رفتن به مطلب

روی دیوارشما چه کسی نقاشی میکرد؟


spow

ارسال های توصیه شده

 

:icon_redface:

 

آیدی من اونور پری سبز بود و فقط هم تالار اخبار بودم

 

اینم اولین آواتارم بود که وقتی روز تولدم اخراج شدم بچه ها واسم تاپیک زدن برگشتم

عوضش کردم و دیگه هم بر نگشتم ....:icon_redface::icon_redface:

 

:jawdrop: این همه اسپم؟

حیف دیر رسیدم...:sigh:

 

آخی جانم این تو بودی........:icon_pf (17):

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 215
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

سلام

آخی آخی آخی:girl_in_dreams:

مرسی از دایی اسپاو برا این تاپیک:icon_gol:

مرسی از محمد امین برا دعوتم به این تاپیک:icon_gol:

با خوندن همه پست ها هم کلی دلم گرفت چون دیگه اون روزا برگشتنی نیست و کلی هم خاطرات اون روزای خوب برام تکرار شد

یادش بخیر

 

همه چیز برای من از مهندسان شروع شد

اون اولش مثل بچه مثبتا یکراست رفتم تالار خودم و پست های علمی و سوالهای درسی میپرسیدم!nerdylaff.gif همین شد باعث آشنایی من با مهتابی عزیزم ، وشیدای گلم که واقعا الان تبدیل شدن به یکی از صمیمی ترین دوستان منheartshape1.gif

کم کم راه افتادمو رفتم سمت تالار های آزاد و زنگ تفریح

همین شد که با خیلیهای دیگه مثل اسپاو ، لرد ، نیمیتزو ، آرچی ، آرامش و .... آشنا شدم

 

از اونجایی که ذاتا اسپمر بودم!wassat.gif معرفی شدم به تاپیک اسپم در تالار خیریه

وای که چه روزا و شبایی اونجا فقط کل کل کردیم و خندیدیم

یاد کل کل ها با لرد و پژمان و امید بخیر که یک تنه همشونو حریف میشدم!

کم کم اونجا اسممون رفت تو چارت خانوادگی و من خانواده دار شدم!

اولیش خاله ملیسای گلم بود

دومیش بابابزرگ مهرداد

و بعدش هم دایی پژمان و جد بزرگ امید و خاله آتی وهمینجا ها بود که اسپاو هم شد دایی اسپاو

و

و

و

و در آخر این چارت هم من با کسی آشنا شدم که الان از این آشنایی خیلی خیلی خیلی خوشحالم و اون کسی نیست جز مامی فرنازمsmiley-love067.gifwetkissf.gif

وافعا میتونم بگم آشنایی و دوستی من با فرنازی بهترین هدیه ای بود که من در این دنیای مجازی گرفتم از این بابت خداروشکر

خیلی دوسش میدارم تا خودِ ابدیتhug.gif

 

یاد بهروز (بی ام دی) بخیر آخیییییییییی چقد بهم ترکی یاد داد و من خنگ خنگ هیچی یاد نگرفتم

کل کل با پیرجو هم در نوع خودش جالب بود که من هم بی نصیب نموندم

 

واااااااااااااااااای من کلی اسم و شخص یادم اومدم ولی حالا اینارو داشته باشید تا بعداkurby2.gif

 

تک تک کسانی رو که نام برده ام و نبرده ام،قبلا آشنا شدم یا تو این انجمن آشنا شدم رو دوست میدارم

همتون شاد باشید همیشه

 

 

heartshape2.gifflower4.gifheartshape2.gif

  • Like 20
لینک به دیدگاه
نقل قول:

نوشته اصلی توسط ooraman viewpost.gif

یه دختری بود که آخره یوزرش سبز داشت ولی یوزرش کامل یادم نیست ....

 

 

 

:icon_redface:

 

آیدی من اونور پری سبز بود و فقط هم تالار اخبار بودم

 

اینم اولین آواتارم بود که وقتی روز تولدم اخراج شدم بچه ها واسم تاپیک زدن برگشتم

عوضش کردم و دیگه هم بر نگشتم ....:icon_redface::icon_redface:

 

:jawdrop: این همه اسپم؟

حیف دیر رسیدم...:sigh:

 

:ws3:پس تو بودی؟....آره پای ثابت تالار اخبار بود....:ws3:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
ولی من فقط یاد رز سیاه میفتم و تاپیکایی که خودش میزد و فرار میکرد!!! :ws3:

آره.

 

همینطور shahidi721 بود،که بعد از دو سه تا تاپیک به من فحش ناموسی داد...... :icon_pf (34):

 

کلا اون جماعت با فحش میانه خوبی داشتند و من هنوز موندم چرا اکثر ولایتمداران راحت فحش میدهند به همه کس و کار آدم!!!!!

  • Like 14
لینک به دیدگاه
آره.

 

همینطور shahidi721 بود،که بعد از دو سه تا تاپیک به من فحش ناموسی داد...... :icon_pf (34):

 

کلا اون جماعت با فحش میانه خوبی داشتند و من هنوز موندم چرا اکثر ولایتمداران راحت فحش میدهند به همه کس و کار آدم!!!!!

شهیدی که کلا اون مدلی بود ...هرجا کم میاورد بقیه رو مستفیض میکرد....آخرشم میگفت من حاضر به شهادتم هستم....تشنه شهادت بود:ws3:همیشه ام از بیتاب(مسیح110)دفاع میکرد ...کلا با هم خوش بودن:ws3:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
amin 202 مهمان
من میدونم و صاحبش:banel_smiley_4:

 

مثل اينكه منتقل شده قهوه خونه... حالا نميدونم قهوه خونه كجاست ...

 

دوروخ گفته....من دارم میبینم..همشونو حذفیده!:smiley (18):

لینک به دیدگاه

25 خرداد 88 با هفتا از بچه ها به همراه پدر برادر و حتی عمه شوهر عمه و پسر عمه هام ساعت 3 ظهر تظاهرات از رو به روی بن بست هاله ( ستاد تبلیغاتی موسوی در میدان آزادی اصفهان ) با یه جمعیت خیلی زیاد شروع کردیم خط جمعیتی از دروازه شیراز بود تا چهار باغ بالا...

یادمه ساعت 9 شب بود که دیگه جمعیت داشت متفرق میشد ما برگشتیم خونه من اومد نت احتمالا یادتون که اون روز سرعت نت چقدر افتضاح بود تقریبا میشه گفت با قطعا فرقی نداشت اس ام اس ها هم که دیگه نیاز به توضیح نداشتن..

سایت کلوب ***** شده بود اومدم مهندسان ( اون موقع نام کاربریم چیز دیگه ای بود ) اولین پستی که دیدم ماله Archi_arch (مریم عزیز ) بود الان دقیقا یادم نمیاد موضوعش چی بود ولی کلا من وقتی توی اینجا مریم عزیز رو میبینم بی اختیار یاد 25 خرداد می افتم...

همون موقع ها بود که محمد یکی از دوستام زنگ زد گفتش پروتکل ssl برای کلوب بازه ( اون موقع پروتهای 443 و وی پی ان بسته شده بود هیچ کدوم کار نمیکرد ) با اچ تی تی پی اس وارد کلوب شدم که دیدم واویلا انقلابیه یادم میاد 21 خرداد کلوب موسوی فقط 12 هزار عضو داشت اما هیچ وقت یادم نمیره من 25 خرداد که اومدم دیدم تعداد اعضاش شده 30 هزار نفر..

دقیقا یادمه همون روز علی جابری ( مدیر کلوب موسوی ) اون شعر معروف رو 25 خرداد نوشت و توی کلوب به عنوان یه صفحه جدا گذاشت ( شعر گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام .... ) و یه اتفاق نادر در کل تاریخ کلوب افتاد اینکه برای اولین ( و حتم دارم آخرین بار ) لینکی داغ بودنش به ده هزار درجه رسید چرا که اون لینک رو دقیقا هشت هزار و هفتصد نفر فقط در عرض یه روز داغ کردن تا سی خرداد رسید به 16 هزار نفر واقعا این آمار اصلا مغز آدم رو میبرد توی هوا...

توی مهندسان بیشتر خاطرات سبزی که دارم با محمد و کوروش و مهرشاد و شاهپرک سجاد سارا و فروغ بود ..

یه بار هم اخراج موقت شدم دقیقا شونزده آذر بود به خاطر تاپیکی به نام ( نامه ای به آقای خامنه ای )...

دیگه چیزی نمیگم چرا که در کل آدم هیستریکی نیستم و گذشته ها چندان نقشی توی زندگیم بازی نمیکنن بیشتر سعی میکنم در زمان حال زندگی کنم.....

اما سال 88 واقعا با هر سالی فرق داشت..

این پست ناچیزم هم تقدیم میکنم به چهار دانشجوی اخراجی دانشگاه صنعتی اصفهان کیوان نظری , امیر نعیمی فر , محمد پارسا و علی افشار نیا ( که متاسفانه به جز محمد که هنوز باهاش در ارتباط هستم اون سه نفر رو از 2 تیر سال 88 تا حالا هیچ خبری ازشون ندارم ) برای خاطرات سبزمون چرا که خرداد ماه ترانه سرایی ما بود..

  • Like 27
لینک به دیدگاه

من معتاد بودم...روزی چند ساعت اونجا بودم...با این همه آدم سر و کله زدم بخوام همشو بگم یه کتاب میشه :ws3:

 

تابستون بود...خواستم بشینم درس بخونم...رفتم گوگل...سرچ کردم دانلود جزوه ریاضی 2 ...همین:icon_pf (34):ناخواسته وارد یه دوره ی جدید از زندگیم شدم :ws37:

 

 

 

 

ایششش کلی نوشتم بعد پاکش کردم..تاپیک به بیراهه میره بخوام بنویسم:confused:

  • Like 20
لینک به دیدگاه
25 خرداد 88 با هفتا از بچه ها به همراه پدر برادر و حتی عمه شوهر عمه و پسر عمه هام ساعت 3 ظهر تظاهرات از رو به روی بن بست هاله ( ستاد تبلیغاتی موسوی در میدان آزادی اصفهان ) با یه جمعیت خیلی زیاد شروع کردیم خط جمعیتی از دروازه شیراز بود تا چهار باغ بالا...

 

یادمه ساعت 9 شب بود که دیگه جمعیت داشت متفرق میشد ما برگشتیم خونه من اومد نت احتمالا یادتون که اون روز سرعت نت چقدر افتضاح بود تقریبا میشه گفت با قطعا فرقی نداشت اس ام اس ها هم که دیگه نیاز به توضیح نداشتن..

 

سایت کلوب ***** شده بود اومدم مهندسان ( اون موقع نام کاربریم چیز دیگه ای بود ) اولین پستی که دیدم ماله archi_arch (مریم عزیز ) بود الان دقیقا یادم نمیاد موضوعش چی بود ولی کلا من وقتی توی اینجا مریم عزیز رو میبینم بی اختیار یاد 25 خرداد می افتم...

 

همون موقع ها بود که محمد یکی از دوستام زنگ زد گفتش پروتکل ssl برای کلوب بازه ( اون موقع پروتهای 443 و وی پی ان بسته شده بود هیچ کدوم کار نمیکرد ) با اچ تی تی پی اس وارد کلوب شدم که دیدم واویلا انقلابیه یادم میاد 21 خرداد کلوب موسوی فقط 12 هزار عضو داشت اما هیچ وقت یادم نمیره من 25 خرداد که اومدم دیدم تعداد اعضاش شده 30 هزار نفر..

 

دقیقا یادمه همون روز علی جابری ( مدیر کلوب موسوی ) اون شعر معروف رو 25 خرداد نوشت و توی کلوب به عنوان یه صفحه جدا گذاشت ( شعر گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام .... ) و یه اتفاق نادر در کل تاریخ کلوب افتاد اینکه برای اولین ( و حتم دارم آخرین بار ) لینکی داغ بودنش به ده هزار درجه رسید چرا که اون لینک رو دقیقا هشت هزار و هفتصد نفر فقط در عرض یه روز داغ کردن تا سی خرداد رسید به 16 هزار نفر واقعا این آمار اصلا مغز آدم رو میبرد توی هوا...

 

توی مهندسان بیشتر خاطرات سبزی که دارم با محمد و کوروش و مهرشاد و شاهپرک سجاد سارا و فروغ بود ..

 

یه بار هم اخراج موقت شدم دقیقا شونزده آذر بود به خاطر تاپیکی به نام ( نامه ای به آقای خامنه ای )...

 

دیگه چیزی نمیگم چرا که در کل آدم هیستریکی نیستم و گذشته ها چندان نقشی توی زندگیم بازی نمیکنن بیشتر سعی میکنم در زمان حال زندگی کنم.....

 

اما سال 88 واقعا با هر سالی فرق داشت..

 

این پست ناچیزم هم تقدیم میکنم به چهار دانشجوی اخراجی دانشگاه صنعتی اصفهان کیوان نظری , امیر نعیمی فر , محمد پارسا و علی افشار نیا ( که متاسفانه به جز محمد که هنوز باهاش در ارتباط هستم اون سه نفر رو از 2 تیر سال 88 تا حالا هیچ خبری ازشون ندارم ) برای خاطرات سبزمون چرا که خرداد ماه ترانه سرایی ما بود..

 

هی خداااااااااااا واقعا خیلی نوشته تاثیر گذاری بود. نمیدونم گریه کنم یا بخندم

  • Like 5
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...