رفتن به مطلب

مشاعره با اشعار شاعر پيشنهادی


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی

چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی

ملک الشعرا

  • Like 3
  • پاسخ 136
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

شمعیم و دلی مشعلهافروز و دگر هیچ

 

شب تا به سحر گریهٔ جانسوز و دگر هیچ

 

افسانه بود معنی دیدار، که دادند

 

در پرده یکی وعدهٔ مرموز و دگر هیچ

///////////////////

 

فردوسی

  • Like 3
ارسال شده در

به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه برنگذرد

 

خداوند نام و خداوند جای

 

خداوند روزی ده رهنمای

 

خداوند کیوان و گردان سپهر

 

فروزنده ماه و ناهید و مهر

 

******************

 

نظامی

  • Like 4
ارسال شده در

خداوندا در توفیق بگشای

 

نظامی را ره تحقیق بنمای

 

دلی ده کو یقینت را بشاید

 

زبانی کافرینت را سراید

 

 

رهی معیری

  • Like 3
ارسال شده در

نيلگون چشم فريب انگيز رنگ آميز تو

چون سپهر نيلگون دارد سر افسونگري

از غم رويت بسان شاخه نيلوفرم

اي تو را چشمي به رنگ شعله نيلوفري

 

^*^*^*^*^

وحشي بافقي

  • Like 3
ارسال شده در

الهی سینه ای ده اتش افروز

در ان سینه دلی وان دل همه سوز

ناصر خسرو

  • Like 2
ارسال شده در

نبینی که امت همی گوهر دین

نیابد مگر کز بنین محمد ؟

 

 

هاتف

  • Like 2
ارسال شده در

سوی خود خوان یک رهم تا تحفه جان ارم تو را

جان نثار افشان خاک استان ارم تو را

ایرج میرزا

  • Like 2
ارسال شده در

دریغ و درد که از دست بیست تومان رفت

دلا ز بخت بد من علی قلی خان رفت

 

..............................

 

فردوسی

  • Like 2
ارسال شده در

کنون،ای خردمند،وصف خرد

بدین جایگه کفتن اندر خورد

عراقی...

  • Like 2
ارسال شده در

ساز طرب عشق كه داند كه چه ساز است

كز زخمه آن نه فلك اندر تك و تاز است

آورد به يك زخمه جهان را همه در رقص

خود جان و جهان نغمه آن پرده نواز است

 

^*^*^*^*^*

هاتف اصفهاني

  • Like 7
ارسال شده در

شب وصل است و با دلبر مرا لب بر لب است امشب

شبی کز روز خوشتر باشد ان شب امشب است امشب

 

به چشمی روی آن مه بینم ازشوق و به صد حسرت

زبیم صبح چشم دیگرم بر کوکب است امشب

 

دلا بردار از لب مهر خاموشی و با دلبر

سخن آغاز کن هنگام عرض مطلب است امشب

 

-----------------------------

 

عبید زاکانی

  • Like 7
ارسال شده در

هجر خوش باشد اگر چشم توان داشت وصال

درد سهل است اگر اميد دوائي باشد

 

""""""""""""""""""

سيمين بهبهاني

  • Like 5
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل

چو تخته پاره بر موج رها رها رها من

 

ز من هر آنکه او دور چو دل به سینه نزدیک

به من هرآنکه نزدیک از او جدا جدا من

------------------------------------------------

خواجوی کرمانی

  • Like 6
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

[TABLE=class: cms_table]

[TR]

[TD=align: left]آن نقش بین که فتنه کند نقش‌بند را

[/TD]

[TD][/TD]

[TD=align: right]و آن لعل لب که نرخ شکستت قند را[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD=align: left]پندم مده که تا بشنیدم حدیث دوست[/TD]

[TD][/TD]

[TD=align: right]در گوش من مجال نماندست پند را[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD=align: left]چون از کمند عشق امید خلاص نیست

[/TD]

[TD][/TD]

[TD=align: right]رغبت بود بکشته شدن پای بند را

رهی معیری

 

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

  • Like 6
ارسال شده در

ساز سخن

 

آب بقا کجا و لب نوش او کجا ؟

آتش کجا و گرمی آغوش او کجا؟

سیمین و تابناک بود روی مه ولی

سیمینه مه کجا و بناگوش او کجا ؟

دارد لبی که مستی جاوید می دهد

مینای می کجا و لب نوش او کجا ؟

خفتم بیاد یار در آغوش گل ولی

آغوش گل کجا و بر و دوش او کجا ؟

بی سوز عشق ساز سخن چون کند رهی؟

بانگ طرب کجا لب خاموش او کجا ؟

**********************

 

فریدون مشیری

  • Like 5
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم.

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم.

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم.

شدم آن عاشق دیوانه كه بودم...

 

 

شهریار

 

  • Like 4
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم

روزی سرغ وقت من آیی که نیستم

 

رهی

  • Like 3
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

یعنی الان من باید با رهی بگم؟!:ws52:

 

از تاپیک موجود تو تالار ورداشتم:ws3:

 

دل زود باورم رابه کرشمه ای ربودی

چو نیاز ما فزون شد،تو به ناز خود فزودی

 

به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما

من و دل همان که بودیم و تو آن نئی که بودی

 

من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم

تو چرا زمن گریزی؟که وفایم آزمودی

 

 

نفر بعد از مهدی اخوان ثالث بگه:ws3:

  • Like 2
ارسال شده در

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر برنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .

پرویز خانلری

  • Like 3
×
×
  • اضافه کردن...