رفتن به مطلب

"روانشناسي ورزشي"


ارسال های توصیه شده

" روانشناسي ورزشي " علمي است كه در مورد اصول روانشناختي در حيطه ورزش صحبت مي‌كند. استفاده از اين علم هم در جهت بهبود كارآيي ورزشي و هم بهبود جنبه‌هاي جامعه‌اي روانشناسي انسان است.

نشريه "پيك سلامت" فصلنامه علمي فدراسيون پزشكي ورزشي، در آخرين شماره خود درمقاله‌اي تحت عنوان "روانشناسي ورزشي" ترجمه دكتر " لاله حاكمي" آورده است:

نورمن تريپلت (‪Norman Triplet)‬درسال ‪ ۱۸۹۷‬اولين فردي بود كه در زمينه روانشناسي ورزشي به تحقيق پرداخت. وي عملكرد ورزشي دوچرخه‌سواران را در شرايط مطلوب ازنظر اجتماعي مورد تحليل قرار داد.

كلمن رابرت گريفيث (‪Coleman Robert Griffith)‬ اولين‌آزمايشگاه روانشناسي ورزشي را در دانشگاه ايلي نويز در سال ‪ ۱۹۲۵‬تاسيس كرد، انجمن روانشناسي آمريكا دردهه ‪ ۵۰‬شاخه روانشناسي ورزشي را تشكيل داد و پس از آن انجمن‌هاي متعدد علمي در مورد اصول و كاربرد روانشناسي ورزشي مطالعه مي‌كنند.

در حيطه روانشناسي ورزشي در كشور خودمان نيز بخشي از موفقيت خردسالان كاراته‌كا در بازيهاي جهاني را علاوه بر آموزش و تمرينات و تكنيك، مرهون آشنايي و داشتن برخورد اصولي با مسايل روان شناختي اين ورزشكاران هستيم.

اثرات ورزش بر سلامت روان

..........................

ورزش طولاني مدت براي حفظ فوايد رواني، مورد نياز است. يك جلسه ورزش مي‌تواند مثل يك دوز دارو باشد.براي آن كه دارو ( يا در مورد بحث ما ورزش) اثركافي، طولاني مدت و پايدار داشته باشد بايد به مقدار لازم و مدت زمان مشخص مورد استفاده واقع شده باشد.

مطالعات متعددي نقش ورزش منظم (به‌ويژه ورزش هوازي) را در اتقاء رواني فرد نشان داده‌اند. اهميت اين يافته علمي را نبايد كم انگاشت.نه تنها ورزش منظم مي‌تواند آمادگي قلبي عروقي را بهبود بخشد، مي‌تواند آثار مفيدي روي وضعيت خلقي ورزشكار نيز داشته باشد.

فوايد رواني ورزش در همه افراد در هر سن يا هر مقدار توانايي جسماني ديده مي‌شود. ما بايد اين احساس نياز را در همه اقشار و افراد جامعه برانگيزانيم تا از موقعيت‌هاي خود در جهت فعاليت جسمي سود برند.

كودكان نياز ويژه‌اي به انگيزش جهت انجام فعاليت‌هاي ورزشي دارند. زيرا در سنين كودكي است كه رفتارهاي ورزشي براي تمام طول عمر تثبيت مي‌شود.

سالمندان نيز نيازهاي خاص خود دارند. فعاليت جسماني مي‌تواند اثرات ناتوان‌كننده سالمندي را كاهش دهد كه اين امر هم به وسيله تاثيرات جسمي و هم رواني اعمال مي‌شود. افراد داراي ناتواني جسمي از اين قاعده مستثني نيستند، بعضي اوقات در اجتماع به غلط تصور مي‌شود كه اين افراد قادر به فعاليت جسماني و ورزش نيستند درصورتي كه اين افراد مي‌توانند به طور خاص و تحت نظر مستقيم پزشك معالج ورزش كنند.

درهر صورت مي‌بايست همواره درنظر داشت كه :

- بين ورزش هوازي و كاهش سطح اضطراب و افسردگي ارتباط وجود دارد.

- ورزش هوازي در درمان خلق پايين و اضطراب خفيف تا متوسط موثر است.

- كاهش اضطراب و افسردگي ممكن‌است خود به خود و بدون ارتباط با آمادگي قلبي عروقي پديد آيد.

- امادگي جسماني كاهش‌دهنده تنش‌هاي زندگي است بطوريكه در ورزشكاران مراجعات به پزشك كمتر از افراد عادي است.

زمان مصرف شده براي ورزش نبايد زمان هدر رفته درنظر گرفته‌شوداز آنجايي كه ما در يك دنياي پرتنش زندگي مي‌كنيم بايد قدم‌هايي را برداريم كه تنش روزانه را كاهش دهيم. بايد به افراد آموزش داده شود كه ورزش جزيي از برنامه روزمره و در راس برنامه‌هاي فردي باشد.

شخصيت و ورزشكار

شخصيت يك فرد با سه لايه مشخص نشان داده مي‌شود. سطحي‌ترين آن "رفتار وابسته به نقش" فرد دراجتماع است. اما عميق‌ترين و پرمعناترين لايه "هسته روان شناختي" است.

براي درك ورزشكار، مربي نبايد با رفتار وابسته به نقش وي اغفال شود.

ورزشكار ممكن است خيلي تند و خشن برخورد كند اما واقعيت اين باشد كه وي احساس ناامني مي‌كند. مربي بايد زمان كافي براي مطالعه و شناخت روان - شناختي ورزشكار خود داشته باشد و بفهمد كه وي واقعا در هسته روان شناختي خود چگونه است؟

اما بايد به خاطر داشت كه نمي‌توان از روي نوع شخصيت، به ميزان زيادي در مورد كارآيي ورزشي قضاوت كرد. به طور كلي ورزشكاران نسبت به افراد غير ورزشكار و ورزشكاران سطح قهرماني نسبت به ورزشكاران سطوح پايين تر از نظر شخصيتي متفاوت هستند. به عنوان مثال ورزشكاران شخصيتي مستقل تر، هدفمندتر و برونگراتر از غيرورزشكاران دارند. كه اين امر بيشتر به علت انتخاب طبيعي است نه به علت آموزش، افرادي كه خصوصيات شخصيتي خاصي دارند بيشتر به سوي ورزش گرايش مي‌يابند.

يك استثناء اين قانون، سال‌هاي قبل از بلوغ است. در طول سالهاي نوجواني، ورزش كردن در شكل‌گيري نكات شخصيتي مثبت مثل اتكاء به نفس و استقلال بسيار موثر است. مربيان و آموزگاراني كه با پسران و دختران نوجوان كار مي‌كنند بايد توجه داشته باشند كه ورزش كردن در زندگي افراد نوجوان و جوان نقش مثبت ويژه‌اي دارد. برنامه‌هاي ورزشي كه براي نوجوانان طراحي شده است بايد به ايجاد حس‌هايي مثل خودباوري، اعتماد به نفس و استقلال اهميت دهند.

برد و باخت نبايد بيشتر از نيازهاي واقعي دختران و پسران جوان اهميت داشته‌باشد. تست‌هاي متفاوتي جهت ارزيابي وضعيت شخصيتي ورزشكاران در دسترس است. هريك از اين تست‌ها براي يك منظور و هدف خاص طراحي شده‌اند. بنابراين بايد تست مناسب انتخاب شود.

به طور كلي مي‌توان گفت كه در بين ورزشكاراني كه به ورزشهاي گوناگون مي پردازند، از نظر شخصيتي تفاوت وجود دارد. احتمالا واضح‌ترين اختلاف در بين ورزشكاران تيمي وانفرادي ديده مي‌شود. به عنوان مثال ورزشكاران ورزش هاي تيمي برونگراتر، وابسته تر و پرخاشگرتر از ورزشكاران ورزش‌هاي انفرادي هستند. به طور قطع، بايد بين فوتباليست‌ها وتنيس بازان انتظار تفاوت‌هايي را داشت.

روانشناسان ورزيده مي‌توانند از وضعيت شخصيتي كمك بگيرند و تعيين كنند كه چه نوع ورزشي براي ورزشكار مناسب است.اما نبايد در انتخاب نوع ورزش از طرف روانشناس اصراري صورت گيرد.

اگر يك ورزشكار نوجوان با شخصيت مناسب تنيس، بخواهد به ورزش فوتبال بپردازد، بايد به وي اين امكان داده شود. گاهي ورزشكار به نقطه‌اي مي‌رسد كه نمي‌داند بين دو نوع ورزش كدام را به عنوان ورزش اول خود برگزيند.

احتمالا درنظر گرفتن وضعيت شخصيتي دراين موقعيت مي‌تواند بسيار كمك‌كننده باشد.

در بساري از موارد ميان ورزشكاراني كه در پست‌هاي مختلف يك تيم بازي مي‌كنند تفاوت‌هايي خصوصا از لحاظ شخصيتي يا روانشناختي يافت مي‌شود.

(دروازه‌بان در مقايسه با ساير بازيكنان فوتبال) خصوصيات شخصيتي ورزشكاران را مي‌توان در انتخاب وظايف ورزشكار دريك تيم دخالت داد البته مربي نبايد فراموش كند كه خصوصيات جسماني مثل سرعت، قدرت و چابكي نيز اهميت بسزايي دارند. در ضمن بايد به خاطر داشت كه خصوصيات شخصيتي كه از تستهاي متفاوت برداشت مي‌شوند، نشانگر قوي و خوبي براي مهارت در ورزش نيستند. به علاوه در مورد هر ورزشكار بايد به طور مجزا و جداگانه قضاوت شود.

خشونت

.........

بين سطح منطق اخلاقي ورزشكار و تمايل وي به خشونت ارتباط وجود دارد.

مربيان وآموزگاران بايد خشونت ورزشكار را به وسيله هدايت ورزشكار به احساس درست كاهش دهند. به ورزشكاران بايد آموخته شود كه خشونت در طي يك مسابقه ورزشي به اندازه خشونت در زندگي روزمره بد است.

براساس فرضيه ناكامي - خشونت "بركوويتز" يك واقعه نااميد و ناكام‌كننده مي تواند فرد را به طرف خشونت سوق دهد. مربيان بايد به موقعيت‌هايي از بازي كه مي‌تواند منجر به خشونت گردد، توجه داشته باشند.

وقتي يك ورزشكار ناكام و عصباني مي‌شود،مربي بايد وي را از بازي بيرون كشيده، آرام و خونسرد نمايد.

رفتار خشونت آميز در ميدان بازي منجر به خشونت بيشتر مي‌گردد (چرخه معيوب).

مربيان بايد به ورزشكاران بياموزند كه خشونت به تيم آن‌ها كمك نخواهد كرد و احساس بهتر بودن را نيز در آن‌ها ايجاد نخواهد نمود.

خشونت به احتمال بيشتر موجب عقب افتادن تيم مي‌گردد نه كمك به آن.

مربياني كه مي‌خواهند موفق باشند نبايد خشونت را ترويج كنند. يك عمل نشاني از خشونت حتي اگر يك يا دو بار موجب موفقيت در يك مسابقه گردد، در طولاني مدت به يك ناتواني و اختلال جدي تبدل خواهد شد.

اعمال خشونت آميز بيشتر در تيم‌هاي بازنده، در طي مسابقات با اختلاف زياد و پس از يك چهارم اول بازي رخ مي‌دهد درطي اين موقعيت‌ها مربي بايد مراقب ورزشكاراني كه سابقه رفتار خشونت آميز دارند، باشد.

تمام مسابقات ورزشي نقاط كليدي حساسي دارند كه بايد به آن‌ها توجه خاص داشت. درواقع از نظر روانشناسي، " توجه انتخابي " يكي از مهمترين خصوصيات شناختي يك ورزشكار موفق است.

مثلا در واليبال، بلوك كردن توپ يك سلاح دفاعي مهم در امتيازگيري است.

زيرا يك تيم معمولا در چرخشي از توپ كه خودش سرويس مي‌زند، بلوك‌كننده ها بايد به طور انتخابي به حمله‌كننده اصلي توجه داشته باشند و نبايد حواسشان به حركات پاسور يا ساير حمله‌كننده ها يا حتي به توپ باشد.

لینک به دیدگاه

توجه انتخابي مهارتي آموختني است. بدون شك بعضي از ورزشكاران در داشتن توجه انتخابي نسبت به سايرين برتر هستند. اما دليلي وجود ندارد كه اين مهارت آموختني نباشد. نقش مربي اين است كه نقاط كليدي و حساس در بازي را به ورزشكاران خود نشان دهد و توجه ورزشكاران را به طور انتخابي به آن‌ها جلب كند. يك مثال خوب ، پرتاب‌هاي آزاد در بسكتبال است. اما تعدادي از ورزشكاران اين مهارت را در شرايط سكوت ياد مي‌گيرند كه دراين شرايط مساله‌اي براي انحراف توجه آن‌ها وجود ندارد.

پديد آوردن شرايطي مشابه مسابقه، مثل حضور تماشاچيان و طرفداران تيم مقابل مي‌تواند به ورزشكاران در آموختن اين توجه انتخابي در شرايط نزديك به مسابقه كمك كند.

توجه انتخابي در شرايط مشابه مسابقه، مثل حضور تماشاچيان و طرفداران تيم مقابل مي‌تواند به ورزشكاران در آموختن اين توجه انتخابي در شرايط نزديك به مسابقه كمك كند.

ظرفيت پردازش اطلاعات دريك ورزشكار محدود است. اگر يك مربي به ورزشكار اطلاعاتي بيش از ظرفيت قابل پردازش وارد كند، شكست حاصل مي‌شود.

البته بايد به خاطر داشت كه اين ظرفيت به توجه ورزشكار مربوط است و با هوش تفاوت دارد.

محتواي اطلاعاتي مهارت‌هاي مختلف را مي‌توان به نفع افزايش قابليت پردازش اطلاعات كاهش داد. مثلا دريك فوتباليست مبتدي، عمل در بيان كردن توپ به تنهايي به آن چنان فضاي پردازشي نياز دارد كه براي مهارت دريبل كردن، ورزشكار مي‌تواند هم به دريبل كردن و هم به پاس دادن هم به وضعيت پيشرفت بازي و ... بپردازد. اين بدان معني نيست كه فضاي پردازشگر بيشتر شده بلكه محتواي اطلاعاتي دريبل كردن به نزديك صفر رسيده است.

محدود كردن توجه به يك امر، توجه را از ساير امور مهم باز مي‌دارد.

توجه به امور مختلف به ورزشكار اجازه مي‌دهد كه به نقاط حساس ورزش توجه داشته باشد اما توجه به مسايل غيرمتبط مي‌تواند به عملكرد ورزشي صدمه بزند. توجه صرف به يك موضوع، به ورزشكار اجازه مي‌دهد كه فقط به اصلي‌ترين نكته بپردازد اما اين امر نيز به عملكرد صدمه مي‌زند، زيرا بسياري از نكات مرتبط حذف مي‌شوند. ورزشكاران موفق آنهايي هستند كه بتوانند دريك موقعيت توجه خودشان را محدود و دريك موقعيت ديگر توجه خودشان را بازكنند.

مهارت‌هاي تمركزي و توقف فكر مي‌تواند به ورزشكار كمك كند كه از خطاهاي ايجاد شده توسط انحراف توجه و افكار منفي جلوگيري نمايد.

مهارتهاي تمركز و توقف فكر را مي‌توان قبل از مسابقات به ورزشكار آموزش داد تا وي بتواند از ان‌ها در مواقع لازم در مسابقات استفاده كند.

درطي مسابقاتي مثل ماراتون و دو استقامت، اهميت توجه دروني بيشتر از زمان تمرينات اين ورزش است. براي اينكه يك دونده استقامت موفق باشد، بايد بتواند در مدت زماني طولاني توجه دروني داشته باشد. به وسيله مربيگري صحيح، ورزشكار ياد مي‌گيرد كه از اين توجه دروني استفاده كند. اما اين امر اشتباه است كه اصرار بورزد كه در تمام طول دويدن اين توجه دروني را حفظ كند. توجه به امور ديگر نيز آرامش بخش است و زنگ تفريح روانشناسي مورد نياز ورزشكار را تامين مي‌نمايد.

انگيزه واعتماد به نفس

......................

داشتن احساس موثر بودن در ورزشكاران جوان با سطح موفقيت آن‌ها مرتبط است. مربي و آموزگار بايد به ورزشكاران جوان اطمينان دهند كه موفقيت‌هاي فراواني كسب خواهند كرد. اين امر باعث احساس توانا بودن ورزشكار در مسابقه مي‌شود. احساس مفيد بودن در ورزشكاران جوان بااستفاده از مدل‌هاي حرفه‌اي و تاكيد بر اينكه توانايي دروني به تنهايي نمي‌تواند نتيجه مسابقه را تعيين كند، ايجاد مي‌شود. مربيان و اموزگاران بايد به پيدايش احساس خود مفيد بودن در ورزشكار جوان با روش‌هاي تاكيد به نقاط قوت در مقابل نقاط ضعف و فراهم آوردن الگوهاي مناسب و تاكيد براينكه كوشش و تلاش به اندازه توانايي دروني مهم است، كمك كنند. انگيزه را در كودكان مي‌توان از طريق تلاش‌هاي موفق مكرر ايجاد كرد.

توصيف صحيح موفقيت به صورت نتيجه مثبت و نه فقط بردن، به پيشرفت كودكان كمك مي‌كند و موفقيت مي‌تواند به شكل بهبود مهارت ، نقش كوشش كردن يا لذت بردن توصيف شود.

مهم است كه يك ورزشكار جوان حداقل در يك فعاليت ورزشي موفقيت و احساس توانايي و قابليت را در خود تجربه كرده باشد. يك موفقيت مي‌تواند احساس و درك ورزشكار از خود راتقويت كند. با تجربه موفقيت‌هاي بيشتر، ورزشكار اعتماد به نفس بيشتري به دست مي‌آورد.

در هنگام تلاش براي تشكيل احساس اعتماد به نفس، قابليت و توانايي بايد به مسايل تكاملي توجه داشت. در سن ‪ ۶‬تا‪ ۷‬سالگي كودك شروع به ارزيابي خود درمقايسه با كارايي هم سن و سالان خود مي‌كند. اين امر يك خصوصيت تكاملي اين سن است و بايد جهت كمك به كودك تلاش شود تا وي قابليت را تابعي از تلاش و عملكرد مطلق خودش و نه نتيجه كار بداند. اگر مربي به اهميت تلاش و پيشرفت فرد تكيه كند، برد و باخت اهميت كمتري مي‌يابند.

اعتماد به نفس در موقعيت‌هايي مثل دودلي، مقايسه اجتماعي و اعمالي كه براي فرد تناسب ندارند، در زنان بيشتر ازمردان مختل مي‌شود. عوامل متعددي بر تغييرات اعتماد به نفس موثرند. يكي از اين عوامل درك فرد از تواناييش است. انجام يك كار كه احتياج به قدرت عضلاني دارد، موجب برانگيخته شدن احساس عدم اعتماد به نفس در خانم‌ها مي‌شود، اما مي‌توان اين احساس را با تصور فرد در مورد توانايي هايش اصلاح كرد.

اگر وي باور داشته باشد توانايي چنين عملي دروني و غيرقابل تغيير است، در برابر انجام آن احساس عدم اعتماد به نفس خواهد كرد.اما اگر باور داشته باشد كه توانايي انجام آن قابل آموختن و اكتسابي است، احساس وي در جهت مفيد بودن واعتماد به نفس به طور قابل توجهي افزايش مي‌يابد. اين امر مهم است كه به تمام ورزشكاران به ويژه بانوان آموزش داده شود كه اعمال حركتي، آموختني و مهارتي هستند، حتي اگر براي فردمشكل يا بي‌تناسب به نظر برسند.

اگراهميت جايزه خارجي كه به ورزشكار داده مي‌شود در چشم ورزشكار مهم‌تر ازخود شركت در ورزش باشد، مي‌تواند انگيزه دروني راكاهش دهد. اگر جايزه‌هاي خارجي مثل جام، مدال و... در چشم ورزشكار جايزه‌اي براي عملكرد مناسب و تشويق براي شركت بيشتر ورزشكار گردد، انگيزه داخلي را تقويت مي‌كند.

ايجاد انگيزه دروني در ورزشكار و اعتماد به نفس، هدف نهايي برنامه‌هاي ورزشي نوجوانان است. برنامه‌هاي ورزشي نوجوانان كه براساس انگيزه تعيين شده توسط سازمان‌ها يا والدين طراحي مي‌شوند، ممكن است انگيزه مورد نياز در ورزشكار را فراموش كنند. به منظور كمك به ورزشكار درايجاد علاقه دروني به ورزش واعتماد به نفس، انگيزه ورزشكار براي ورزش‌كردن بايد اهميت بالاتري نسبت به انگيزه والدين يا مربي داشته باشد.

اضطراب و انگيختگي

.................

محرك‌هايي كه از محيط مي‌آيند و توسط مغز به عنوان تهديدكننده فرد تفسير مي‌شوند، به طور خودكار پاسخ اضطرابي ايجاد مي‌كنند. مربي و ورزشكار بايد فيزيولوژي انگيختگي را بشناسد .

مداخله و برنامه‌هاي مواجهه با استرس براساس توانايي معكوس كردن اين پاسخ مي‌باشند.

اينكه ورزشكار به يك وضعيت تهديدكننده (رقابت) با اضطراب وضعيتي پاسخ دهد يا خير، وابسته به درك ورزشكار از موقعيتش است.

خصوصيات هر ورزشكار منحصر به فرد است. تصميم‌گيري بايد براساس فرد باشد. مربي نبايد پاسخ اضطرابي ورزشكار را دريك موقعيت رقابتي با پاسخ متصور از موقعيت مشابه غيررقابتي تفسير كند. درك خود ورزشكار از موقعيت، سطح پاسخ اضطرابي را تعيين مي‌كند.

پاسخ اضطرابي وضعيتي به يك موقعيت استرس زا را مي‌توان ثبت كرد. خود ورزشكار مي‌تواند پاسخ‌هاي رفتاري وابسته به اضطراب خود را ثبت كند. با ثبت اين موقعيت‌ها مربي مي‌تواند به شناسايي و كنترل استرس رقابتي ورزشكار كمك كند.

ارتباط بين انگيختگي و اضطراب وضعيتي جسمي (درك جسمي افزايش فعاليت سمپاتيك) و عملكرد ورزشي به شكل ‪ u‬وارونه است در حاليكه ارتباط بين اضطراب وضعيتي شناختي و عملكرد ورزشي خطي و منفي است.

تهديدكننده هاي واقعي عملكرد ورزشكار ، نگراني ، عدم وجود خودباوري و بي‌قراري است. با دانستن اين امر مربي بايد به ورزشكار كمك كند براين تهديدكننده هاي ناتوان‌كننده فائق آيد. همزمان ، بهترين سطح اضطراب وضعيتي جسمي بايد مورد تشويق قرار گرفته، حفظ شود. زياد بودن اضطراب وضعيتي جسمي و نيز كم بودن آن مضر است.

جهت و شدت اضطراب وضعيتي مشخص مي‌كند كه آيا اين وضعيت براي عملكرد ورزشي مفيد يا مضر است. با توجه به اختلافات بين افراد، بسيار مهم است كه يك مربي يا آموزگار بداند كه آيا ورزشكار سطح خاصي از اضطراب را به شكل مثبت يا منفي تحمل مي‌كند.

اماده‌سازي ورزشكاران براي رقابت بيشتر از ارتقاء روحيه آن‌ها مي‌باشد و بايد بهترين سطح انگيختگي براي هر ورزشكار را شامل شود.

بهترين سطح انگيختگي، بسته به پيچيدگي عملكرد ورزشكار و سطح مهارتي وي متفاوت است. ورزشكاران بسيار ماهر و ورزشكاراني كه كارهاي ساده را انجام مي‌دهند احتياج به سطح نسبتا پاييني از انگيختگي دارند.

بالارفتن سطح انگيختگي موجب باريك شدن محدوده توجه ورزشكار مي‌شود.

ورزشكاران رشته‌هايي كه نيازمند توجه به نكات متعدد هستند، احتياج به سطح پايين تري از انگيختگي دارند.

پاسور واليبال بايد متوجه تمام جوانب بازي باشد. ديد تنگ براي پاسور مضر است. پايين بودن سطح انگيختگي موجب وسيع شدن محدوده توجه ورزشكار مي‌شود. ورزشكاران رشته‌هايي كه نيازمند محدوده باريك توجهي هستند، احتياج به انگيختگي بالاتري دارند. مثلا در ورزش‌هايي مثل پرتاب نيزه و ديسك كه فقط با يك حركت ضربه را وارد مي‌كنند، احتياج به باريك بودن محدوده توجهي دارند. ورزشكاراني كه نياز به تصميم‌گيري آني دارند، احتياج به سطح متوسطي از انگيختگي دارند.

اميد به روزي داريم كه اين رشته علمي جايگاه مناسب خود را در جامعه ورزشي پيدا كند و بتوانيم با به كارگيري اصول آن شاهد موفقيت بيشتر و ارتقاء سلامت رواني ورزشكاران كشور خودمان باشيم.

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

انگیختگی :

انگیختگی گونه ای حالت هوشیاری و پیش بینی است که بدن را برای هر اقدامی آماده می کند، وورزشکار در سطح بهینه آن ، بهترین اجرای خود را انجام می دهد . این حالت که به فعال سازی جسم و ذهن مربوط می شود ، به خودی خود نه خوب است ، نه بد .

این سطح در بین افراد و تا حد بسیار زیادی در بین ورزشها نیز تفاوت دارد . حتی با مرور زمان برای یک ورزشکار نیز فرق می کند .

هنگامی که بازیکن توپ را می گیرد به محرکی بیرونی پاسخ می دهد . چنین حرکتهایی برای فرد ضرورتی پدید می آورند که مورد توجه روانشناسان است .برای آنکه در بالاترین حد توانائی خود عمل کنیم باید در حالت مناسبی از فعال سازی باشیم ( نه خیلی کم، نه خیلی زیاد) در اکثر سطوح رقابت ، ورزشکاران نوعی افزایش طبیعی در انگیختگی خود ملاحظه می کنند که در اثر موقعیت محیطی ایجاد می شود به علاوه ، گرم کردن باید قدری شدید باشد که ورزشکار رابرای یک اجرای خوب برانگیزاند.

بدن چگونه انگیخته می شود ؟

پس زدن توپ کاشته از کناردروازه ، بازیکن به آن نگاه می کند و می کوشند حدس بزنند ، توپ در کجا فرود خواهد آمد .

بازیکنی که توپ به سمت محدوده او می رود ، برای مهارتوپ به سوی آن می دود و در این میان ، انگیخته اش افزایش میابد .

در بدن این بازیکن چه روی می دهد که او می تواند این کار را انجام دهد؟

بخشی از مغز که در تنظیم انگیختگی نقش اصلی را دارد ، دستگاه فعال ساز شبکه ای ، یعنی بخشی از ساقه مغز است که نخاع شوکی را به پیش مغز ( جایی که محل فعالیت هائی مانند اندیشیدن ،

ادراک ، آگاهی از وضعیت بدن و تنظیم جریان خون است ) مرتبط می سازد .

این قسمت از مغز با تغییرات در اطلاعاتی که دریافت می کنیم ، فعال می شود و از این رو ، به ما کمک می کند تا به موقعیت های تازه ( مثلا هنگامی که برای مهار توپ به سوی آن می رویم ) پاسخ دهیم .

بخش دیگری از مغز به نام هیپوتالاموس در تنظیم هشیاری نقش دارد و سیستم اعصاب خودکار را فعال می سازد . سیستم اعصاب خودکار که گاهی مرکز هیجان ها خوانده می شود ، فرایند های جسمانی ، از جمله ضربان قلب ، تنفس و گوارش را تنظیم می کند . این کار از طریق دو بخش این اعصاب انجام می شود .

بخش سمپاتیک که بدن را تحریک و سبب فزایش مصرف انرژی می شود بخش پاراسمپاتیک که انرژی را حفظ می کند .

وقتی بخش سماپاتیک فعال می شود ، بدن را برای موقعیت اضطراری آماده می کند و ضربان قلب ، آهنگ تنفس و تنش عظلات افزایش می یابد . همچنین ، بدن بیشتر عرق می کند تا خنک شود . این الگو ی افزایش فعالیت ، یعنی الگوئی که به پاسخ گریز یا ستیز معروف است ، واکنش انگیختگی است . در هنگام تعریق بدن آزادشدن قند در جریان خون سبب تامین انرژی بیشتر می شود .

همین که حالت اضطرار تمام می شود ، بخش پاراسمپاتیک برای مقابله با اثر پاسخ گریز یا ستیز اقدام می کند و کارکرد جسمانی را به وضعیت تعادل باز می گرداند . مثلا ، فعال شدن پاراسمپاتیک آهنگ تنفس و ضربان قلب را آهسته می کند و گوارش را افزایش می دهد

لینک به دیدگاه

رابطه انگیختگی و عملکرد :

تحقیقات زیادی برای یافتن رابطه ای بین سطح انگیختگی یا فعالیت ورزشکار و عملکرد ناشی از آن انجام شده است . هدف این تحقیقات یافتن سطح بهینه ای بوده است که در آن ، ورزشکاران بهترین اجرای خود را ارائه می کنند.

 

پیامداین تحقیقات ، فرضیه ای به نام« یوی وارونه » یا زیر بنای روانشناسی ورزشی است که در سال 1908 میلادی پایه ریزی شد . همانگونه که شکل نشان می دهد ، این فرضیه یک مفهوم بسیار ساده را بیان می کند .

الف. نقطه ای که ورزشکار در آن ، در حد بهینه ای هشیار و آگاه است .

ب. نقطه ای که ورزشکار در آن ، به روان افزائی بیشتری نیاز دارد .

پ. نقطه ای که ورزشکار در آن ، بسیار تنیده یا پیش فعال و کمتر از حد بهینه خود عمل می کند .

 

البته گاهی اتفاق می افتد که یک ورزشکار به اندازه کافی برانگیخته نمی شود و عوامل مانند بی علاقگی ، ملال ، عملکرد رامتاثر می کنند . اگر ما به این آگاهی مجهزیم که یک ورزشکار در سطح بهینه ای از انگیزش ، بهتر عمل می کند، باید از خود بپرسیم که مربی و سایر افراد دست اندرکارچه باید بکنند تا مطمئن شوند که ورزشکار به این سطح دست پیدا می کند و تا سر حد ممکن در این سطح می ماند و روش مناسبی که در اینجا پیشنهاد می شود ،این است که پیش از هر بازی یا مسابقه ،آزمونهای پایه روانشناسی ورزشی که شامل آزمون مختصر سطح انگیختگی فرد می باشد ،برگزار شود .

ارزشیابی مربی وورزشکار از عملکرد را نیز می توان به اطلاعاتی که از آزمون حاصل می شوند ، اضافه کرد . پس از گذشت زمان ، یافتن سطح انگیختگی پیش از مسابقه که بهترین عملکرد مربوط است ، میسر می شود

 

انگیختگی به خودی خود بد یا خوب نیست ، بلکه خنثی است و در واقع ، فعال شدن سیستم است حدی از فعال سازی برای هر اقدامی ضروری است ، اما زیادی آن زیان بار است . دو نظر متفاوت درباره انگیختگی در پی آمده است ( همری 1986 Hemery )

ادموسس Admoses برنده مدال طلای دوی 400 متر با مانع ، درباره بازیهای المپیک 1976و 1984 می گوید :

«روش من در گرفتن بهترین نتیجه این است که انتظار ندارم مسابقه آسان باشد . وقتی فشار وجود دارد کار آسان تر می شود به هیجان می آیی و می خواهی کار را انجام دهی . »

باب تیسدال BubTisdall به یکی از دانشجویان دانشگاه کمبریج اشاره می کند که با نا امیدی بر آن بود تا مسابقه ای را برای دانشگاه برنده شود و با شکست حریفی از دانشگاه آکسفورد به یک عنوان «بلو» دست یابد ، موقعیتی که چهار سال برای آن کوشیده بود و می خواست فرصتی بدست آورد . تیسدال گزارش می دهد که این « دانشجو در مرحله نهائی در خط شروع مسابقه خشکش زد ، چنانکه ناگزیر شدیم او را که بدنش مانند جسد سفت شده بود ، از آنجا برداریم »

ادموسس آگاهانه انگیختگی ایجاد می کرد تا به عملکرد مطلوب برسد انگیختگی بر این ورزشکار اثر مثبتی دارد ، در حالی که برای آن دانشجو اثر منفی داشت پیش از آنکه به اثر عوامل خاص بر عملکرد بنگریم ، سازو کارهای این دو نوع تاثیر را بررسی می کنیم .

نظریه سایق :

یکی از نخستین تعبیرها از رابطه میان انگیختگی و عملکرد ، مبنی بر این بود که هر چه انگیختگی افزایش می یابد ، عملکرد نیز بهتر می شود این رابطه که با خط راست نشان داده می شود ، رابطه خطی نام دارد رابطه خطی را می توان با فرمول زیر نشان داد:

عملکرد = انگیختگی × مهارت

این نظریه را که به سایق معروف است هال Hull ( 1951) و اسپنس Spence (1956) بیان کرده اند و یکی از عناصر مهم آن میزان توانائی اجرا کننده در یک مهارت است . اگر مهارت یا تکلیفی به خوبی آموخته شده باشد ، انگیختگی ، مانند انگیختگی در مسابقه ، ورزشکار را برای اجرای موفقیت آمیز مهیا می کند . از سوی دیگر ، اگر میزان مهارت وی کم باشد ، انگیختگی به عملکرد زیان می رساند و ممکن است در هنگام انگیختگی عملکردش بدتر شود . به بیان دیگر ، به نظر می رسد که انگیختگی توانائی را افزون تر می کند .

اگر مربی یا ورزشکار دریابد که سطح انگیختگی بسیار بالا ست ، برای پائین آوردن آن تا زمانی که به حد قابل قبول برسد ، می توان از روشهای آرمیدگی استفاده کرد . از سوی دیگر ، اگر سطح انگیختگی بسیار پائین باشد ، برای بالا بردن آن باید از روشهای روان افزائی استفاده کرد . روشن است که ورزشکاران باید برای کنار آمدن با شرایط غیر عادی و خسته کننده روشهای خود تنظیمی متعددی را تمرین کنند. در برنامه های تکاملی ، مربیان به استفاده از خدمات روانشناسی ورزشی تشویق می شوند .

در بخش آینده به روشهای پیشنهاد شده که در تنظیم انگیختگی / فعال سازی مفید هستند اشاره خواهد شد .

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...