تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۸۹ سلام دوستان گلم یه سوال برام پیش اومده خدایی راست بگین هدفتون از دانشگاه رفتن چیه یا چی بوده؟ بگفتا رمز دانشگاه در چیست؟ تخصص یا که هم در نمره بیست بگفتا جان ما باور بفرما به جز مدرک دگر چیزی در ان نیست 10 لینک به دیدگاه
MechJJ 11368 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ صادقانه فک کنم مهم ترین دلیلش به دست آوردن یه موقعیت اجتماعی خوب بوده به همراه داشتن یه زندگی سالم و آروم.خیلی دوس دارم زندگیم بدون استرس باشه ولی مثل اینکه دیگه دست نیافتنی شده این زندگی! بعد هم اینکه رشتمو دوست دارم و اینجوری نیس که از خوندن درسام اذیت بشم.هرچند بعضی از درسا واقعا سخته و گاهی احساس میکنم کم میارم مخصوصا روزای قبل از امتحان! 6 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ موفقیت در سیستم آموزشی ایران که فقط نمره است... غیر از اون برای هیچ چیزی ارزشی قائل نیستند... مگر دانشگاه هایی مثل تهران و امیر کبیر و شریف... بقیه ی دانشجوهای کشور کلا جزو آدمیزاد به حساب نمیان انگار... اگر شما فردی با مطالعه باشید... به درس و رشته علاقه مند باشید... تا زمانی که به ساز اساتید نرقصید و نمره ی بالا نگیرید هیچی نیستید... این از راه موفقیت در دانشگاه از دید بنده... در مورد هدفم از دانشگاه رفتن باید بگم اولش که خام و نادان بودم فکر میکردم برم اونجا چیزی یاد میگیرم در نتیجه برای علم رفتم... یعنی دانشگاه در نظر من جایی بود پر از آدم های با انگیزه و عاشق علم و دانش که همه با هم کنار هم کار میکنند و یاد میگیرند... اما الان خودم به تنهایی یاد میگیرم و دانشگاه میرم برای مدرک... 8 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ نمیدونم....چون تا چشم باز کردم و هنوز مدرسه نرفته بودم هی بهم میگفتن انشالله بری دانشگاه و منم فک میکردم دانشگاه چیز مهمیه و باید برم چون همه میگن ولی الانم نمیدونم واسه چی اومدم دانشگاه 5 لینک به دیدگاه
تینا 15116 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ موفقیت در سیستم آموزشی ایران که فقط نمره است... غیر از اون برای هیچ چیزی ارزشی قائل نیستند... مگر دانشگاه هایی مثل تهران و امیر کبیر و شریف... بقیه ی دانشجوهای کشور کلا جزو آدمیزاد به حساب نمیان انگار... اگر شما فردی با مطالعه باشید... به درس و رشته علاقه مند باشید... تا زمانی که به ساز اساتید نرقصید و نمره ی بالا نگیرید هیچی نیستید... این از راه موفقیت در دانشگاه از دید بنده... در مورد هدفم از دانشگاه رفتن باید بگم اولش که خام و نادان بودم فکر میکردم برم اونجا چیزی یاد میگیرم در نتیجه برای علم رفتم... یعنی دانشگاه در نظر من جایی بود پر از آدم های با انگیزه و عاشق علم و دانش که همه با هم کنار هم کار میکنند و یاد میگیرند... اما الان خودم به تنهایی یاد میگیرم و دانشگاه میرم برای مدرک... حالا خوبه تو یاد میگیری 2 لینک به دیدگاه
lady architect 5358 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ برا اینکه میخواستم خونمو خودم طراحی کنم 4 لینک به دیدگاه
تینا 15116 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ برا اینکه میخواستم خونمو خودم طراحی کنم اینم یه هدف دیگه,تو میتونی 1 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ حالا خوبه تو یاد میگیری مگه شما یاد نمیگیرید ؟ 1 لینک به دیدگاه
lady architect 5358 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ اینم یه هدف دیگه,تو میتونی ولی الان دیگه هدفم این نیس هدفم خیلی بزرگهیه سری شرایط داره که اگه اجرا نشه شاید به هدفم نرسم 1 لینک به دیدگاه
REZA111 1182 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ من یکی که از بیکاری حوصلم سر رفت پا شدم رفتم دانشگاه 2 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ راستش من کلا عاشق درس خوندنم البته ببخشیدا خر خونی نمی کنم همونی که زمان توضیح استاد گوش می دم و یاد می گیرم اما چون علاقه دارم با گوش جان می شنوم حقیقتش اینه که من از وقتی که چشم باز کردم توی یه خانواده تحصیل کرده و فرهنگی بودم مخصوصا مامانم که عاشق درس و کتاب بود همین هم شد سرلوحه ای برای من البته من از بچگی عاشق اختر شناسی و نجوم و علومی در این زمینه بودم اما وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم که چنین علومی تنها در دنیای غرب خواهان داره و در دانشگاه های ما اصلا چنین علومی رسما شناخته نشده :icon_pf (34): از اون جایی که هدفم هم وارد شدن به بازار کار بود به پیشنهاد مامانم این رشته رو انتخاب کردم که الان واقعا عاشقشم (هر چند که مکانیک هم دوست داشتم ) در حال حاضر فقط هدفم درس خوندن و درس خوندنه تا بتونم برای ارشد وارد یکی از دانشگاه سراسری تهران بشم و بعدش هم بورسیه کانادا برای دکتری بعد از همه این ها احتمالا شروع به کار می کنم راستش چون با عشق درس می خونم نمره برام ملاک نیست چون می دونم این قدر تسلط دارم که بتونم نمره خوبی بگیرم بیشتر برام یاد گیری مهمه . 6 لینک به دیدگاه
تینا 15116 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ مگه شما یاد نمیگیرید ؟ باورت میشه من ترم3سخت افزارم اما تازه این ترم در مورد سخت افزار4واحد درس دارم ما همش مدارو مدار منطقیو ریاضیو .........اینا میخونیم 4 لینک به دیدگاه
تینا 15116 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ من یکی که از بیکاری حوصلم سر رفت پا شدم رفتم دانشگاه خسته نباشی اب میریختی تو هلنگ(یا هاونگ یه چی تو همین مایه ها) میکوبیدی تا بیکارنباشی 1 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ باورت میشه من ترم3سخت افزارم اما تازه این ترم در مورد سخت افزار4واحد درس دارم ما همش مدارو مدار منطقیو ریاضیو .........اینا میخونیم بله... مال ما هم همینطور بود دیگه... تا ترم 3 همش درس های عمومی بودند... فقط 12 واحد تخصصی پاس کردیم توی این سه ترم... ایناش مسئله ای نیست... مشکل نبود امکانات هست... مشکل نبود اساتید هست... مسئله اینه که هر بچه ای فوقش رو میگیره میاد میشه استاد... سواد ندارند... بلد نیستند درس بدند... کلی هم عقده های روانی دارند که باید اینها رو سر دانشجو ها خالی کنند... نمونش شعار "بیست مال خداست"... 5 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ پيش دانشگاهي كه بودم دوستم رفت دانشگاه .........منم خودم رو كشتم ............معده درد عصبي گرفتم .........تا دانشگاه قبول بشم ...........همون سال اول قبول شدم و رفتم .........اونروز كه دوستم رفت دانشگاه گفتم ببين من موندم عقب از اين قطار علم و دانش ..........اما بعدها به اين نتيجه رسيدم دانشگاه مكاني نبود كه فكر ميكردم و ارزش معده درد رو نداشت 2 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ باورت میشه من ترم3سخت افزارم اما تازه این ترم در مورد سخت افزار4واحد درس دارم ما همش مدارو مدار منطقیو ریاضیو .........اینا میخونیم خب نباید انتظار داشته باشی دانشگاه همه چیز رو یادت بده . . . دانشجو هستی . . . پس تا زمانی که امکانات آزمایشگاهی در اختیارت نیست باید سعی کنی علم تئوری بدست بیاری . . . اینکه یه دانشجوی سخت افزار ، دروسی مثل مدار منطقی و ریاضیات بخونه کاملا طبیعیه . به هر حال ، وروود به هر مبحثی ، یه سری پیشنیاز داره و یادگیری سخت افزار ، معماری و روش طراحی قطعات و روش ها و استاندارد های ارتباط اونا با هم ، پیشنیازش مطالعه ی علم الکترونیک هست. این که درس مدار منطقی رو پاس میکنی ، نباید انتظار داشته باشی دقیقا همون چیز هایی که استاد میگه رو عینا ببینی . . . باید روش استفاده از اون ها رو در رشته ی سخت افزار ، پیدا کنی که علاوه بر استفاده ی عمده از علم تئوری ، علوم آزمایشگاهی هم میتونه در اون دخیل باشه. اینکه انتظار داشته باشی ، استاد در طول یه ترم 2.5 ماهه ، هم درس بده و هم انواع و اقسام شاخه های مرتبط با سخت افزار رو در این درس ، تشریح کنه ، یکم ناعادلانه هست و صدالبته مشکل از سیستم آموزشی اینجاست . به هر حال من فکر میکنم که وظیفه ی دانشجو ، در نامش خلاصه شده. دانش + جو = جوینده ی دانش! ما تا جایی که توان و فرصت داشته باشیم ، باید خودمون بریم دنبال علوم مرتبط با رشته هامون نه اینکه انتظار داشته باشیم استاد همه چیز رو برامون حاضر و آماده کنه! اون فقط وظیفه داره نقطه ی شروع رو به ما نشون بده . نمونه ی این چیزهایی که نوشتم رو در خیلی از اساتیدمون که از آمریکا ، فارغ التحصیل شدن دیدم. برای نمونه استادی داشتیم که ترمودینامیک(1) رو درس میداد و از دوره ی کارشناسی تا Ph.D رو در دانشگاه Oklahoma ، گذروند و در رابطه با روش تدریسش از ما سوال کرد که آیا علم تئوری ترمودینامیک رو تدریس کنم یا کاربرد ترمودینامیک در صنعت! که متاسفانه ما اولیش رو انتخاب کردیم و الانم داریم حسرتش رو میخوریم! امیدوارم منظورم رو رسونده باشم! :rose: 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ خب اگه بگم مدرک اولویت اولم نبوده دروغ بزرگی گفتم چون نیاز داشتم وبازم دارم ولی خب دانشگاه تجربه ای هست مثل پادگان که باید بری وببینی خوب وبدش هم پای خودمونه خب همین که بین هزارتا دانشگاه برتر جهان نامی از ایرانی ها برده نمیشه خودش افتخاریه بقول بعضیا! 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده