رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

از باغ مي برند چراغانيت کنند

تا کاج جشنهاي زمستانيت کنند

پوشانده اند روي تو را ابرهاي تار

تنها به اين بهانه که بارانيت کنند

يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند

اين بار مي برند که زندانيت کنند

اي گل گمان مبر به شب جشن مي روي

شايد به خاک مرده اي ارزانيت کنند

يک نقطه بيش فرق رحيم و رجيم نيست

از نقطه اي بترس که شيطانيت کنند

آب طلب نکرده هميشه مراد نيست

شايد بهانه ايست که قربانيت کنند

  • Like 6
لینک به دیدگاه

این قاعده ی بازی است ....

اگر دست دلتان رو شد که دوستش داری ...

باختنت حتمی است ...

مراقبِ آخرین جمله‌ی آخرین دیدار باشید ؛

دردش زیاد است!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دستم را زیر سرم می گذارم

و به خواب می روم

من و دستم هر شب خواب تو را می بینیم

عزیزم

ما حتما عاشق همیم که این همه از هم دوریم...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تو می گفتی نمی شکنم....

 

اما شکستن آسان بود

 

سنگ نمی خواست!

 

گم کردن دستانت

 

ندیدن انتظار چشمانت

 

و خاطره شدن گرمای بوسه هایت

 

کافی بود

 

برای شکستن

 

برای تمام شدن

  • Like 6
لینک به دیدگاه

مگر که جان به لب رسد که یادت از نظر رود

چرا تو بی خبر ز ما رفتی...

چه میشود عیان شوی مرا عزیز جان شوی

بگو چرا بگو کجا رفتی...:hanghead:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

با من قدم بزن حالا که با منی

حالا که بغضی ام حالا که سهممی

با من قدم بزن می لرزه دست و پام

بی تو کجا برم بی تو کجا بیام

  • Like 5
لینک به دیدگاه

گـل یا پــوچ؟

دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن

 

بگذار فقط تصــــــور کنم ..

 

که در دستانتــــ

 

برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..

  • Like 6
لینک به دیدگاه

تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !

من را به من نبودن محکوم نکن !

من همانم که درگیر عشقش بودی !

یادت نمی آید ؟!

من همانم !

حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !

  • Like 6
لینک به دیدگاه

تو آن فرشته ای که وقتی در بهـــــــــــــــــــــــــــار

زیر درختان قدم می زنی

برگها انتظار پاییز را می کشند

تا به جای پای تو

بوســــــه بزنند ...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

بــود ســــــــــــــــوزی در آهنگم خدایا تــــــــــــــــو میدانی چه دلتنگم خدایا دگـــــــــــــــــــــــر تاب پریشانی ندارم نه از آهـــــــــــــــن نه از سنگم خدایا

  • Like 6
لینک به دیدگاه

مسیر طول و درازی ‌ست اندیشیدن به تو.

 

 

سالها طول می­کشد خاطراتت را قدم بزنم

 

 

و دوباره لبخند‌هایت را با دل سیر بدوم.

 

 

آه، ‌ای زیبا!

 

کاش می‌‌شد نبودنت را میانبر زد!

 

(بهرنگ قاسمی)

  • Like 10
لینک به دیدگاه

ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب/ گفتند که بیــــــــــــــــــــدارید گفتیم که بیداریم

من راه تو را بسته تو راه مرا بسته/ امیــــــــــــــــــــــد رهایی نیست وقتی همه دیواریم

  • Like 8
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...