afa 18504 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۸۹ والدین با انتقال باورهای تبعیضآمیز جنسیتی، خواسته و ناخواسته در شکلگیری این رفتارها در کودکان نقش بسزایی دارند. با توجه به این تاثیرات، محدود نکردن کودکان ... در جوامعی که ادعای برابری زنها ومردها را دارند،کودکان پذیرای نقشهای جنسیتی کاملا برابر میشوند و در جوامعی که باورها و تعصبات جنسیتی حکم فرماست، کودکان نیز به نوعی پذیرای نقشهای جنسیتی متعصبانه و نابرابر میشوند و به همین ترتیب و با گسترش این عوامل، در دوران جوانی افکار و رفتار آنها به شدت متاثر از این گرایشات نابرابر جنسیتی خواهد بود. این رفتارها ابتدا در خانه و سپس توسط دوستان، مدرسه، برنامههای تلویزیونی و... شکل گرفته و تقویت میشوند. در جوامعی که ادعای برابری زنها ومردها را دارند،کودکان پذیرای نقشهای جنسیتی کاملا برابر میشوند و در جوامعی که باورها و تعصبات جنسیتی حکم فرماست، کودکان نیز به نوعی پذیرای نقشهای جنسیتی متعصبانه و نابرابر میشوند و به همین ترتیب و با گسترش این عوامل، در دوران جوانی افکار و رفتار آنها به شدت متاثر از این گرایشات نابرابر جنسیتی خواهد بود. این رفتارها ابتدا در خانه و سپس توسط دوستان، مدرسه، برنامههای تلویزیونی و... شکل گرفته و تقویت میشوند. تاثیر خانواده انکارناپذیر است والدین با انتقال باورهای تبعیضآمیز جنسیتی، خواسته و ناخواسته در شکلگیری این رفتارها در کودکان نقش بسزایی دارند. با توجه به این تاثیرات، محدود نکردن کودکان به نقشهای جنسیتی خاص و سوق دادن آنها به هر دو سو مفید است به شرطی که به کلی منکر تفاوتها نشویم. کودکان از سنین پایین، با معنای دختر بودن و پسر بودن در جامعه امروزی آشنا میشوند؛ آنها در متن جامعه، از میان کلیه رفتارهای آشکار و اشارههای نهان، تفاوتهای جنسیتی را تجربه میکنند. تربیتی صحیح است که کودک در حالی پا به سن نوجوانی بگذارد که هم به نقشهای جنسیتی خود واقف است و هم از کلیشههای غلط و تعصبآمیز به دور است مانند اینکه پسران از دختران در ریاضیات برتر هستند یا این عقیده که تنها زنان قادر به پرورش کودکان هستند. با رشد سنی، این باورها نیز در افراد تقویت شده و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند. چگونگی تعامل والدین با کودکان نقش بسزایی در احتراز از شکلگیری برخی از این باورهای غلط دارد. آنچه که یک دختر بچه بدان نیازمند است اعتماد به نفس: با تشویق و تحسین به موقع، خصوصیات خوب را در او گسترش دهید. «تو خیلی شجاع هستی که به تنهایی از پلهها بالا رفتی!» بگذارید متوجه شود که شما به او اعتماد کامل دارید و او را دختری باهوش و لایق میدانید. غرور و استغنا: احساس شایستگی و لیاقت را در کودک خود ایجاد کنید؛ اجازه دهید هر آنچه را میتواند به تنهایی انجام دهد. به طور مثال: گرفتن فنجان آبمیوه، شانه کردن موها یا ساختن برخی از مکعبهای پلاستیکی بدون کمک دیگران. شما تنها با تذکراتی جزیی یا با فراهم کردن وسایل مورد نیاز(مثل چهارپایه برای دسترسی به سینک) او را در به انجام رساندن کارها یاری کنید. خلاقیت و هماهنگی: اسباببازیهای مختلفی در اختیار او قرار دهید تا بازیهای او منحصر به نوعی خاص نشود. به طور مثال، ماشین و تراکتور، مکعبهای خانهسازی و انواع توپها و دیگر وسایل بازی که بتواند از آنها بالا رود یا بر آنها سوار شود. آمادگی جسمانی: با او به انجام بازیهایی بپردازید که نیاز به فعالیتهای فیزیکی دارند به طور مثال گرگم به هوا. تخلیه انرژی و هیجانات ناشی از بازی در زمین بازی مثل سرسره بازی یا دویدن و حتی موفقیت در پشت زدن، برای دختر بچههایی که هنوز برای انجام فعالیتهای ورزشی کوچک هستند، بسیار مفید است. مهارت تصمیمگیری: به او امکان تصمیمگیری بدهید و شرایطی فراهم کنید تا خود را در قبال تصمیمگیریهایش مسئول بداند. انتخاب بشقاب و لیوان مخصوصش و حتی انتخاب همبازیهایش را بر عهده خود او بگذارید. کنجکاوی: شرایطی فراهم کنید تا به شناخت محیط اطرافش بپردازد. در سنین کودکی، شرایط خانه را طوری ترتیب دهید که بیهیچ خطری در خانه رفت و آمد کند. همچنین او را با محیطهای خارج از خانه از جمله پارک، باغ وحش، مغازه، کتاب فروشی و... آشنا سازید. تصویر ظاهری: ظاهر فیزیکی را برای او پر اهمیت جلوه ندهید. سعی کنید بیشتر به تحسین او به انجام رساندن کارهایش بپردازید تا زیباییاش در لباس میهمانی. نقشهای جنسیتی متعارف: ما نه میخواهیم و نه صحیح است که منکر تفاوتهای جنسیتی شویم. با توجه به شرایط فرهنگی و خانوادگیتان وظایف و نقشهایی که از او در آینده انتظار خواهد رفت را به او بیاموزید. اما از تلقین اینکه چون دختر است فقط باید به فکر آشپزی و بچهداری باشد، خودداری کنید. بلکه در کنار تشویق او برای آموزش مهارتهای مختلف مثل ورزش، هنر، علم و .... به او یاد دهید که زن باشد و از زن بودن و مادر بودن در وقت خود نهراسد و به بهترین نحو وظایفش را انجام دهد. ایمان به خدا: دختر شما از همان کودکی باید بیاموزد تا در زندگی بهترین تکیهگاه، خداوند است و در مواقع مشکلات تنها نیرویی که میتواند کمکش کند، اوست. این احساس بهترین حامی او در زندگی خواهد بود. اين كودكان معصوم کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی میکنند، میآموزند بیاعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی میکنند، میآموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی میکنند، میآموزند که بزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی میکنند، میآموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی میکنند، میآموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی میکنند، میآموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند، بردباری را میآموزند. اگر با تشویق زندگی کنند، اعتماد و اطمینان را میآموزند. اگر با پاداش زندگی کنند، با استعداد بودن و پذیرندگی را میآموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند، عشق را میآموزند. اگر با توافق زندگی کنند، دوست داشتن خود را میآموزند. اگر با تایید زندگی کنند، با هدف زندگی کردن را میآموزند. اگر با صداقت زندگی کنند، حقیقت را میآموزند. اگر با انصاف زندگی کنند، دفاع از حقوق را میآموزند. اگر با اطمینان زندگی کنند، اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را میآموزند. اگر با دوستی و محبت زندگی کنند، زندگی در دنیای امن را میآموزند. احساس گناه کودک، فرصتی است برای آموختن مسئولیتپذیری و دانستن پیامدهای رفتارش. واکنش والدین نسبت به خطای کودک میتواند تاثیر عظیمی بر تقویت (یا تضعیف) وجدان کودک، قابلیت یادگیری درست و نادرست و سطح علاقه به اجتماع و مسئولیتپذیری او دارد. کودکانی که اجازه مییابند احساسات خود را درک و احساس کنند و والدینشان به آنها کمک میکنند که احساساتشان را بشناسند و از آنها درس بگیرند؛ در حال آموختن مهارت برخورد به روش مسئولانه با مسايل زندگی هستند. در صورتی که احساسات بچهها سرکوب شود، آنها با سوءرفتار در اشکال گوناگون احساس خود را بیان میکنند. بچهها مدتها قبل از پا گذاشتن به دوران بزرگسالي فشار رواني را تجربه ميكنند. برخي کودکان مجبور هستند با مشکلاتي چون کشمکشهاي خانوادگي، طلاق، تغييرات دايمي مدرسه، همسايهها، توافقات مراقبت از کودک، فشار گروههاي همسال و بعضي وقتها حتي با خشونت در خانواده يا جامعهشان دست و پنجه نرم کنند. بيشتر والدين كودكان نو پا آرزو ميكنند كه كودكشان بتواند تنهايي خودش را سرگرم كند. اين خواسته والدين منطقي است، چون كودك نوپا ميتواند اسباببازيها را بردارد، با آنها بازي كند، دنبال توپ بدود و كتاب ورق بزند. نوپاها آموختهاند كه ميتوانند خودشان كارهايي انجام دهند و اتفاقا اغلب هم در انجام كارها توسط خودشان پافشاري و سماجت به خرج ميدهند. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده