آرماندیس 4786 این ارسال پرطرفدار است. ارسال شده در 25 اسفند، 2009 تو این تاپیک شعر یا متن برای کسی که دوسش دارین بنویسین .... خودم شروع می کنم .... قانون جاذبه را به بازی گرفته ای هر چه بیشتر می خواهمت بیشتر دور می شوی… 108
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 25 اسفند، 2009 مرا به یاد بیاور و تحسین کن شهامتی می خواهد بودن و نفس کشیدن و تو را هرروز فراموش کردن 34
Bahram Sh مهمان ارسال شده در 25 اسفند، 2009 بد گفتیو بس .... بدبختی ماجرا انجا بالا می گیره که هر روز می بینیش ...
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 25 اسفند، 2009 بدبختی ماجرا انجا بالا می گیره که هر روز می بینیش ... حالا گریه نکن داداش ابرام ... خودم واست آستین بالا می زنم ... مرسی که هستی، و هستی را رنگ میزنی. هيچ چيز از تو نمیخواهم؛ فقط باش، فقط بخند، فقط راه برو. نه. راه نرو میترسم پلک بزنم ديگر نباشی... 29
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 25 اسفند، 2009 دوباره یادت را دیدم ... بوسیدمش و در کنار آینه دلم نهادم ........شاید دوری من ؛ .......... شاید مردن من ؛ ....................... همه کار تو بود شاید ... 26
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 25 اسفند، 2009 صدای قلب نیست صدای پای توست که شب ها در سینه ام می دوی کافی ست کمی خسته شوی کافی ست بایستی 26
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 25 اسفند، 2009 باید اعتراف کنم من نیز گاهی به آسمان نگاه کرده ام؛ دزدانه، در چشم ستارگان؛ نه به تمامی شان؛ تنها به آنهایی که شبیه ترند به چشمان تو… 25
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 25 اسفند، 2009 باور نداشتي در دستهاي كوچكت بگنجم حالا ديگر مشتت را ببند ! خواهش مي كنم 27
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 25 اسفند، 2009 خاطرات سالهای تلخ را لابلای دفتر مجوی به پیشانی ما نگاه کن! 9
Bahram Sh مهمان ارسال شده در 25 اسفند، 2009 :icon_pf (44):ممننون خیلی جالب بودن بخصوص آخریش...:icon_pf (34):
Amin 6457 ارسال شده در 25 اسفند، 2009 دوست دارم ....................................................................................................................عشق من 7
melpomene 541 ارسال شده در 26 اسفند، 2009 شاید ندانی که آمدنت بهانه ای شد برای تپیدن قلبی که بی قرار ایستادن بود.وشاید هیچ گاه به یاد نیاوری صدای بغض آلودی را که با رفتنت غریبانه شکست و صدایش حتی ستاره های خفته را خواب زده کرد.با این همه تو ندانستی نبودنت با چشمانی که به امید دیدنت تا ابد باز می ماند چه خواهد کرد.ولی اگر؛ فقط اگر، روزی به خاطر آوردی که کسی در حسرت شنیدن صدای گرمت سکوت می کرد ،فقط نامش را به خاطر بیاور.همین!!.این برای او کافیست. 14
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 27 اسفند، 2009 دروغ نیست اگر بگویم که بی تو زنده مانی می کنم نه زندگانی. 12
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 27 اسفند، 2009 تمام ماهی ها فرار میکنند تنها ، منم که می مانم و دلم را به قلابت بَند میکنم سال هاست .... ... و تو ، فراموش کرده ای ، مرا بالا بکشی ...!!! 13
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 27 اسفند، 2009 یک روز میایی و در گورستانی دور در استخوانم می دمی تا شعر های نا سروده ام را بشنوی 8
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 27 اسفند، 2009 خاطرات عشقمان در زمستان از خاطرم ميگذرد ، و آرزو ميکنم باران در ديار ديگري ببارد و برف در شهري دور .. ... آرزو ميکنم خدا زمستان را از تقويم خود پاک کند! نميدانم چگونه زمستانها را بيتو تاب بياورم.!.. 8
ارسال های توصیه شده