Tamana73 28835 ارسال شده در 23 اسفند، 2015 فاجعــــه یعنى آنقدر در تو غــرق شـــده ام که از تلاقـــى نگاهـــم بادیگرى احســـاس خیانــت میـــکنم عشـــق یعنى همین… 4
Tamana73 28835 ارسال شده در 26 اسفند، 2015 وقتے قلبے را عاشـــــق کردے!وقتے وجودے را وابستــــه کردےوقتے نفس هــاے یکـــــ نفــــر را به نـــام خودتــــ زدے! وقتے احساسے را در کسے روشن کردے وقتے قلب کسے را صاحب شد وقتے جــان کسے را به نفس هاے خودت گره زدے وقتے گفتے؛ ازجونــــم؛ بیشتر دوســـ ش دارے فقط...امانت دار خوبے باش 5
Tamana73 28835 ارسال شده در 26 اسفند، 2015 بـاورت بـشـود یا نـه... روزی مـی رسـد کـه دلـت بـرای هیچکـسـی به انـدازه مـن تنـگ نخـواهـد شـد..برای نـگـاه کـردنـم...برای اذیـت کـردنـم ... خنـدیـدنـم...برای تـمـامـی لحـظـاتـی که در کنـار مـن داشـتـی...!روزی خواهـد رسـیـد کـه درحسـرت تـکـرار دوبـاره مـن خواهـی بـود...میـدانـم روزی دیـگـر نـیـسـتـم...و هـیـچـکـس تکـرار مـن نـخـواهـد شـد. 5
*mehrsa* 14558 ارسال شده در 30 اسفند، 2015 آمـــــدن کسی را انتظار نمی کشـــم به خودت نــــگاه می کنم ای تاریـــکــــی... 4
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 31 اسفند، 2015 برفراز اسمان دلت روزی مرغ بیکسی پرواز میکند اسمانت بی ستاره میشود شبت سحری ندارد ومن تنها وتو تنهاتر و آغاز طوفانی بی رحم که هردویمان را به چاه انزوا میکشد 5
Sepideh.mt 17530 ارسال شده در 2 فروردین، 2016 آمدی قصه ببافی که موجه بروی در نزن رفته ام از خویش کسی منزل نیست 4
Tamana73 28835 ارسال شده در 5 فروردین، 2016 دنبال وجهی می گردم که تمثیل تو باشد زلالی چشم هات بی پایانی آسمان مهربانی دست هات نوازش گندمزار و همین چیزهای بی پایان. نمی دانستم دلتنگیات قلبم را مچاله می کند نمی دانستم وگرنه از راه دیگری جلو راهت سبز می شدم تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری تا دوباره در شمایلی دیگر عاشقت شوم. گفته بودم دوستت دارم؟ 3
ایلین1366 5544 ارسال شده در 14 فروردین، 2016 کمی بیشتر هوایم را داشته باش ..... این روزها..... جز هوای تو.... چیز دیگری آرامم نمیکند.... هوای خوبی نیستم. .... اما.... دلم هوای نفس های تو را میخواهد.... کمی بیشتر هوایم را داشته باش.... من اینجا......غیرتو هوای کسی نمی شوم.... 2
Tamana73 28835 ارسال شده در 14 فروردین، 2016 ﻭﻗﺘﯽ که زیاد ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ،ﺣﺴﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﯽ…ﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺷﯽ…ﭼﺸﻢ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﮕﺎﻫﺎﯼ ﺑﻘﯿﻪ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﻧﺪﺍﺭﯼ…چشم نداری ببینی ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺑﻘﯿﻪ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ…ﻫﻤﺶ ﺍﺯﺵ ﺩﻟﮕﯿﺮو ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﯽ…مدام ﻧﮕﺮﺍنو ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﺸﯽ و سوال جوابش میکنى…اینا همش ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺯﯾﺎﺩﻩ ،اﻣﺎ ﺍﻭﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺷﺪﯾﻮﺍﻟﮑﯽ ﺑﻬﺶ ﮔﯿﺮ میدی،زیادى ازش سوال میپرسى!!فکرمیکنه بهش شک دارى،اما….توفقط دوسش داری!!! 2
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 18 فروردین، 2016 خال لب تو نقطه پرگار وجود است اصلا تو خودت دایره ی قسمت مایی 6
Tamana73 28835 ارسال شده در 18 فروردین، 2016 ﻭﻗﺘﯽ که زیاد ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ،ﺣﺴﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﯽ…ﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺷﯽ…ﭼﺸﻢ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﮕﺎﻫﺎﯼ ﺑﻘﯿﻪ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﻧﺪﺍﺭﯼ…چشم نداری ببینی ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺑﻘﯿﻪ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ…ﻫﻤﺶ ﺍﺯﺵ ﺩﻟﮕﯿﺮو ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﯽ…مدام ﻧﮕﺮﺍنو ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﺸﯽ و سوال جوابش میکنى…اینا همش ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺯﯾﺎﺩﻩ ،اﻣﺎ ﺍﻭﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺷﺪﯾﻮﺍﻟﮑﯽ ﺑﻬﺶ ﮔﯿﺮ میدی،زیادى ازش سوال میپرسى!!فکرمیکنه بهش شک دارى،اما….توفقط دوسش داری!!! 6
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 20 فروردین، 2016 مسیر طول و درازی ست اندیشیدن به تو. سالها طول میکشد خاطراتت را قدم بزنم و دوباره لبخندهایت را با دل سیر بدوم. آه، ای زیبا! کاش میشد نبودنت را میانبر زد! (بهرنگ قاسمی) 6
Tamana73 28835 ارسال شده در 24 فروردین، 2016 یک شب سرد تو خیابون تو دستات ، هــــا میکنی خودتو مقـــــــــــــــــــــــابل دو چشم پیدا میکنی با نگاهت حس ّ مرموزی رو القــــــــــــا میکنی وجودت به وجد میاد اما هـــــــــــــــــاشا میکنی عشق من ، تُو هر روز فرم به فرم به تغییر از همه نسیــــــــــــــــم طوفان ِ تحت تاثیر من همونم که تورو این طور ترسیـــم کردم قلب آزردت ُ تو آغوشم ترمیــــــــــم کردم کسی که زخــــــم های روحتو جراحی کرد شب و روز بی وقفه افکـــارتو طراحی کرد قلبمو مشغول جمله هــــــــای سادت کردم من به سختی به وجود ِ سادت عادت کردم تو رو بی نیاز از آرزوی واهـــــــی کردم من تو رو به دنیای واقعی راهــــــی کردم حس خنثی ای که تــــو روح آزادت هست همه چیزی که از من هنوز تو یادت هست درونم حس میکنم جوشش اوهــــــــــــومی لحظه هــــــــــــایی که تو از دور ناآرامی دشمن زیبایــــــــــــی از عصاره ی خودم با فراموش کردن تو از خودم محــــو شدم تو ازم دور شدی و من بــــــــــی تاب شدم روز تحمل کردم شب ها بــــی خواب شدم من کمی وقت میخوام تا ازت ســـــرد بشم شبیه دنیـــــــــــــــــــــایی که لهم کرد بشم. 5
helma.b 3345 ارسال شده در 3 اردیبهشت، 2016 تو هم شاید نمیدانی دلم خوش نیست... غمگینم... کسی شاید نمیفهمد... کسی شاید نمیداند... کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی... تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی: عجب احساس زیبایی ...! تو هم شاید نمیدانی!!! 6
Tamana73 28835 ارسال شده در 8 اردیبهشت، 2016 باز ای الهه ناز با دل من بساز کین غم جان گداز برود ز برم گر دل من نیاسود از گناه تو بود بیا تا ز سر گنهت گذرم باز میکنم دست یاری به سویت دراز بیا تا غم خود را با راز و نیاز ز خاطر ببرم گر نکند تیر خشمت دلم را هدف به خدا همچو مرغ پر شور و شرر به سویت ببرم از طرف عزیزدل 6
*mehrsa* 14558 ارسال شده در 17 اردیبهشت، 2016 ﺑﻮﺳﻪ ... ﺁﻧﺎﺗﻮﻣﯽِ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﻮﺳﻢ ، ﻣﻦ ﺑﺎﻝ ﺩَﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻡ ﻣﺮﺩُﻡ ﺷﺎﺥ 5
ارسال های توصیه شده