم ما را یاری میدهد. موسیقی متن «مرهم» بدین لحاظ ناقل درست احساسات موجود در صحنهها به مخاطب است، یا به بیانی سادهتر، مرهمی است بر احساسات مخاطب؛ که عمدا از جانب مخاطب هم، کمتر مورد توجه قرار میگیرد ولی با این وجود، اثر خود را به درستی و بدون اطلاع مخاطب از انتقال احساسات از طریق موسیقی، بر جای میگذارد. انتخاب سازها و اجرای نتهای موسیقی متن هم توانسته به خوبی منطبق با فضای خاکستری و در برخی جاها مشکی فیلم پیش رود. همان طور که در فیلم کاراکترهای مختلف و طرز فکرهای متفاوت آنها را در کنار هم میبینیم، موسیقی متن «مرهم» هم برای اثرگذاری هر چه بیشتر بر مخاطب، به صورت تلفیقی تنظیم شده! این گونه است که یحیی سپهری شکیب و نوازندگان چیرهدست سازها، عواملی برای بیان احساسات نهفته در فیلم هستند. با دیدن چهره مخاطبان متاثر بعد از تماشای فیلم، به خوبی میتوان دریافت که سپهریشکیب سازهای پرکاشن، گیتار و گیتار آکوستیک را با وسواس خاصی در کنار تار، سهتار، ساز دهنی و فلوت قرار داده و نتها را با نظم اثرگذاری در پوست مخاطب، رهانیده است. 2 لینک به دیدگاه
raha_89 276 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ موسیقی "فیلم مرهم"2 تلفیق سازهای سنتی تار و سهتار با ساز کوبهای غربی پرکاشن و یا ساز زهی گیتار به نوعی بیانگر تلفیق تفکرات سنتی با تفکرات امروزی است که به خوبی این پیام را به ذهن مخاطب منتقل میکند. سپهری شکیب با موسیقی زیبایی که برای این فیلم خلق کرده، هدف داوودنژاد، که کمک به حل بحرانهای اجتماعی با زبانی رک و صریح است را به درستی نهادینه کرده است. سازهای ایرانی و غربی در موسیقی متن فیلم همان قدر اثرگذارند که برخوردهای میان مادربزرگ و نوهاش و صحبتهای رد و بدل شده میان آنها! فیلم با صدای سازهای سنتی ایرانی آغاز میشود تا بیانی موسیقیوار از طرز فکر سنتی و قدیمی «خانم جان» را به همراه داشته باشد. در بخشی از فیلم شاهد و شنونده رپخوانی جوانان هستیم، که این خود به تنهایی بیانگر طرز فکر و خواسته های عده زیادی از نسل جوان امروزی است که گرایشی به سبک زندگی و طرز فکر غربی دارند. اوج تاثیرگذاری در سکانسها، در صدای ساز کوبهای پرکاشن نهفته است. اوج معنایی سکانس پایانی را هم با شروع آواها و صدای ساز مرموز ساز دهنی شنوا هستیم. اثرگذاری بیشتر سازدهنی، در تاریکی عظیم شب ملموستر است و سپهریشکیب و داوودنژاد با آگاهی از این راز، سکانس پایانی را با صدای ساز دهنی، و فرار «مریم» در تاریکی شب از گذشته پر خطا و اشتباه و پیوستن به آغوش امن و گرم خانواده، به زیبایی هرچه تمامتر، در اوج به تصویر کشیدهاند. ماخذ: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ 1 لینک به دیدگاه
raha_89 276 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۰ موسیقی ایرانی و "مده آ " مده آ ، نام فیلمی است از کارگردان فقید ایتالیایی ، پیر پائولو پازولینی ، که بر اساس نمایشنامه ی مده آ ، اثر اوریپید / نمایشنامه نویس ِ نامدار یونانی ، در سال 1969 میلادی ساخته شد. مده آ ، اثر پازولینی ، را (به گفته ی منتقدین) می توان یکی از بهترین اقتباس های سینمایی از اساطیر ِ باستانی دانست. اما آنچه در این مطلب مورد توجه قرار می گیرد، موسیقی متن این فیلم می باشد که بخش اعظمی از آن به موسیقی دستگاهی ایرانی تعلق دارد. گرچه موسیقی این فیلم را نمی توان در زمره ی آثاری که موسیقی ، مختص فیلم ساخته می شود و آهنگساز بر اساس سکانس ها ، لوکیشن ها و سایر عوامل فیلم ، تلاش می کند تا موسیقیی را ارائه دهد که به بهترین شکل ممکن حس و حالات بازیگران ، فضا و ... را به بیننده القا کند ، قرار داد و موسیقی این اثر برگرفته از اجرا های مختلف نوازندگان و خوانندگان ایرانی و خاور دور می باشد. اما به حق می توان گفت که موسیقی ایرانی ، سهم ِ بسزایی در القای فضای اساطیری و باستانی این اثر داشته است. قسمت هایی که در این فیلم از موسیقی ایرانی استفاده شده است، مربوط به برنامه ایست که نور علی خان برومند ، اصغر بهاری ، فرامرز پایور و اکبر گلپایگانی به سال 1335 در سازمان یونسکو اجرا کرده اند. این اجرا در دو بخش (آواز اصفهان و دستگاه سه گاه ) می باشد، که گویا تکنوازی استاد پایور بیشتر به مذاق ِ جناب پازولینی خوش آمده و حضور ِ نوای سنتور در فیلم پررنگ تر از بقیه ساز ها می باشد و تیتراژ آغازین فیلم نیز با نوای سنتور همراه است. در قسمت هایی از فیلم هم شاهد نوازندگی تار ِ نورعلی خان برومند بهمراه آواز اکبر گلپایگانی هستیم. تکنوازی ِ نورعلی خان برومند (در آواز اصفهان)، از دیدگاه نگارنده ، از بهترین اجراهای این استاد برزگ موسیقی ایرانی بشمار می آید و تاثیر فوق العاده ای را بر بیننده ، می گذارد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۰ نگاهی به موسیقی فیلم " خاطرات یک گیشا" جان ویلیامز را بسیاری از منتقدان فیلم و موسیقی به عنوان برترین آهنگساز قرن بیستم شناخته اند. او خالق بیش از صد موسیقی فیلم است و تا به حال توانسته پنج بار جایزه اسکار را به خاطر موسیقی فیلم های ویولن زن روی بام، آرواره ها، جنگ ستارگان، ای تی و فهرست شیندلر کسب کند و 18 بار نیز جایزه گرامی را به خود اختصاص دهد. شاید موسیقی فیلم خاطرات یک گیشا (Memories of a Geisha)، شروع خوبی برای معرفی و شناخت جان ویلیامز و ارزش های کار آهنگسازی او نباشد اما قطعا به عنوان یکی از آثار درخشان او در سال های اخیر، ارزش شنیدن و نقد و بررسی را دارد. خاطرات یک گیشا را راب مارشال(کارگردان فیلم شیکاگو) بر اساس رمان موفق و پرفروش آرنولد گولدن(1997) ساخت. داستان رمانتیک و پرسوز و گداز دختر بچه فقیر ژاپنی ای که به مقام گیشایی میرسد و از فقر و نکبت زندگی پدری نجات پیدا می کند. ابتدا قرار بود استیون اسپیلبرگ این فیلم را بسازد و جان ویلیامز نیز به عنوان آهنگساز همیشگی فیلم های او در کنارش باشد اما اسپیلبرگ از کارگردانی آن انصراف داد و صرفا تهیه کنندگی آن را به عهده گرفت و راب مارشال به عنوان کارگردان جایگزین او شد. اسپیلبرگ بعد از دیدن فیلم، کارگردانی مارشال را تحسین کرد و گفت نتیجه آن بهتر از چیزی شده که او قصد ساختن آن را داشته است. با اینکه فیلم راب مارشال نسخه ای هالیوودی از این داستان ژاپنی است که با شرکت بازیگران مشهور چینی مثل ژانگ زی یی(Zhang Ziyi) و کن واناتابی و به زبان انگلیسی و در لوکیشن های کالیفرنیای آمریکا ساخته شده اما طراحی صحنه و فضا سازی ماهرانه جان مای هر(John Myhre) به ویژه بازسازی کوچه ها و خیابان های قدیمی ژاپن دههای سی و چهل با چای خانه ها و فانوس های رنگی روشن بر سر در آنها، فیلم را باورپذیر و قابل قبول ساخته است. به علاوه فیلمبرداری خوب دیون بی به و موسیقی تغزلی جان ویلیامز با درون مایه های سنتی ژاپنی به باورپذیری این فضاها بسیار کمک کرده است. خاطرات یک گیشا در واقع یک داستان پریان مدرن و یک سیندرلای دیگر است که در ژاپن عصر پیش از جنگ جهانی دوم روی می دهد. خاطرات دختر جوانی به نام سایوری که از دید اول شخص و به صورت فلاش بک روایت می شود. دختر فقیری که پدر ماهیگیرش او را در سن 9 سالگی به زنی به نام نیتا که صاحب خانه گیشا(اوکیا) در کیوتوست می فروشد تا برای گیشا شدن در مدرسه مخصوص آموزش ببیند. گیشا بودن، سنت و آئینی کهن در فرهنگ و تاریخ ژاپن است که غالبا در غرب بد فهمیده شده و با فحشا اشتباه گرفته می شود. در حالی که گیشاها زنانی بودند که مهارت ها و قابلیت های هنری فراوانی خصوصا در زمینه نواختن موسیقی و رقص داشته و از آزادی هایی برخوردار بودند که زنان سنتی ژاپن از آن محروم بودند. بنابراین گیشا شدن یک آرزوی بزرگ برای زنان خانه دار ژاپنی و به معنی رهایی از قید وبند زندگی زناشویی و اقتدار نظام مردسالارانه بود. گیشاها حق ازدواج یا عشق ورزیدن به مردان را نداشتند و اگر گیشایی تصمیم به ازدواج با فردی می گرفت به منزله کناره گیری او از این حرفه تلقی می شد. سایوری نیز تمام قابلیت های یک گیشای بزرگ شدن را دارد اما موانع بسیاری بر سر راه اوست از جمله رقابت ها و آزارهای گیشای زیبا و سنگدلی به نام هاتسوموتو که به او و زیبایی ها و توانایی های او حسادت می ورزد. فیلم شخصیت محور است و تم اصلی موسیقی جان ویلیامز نیز بر اساس شخصیت سایوری ساخته شده است. تم سایوری، ملودی آرام، زیبا و دلنشینی است که با ویولنسل یویوما نواخته شده و ورسیون های دیگری از آن نیز در فیلم شنیده می شود. جان ویلیامز برای ساختن موسیقی این فیلم از همکاری دو نوازنده برجسته ویولن و ویولونسل یعنی ایزاک پرلمن و یویوما برخوردار بوده. کسانی که قبلا نیز با او در فیلم های فهرست شیندلر و هفت سال در تبت کار کرده بودند. شاید کیفیت مینی مالیستی و درون گرایانه موسیقی جان ویلیامز در این فیلم کمی سرد و بی روح به نظر برسد اما بدون شک تک نوازی ویولن ایزاک پرلمن و ویولونسل یویوما، رنگ آمیزی و گرمای مطبوعی به آن بخشیده است. اگرچه سبک آهنگسازی ویلیامز، سبکی کلاسیک است اما خلاقیت او در ساختن موسیقی خاطرات یک گیشا، استفاده از ملودی ها و تم های بومی و تلفیق آنها با موسیقی سمفونیک است. قطعه رفتن به مدرسه(Going to School) نمونه ای درخشان از این تلفیق است. ترکیبی عالی از ویولن سولو و سازهای آسیایی و هارمونی های شرقی. یکی دیگر از ویژگی های موسیقی خاطرات یک گیشا، استفاده از ملودی ها و ریتم های تکرار شونده است خصوصا در قطعه راه سرنوشت(Destiny’s Path) که از نظر الگوهای تکرار شونده شبیه آثار مینی مالیستی فیلیپ گلس و مایکل نایمن است. به علاوه تاثیر موسیقی بومی ژاپنی را بر کار ویلیامز چه در تم ها و ملودی ها و چه در ترکیب بندی سازها می توان مشاهده کرد. استفاده از سازهایی مثل کوتو، شاکوهاچی و ارهو در برخی قطعات مثل قلم مو روی ابریشم و سفر به هاناماچی کیفیتی کاملا بومی و شرقی به کار ویلیامز داده است. قطعه قلم مو روی ابریشم(Brush on Silk) قطعه ای جذاب و شنیدنی است که کیفیتی کاملا ژاپنی دارد و یادآور کار تورو تاکه میتسو آهنگساز فیلم کوایدان اثر درخشان ماساکی کوبایاشی است. سایوری در فرار از خانه گیشا با تاجر مهربانی به نام چرمن(رئیس) آشنا می شود که نقش مهمی در سرنوشت او بازی می کند. جان ویلیامز قطعه والس چرمن(Chairman’s Waltz) را بر اساس شخصیت او ساخته است. قطعه ای که یادآور کار فراموش نشدنی او در فهرست شیندلر است. قطعه رویای رها شده(A Dream Discarded) نیز یکی دیگر از قطعات تاثیر گذار و قدرتمند فیلم است. تکنوازی ویولونسل یویوما در این قطعه حقیقتا سحرانگیز است. همینطور قطعه صحنه آتش و آمدن جنگ(The Fire Scene and the Coming of War) که قطعه ای آوازی است که با سازهای ضربی و طبل شروع می شود و بر اساس تم های سنتی ژاپنی مثل اوگی نو ماتو ساخته شده. قطعه ای پیشگویانه است که خبر از فاجعه جنگ ایوجیما می دهد. 1 لینک به دیدگاه
raha_89 276 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آبان، ۱۳۹۰ داستان فیلم: ری و کن دو آدم کش مزدور هستند که برای تبهکاری به نام هری کار می کنند. آخرین کار آن دو کشتن یک کشیش بوده و هر چند ری موفق شده تا او را از میان بردارد، اما باعث کشته شدن پسربچه بیگناهی نیز شده است. ری و کن به توصیه هری برای کار بعدی به شهر بروژ در بلژیک می روند. بعد از اقامتی اجباری در اتاقی واحد از یک هتل به انتظار دریافت دستورات تازه هری می نشینند. ری نیز که با عذاب وجدان و کابوس مرگ پسربچه دست به گریبان است، حال خوشی ندارد تا اینکه با دختری به نام کلوئی که فروشنده مواد است آشنا می شود. بالاخره هری تلفنی تماس گرفته و از کن می خواهد برای رهایی از دردسرهای بعدی و حفظ اصول ری را به قتل برساند. اما کن چندان به این کار راضی نیست و زمانی که شاهد اقدام به خودکشی ری می شود، او را متوقف کرده و ماوقع را به او می گوید. کن از ری می خواهد تا هر چه زودتر بروژ را ترک کند، چون هری برای اطلاع از فرجام کار به آنجا خواهد آمد. ری بروژ را ترک می کند، اما پلیس به خاطر حادثه ای کوچک او را وادار به بازگشت به بروژ می کند. همزمان هری نیز از راه می رسد و تصمیم دارد نه تنها ری بلکه کن را نیز که از دستورش تمرد کرده، به قتل برساند…. ساختار و شکل موسیقی فیلم مزبور : ۱. پاپ ۲ . موزیکالیته و فانتزی ۳. کلاسیک ( اپرا ) ۴. موسیقی الکتریک و راک فيلم با نماي باز شهر بروژ با سلو نوازي پيانو آغاز ميگردد ( به موسيقي کوتاه پيانو خوب گوش فرا دهيد چرا که آهنگساز ملودي ثابت خود را با گوش شما آشنا ميکند و بيان ميدارد که تا پايان فيلم در جاي جاي فيلم با اين ملودي خاص در تماس هستيد ) ملودي بسيار آرام و فرح بخش بر فضا حاکم است بلافاصله در قطعه بعد ويلنسل همان ملودي خاص را ادامه داده و به همراه ارکستر , ملودي را با وزني سنگين به اتمام ميرساند . آهنگساز با فضاي حاکم بر شهر ( از حيث تاريخي ) آگاه است , چراکه وقتی, کارگردان دوربين خود را در شهر وارد ميکند و بيننده را با سطح شهر , معماري گوتيک , فرهنگ عامه مردم و تاريخ غني شهر آگاه ميکند , آهنگساز نيز فرصت را مغتنم شمرده و قطعه قبلي را با ورود ساز هارپ و آکاردئون به آرامي به پايان ميرساند و با استفاده از اين کار خواه ناخواه بيننده را با فضا هماهنگ ميکند و گويي او را با فرهنگ و معماري اين شهر الفت ميدهد . بحث را متمرکز بر روي تم فيلم ميکنيم . همانطور که پيش از اين گفتيم , مخاطب با فيلمي به همراه موسيقي کلاسيک روبه رو است و محور اصلي بر اين اصل استوار است ولي آهنگساز به صورت موجز از فضاي فانتزي , پاپ , اپرا (Opera) و الکتريک و راک استفاده میکند . به صورت موجز از هريک از سبک هاي پيش گفته المان هايي را اشاره ميکنم . در مورد سبک فانتزي , که در اين فيلم يکي از کوتاه ترين شکل هاي موسيقي بود , خواننده را سوق ميدهم به سکانس ابتدايي فيلم , صحبت بين ريمي و مرد چاق آمريکايي . فانتزي در واقع فضايي است ماوراي داستان و اتفاقاتي را در مکاني رويا گونه رقم ميزند و بیننده را به مکانی فرای این جهان برده و او را با خاطرات نوستالژیک کودکی اش روبه رو میکند . اپرا : گفته خود را با گفته راجر کيمي ين منطبق کرده و سکانس مربوطه را با فضاي حاکم را شرح و توصيف ميدهم " در اپرا شخصيت ها و طرح داستان به جاي گفتار که در درام متعارف به کار گرفته ميشود به واسطه آواز نمايانده ميشود . با پذيرفتن اين قرارداد اپرا مايه لذت فراوان ميشود . موسيقي آن گوشنواز است و تاثير حسي کلام و داستان را تشديد ميکند و موسيقي اپرا با تجسم حالت , شخصيت , پويايي و کنشي دراماتيک حتي يک داستان پيچيده را نيز باورپذير ميکند سيلان موسيقي داستان را پيش ميبرد . در اپرا , موسيقي همان درام است ... باردل در سکانس میانی و پیش از اوج فیلم , داستان را با اپرا ادامه میدهد . ( صحنه ای که کن قرار است نزد کسی برود تا اسلحه تهیه کرده و بوسیله آن ریمی را به قتل برساند ) صحنه کوتاه است و هیچ دیالوگی نیست و فقط موسیقی ( اپرا ) شنیده میشود اپرا همه چیز را به مخاطب میگوید , استیصال و درماندگی در چهره هری , دوزخی که او در میان آن قرار گرفته , عشقی که شاید تنها دلیل زنده ماندن اوست , حتی موسیقی به ما میگوید که کن هیچوقت ریمی را نمیکشد ! 1 لینک به دیدگاه
raha_89 276 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آبان، ۱۳۹۰ تاریخچه زندگی " کارتر بارول " Carter Burwell وی متولد 18 نوامبر 1955 است . در سال 1977 از کالج هاروارد فارغ التحصیل گردید. او در هاروارد مطالعات انیمیشنی خود را با مری بیمز گذرانید و والکترونیک موسیقی را با ایوان ترفین ادامه داد وی همچنین مستقلانه مشغول به مطالعه MIT گردید و مسیر خود را از این طریق نیز ادامه داد و دنبال کرد . پس از فارغ التحصیلی خود , در همان دانشگاه هاروارد دستیار مدرس الکترونیک موسیقی گردید . در سال 1979 اولین انیمیشن وی با نام Help , Im being crushed to death by a black rectangle توانست جایزه نفر اول فستیوال فیلم جکسون ویل و نفر دوم فستیوال بین المللی انیمیشن اتاوا را به خود اختصاص دهد . او در سال 1979 – 1981 در Computer Scientist به عنوان مسئول ارشد بخش به کار خود ادامه داد و موجبی شد که آزمایشگاه و لابراتوار ایسلند را برای تحقیقات وی در اختیارش قرار دهند . از دیگر کارهای وی میتوان به نوشتن برنامه ای توسط وی در مورد پردازش تصاویر اشاره کرد . در بین سال های 1982 – 1987 در موسسه تکنولوژی آمریکا مشغول به کار شد و طرح های انیمیشنی خود را به صورت کامپیتری ایجاد نمود و همچنین تحقیقات Digital Sound خود را به اتمام رسانید او در این بین در چند کارهای انیمیشنی تلوزیونی نیز کار کرد . او در این سال انیمیشن Lensman را در ژاپن ساخت . در دهه 1980 حرفه موسیقی خود را ادامه داد و وارد گروه های متعددی در شهر نیویورک گردید . او همچنین موسیقی برای رقص , تئاتر,سینما نوشت . فیلم هایی که توسط بارول آهنگسازی شدند : 1. تقاطع میلر 2. بارتون فینک 3. داک هالیوود 4. کالیفرنیا 5. زندگی این پسر 6. وکیل هادساکر 7. داب روی 8. فارگو 9. زندانی اسپانیایی 10. شغال 11. The Big Lebowski 12. Three King 13. جان مالکوویچ بودن 14. مفسد 15. هملت 16. افسانه یک شوالیه 17. اقتباس 18. سیمونه 19. The Rookie 20. کینزی 21. قاتلین پیرزن 22. فریب 23. جایی برای پیرمردها نیست 24. پیش از آنکه شیطان بداند مرده ای 25. پس از خواندن بسوزان 26. گرگ و میش کارگردانان و آهنگسازان فیلم , بارول را با پشتوانه خوب آهنگسازی برای کارگردانان مطرح جهان میشناسند. برخی از فیلم های شهیری چون : تقاطع میلر , کالیفرنیا , زندگی این پسر , وکیل هادساکر , فارگو , شغال , هملت , سیمونه , قاتلین پیرزن , جایی برای پیرمردها نیست و " گرگ و میش " . hamavaz.com 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده