رفتن به مطلب

چگونه طرز فکر یک زوج در زندگی زناشویی آنان تأثیر می‌گذارد؟


ارسال های توصیه شده

آیا زندگی یک زوج صمیمی و گرم می‌تواند به جدایی کشیده شود؟

براساس مطالعات انجام شده، در مغز انسان تغییرات زیادی در طول مراحل مختلف ازدواج رخ ‌می‌دهد. این تغییرات در مغز به تغییرات در رفتار منجر می‌شود. فهمیدن این تغییرات رفتاری می‌تواند کلیدی برای ازدواجی موفق باشد. شواهد علمی جدید نشان می‌دهد که اگر زوج‌ها تغییرات مراحل زندگی زناشویی را درک نکنند، این موضوع متحمل می‌شود. علاوه‌بر این، چیزی‌که به‌راحتی می‌توان پیش‌بینی کرد، زمان وقوع «طلاق» است زیرا مغز انسان یک‌سری تغییرات فطری را طی زندگی مشترک مرور می‌کند. اگر زن و شوهری بتوانند این تغییرات فطری را درک و لمس کنند، روابط‌شان پایدار و شکوفا می‌شود اما اگر این‌کار را نکنند، زمزمه‌ی طلاق در زندگی آنان اجتناب‌ناپذیر است.

طبعاً زن و مرد متفاوت از یکدیگرند؛ پس چگونه می‌توانند زندگی سعادتمندی داشته باشند؟ آیا زندگی یک زوج صمیمی و گرم می‌تواند به جدایی کشیده شود؟

مرحله‌ی اول: عشق

وقتی زن و شوهر به اصطلاح از یکدیگر شناخت پیدا کردند و به هم علاقه‌مند شدند، مغزشان شروع به عاشق‌شدن می‌کند. در این مرحله، بدن ماده‌ای به نام «فرومونز» ترشح می‌کند؛ به‌طور نمونه وقتی زن و شوهری به هم نگاه می‌کنند، پیوند محکمی بین‌شان احساس می‌شود و حس می‌کنند یک روح در دو بدن هستند. هورمون دیگری به نام «اکسیدوزین» هم نقش مهمی ایفا می‌کند. «اکسیدوزین» هورمون اتصال نامیده می‌شود. این هورمون، شبیه هورمونی‌ست که پس از زایمان در بدن مادر تولید می‌شود و پیوند محکمی بین مادر و نوزاد تازه‌متولدشده ایجاد می‌کند.

همین‌طور، «اکسیدوزین» از توجه به رفتار ناخوشایند همسران جلوگیری می‌کند؛ درست مانند مادری که از گریه‌ی نیمه‌شب نوزادش یا از این‌که نوزادش با ناخن‌های کوچک‌اش او را چنگ می‌اندازد، عصبانی و دلگیر نمی‌شود اما این مرحله هم به اتمام رسیده و مرحله‌ی نوینی از رابطه‌ی بین زن و مرد آغاز می‌گردد.

مرحله‌ی دوم: آگاهی

در مرحله‌ی «آگاهی»، زن و شوهر هوشیار می‌شوند. آنان تصور می‌کنند به روشی ناسالم به یکدیگر نزدیک بوده‌اند و حالا از نظر روان‌شناختی باید جدا شوند؛ برای نمونه مرد تصمیم می‌گیرد که وقتی همسرش کاری را که از نظر او ناخوشایند است انجام می‌دهد، حرفی نزند و زن تصمیم می‌گیرد به‌جای رفتن به یک مهمانی، در خانه بماند؛ بدین‌طریق سعی می‌کنند یکدیگر را آزار دهند. پس از کشمکش‌های فراوان، سرانجام مرد متوجه می‌شود که حق با همسرش است و اگر زوج‌ها به‌قدر کافی با هم نباشند، رابطه‌ای ناکام ایجاد می‌شود. از سوی دیگر، زن می‌فهمد که حق با شوهرش است؛ اگر استقلال به اندازه‌ی کافی وجود نداشته باشد، رابطه به مشکل برمی‌خورد. وقتی طرفین خیلی از هم دور می‌شوند، رابطه‌ی خوشایندی که در ابتدای ازدواج‌شان داشتند، از بین خواهد رفت؛ از طرفی، وقتی زن و شوهر با هم بسیار صمیمی باشند، یکی از آنان اجازه نخواهد داد که دیگری به خودش برسد و زندگی زناشویی دوام نمی‌آورد.

مرحله‌ی سوم: سرخوردگی

مدتی یا حتی چند ماه و یا یک‌سال پس از ازدواج، هورمون‌ها و فعل و انفعالات مغز شروع به تغییر می‌کند. فکر که قسمتی از مغز است، به این سمت می‌رود که همسر دارای چه ضعف‌هایی‌ست. این مسأله زمانی به‌وجود می‌آید که زن و شوهر به‌سادگی از رفتار همسرشان آزرده‌خاطر می‌شوند. اگر زوجی در زمانی‌که در «مرحله‌ی عشق» قراردارند ازدواج کنند، در «مرحله‌ی سرخوردگی» دچار تردیدی جدی درباره‌ی انتخابی که کرده‌اند، می‌شوند. به یک نمایش خانوادگی دقت کنید: شوهری روی کاناپه لم داده و برنامه‌ی تلویزیونی مورد علاقه‌ی خود را تماشا می‌کند. زن به این دلیل که شوهرش در حال تماشای تلویزیون است و دیگر مانند گذشته‌ او را مورد توجه و تحسین قرارنمی‌دهد، آزرده‌خاطر می‌گردد و احساس سرخوردگی می‌کند؛ به‌خصوص به‌خاطر این‌که شوهرش همچون سابق با او صحبت نمی‌کند. از طرف دیگر، شوهر هم خوشبخت نیست. او قادر به درک این‌که چرا همسرش درباره‌ی مسائل کوچک و جزئی، مدام از او انتقاد می‌کند، نمی‌باشد. با خود می‌اندیشد که «چیز دیگری وجود دارد که همسرش خواهان آن است؟» او حس می‌کند مشکلی وجود دارد اما نمی‌داند چگونه آن‌را حل کند. فعل و انفعالات مغز در طول مرحله‌ی عشق به‌تدریج تغییر کرده است. در این مرحله، زوج‌ها به‌راحتی به این فکر می‌افتند که مشکلی در ازدواج‌شان وجود دارد. «او آن‌کسی نیست که من با او ازدواج کردم.» اما باید به‌خاطر داشته باشند که این مرحله، طبیعی‌ست و این نومیدی به دلیل تغییرات شیمیایی در بدن و پیکره‌ی فرد است.

مرحله‌ی چهارم: کشمکش قدرت

زوجی که سرخوردگی را تجربه کرده‌اند، معمولاً به‌سمت مرحله‌ی «کشمکش قدرت» می‌روند؛ به‌منظور مبارزه با حس ناامیدی، همسران می‌کوشند زن یا شوهر خود را به مرحله‌ی عشق برگردانند اما بیهوده است. وقتی زن و شوهری راه‌های مختلف برای مجبورکردن دیگری به تغییر را امتحان کردند، مشکلات بیش‌تر می‌شود. پس از همه‌ی این موارد، ذهن زن و مرد، افکار و عمل و رفتار متفاوتی بروز می‌دهد؛ این رنج‌آورترین زمان در یک زندگی زناشویی‌ست اما زوج‌هایی که «کشمکش قدرت» را متوقف می‌کنند، باید توجه داشته باشند که تفاوت ذهن ما درحقیقت می‌تواند کلیدی برای ازدواج پایدار و کامیاب باشد. آنان باید به‌خاطر داشته باشند که همین‌اند که هستند. آنان دو روح در دو بدن هستند. پس از این‌که عشق ضعیف‌تر شد، احتمالاً شوهر استقلال بیش‌تری می‌خواهد و زن می‌خواهد با دوستان‌اش ارتباط بیش‌تری داشته باشد. یکی از دلایلی که زوج‌ها در طول زمان «کشمکش قدرت» از یکدیگر انتقاد می‌کنند، این است که مردان و زنان درباره‌ی استقلال در ازدواج عقاید متفاوتی دارند که بسیاری از ازدواج‌هایی که به طلاق ختم می‌شوند، به‌طور متوسط 7یا8سال دوام داشته‌اند. این همان موقعیتی‌ست که یکی از طرفین تلاش می‌کند تا همسر خود را تغییر دهد. طبیعت به ما اجازه‌ی بازگشت به عقب را نمی‌دهد. طبیعت پیش‌می‌رود و ما هم مجبوریم با آن پیش برویم. این مرحله‌ی جدیدی در زندگی زناشویی‌ست که زوج‌ها صبر می‌کنند اما برای این‌که به آن برسند، باید هوشیار و آگاه و دقیق باشند.

مرحله‌ی پنجم: ازدواج پایدار

اگر روش‌های ارتباط بین زن و شوهر با نوعی همیاری ایجاد شود، ازدواجی پایدار و متعادل حاصل می‌شود. «کشمکش قدرت» از بین می‌رود و رابطه‌ای تکامل‌یافته، زن و شوهر را به هم پیوند می‌دهد. آنان هم‌زمان می‌توانند رابطه‌ای صمیمی داشته باشند یا جدا باشند، این دلیل رابطه‌ای متعادل است. زوج‌ها با هم زندگی می‌کنند، نه به‌خاطر این‌که انسان‌هایی شبیه هم باشند، بلکه به این دلیل که تفاوت خوشبخت‌بودن را یاد گرفته‌اند.

راه‌کار اول: الگوی ایجاد و پرورش صمیمیت

یک زوج خوشبخت در یک ازدواج سعادتمند، کارهای معمولی را برای نزدیک‌شدن به یکدیگر انجام می‌دهند. مانند رفتن به مهمانی‌های خانوادگی، تلفنی صحبت‌کردن یا نامه‌فرستادن و... وقتی یکی از زوج‌ها در سفر باشد، این موارد مانند پایه‌های محکمی‌ست که زندگی زناشویی را پایدار نگه‌می‌دارد.

زوج‌ها باید مهربان باشند، هیچ‌کس بیش‌تر از زن یا شوهر، لایق لطف و ادب نیست؛ اشخاص بالغ می‌دانند که یک زندگی زناشویی موفق، به مهربانی طرفین بستگی دارد. زوج‌ها باید سعی کنند مسائل خود را به‌جای این‌که اجازه دهند اختلافات‌شان شدیدتر شود، حل‌کنند. به‌طور حتم، آنان هم عصبانی می‌شوند و بحث می‌کنند اما مطمئن هستند که عذرخواهی کرده و اختلافات‌شان را برطرف‌می‌نمایند.

راه‌کار دوم: توانایی جلوگیری از جدایی

زوج‌ها باید درک کنند مرد و زن به‌طور ذاتی متفاوتند. ممکن است وقتی مرد مشغول تماشای تلویزیون است، نخواهد کسی برنامه را عوض کند. زن به‌جای عصبانی‌شدن، باید درک کند که این برنامه برای او مهم است. ممکن است زن بخواهد درباره‌ی احساساتش صحبت کند، مرد باید متوجه باشد این برای خانم مهم است؛ پس باید وقت بگذارد و به او گوش‌دهد. زوج‌ها می‌توانند دوستان مختلفی داشته‌باشند. معمولاً زن، دوستان خود را دارد و شوهر هم دوستان خود را؛ برای هر دوی آنان قابل قبول است و آنان باید یکدیگر را در سرزنده نگه‌داشتن روابط دوستان خود تشویق کنند. شوهر باید توجه کند که اگرچه او بهترین دوست همسرش است، اما ممکن است بعضی احتیاجات عاطفی او در بین دوستان‌اش برآورده شود. زن هم باید شوهرش را درک کند و به همان اندازه به روابط دوستانه‌ی شوهرش احترام بگذارد. هرکدام باید زمان، جایگاه یا وظیفه‌ی همسر را قبول کند و به آن احترام بگذارد، این فعالیت‌ها برای زندگی زناشویی آنان، سعادتمندی و انرژی به ارمغان می‌آورد. دانستن این موضوع که احتمال تغییر احساسات در برابر یکدیگر در طول زمان وجود دارد، بسیار مهم است و این تغییر، طبیعی‌ست. فعل و انفعالات مغز، مسؤول این تغییر است و هیچ نکته‌ای در تلاش برای مبارزه با آن وجود ندارد.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...