کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ اعتراف ميکنم! من هنوز هم گاهی زير چشمی به آسمان نگاه ميکنم... دزدکی... به چشمان ستارگان ... اما نه به تمامی آنها ... تنها به آنها که شبيه ترند به تو ... به تو نه ... به چشمان تو... اما تو نميفهمی... هيچ وقت نفهميدی... دیگه نمیخوام بفهمی...! 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ بودنت کنارم آنقدر عمیق بود که این روزها هر چه می کنم جای خالی ات پر نمی شود... 1 لینک به دیدگاه
jeny02 102 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ بسیار نمی خواهم تنها کمی برای چشم به هم زدنی دستت را به من بده تا دلت را در آغوش گیرم 3 لینک به دیدگاه
jeny02 102 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۰ کلمه ای نیست هیچ! میان «من و تو» این «واو» حرف بی ربطی است 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۰ هر شبـــــــ یک قطره اشکـــــــ تعبیر رؤیائی می شــــــــود که چشم مـــــن بر بالشم می نگارد برای تـــــــــو . . . ! 3 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۰ آخر قصه ی ما را همان اول لو دادندهمان جایی که گفتند: یکی بود و یکی نبود . . . 6 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۰ مانده ام در حسرت بالا بلایی روز و شب جان دهم در حسرت دیر آشنایی روز و شب هر سحر نام تو را با سوز دل سر داده ام تا مگر بر تو رسد از من صدایی روز و شب عاشقانه کوه به کوه شهر شما را گشته ام تا بیابم از تو شاید رد پایی روز و شب دلخوشم با خاطرات هر شب تو روزها بی تو دارم با دل خود ماجرایی روزوشب پیش رویم قاب عکسی از تودارم ماه من روزوشب با یاد تو دارم هوایی روزوشب 2 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۰ اگر باران اگر باران نگاهت را بلد باشد به اقیانوس هم راضی نخواهد شد. 6 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۰ احتیاجی به هوا برای نفس کشیدن ندارم تو هستی..برای نفس های زندگی من همان کافی است 7 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۰ هنووز کوچهها هماناَند خیابانها هماناَند پنجرهها و مردمِ بیرؤیا، همان. تنها تویی که نیستی! 6 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۰ دو ضلعِ یک زاویهایم انگار، هرچه پیش میرویم دوورتر میشویم. . . . بیا به ابتدایِ عاشقی برگردیم! 8 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ خطی مانده مگر...؟؟... باید روی کاغذ سفید بنویسم...با قلمی با جوهر سپید.... تا نبینی...تا دست بکشی بر آن... شاید سیاهی انگشتانت را به خود گرفت...و معلوم شد که چه گفتم... 6 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ وقتي تو نيستي ، نگاهم حوصله نمي كند پايش را از چشمم بيرون بگذارد. . . ! 10 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ وقتی هستی... تمام وجودم پر میشود از وجودت تمام لحظاتم پر میشود از با تو بودن... 9 لینک به دیدگاه
Marziam 467 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ فراموش میکنم خود را در میان کوچه پس کوچه های زمان... میخواهم نسیمی شوم... حتی غباری.. کثیف..! و ..ببویم گونه هایت را... 8 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ چــه دمــدمــی مـزاج شـده احـساســم گـــاهـی آرام . . . گـــاهـی بــارانـی . . . " چه بـی ثـبـاتــم بـی تـ ـ ـو" 9 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ نیمکت با هم بودنمان تنهاست ، من دل نشستن ندارم ، تو دلیل نشستن باش ! 6 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ ازآن زمان که آرزو چو نقشی از سراب شد تمام جستجوي دل سؤال بي جواب شد نرفته کام تشنه ای به جستجوي چشمه ها خطوط نقش زندگی چو نقشه ای بر آب شد چه سينه سوز آه ها؛ که خفته بر لبان ما؛ هزار گفتنی به لب اسير پيچ و تاب شد نه شور عارفانه ای؛ نه شوق شاعرانه ای؛ قرار عاشقانه هم شتاب در شتاب شد نه فرصت شکايتی؛ نه قصه و روايتی؛ تمام جلوه های جان چو آرزو به خواب شد نگاه منتظر به در نشست و عمر شد به سر نيامده به خود نگر که دوره ی شباب شد 8 لینک به دیدگاه
Marziam 467 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ تو گونه هایت گل می اندازد..و...من گونه هایم چسبیده به استخوانم..! تو سبز..و..من زرد تو بخند...من میگریم... شکایتی نیست! این بار هم همه چیز عادلانه قسمت شده... 10 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۰ تلخ میگذرد این روزها را میگویم که قرار است از تو که آرام ِ جان ِ لحظه هایم بوده ای برای ِ دلم یک انسان معمولی بسازم! 11 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده