رفتن به مطلب

مشاعره با کلمه پیشنهادی


ermia_rooz

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز

چه توان کرد که سعی من و دل باطل شد

شکستم

  • Like 4
  • پاسخ 656
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

شکستم از غمت من پیر گشتم

چونی تسلیم این تقدیر گشتم

نگاه

  • Like 4
ارسال شده در

تا تو نگاه مي كني كار من آه كردن است

جان به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است

 

راه

  • Like 4
ارسال شده در

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد

مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد

غریب

  • Like 5
ارسال شده در

تو این هوای مه الود ، پی غریبه میگردم

شاد و مستانه میرقصم ، از راه و چاه نمیترسم

از خودم

مستانه

  • Like 5
ارسال شده در

سرخوش از ناله مستانه سعدی است رهی

 

 

همه گویند ولی گفته سعدی دگر است

شب

  • Like 5
ارسال شده در

کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت

ولی اهسته میگویم خدایا بی اثر باشد

ترنم

  • Like 4
ارسال شده در

عشق یعنی لطافت ترنم ترانه

عشق یعنی صداقت و شکوه عاشقانه

عشق یعنی نذر و نیاز و خواهش

عشق یعنی بذر دعا و نیایش

عشق یعنی برابری عدالت

عشق یعنی قادر بودن شهامت

 

لب

  • Like 4
ارسال شده در

یک بوسه ز لبهای تو در خواب گرفتم

گوئی که گل از چشمه مهتاب گرفتم

 

سبز

  • Like 4
ارسال شده در

دستهایم را در باغچه میکارم

سبز خواهد شد

میدانم

میدانم

میدانم

و پرستوها در گودی انگشتان جوهری ام تخم خواهند گذاشت

 

افتاب

  • Like 5
ارسال شده در

در خاور این کویر پُر تلخ، گویی که ز آفتاب باران عسل می بارد

روز بارانی نیست ، آسمان ابری نیست

صافِ صاف است ، صفا

 

صدف

  • Like 5
ارسال شده در

به خود فرو رفتن. در عمق خويش. پاك شدن !

 

در آن صدف، كه تو « جان » خواندي اش ، گهر گشتن !

 

کمتر

  • Like 3
ارسال شده در

دیگه کمتر گله کن

یه زره کمتر گله کن

 

منو تو مال همیم

یه کمی حوصله کن

 

 

***

آشفته

  • Like 5
ارسال شده در

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان

نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

 

جگر

  • Like 4
ارسال شده در

یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا,

یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا.

 

سبو

  • Like 5
ارسال شده در

جام اگر نبوَد کجا ریزم سبوی باده را؟

کاش جامی بود تا بار دگر مستم کند

 

 

عمر

  • Like 4
ارسال شده در

چون نیست حقیقت و یقین اندر دست *********نتوان به امید شک همه عمر نشست

هان تا ننهیم جام می از کف دست ************در بی خبری مرد چه هشیار و چه مست

 

 

سبزه

  • Like 4
ارسال شده در

هر سبزه که بر کنار جـويي رسته است******* گـويـي ز لب فـرشته خويي رسته است

پـا بـر سر هـر سبزه بـه خــواري مگذار******** کان سبزه ز خاک لاله رويي رسته است

 

 

هوا

  • Like 3
ارسال شده در

ای گرفتار هواهای خود، ای دیر نشین ****از صف شیفتگان رخ دلدار، برو

 

شاد

  • Like 1
ارسال شده در

شاد باش که از شادی تو دلشادم

تا تو شادی زغم هردو جهان ازادم

 

مست

  • Like 2

×
×
  • اضافه کردن...