peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ کوهنوردی میخواست ازبلندترین کوه بالابرود اماازآنجاکه افتخارکاررافقط برای خودمیخواست تصمیم گرفت به تنهایی ازکوه بالابرودشب بودومردهیچ جارانمیدیدابرروی ماه وستاره هارا پوشانده بوددرحال بالارفتن ازکوه بودکه پایش لیزخوردوازکوه پرت شددرحال سقوط فقط سیاهی جلوی چشمانش میدیدواحساس وحشتناکی اورادرخودفراگرفت. درآن لحظه فقط رویدادهای خوب وبدزندگیش به یادش آمد باخودفکرکردچقدربه مرگ نزدیک است ناگهان احساس کردطنابی دورکمرش بسته شدودرمیان زمین وآسمان معلق ماند.،،،، درآن لحظه چاره ای برایش نماندجزآنکه فریاد بزند: خدایا کمکم کن! صدای پرطنینی ازآسمان شنیده شد: ((چه میخواهی؟)) مرد گفت نجاتم بده!!! نداآمدواقعااعتقادداری که میتوانم نجاتت دهم؟ مردگفت البته که باوردارم!نداآمد: پس طنابی که دورکمرت بسته شده راپاره کن!!! مردلحظه ای مکث کردوازترسش جرأت نکردطناب رارهاکند!گروه نجات روزبعدجنازه کوهنوردی یخزده راپیداکردندبدنش ازطناب آویزان بودوبادستهایش طناب رامحکم گرفته بوددرحالی که تنهایک متر اززمین فاصله داشت!!! 9 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ يادش بخير اين داستان رو اول كتابهاي كنكورمون مينوشتند قبلا خيلي اعتماد داشتم جديدا يه جوري شدم 4 لینک به دیدگاه
danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ این داستان چیزی جز مغلطه نبود. 2 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ من به خدایی که به انسانها کمک کنه و به آنها اعتماد به نفس برای غلبه بر مشکلات بده اعتقاد دارم. اما به خدایی که مخالفان خودش را به رگبار گلوله و شمشیر ببنده و برای آنها خط و نشان بکشه که آن دنیا،بیچاره ات میکنم و میسوزنمتو،تو قیر داغ میذارمت،به هیچ وجه اعتقاد ندارم. 5 لینک به دیدگاه
bme.masood 5832 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ من به این داستان کاری ندارم ، اما خیلی زیاد به خدا اعتقاد دارم و مطمئنم که همیشه کنارمه . اگه با خدا دوست باشی احساس منو درک میکنی . ... ( کلی نوشتم که سانسور شد ) 5 لینک به دیدگاه
masoume 5751 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ منم به یه خدای مهربون اعتقاد دارم . خدایی که همیشه هست و کمک میکنه . خودشو درگیر گیر دادن به مو و ... نمیکنه . چون درگیر مهربونی کردنه . 6 لینک به دیدگاه
bme.masood 5832 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ من به خدایی که به انسانها کمک کنه و به آنها اعتماد به نفس برای غلبه بر مشکلات بده اعتقاد دارم. اما به خدایی که مخالفان خودش را به رگبار گلوله و شمشیر ببنده و برای آنها خط و نشان بکشه که آن دنیا،بیچاره ات میکنم و میسوزنمتو،تو قیر داغ میذارمت،به هیچ وجه اعتقاد ندارم. خدا اونیه که تو قلیته و بهت هیچوقت دستور نمیده ، دوسته باهت . به اون اعتقاد داشته باش 4 لینک به دیدگاه
محمــد 4415 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ ما هم زياد فرياد زديم - اي كاش ما هم يه ندايي مي شنيديم 5 لینک به دیدگاه
bme.masood 5832 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ ما هم زياد فرياد زديم - اي كاش ما هم يه ندايي مي شنيديم این ندا رو نمیشه شنید ، باید حس کرد ، نه با عقل بلکه با تمام وجود 3 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ ما هم زياد فرياد زديم - اي كاش ما هم يه ندايي مي شنيديم وب گوش بدی میشنوی.به نشانه ها دقت کن:flowerysmile: 4 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ قبلا خونده بودمش به خدا خیلی اعتقاد دارم اگه از صمیم قلب ازش کمک بخوای حتما کمکت میکنه 1 لینک به دیدگاه
danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ این جمله که زیاد کاربر ها تو اینجور تاپیک ها تکرار میکنند این هست که من از صمیم قبل به خدا اعتقاد دارم. اخه چیزی عجیبی نیست اخه. مثل این میمونه یکی بگه من یک انسان همه چی خوار هستم. حالا یکی بیاد بگه من گیاه خوارم خوب نکته جالبی هست. ولی دیگه کسی که هم گوشت میخوره و گیاه میخوره که نمیاد بگه من همه چی خوار هستم. لینک به دیدگاه
danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ ما هم زياد فرياد زديم - اي كاش ما هم يه ندايي مي شنيديم خودت خبر نداری .باهات حرف میزنه .تو روحت 2 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۹ اعتقاد دارم چون حسش کردم! نه اینکه فقط بخوام حرف دیگرانو تکرار کنم.... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده