*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ به قول فروغ: این شعر را برای تو میگویم در یک غروب تشنه ی تابستان 7 لینک به دیدگاه
پری90 135 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 بهمن، ۱۳۹۱ تو که می آیی پنجره ای باز می شود پرده بی رنگ دلتنگی کنار می رود آرام میان جانم خانه می کنی 5 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 بهمن، ۱۳۹۱ روز مبادا وقتي تو نيستي نه هست هاي ما چونانکه بايدند نه بايد ها ... مثل هميشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض مي خورم عمري است لبخندهاي لاغر خود را در دل ذخيره مي کنم : باشد براي روز مبادا ! اما در صفحه هاي تقويم روزي به نام روز مبادا نيست آن روز هر چه باشد روزي شبيه ديروز روزي شبيه فردا روزي درست مثل همين روزهاي ماست اما کسي چه مي داند ؟ شايد امروز نيز روز مبادا باشد! وقتي تو نيستي نه هست هاي ما چونانکه بايدند نه بايد ها ... هر روز بي تو روز مباداست ! 2 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 بهمن، ۱۳۹۱ هـــمــیــشــه نــــه ولــــی گـــاهـــی مــیــان بـــودن و خـــواســتـن فـ ـاصـلــه مـــی اُفــتــد وقـ ـتــهــایـــی هـــســت کـــه کــســی را بـــا تــمـــام وجــــود میخواهــــی ولــــــی نــــبـــــــایــــد کــنـــارش بــــاشـــی ... 7 لینک به دیدگاه
maryam banoo 3238 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 بهمن، ۱۳۹۱ کسی از ما نمی پرسه که بهارمون کجاست خنده ی سبز بهار کجای گریه های ماست ؟ کسی از ما نمی پرسه که کجای جاده ایم بین این همه سوار چرا هنوز پیاده ایم ؟ کسی نیس نشون بده نشونی ستاره رو به دل ما یاد بده تولد دوباره رو تقویم کهنه رو باید ببندیم بازم باید دروغکی بخندیم بهار داره پا می ذاره تو خونه قناری دل ما کی می خونه ؟ یکی باید واسه ما بهار رو معنا بکنه سفره ی گمشده ی هف سین پیدا بکنه یکی باید بیاد و بگه بهار چه رنگیه یگه تحویل سال چه لحظه ی قشنگیه یکی باید بیاد سین سکوت رو بشکنه رمز قد کشیدن رو تو کوچه فریاد بزنه تقویم کهنه رو باید ببندیم بازم باید دروغکی بخندیم بهار داره پا می ذاره تو خونه قناری دل ما کی می خونه ؟ 7 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۱ چقدر می ترسم وقتی که باز می گردم خبری بد را با خود داشته باشی چقدر می ترسم وقتی در آغوشت می گيرم بوی غريبی با خود داشته باشی چقدر می ترسم وقتی که باز می گردم دستور زبان چشمانت را با هجايی ديگر بخوانم چقدر می ترسم نياز و گرمی دستانت مانند وقتی که تو را ترک کردم نباشد و بيش از هر چيز همه کسم، همراهم، چقدر می ترسم، وقتی که بر می گردم، تو خود باشی و من ديگری 7 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۱ توی گوش تــــو.. نبــــض تو... توی رگ هـــــایم... چشــــمانت.. آرامــــش روح من... بغـــــضت... خیسی واژگانم... دستـــانت گرمی دســـتانم... لحظه های با تـــــو بودن.. نهایت عاشـــقی... لحظه های بی تو بــــودن... اوج تنــهایی.. جای عاشــــــقان... فراتر از زمیــــن است... ما به آســــمان می رویم... 7 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۱ باشد که گِروکش دلم اندکی الطافت کند... دلِ گرو گرفته را پس دهد به من... که از دلدادگی پشیمانم.... 8 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۱ نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه می لغزد ولی باران نمی داند که من دریایی از دردم به ظاهر گر چه می خندم ولی اندر سکوتی تلخ می گریم 4 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۱ در اين شبــهاي بـــاراني غــــــم انگيز است تنـــــــهايــــــي بـــــــه امـــــــيد نگـــــــاهي تلــخ که مي آيـــــي به احســــاست قســــــم يــــک شب دلم مي ميرد از حسرت و من اهسته ميگويم : تــــــو هــــــــم ديـــــگر نمـــيـــايــــي ..... 3 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۱ تنها باران است كه گاهی ، در اوج تنهایی من ، در آن لحظه كه هیچ كس نیست ، با من از تو می گوید... ولی درد من از این است كه دیریست باران نمی بارد. 3 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۱ تو قتلگاه آرزو عاشق کشی زرنگیه شیطونک مغزای ما دلداده دورنگیه دلخوشی های الکی، وعده های دروغکی عشقاشونم خلاصه شد، تو یک نگاه دزدکی 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۱ گردبادی بی هدف سر گشته و گم کرده راهم در بیابان طلب من تک درختی بی پناهم تار تار موی من در راه عشقت شد سپید عمر بگذشت و هنوزم چشم بر راهت نگاهم درد بر روی دلو دل شد پر از خون جگر سینه ام اتشفشانی گشته از سوزنده اهم بندی و صیدت شدم رسوای عشقت در جهان ای که در درگاه عشقت خاکساری رو سیاهم جان به راهت داده ام اما رقیبان گرد تو یوسفی بودم ولی افسوس اندر قعر چاهم 5 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۱ شب اندکی آرام تر قدم بردار... خوابِ لحظه هایی را می بینم... که هنوز عوض نشده بودی!.. 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۱ دلیل اینكه آرومم امید لمس دستاته همین لبخند پنهانی كنار لحن گیراته دلیل اینكه تنهایی همین دستای تنهامه همین دنیای تاریكم همین تردید چشمامه تو دلگیری نمی دونی چه رویایی به من دادی اگه فكر می كنی سردم برو رد شو تو آزادی نمی دونم تو این روزا چه احساسی به من داری نه اینكه سرد و مغرورم نه اینكه دور از احساسم بزار دست دلم رو شه بزار رویا رو بشناسم یه روز می فهمی از چشمام چه احساسی به تو دارم شبیهه حس پژمردن دچار شك و بی رنگی من آرومم ، تو تنهایی حقیقت داره دلتنگی 1 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۱ همه ی بغض من تقدیم غرورت باد! غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد . . . 1 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۱ من بارانی ازاحساسم تو کویری تشنه همه می گویند با هم بودمان محال است یه ارزوی دست نیافتنی!!! اما مجنون دوست داشتنی! من به حرف هیچ کس اهمیتی نمی دهم تا اخرین نفس هم پای تو به سوی خوشبختی گام برمی دارم و به تمامی دنیا می قبولانم که تو نیمه گمشده نازنینی!!! 6 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 بهمن، ۱۳۹۱ هر بار آمدم...تو رفتی... یک با که خواستم بروم..تو آمدی... با من سر ناسازگاری داری.. یا... روزگار با هر دوی ما؟! 9 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 بهمن، ۱۳۹۱ مرو ای دوست مرو ای دوست مرو از دست من ای یارکه منم زنده به بوی تو به گل روی تو مروای دوست مرو ای دوست بنشین با من و دلبنشین تا برسم مگر به شب موی تو تو نباشی چه امیدی به دل خسته من تو که خامو شی بی توبه شام وسحر چه کنم با غم تو مروای دوست مرو ای دوست مرو از دست من ای یار که منم زنده به بوی تو به گل روی تو بنشین تا بنشانی نفسی آتش دل بنشین تا برسم مگر به شب موی تو تو نباشی چه امیدی به دل خسته من تو که خامو شی بی تو به شام وسحر چه کنم با غم تو چه کنم با دل تنها که نشد باور من تو و ویرانی خاموشیکوهم اگر اگر چه کنم با غم تو چه کنم با دل تنها چه کنم با غم دل چه کنم با این درددل من ای دل من چه کنم با دل تنها چه کنم با غم دل چه کنم با این درددل من ای دل م چه کنم با دل تنها چه کنم با غم دل چه کنم با این درددل من ای دل من چه کنم با دل تنها چه کنم با غم دل چه کنم با این درددل من ای دل من چه کنم....... به یاد دوست عزیزم محمد کریمی وفات:88/11/12 8 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۱ ؛گاهی نباید ناز ڪـــــشید ؛ انتظار ڪـــــشید ؛ آه ڪـــــشید ؛ درد ڪـــــشید ؛ فریاد ڪـــــشید .... تـنـﮩـآ باید دستڪـــــشید و رفت 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده