Samira Naderi 386 ارسال شده در 4 دی، 2015 [TABLE] [TR] [TD=align: left]نهال تازه رسی گفت با درختی خشک[/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]که از چه روی، ترا هیچ برگ و باری نیست [/TD] [/TR] [/TABLE] ابليس شبي رفت به بالين جواني 3
sam arch 55879 ارسال شده در 22 اردیبهشت، 2016 [TABLE][TR] [TD=align: left]نهال تازه رسی گفت با درختی خشک[/TD] [TD][/TD] [TD=align: right]که از چه روی، ترا هیچ برگ و باری نیست[/TD] [/TR] [/TABLE] ابليس شبي رفت به بالين جواني به به از ایرج میرزا! برازین کامل بنویسم این شعر رو... ابلیس شبی رفت به بالین جوانی آراسته با شكل مهیبی سر و بر را گفتا كه: «منم مرگ و اگر خواهی زنهار باید بگزینی تو یكی زین سه خطر را یا آن پدر پیر خودت را بكشی زار یا بشكنی از خواهر خود سینه و سر را یا خود ز می ناب كشی یك دو سه ساغر تا آن كه بپوشم ز هلاك تو نظر را لرزید ازین بیم جوان بر خود و جا داشت كز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نر را گفتا: «پدر و خواهر من هر دو عزیزند هرگز نكنم ترك ادب این دو نفر را لیكن چو ، به می دفع شر از خویش توان كرد می نوشم و با وی بكنم چاره ی شر را جامی دو بنوشید و چو شد خیره ز مستی هم خواهر خود را زد و هم كشت پدر را ای كاش شود خشك بن تاك خداوند زین مایه ی شر حفظ كند نوع بشر را . . . مصرع دوم این بیت رو بنویسید... رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را 4
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 22 اردیبهشت، 2016 رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را تا کی کنیم بی تو صبوری که نیست مارا..... مصرع بعدیه: مجنون و پریشان توام دستم گیر 3
sam arch 55879 ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2016 رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا راتا کی کنیم بی تو صبوری که نیست مارا..... مصرع بعدیه: مجنون و پریشان توام دستم گیر یاد آوری کنم بیت قبل از سیف فرغانی بود... بَه..حضرت ابوالخیر... مجنون و پریشان توام دستم گیر سرگشته و حیران توام دستم گیر هر بی سر و پا چو دستگیری دارد من بی سر و سامان توام دستم گیر بفرمایید مصرع دوم این بیت رو.. بی تو تلواسه دیرم ای نکویار 2
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 19 تیر، 2016 یاد آوری کنم بیت قبل از سیف فرغانی بود... بَه..حضرت ابوالخیر... مجنون و پریشان توام دستم گیر سرگشته و حیران توام دستم گیر هر بی سر و پا چو دستگیری دارد من بی سر و سامان توام دستم گیر بفرمایید مصرع دوم این بیت رو.. بی تو تلواسه دیرم ای نکویار باباطاهر بی تو تلواسه دیرم ای نکویار زهر در کاسه دیرم ای نکویار میم خون گریه ساقی ناله مطرب مصاحب این سه دیرم ای نکویار مصرع دوم : همه خوبان عالم جمع گردند 2
sam arch 55879 ارسال شده در 20 تیر، 2016 باباطاهر بی تو تلواسه دیرم ای نکویار زهر در کاسه دیرم ای نکویار میم خون گریه ساقی ناله مطرب مصاحب این سه دیرم ای نکویار مصرع دوم : همه خوبان عالم جمع گردند درود هنرمند بانوی انجمن.... از باباطاهر انتخاب فرمودین... کسیکه ره بفریادم برد نی خبر بر سرو آزادم برد نی همه خوبان عالم جمع گردند کسیکه یادت از یادم برد نی مصرع دوم این بیت: یک جرعه می و هزار معنی 2
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 23 تیر، 2016 درود هنرمند بانوی انجمن.... از باباطاهر انتخاب فرمودین... کسیکه ره بفریادم برد نی خبر بر سرو آزادم برد نی همه خوبان عالم جمع گردند کسیکه یادت از یادم برد نی مصرع دوم این بیت: یک جرعه می و هزار معنی از بابا طاهر ساقی سخن از می مغان گفت دل چون بشنید ترک جان گفت یک جرعه می و هزار معنی از عشق به گوش عاشقان گفت وز گردش جام حسن ساقی با ما غم و شادی جهان گفت نارسته هنوز دار منصور عشق آمد و عقل را روان گفت دوش از سر بیخودی و مستی پیرم سخن از می نهان گفت دل چون بشنید نام می را میخواست به رغم صوفیان گفت مصرع بعد : درودی چو نور دل پارسایان ........................ به یاد جدپدری که باعث تغییر نام خانوادگی شدند با این بیت و مصرع 2
masi eng 47044 ارسال شده در 23 تیر، 2016 درودی چو نور دل پارسایان بدان شمع خلوتگه پارسایی نمیبینم از همدمان هیچ بر جای دلم خون شد از غصه ساقی کجایی ز کوی مغان رخ مگردان که آن جا فروشند مفتاح مشکل گشایی عروس جهان گر چه در حد حسن است ز حد میبرد شیوه بیوفایی دل خسته من گرش همتی هست نخواهد ز سنگین دلان مومیایی می صوفی افکن کجا میفروشند که در تابم از دست زهد ریایی رفیقان چنان عهد صحبت شکستند که گویی نبودهست خود آشنایی مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع بسی پادشایی کنم در گدایی بیاموزمت کیمیای سعادت ز همصحبت بد جدایی جدایی مکن حافظ از جور دوران شکایت چه دانی تو ای بنده کار خدایی امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را 2
زوپیر71 92 ارسال شده در 7 دی، 2016 امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
moham@d 172 ارسال شده در 13 آذر، 2019 پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست التفاتش هست امشب گه به غیر و گه به من
نفحات 1395 ارسال شده در 21 آذر، 2019 التفاتش هست امشب گه به غیر و گه به من ساعتی صد بار باید مرد و باید زنده شد... واله اصفهانی گرچه او هرگز نمی گیرد ز حال ما خبر ... 1
moham@d 172 ارسال شده در 24 آذر، 2019 گر چه او هرگز نمی گیرد ز حال ما خبر درد او هر شب خبر گیرد ز سر تا پای ما صائب در گلو می شکند ناله ام از رقت دل 1
نفحات 1395 ارسال شده در 24 آذر، 2019 در گلو میشکند ناله ام از رقت دل قصه ها هست ولی طاقت ابرازم نیست ... ابتهاج جام می نزد من آورد و بر آن بوسه زدم 1
moham@d 172 ارسال شده در 25 آذر، 2019 جام می نزد من آورد و بر آن بوسه زدم آخرین مرتبه مست شدن اخلاق است فاضل چمن بی همنشین زندان جان است
زوپیر71 92 ارسال شده در 4 بهمن، 2020 چمن بی همنشین زندان جان است صفای بوستان از دوستان است. در سنبلش آویختم از روی نیاز
ارسال های توصیه شده