رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

تو عهدی که با من بسته بودی مگه بهر شکستن بسته بودی

تو سنگین دل چرا از روز اول نگفتی دل به رفتن بسته بودی

  • Like 5
ارسال شده در

هزاران جان ما و بهتر از ما

فدای تو، که جان جان جانى..

مولانا

  • Like 4
ارسال شده در

جای انگشت تو بر سینه سیب است هنوز

من غلط کرده و مغضوب خداوند شدم

 

بعد از ان هم که تو با سنگ زدی شیشه شکست

من خریدار تن و جای کمربند شدم

 

جای انگشت خودت بود ولی ما خوردیم

شوکران از لب لیوان تو خوردن دارد

 

موج کف کرده و بی ماه و نگاه

دل به این ورطه تاریک سپردن دارد

:icon_gol:

  • Like 4
ارسال شده در

اينجا براي از "تو" نوشتن هوا كم است....

  • Like 2
  • 1 سال بعد...
ارسال شده در

بیا در دلم کودتا کن

چیزی به انقراض من نمانده

شاعر : محدثه بلوکی

  • Like 1
  • 10 ماه بعد...
ارسال شده در

وقتی به یاد دوست بنوشی ... حرام نیست : )

  • Like 2
ارسال شده در

جز در پناه وصل و دل استوار دوست
کس عافیت گمان نبرد در دیار دوست

قاتل چنان خوش است که بی رحم تر شود
از التماس دشمن و از اعتبار دوست

صد تن شهید شهرت و یک تن شهید عشق
آن هم به سعی غمزهٔ مردم شکار دوست

هرگز بهار لطف و خزان ستم نبود
در بوستان حسن همیشه بهار دوست

بر سر کلاه عزت عشقم حرام باد
گر وقت صحبتش ننهم بر کنار دوست

  • Like 2
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

پرنده باش و بپر ، فارغ از مسیر و رسیدن 

همین پریدنت - این جرئت دوباره - قشنگ است ...

  • Like 1
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در
 

بر جگر داغی ز عشق لاله رویی یافتم

در سرای دل بهشت آرزویی یافتم

عمری از سنگ حوادث سوده گشتم چون غبار

تا به امداد نسیمی ره به کویی یافتم

خاطر از آیینه صبح است روشن تر مرا

این صفا از صحبت پاکیزه رویی یافتم

گرمی شمع شب افروز آفت پروانه شد

سوخت جانم تا حریف گرم خویی یافتم

"رهی معیری "

×
×
  • اضافه کردن...