رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

مفهوم منظر شهری

 

مقدمه : ادموند بیکن بر این اعتقاد است که ساختن شهر یکی از بزرگترین دستاوردهای بشری است که شکل آن همواره شاخص شناخت بی رحم درجه تمدن بشر بوده و خواهد بود. او مجموعه تصمیمات مردم ساکن آن شهر را تعیین کننده شکل آن می داند و به نظر او در شرایط خاص، حاصل تاثیر این تصمیمات در یکدیگر قدرتی است چنان روشن و شکیل که به زاده شدن شهری اصیل می انجامد.

بیکن در بخشی از کتاب «طراحی شهرها» به عنوان «شهر حاصل عملی ارادی» بر این تصور که شهرها یک جور حادثه عظیم اند که خارج از اختیار و اراده انسان رخ داده و صرفاً از قانونی تغییر ناپذیر تبعیت می کنند، خط بطلال کشید.

به همین قیاس می توان گفت که منظر شهری نیز بعنوان یک شاخص و نماد درجه و کیفیت تمدن و روحیات جمعی هر ملت و قومی حاصل تصمیمات و تصورات مردم آن شهر است و منظر شهری حاصل عمل ارادی و نه محصول اتفاقی یا خارج از حیطه قوانین و قواعد انسان فهم است.

با وجود اینکه امروزه دیگر بر تصور «خارج از اراده انسانی بودن شهر» پافشاری نمی شود و تقریباً همگان با نظر بیکن هم عقیده اند اما هنوز تصور دیگری با قوت و قدرت پابرجاست و آن تحلیل و تفسیر شهر و منظر شهری بدون توجه به انسان هم به عنوان سازنده آن و هم بعنوان ادراک کننده آن است.

 

دیدگاه های مختلف در ماهیت منظر شهری به طور خلاصه سه نظریه مورد «حالت وجودی» کیفیت منظر شهری مطرح می باشد :

تلقی کیفیت منظر شهری به مثابه صفتی که ذاتی محیط کالبد شهر بوده و مستقل از انسان بعنوان ناظر و مدرک وجود دارد.

تلقی کیفیت منظر شهری به مثابه مقوله ای کاملاً ذهنی و سلیقه ای که توسط ناظر ساخته می شود و هیچ گونه رابطی به ساختار و خصوصیت محیط کالبدی ندارد.

تلقی کیفیت منظر شهری به مثابه «پدیدار» (فنومن) با رویدادی که در جریان داد و ستد میان خصوصیات کالبدی و محسوس محیط از یک سو و الگوها، نمادهای فرهنگی و تواناهیهای ذهنی فرد ناظر از سوی دیگر شکل می گیرد. در این تلقی پدیدار شناسانه، مفهوم منظر شهری، مفهومی قابل تفسیر و تاویل است.

دو تلقی اول امروزه با بررسی های عمیق فلسفی و مطالعات نحوه ادراک انسان از فضای مصنوع مورد تردید واقع شده اند و عموم صاحبنظران بر وجود رابطه ای تعاملی و دو طرفه بین انسان و محیط مصنوع اتفاق نظر دارند.

بعنوان مثال کریستیان نوربری شولتز براساس حضور عمیق انسان در فهم فضا و وجود یک رابطه سه گانه بین انسان با فضای هستی و فضای مصنوع، شهر را مورد تفسیر قرار می دهد.

در این نگاه انسان موجودی متفکر است که سعی می نماید با شرایطی که محیط فرا روی او قرار می دهد، آنرا معنی دار می سازد. انسانی که پا به فضای هستی می گذارد در آن تفکر نموده و با درک آن به آفرینش فضا یا قوام بخشیدن به فضای هستی می پردازد.

از نظر شولتز می توان دو مرحله برای روند ساختن بوسیله انسان ترسیم نمود. مرحله نخست «درک» او از فضای هستی است و مرحله دوم ساختن او بر اساس ادراک و درک از فضای هستی است.

بعد از مرحله ساختن، کالبد مصنوع نیز بر ادراک ذهنی انسان تأثیر می گذارد و این دور، تعامل انسان و محیط را بوجود میاورد.

به این ترتیب، منظر شهر برآيند مجموعه ادراكات محسوس و ذهنيت انسان از محيط شهری است. در ابتدا ادراكات محسوس نتيجه تاثير كليت عواملي كه حواس انسان را متاثر مي سازد، بدست میآیند. درمرحله بعد شناخت محسوس از محيط در تركيبي مادي – معنوي با ذهنيت و خاطرات افراد موجودي جديد خلق مي كند كه منظر نام دارد.

ادراك منظر شهري: در نخستين گام، ادراک منظر شهری ادراكي محسوس است كه موجب لذت، نشاط، آزردگي، ترس و ساير واكنشهاي حسي آدمي مي شود. در حقيقت عمده ترين اثر كيفيت سيماي شهر در محدوده اين گروه از واكنشهاي روحي به ظهور مي رسد. ادراكات محسوس از منظر شهر، تنها در زمينه عناصر بصري نبوده، بلكه سر و صداي محيط، بو و ساير عوامل تاثير گذار بر حواس انساني نيز در شكل دهي به آن ايفاي نقش مي كنند.

از سوي ديگر منظر به داده هاي محسوس جهان اطراف ما خلاصه نمي شود. بلكه پيوسته در ارتباط با ذهنيت ناظر، تشخص مي يابد : ذهنيتي كه بيش از يك نگاه بصري معمولي است. یعنی در منظر شهری نگاه به شهر و محیط شهری، نه فقط بوسیله چشم سر بلکه به همراه «چشم دل» یا «چشم ذهن» صورت می گیرد و ترکیبی از این دو نگاه است. از اين رو بررسي منظرين غير از ريخت شناسي محيط به شمار مي آيد.

ذهن انسان تصویر ذهنی شهر را بر مبنای تاثیرات حسی، تجربیات و خاطرات شخصی، قضاوت زیبایی شناسایی تجربیات جمعی و گروهی و خاطرات جمعی، حوادث تاریخی و چارچوب فرهنگی ارزش ها و آرمان ها و ایده آل ها شکل می دهد. که به منظر شکل می دهد و هم در منظر شکل می گیرد. زیرا خلق معنا فرایندی منفعل نیست که ذهن اطلاعات حسی را دریافت کند و آنها را بر اساس قوانین تداعی معانی به هم متصل کند. بلکه فرآیندی فعال و خلاق است در این فرآیند عین و ذهن یک واحد را تشکیل میدهند و ذهن جهانی را که در فرآیند ادراک حس می کند، می آفریند. یعنی معنا هم شامل موارد واقعیت مادی (محسوس) و هم زاده ذهن شناساست.

منظر شهري نیز در آغاز امري عيني است كه بواسطه كيفيت ظهور عوامل فيزيكي محيط موجوديت مي يابد. لكن تدريجاٌ و بواسطه حضور در شرايط تاريخي و تكرار شدن در مقابل گروه انسانهاي ادراك كننده آن، واجد نوعي وجود ذهني گشته و به عنصر مشترك پيوند دهنده افراد جامعه بدل مي گردد. منظر در اين حالت موجودي عيني – ذهني است كه در هر دو عالم واقع و ذهن داراي موجوديتي است كه قطع هيچ يك از آنها مقدور نيست.

به تعبیر راپاپورت؛ « منظر شهری کلیتی است که حتی پس از ترک محیط نیز در خاطر انسان می ماند، حاصل تعامل میان انسان (ناظر) و محیط اوست؛ ارتباط متقابل شخص و مکان... منظر شهر مجموعه ای از گشتالت هاست. وقتی کلیتی ذهنی می شود که به آن معنایی استوار داده شود که از ظرفیت فرهنگی یا منطقه ای اقتباس شده است. منظر شهری در واقع کلیت به هم پیوسته ای از نمادها و نشانه هاست که به مفاهیم، ارزش ها، معانی و چیزهایی شبیه به آن واقعیت می بخشد.»

ویژگی اصلی مفهوم منظر شهری آن است که به عنوان یک پدیده «عینی – ذهنی» انسانی – کالبدی و یک ساختار اجتماعی – فضایی مطرح می گردد به عبارت دیگر منظر شهری پدیداری است که تنها از طریق تجربه انسانی و در تعامل میان انسان و محیط آشکار می شود. این مفهوم از مفهوم فضایی و سه بعدی کالبد فراتر رفته و با لحاظ گردیدن، بعد «معنا» یک تحول چارچوبی از پارادیم «فضا» به پارادیم «مکان» دانست. اگر گفته کریستن نوربرگ شوانتز را که «مکان فضایی است که معنایی بدان افزده شده باشد و وظیفه معماری متجسد نمودن معناست بپذیریم، در اینصورت وظیفه طراحانی را که در صدد خلق «منظر شهری» باشند، باید جستجو و کشف معانی تاریخی، طبیعی، فرهنگی در محیط شهری و عینیت بخشیدن به آنها در قالب های کالبدی و بصری تعریف نمود.

در مجموع باید گفت: موضوع منظر شهري مقولهای دو بعدي به شمار ميرود : از يك سو به مولفه هاي محسوس (و عمدتاٌ بصري) سازنده فضا مي پردازد و از سوي ديگر به شرايط ذهني فضا شامل ابعاد تاريخي، خاطره اي، هويتي و امثال آنها نظر مي كند.

 

منابع:

مبحث سیما و منظر شهری، طرح پژوهشي تدوين راهبردهاي ساماندهي نواحي اطراف ايستگاههاي مترو. پژوهشكده نظر. 1381

دکتر سید امیر منصوری، جزوه درس منظر شهری،گروه معماری منظر، پردیس هنر های زیبا، دانشگاه تهران

مجله آبادی، شماره 53 ویژه نامه منظر شهری

  • Like 21
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 58
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارتقاء منظر شهري پاريس(مبحث منظر شهری در طرح جامع پاریس) - بخش اول

 

پانزده سال اخير به واسطه پيشرفت بسيار محسوس منظر پايتخت، متمايز شده است. طرح فشرده احيا و بازنگري محله های قديمي و ساختمان هاي حائز اهميت براي شهر پاريس برنامه ريزي شده است، چنان كه محله ماره (Marais) به عنوان يكي از چشمگير ترين اين محله ها مطرح مي باشد.

مفهوم ارتقاء و نگهداري كه تا دهه هاي 70 تنها به ساختمان ها و بنا ها و برخي سايت هاي ارزشمند اختصاص داشت، در زمينه تاريخي و جغرافيايي و حتي در نحوه عملكرد هم گسترش و توسعه يافته است.

اين ايده هاي جديد در فعاليت هاي احيا و ارتقاء به تعداد زيادي از ساختمان ها و مجموعه هاي شهري قرن 19 چون برج ايفل، ايستگاه قديم راه آهن اورسه (Orsay) يا بناي تأتر شاتله (Chatelet) جلوه گر شده اند. اما تغيرات غالب، آن هايي بوده اند كه اختصاصاً، در مفهوم شهرسازي پاريس انجام شده اند.

طرح اشغال اراضي، مصوب سال 1977، با سياست دقيق تعريض راه ها و ايجاد مجموعه برج ها و ميل هايي كه ساختار بافت شهري را بر هم زده و بيش از حد منظر آن را مخدوش مي كرد، به مخالفت برخاست. قوانيني مبني بر حفظ خط سير و سازماندهي فضا هاي جمعي، ارتفاعات و مجموعه هاي موجود تصويب شده اند و منظر ساخت و ساز هاي جديد را تغيير دادند. بررسي هاي اخير طرح اشغال اراضي (POS)، مويد آن است.

طرح عمليات عمومي ساماندهي نيز تحت همين قوائد ادراک شدند، با در نظر گرفتن آزادي مجاز وسعت اراضي مورد نظر، غير از زون اخير : کناره چپ رود سن.

تلاشي مهم و خاص نيز در جهت تحقيق و پژوهش براي يک معماري با کيفيت توسط برگزاري مسابقات گوناگون انجام گرفته است.

 

ساماندهي چندين فضاي جمعي فعاليتي کاملاً جاه طلبانه به نفع فضا هاي سبز صورت پذيرفته که از نتايج آن توزيع بيش از صد هکتار باغ و پارک در مناطق مختلف پايتخت مي باشد.

پس از طي شدن يك قرن بدون ابداع و فعاليت در اين زمينه، سه پارك جديد تولد يافتند : در ووژيرار (Vaugirard) پارك ژرژ براسان (Georges Brassens)، در لا ويلت (La Villette) و در زمين هاي قديم سيتروئن (Citoën)، پارك برسي (Bercy) در آستانه افتتاح تولد است.

در همسايگي محله هاي مسكوني نيز، غالباً در چهار چوب عمليات ساماندهي ده ها باغ و پارك خلق شده اند.

به موازات آن، جنگل هاي بولوني و ونسن، همچنين باغ هاي متعدد موجود، دليل عمده عمليات ساماندهي و غني شدن تجهيزات شان شده است.

در نهايت، يك سري عمليات جديد، موجب بهره برداري از تبديل زيرساخت هاي راه آهن قديم به مسير هاي پياده روي كاشته شده در محله هاي مسكوني شده است : طرح كاشت خط Ermond-Invalide، بخش Manin-Jorès، كناره خط قديم بايستي، كه عامل شكل دهي به بخش شرقي پياده راه باستي-جنگل ونسن.

يك فعاليت فزاينده و نگهدارنده در جهت ازرش افزايي، سايت رود سن و كانال هايش را كه عنصري قوي در چيدمان و منظر شهر پاريس است، تحت پوشش قرار داده.

در كناره رود، پس از ساماندهي مجدد بنادر Saint-Bernard و Tournelle، اسكله ها در مركز تاريخي احيا شدند. در طول مسير كانال ها، بندر Arsenal، اسكله كانال Saint-Martin، اسكله هاي درياچه La Villette و ميدان Stalingrad، به باغ، فضاي سبز و مسير هاي پياده تبديل شده اند.

رسيدگي به فضا هاي جمعي، منحصراً جهت رفاه حال عابرين پياده، شامل حال خيابان ها و ميدان هاي متعدد ديگري نيز در سطح شهر شده است؛ چه مكان هاي حائز اهميت مانند Hotel de Ville، فضاي پياده Les Halls، و ميدان Bastille، چه راه هاي جديد بوجود آمده در زون هاي ساماندهي يا مدرنيزه شده جهت ارتقاء منظر كاربردي آن.

نداي تمديد شدن و تقويت اين فعاليت در جهت ارتقاء كيفيت منظر و فضاي شهري در پاريس به گوش مي رسد.

 

1. احترام به سايت ها و مناظر پاريس

 

كانسپت هاي شهرسازي شهر پايس، به خاطر محدود كردن خلاقيت، بيش از حد محافظه كار خوانده شده و مورد اعتراض قرار گرفتند. اما آزمايش انجام شده نشان داد كه اين ايده ها با خشنودي خود را در اختيار گوناگوني طرح هاي معاصر معماري قرار مي دهند.

بسيارند آنهايي كه امروزه بر اين اعتقادند كه اين روش شهرسازي، مسير را بر يك پيشرفت متعادل بافت شهر هموار كرده و مسبب خلاقيت هاي تحسين برانگيزي بوده است.

بنابراين، پاريس انتخاب هايش را در زمينه خلاقيت هاي متعدد نسبت به سايت ها و مناظر موجود حفظ خواهد كرد و اين انتخاب ها در هر سطح داوري خواهند شد.

طرح اشغال اراضي به عنوان اصلي ترين نمود قانوني اين مبحث، اخيراً مرور شده است. اين طرح مي تواند عامل ارتباط دهنده در بسياري از محله ها جهت پاسخگويي به مشكلات موجود در آن ها باشد :* جلوگيري از توسعه و گسترش بيش از حد فعاليت ها در مناطق مسكوني، مانند زون پياده منطقه 2؛ يا نگهداري بهتر از بافت هاي شهري حائز اهميت، مانند بافت خيابان هاي قديم يا حواشي و باغ هاي اطراف.

با تمامي اين احوال، اين اركان اصلي دخالت در شهر، نمي تواند به طور كامل با همه استثنا ها مخالفت كند.

انفرادی بودن بعضی برنامه ها و خصوصیت فضایی که در آن اجرا می شوند، می تواند منتهی به ابداعاتی در مقیاس بزرگ تر شوند، اما لازم است که این برنامه ها از نطر سایت و محوطه کاملاً استثنایی و دقیق باقی بمانند.

 

ترجمه مریم منصوری، دانشجوی کارشناسی معماری

  • Like 12
لینک به دیدگاه

ارتقاء منظر شهري پاريس(مبحث منظر شهری در طرح جامع پاریس) - بخش دوم

 

2. گسترش شبکه کاشت و فضای سبز

فعالیت آغاز شده در جهت ارتقاء فضاهای سبز دنبال خواهد شد. این فعالیت با هدف تأمین نیاز های ساکنین شهر پاریس، به سوی احیاء و تجهیز باغ های موجود سوق خواهد داد. در این مسیر، حتی اگر تعداد بسیار کم فضاهای قابل ساماندهی ، مانعی برای اجرای برنامه محسوب شود، شهر پاریس خود را موظف می داند که تجهیزات و تأسیسات فضای سبز خود را تکمیل کند. خلق باغ های همجوار، و در صورت امکان، فضاهای سبز وسیع تر، علی الخصوص پس از آزادی سلطه گران بزرگی مانند SNCF، در بخش شمالی شهر پاریس.

فعالیت مورد نظر دیگر، ارتقاء و وسعت دادن به شبکه کاشت در فضاهای جمعی است. وجود درخت در خیابان و کوچه و بولوار و حتی در میدان ها، علاوه بر اینکه عنصری نمادین در منظر زندگی محلی شهر پاریس است، فضایی لذت بخش را هم برای افراد پدید می آورد.

به مسیر های کاشت موجود، پیاده راه هایی هم افزوده خواهد شد، چنان که پیاده راه پل روی دره Bastille به جای راه قدیم Auteuil، و راه هایی که محدوده آن ها توسط درختان معین شده باشد.

این عملیات در برخی خیابان های عریض و حتی در محله های جدید با خیابان هایی کم ارزش تر هم اجرا خواهد شد؛ بررسی های درحال انجام در مورد خیابان ایتالیا از طرفی، و در بخش Butte aux Cailles از طرفی دیگر، نمایش این توضیح هستند. مسیر های سبز با تأکید بر مکان باغ های عمومی یا خصوصی موجود، و نیز روی مسیر های سبز ، توسعه خواهند یافت؛ چنان که در منطقه 13 پیشنهاد شده است. این مسیر ها در نهایت به مسیر های ایجاد شده در مقیاس ناحیه ای پیوند خواهند یافت.

 

3. تقویت عمل ارزش افزایی به فضاهای جمعی

عمل ارزش دهی به فضاهای جمعی، که گسترش کاشت و گیاه کاری در آن تنها یک عمل تکمیل کننده محسوب می شود، توسعه خواهد یافت.

زیبا سازی کناره های رود سن و کانال های آن –هدف قدیمی و اصلی سیاست شهرداری- در قالب خلق فضاهایی جهت پیاده روی و تفریح اجرا خواهد شد.

تجهیزات "بندری " که مطابق برنامه ریزی طرح اشغال اراضی گسترش می یابند، در شرق، بالای پل Tolbiac و در غرب بالای پل Garigliano، عوامل برقراری آرامشی خاص خواهند بود تا دخالت و ورود خود را در سایت تثبیت کنند و با مبارزه با کوچکترین و جزئی ترین مزاحمت و آلودگی صوتی، شرط لازم برای فعالیت خود را فراهم کنند. در بخش مرکزی، احیاء اسکله ها دنبال خواهد شد و مکان هایی هم انتخاب خواهد شد تا دسترسی آن ها با محله های کناره ای به بهترین نحو برقرار گردد.

عملیات بزرگ- مقیاس شهر سازی همجوار با رودخانه، امکان خلاقیت های مهمی را ایجاد خواهند کرد : پس از خاتمه پروژه ناحیه Citroën، که بر اساس آن، پارک بدون مانع و بریدگی تا لبه آب گسترده می شود، نوبت به عملیات Bercy و کناره چپ رود سن خواهد رسید. این دو طرح در شرق پایتخت، زمینه ساز پروژه بزرگ تعریض معابر ارتباط دهنده شهر و رودخانه خواهند بود.

برنامه های جدید دیگری هم با هدف ساماندهی معابر و مسیر ها اجرا خواهد شد که نمونه آن خیابان Champs-Elysées می باشد.

در مقیاسی فراتر از تعریض و تغییر معابر در جزئیات، برنامه های کلی تر اصلاح و بهسازی خیابان ها و میادین –حتی تا بی اهمیت ترین آنها- نیز در دست اجراست. دلیل عمده این برنامه ، از میان بردن هر گونه تضاد و تعارض میان بخش های مختلف شهر می باشد، چنان که بخش های مهم و شیک تماماً کانون توجه قرار می گیرند و بخش های دیگر صرفاً کارکرد خدماتی دارند.

تمامی این فضاهایی که از شهر از میان آن ها خوانده می شود، همان طور در زندگی روزمره ساکنین آن مهمند که در منظر آن؛ این فضاها به میراث شهر پاریس متعلقند، چنان که فضاهای لاینفک ساخته شده اطراف شان. این فضاها، یکی از مهمترین و ضروری ترین اصلاحات، کاهش حجم اتومبیل پارک شده در آن فضاهاست.

یک برنامه ریزی مجموعه ای؛ متأثر از برنامه طرح شده برای قلمرو کالبدی پاریس که طرح اشغال اراضی طبق آن ایجاد تصمیم گیری شده بود، برای آن در نظر گرفته خواهد شد که نهایتاً به یک طرح هادی منتهی می شود. با توجه به حجم عظیم فضای مورد نظر و تجهیز آن مورد نیاز رای اجرا، این طرح باید کاملاً واقع گرا بوده و بر دخالت برنامه های کوچک حفظ و نگهداری و یا مدرنیزاسیون تأکید کند. بودن در نظر گرفتن شکل اصلی ای که این طرح می تواند داشته باشد، چند نکته مهم می تواند بر آن تأثیر داشته باشد :

* فرم و شکل کلی فضاهای جمعی، به طوری که تشخیص و کاربرد سهل الوصول داشته و در عین حال، مانع تراکم و ازدحام، سد معبر، سد منظره و این گونه مسائل باشد.

* اصلاحات شهری، به طوری که سهولت و کیفیت منظر مصالح را با محترم شمردن خصوصیات پاریس پیوند داده و در عین حال، مانع نوگرایی نباشند.

* فضاهای ایجاد شده برای افراد پیاده که عامل تلاش هایی چشمگیر خواهد بود : تعریف فضا های جدید کنترل شده و یا مختص پیاده، پیشنهاداتی برای فضاهای جمعی معروف که در آن ها همه گونه کاربر (پیاده و سواره) به طور همزمان حضور دارد؛

* نظافت، امنیت و پایداری و دوام ساماندهی این فضاها، که شرط لازم زندگی روزمره شهروندان و افراد مهمان در شهر پاریس می باشد.

 

4. اطمینان از پیوستگی میان پروژه های در حال اجرا در پاریس از طرفی، و مرز های شهر از طرف دیگر

برنامه های مداخله در شهر پاریس، خصوصاً آن دسته که در بخش های مرزی شهر انجام می شوند، غالباً در رده تغییرات گسترده تر از مقیاس درون شهری جای گرفته و تا زمین های همجوار هم گسترده می شوند.

بنابراین یک طرح بزرگ مقیاس لازم است، خصوصاً برای عملیات بلند پروازانه تر مانند کناره چپ رود سن و Aubevilliers-Villette. طرح فضاهای جمعی، پشتوانه این گونه عملیات بوده و به دنبال راهکار های چند جانبه ای می گردد که بتوانند جوابگوی اهداف نواحی مورد بحث باشند.

این گونه پیوند ها قبلاً هم در پروژه های موجود میان شهر پاریس و نواحی و دهستان های محلی اطراف مطرح شده بود، خصوصاً آن هایی که مشمول عملیات شهرسازی نیز می شده اند.

این گام به پروژه های آینده ی سایت رودخانه سن و کانال های آن نیز بسط داده خواهد شد، مخصوصاً کانال Ourcq، همچنین ارتقاء فضاهای جمعی اطراف و رود های شهر پاریس و نیز در طول مسیر های پیاده روی تا بالا دست زمین های پاریس مانند امتداد مسیر های T.G.V Atlantique .

 

مریم السادات منصوری / دانشجوی کارشناسی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز

  • Like 6
لینک به دیدگاه

تاثير و نقش درختان در منظر شهري

 

منظر شهري هنر يكپارچگي بخشيدن بصري و ساختاري به مجموعه*ي ساختمان*ها، خيابان*ها و عناصر موجود در آنها و فضاهايي است كه محيط شهري را مي*سازد،(كالن،1377،گزيده) از جمله مي*توان به فضاهاي طبيعي موجود در شهرها اشاره كرد كه نقش بسزايي در خلق منظر شهري متفاوت دارند.در ميان عناصر طبيعي تاثير*گذار در منظر شهري، درختان به خاطر ساختار و بافت ويژه*اي كه دارند اهميتي دو چندان پيدا مي*كنند.(كارمان،2003،249) در ختان نيزهمانند بناها داراي ساختارهايي هستند كه منجر به ايجاد يك سبك معماري گياهي مي*گردند. متناسب با تغيير و تحول شهرها در دوره*هاي مختلف، معيار*هاي انتخاب در*ختان نيز دستخوش تغيير شده است.(سيمونيك،2006 (از سوي ديگر، اصولاً شهرها با يك نسبت بالايي از فضاي باز روبرو هستند كه هر كدام از آنها وضعيت فيزيكي خاصي را دارند. از جمله*ي اين فضاها، مي توان به خيابان*ها، ميادين و فضاهاي اطراف پاركينگ*ها اشاره كرد كه ملاك انتخاب درخت و پوشش گياهي براي هر*كدام متفاوت است.( همان) در اين زمينه معمار منظر شهري وظيفه انتخاب گياهان مناسب و سازگار با محيط را بر عهده دارد.(كارمان،2003،81)

 

در ختان از روي اندازه، شكل، تركيبات رنگيشان و يا تباين با عناصر ديگر و حتي به خاطر بافت يا عطرشان بر*گزيده *مي*شوند، زمان تشكيل يا افتادن برگها، نوع سايه يا اندازه تاج درخت بر انتخاب آن تاثير دارد. اوضاع زيست محيطي در محيط*هاي شهري متغيرتر از ديگر محيط*هاي انسان ساخت است، سايه ساختمان*ها، وضعيت نور، باد، دما و خاك از محلي به محل ديگر متفاوت است.(آرنولد،1980،50) در بين عوامل اقليمي، نور خورشيد به دليل تأثير مستقيم بر رشد درختان، نقش مهمي در انتخاب محل كاشت درختان دارد. درختان هر جا كه رشد كنند بايد در فصل رويش حداقل 3 تا 4 ساعت نور مستقيم خورشد داشته باشند، بنابراين جهت خيابان* با توجه به ارتفاع ساختمان *ها و ساعات تابش نور نقش مهمي در تعيين محل كاشت دارد. حتي درختان بايد 10ـ8 فوت از ديوار ساختمانها فاصله داشته باشند تا سايه *ساختمانها مانع تابش نور نباشد. (آرنولد،1980،51)

فضا در اطراف خانه*ها، پارك*هاي عمومي و زمين*هاي مدرسه به سهولت يافت مي*شود، اما دربخش*هاي پاركينگ و در امتداد خيابان*ها فضاي كافي در صورتي كه در طول طراحي براي آن فضايي در نظر گرفته شده باشد، در اختيار خواهد بود.(استنفورد،2000،4) فضا براي درختان بايد در سراسر محيط سنگفرش شده پراكنده شود، چنين فضاهايي بايد به حدي بزرگ باشند كه وقتي درختان رشد مي*كنند، سايه*ي خود را روي ماشين*هاي پارك شده بيندازند. محيطي كه با سنگفرش احاطه شده بايد فضايي ميدان مانند به طول 6 پا در كنار خود داشته باشد.(آرنولد،1980،54)

كاشت درختان نابالغ يكي از موثرترين و اقتصادي*ترين راه*هاي تلطيف محيط شهري است، جايگزيني درختان جديد به جاي قديمي، كاشت گياهان روي پشت بام، ديوارها، پياده*روها، باعث ارتقاء محيط زيست شهري و تلطيف محيط مي*شود.

درختان براي ايجاد تغيير در هويت بصري شهر بايد به اندازه كافي بزرگ و تعدادشان زياد باشد تا قادر به ايجاد جلوه*ي خاصي در سيماي شهر شون. بهترين مقياس براي تاثير بصري درختان حجم شاخه و برگ آنهاست. كاشت درختان نزديك جداول شكل بهم پيوسته*اي از شاخه*ها را ايجاد مي*كند كه همچون پرده اي سبز و عمودي باعث تقويت فضاي پياده مي*شود.((gallery.hd.org از اين رو استفاده از درختان كوتاه براي فضاي خيابان مناسب به نظر نمي*رسد چون فضاي خيابان را قطعه قطعه كرده و نيازهاي توازن براي فضاي شهري را رفع نمي*كند. اگر درختان خيلي دور از هم قرار گيرند، هردرخت يك ساختار متراكم*تر با شاخه*هاي نزديك به زمين ايجاد مي*كند كه اين فاصله تضاد نور و سايه را ايجاد كرده و باعث تأكيد بر روي درخت منفرد مي*شود(آرنولد،1980،53)

 

نتيجه در هر حال يك پياده*روي شهري (جلوه*اي از فضاي*شهري) بدون درخت مثل يك ساختمان بدون سقف است.بنابراين درختان در شهرهاي امروزي وايجاد منظر مناسب شهري نقش بسزايي دارند، حتي اگر فاقد ارزش كاربردي باشند.در حقيقت درختان يك فرصت براي خلق تركيبات بديع شهري با تركيب هنر، مجسمه*سازي و معماري در توازن و وحدت بصري شهري به دست مي*دهند.در شهرهاي سيمان زده امروزي كه نگاه آدمي در پس ديوارهاي بلند محصور مانده است،درختان نقش حائل ميان انسان و محيط انساني ساخت را ايفا مي كنند و مفاهيمي چون تاكيد ، تكرار و تضاد و .........را بدون استفاده از ساختارهاي مصنوعي و با تاكيد بر ويژگي هاي طبيعيشان در محيط هاي شهري القا كرده و در نهايت به وحدت بصري شهري امروزي ياري مي رسانند.

منبع و ماخذ

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

مریم کلانتریان/ کارشناسی : مهندسی فضای سبز

دانشجو: کارشناسی ارشد شهرسازی (برنامه ریزی شهری و منطقه ای) ورودی 1385دانشگاه تهران

  • Like 9
لینک به دیدگاه

نور در منظر (قسمت اول)

 

مقدمه

منظر دارای معنی است. معانی در ذات پديده ها به وديعه گذاشته شده اند، واين انسان است که از طريق ادراک و گاه الهام به کشف اين معانی نايل میشود. اولين ادراک برای او در آستانه محل تلاقی سکوت و نور رخ می دهد: درسکوت (ظلمت) آرزوی بودن نهفته است و نور بخشنده تمامی حضور هاست، و به چيزها چو نان که بايد باشند معنی می بخشد، آنگاه که نور در برخورد با سطوحمقام می گيرد، فضا و فرم ها را با هم پيوند می دهد، مرزها را در هم میآميزد يا از هم جدا می کند، سايه ها بر انگيخته می شوند، و منظر توان سخنگفتن می يابد.

نور يکی از استعاره هايي است که در منظر انسان را به فکر وا می دارد و ذهنو جسم انسان را به دنبال خود می کشاند. بواسطه آن تصاوير عينی و ذهنی ازدنيای اطراف در ذهن ما شکل می گيرد، بايد توجه داشت که فضای ادراکی غيرازفضای واقعی است. فضای ادراکی از طريق دريافت کيفيات فضای واقعی تصويرمیشود و در نهايت با برانگيختن معانی در ذهن ما تعيين کننده رفتار میشود.در اين مقاله برای تبيين سطوح معنی ناشی از نور به نظريه واسطه ای هرشبرگراستناد شده است که قايل به دو سطح معنايي کلی "ذهنی" و "واکنشی" است.

 

01.jpg02.jpg

 

معنی ذهنی را می توان به معانی "عينی" و "استعاره ای"منفک نمود، معنیواکنشی آن را می توان به مفاهيم "احساسی"، "ارزشی" و "حکمی" تقسيم کرد. درمفهوم عينی انسان فرم را از طريق اندازه، شکل ظاهری آن، استحکام، بافت،وسعت و.. به سرعت ادراک کرده و دسته بندی می نمايد و فرم به شکل رمزی عملنمی کند. اما برخی از فرم ها تصاويری را به ذهن القا می کنند که با اصلفرم ارتباطی ندارد. در اين مرحله آنها استعاره ای می شوند برای بيانمقصودی خاص، هم چون ورودی که تنها با مسقف شدن معنی پيدا کرده ، و يا درختکه نماد دانش می شود. وقتی در انسان معنای ذهنی شکل گرفت، بطور معمولمعانی درونی مختلفی در او بر انگيخته می شود. اولين آنها " معنای عاطفیواحساسی" است، که شامل حالات مختلف شادی، غم، هيجان، خستگی و ... که ازتجربيات و فرهنگ و شخصيت و... فرد سرچشمه می گيرد، واکنش ديگر" معنایارزشی" است، که فرد بر اساس شعور و ادراک خودکه بيشتر با معنای استعاره ایدر ارتباط است ، به ارزيابی می پردازد، منظره ای که ممکن است در مرحله اولدر او احساس هيجان را بوجود آورده باشد، اين بار در سنجش با ترازویمعيارها و ارزشها کسل کننده و ناخوشايند جلوه می نمايد و در مرحله آخر"مفهوم حکمی" نوع واکنش فرد نسبت به محيط را مشخص می کند، اينکه بايستد وآن را بستايد و يا از آن بی تفاوت بگذرد و يا در آن آشيان گيرد و ...

همانطور که از مطلب بالا بر میآيد اساس معنا در ارتباط کيفی بين پديده هاست و خاطرات نقال معانی هستند.

اما آن هنگام که معنا بطن های مختلفی را شامل می شود، لازمه فرا رفتن ودستيابی به باطن آن بر خورداری از مراتب وجودی بالاتر می باشد و « صاحبنظر» بودن است ، و معمارسنتی که صاحب نظر است، اصل و مبداء را در ماوراءاين عالم می بيند، پس نور _ غير مادی ترين عنصر محسوس_ که تنها چيزی استکه از اين عالم به زمين نزول می يابد، نماد و سمبل تجلی پروردگار می شود.اما برای انسان امروزي که نگاهشان از آسمان به عنوان فضايي ماوراء طبيعی،به يک اصل فيزيکی و مادی تغيير يافته است، نور ديگر حاوی پيام خدايان نيستبلکه بيانگر معنای کاربردی و احساسی زود گذر است.

 

03.jpg

 

در جمع بندی مطالب بالا می توان بيان داشت که روشنايي بزرگترين نيرویصامتی است که حواس ما توان درک آن را دارد، در ابتدا ما معنای صريح پديدهها (چيستی) را به واسطه حلول نور در کالبد فضا در می يابيم و با شکل گيریمعانی ضمنی( چگونگی) پديده ها ، احساسات، ارزش گذاريها و در نهایت نحوهرفتار ما در فضا شکل می گيرد، و در اين ميان نور بی واسطه از مکان و زمانسخن می گويد و گاه از معنا پلی می سازد به فرای کالبد مادی اين جهان.

هدف اين مقاله بررسی چگونگی تاثير گذاری نور در ادراک معانی مختلف از منظرمی باشد. از آنجا که منظر هم می تواند طراحی شده باشد و هم به صورت طبيعی(دخالت بدون قصد طراحی) شکل گرفته باشد، به بررسی معانی مختلف مکان و زمانجاری شده از نور در منظر های طبيعی به عنوان منبع الهامی برای طراحپرداخته می شود تا در نهايت با شناخت ابزار و آگاهی از کيفيات، خود باآوای نور آنچه از چشم سر نهان است را از سِتر بيرون آورد، و سکوت حاکم برمکان را با شکوفا نمودن گوهر مکان و زمان بشکند.

این مقاله با رویکردی نو به مقوله نور در منظر ، ماهیت منظرین نور را درسه بخش معنای مکان، معنای زمان و تاثیر نور بر ادراک بررسی می کند کههرکدام از این سطوح در یک قسمت مطرح می شود.

 

معنای مکان

مکان تماميتی است که از چيز های ملموس دارای ماده، فرم، رنگ و ... ساختهشده است، بنابراين در نظر گرفتن جزيي از آن بدون در نظر آوردن کليت آنامکان پذير نيست و تمام اينها در پيوند باهم گوهر مکان را شکل می دهند.مکان دارای ساختاری است که شامل دو جزء " فضا" و " ماهيت" می شود که اولیتعيين کننده مرزها و حس جهت يابی فرد در مکان، و ماهيت بيانگر هويت مکانبرای انسان است و همان حال و هوای حاکم بر مکان را شکل می دهد. بنابر اينتجسم کلی از يک مکان از ادراک کيفيات جسم و روح آن مکان حاصل می شود، کهنور بر هر دو تاثير گذار و از هر دو تاثير پذير است.

اما آن هنگام که تاريکی هم چون پيله ای ابريشمين همه جا را در بر گرفتهاست، تناقضی بس بارور در ذهن شکل می گيرد که ريشه در ذات تاريکی دارد،جهانی آميزش يافته از دو نيرو که هم اکنون در حال رکود به سر می برد،وجودی مملو از آرزوی بيان که تنها رخنه ی تک پرتوی نوری آن را به حضور میآورد.

 

04.jpg05.jpg

 

از آن جا که هر احساس، رويداد و پديده ای، زمينه ای دارد که با حضور در آنمعنای خاص خود را می يابد. بايد تاريکی باشد تا نور، نور شود، نور با جلالو قدرت بدرخشد، تاريکی تلالو نور را بر می انگيزد و عظمت آن را آشکار میکند و سخن از مکانی در نا کجا آباد سر می دهد.

 

06.jpg07.jpg

 

آن گاه که نور بر زمين تجلی می يابد از حضور خويش آگاه می شود و در چيزهادر می آميزد و بر سطوح آنها مقام ميگيرد و سايه ها هبوط می يابند. از اينتضاد، نواها طنين انداز می شوند، يکی با صراحت در جان تو فرو می رود و تورا به خويش می خواند و ديگری با ابهام و پرده پوشی تو را به ترديد در راهوا می دارد و تنها اين زمان است که مکان دارای انرژی می شود و تخيلت رابيدار می سازد و از رکود بيرون میآيي و جزيي از سرنوشت فضا می شوی با گوشفرا دادن به نغمه نور دل به راه می سپاری ...

 

08.jpg09.jpg

10.jpg

 

هر مکانی نور خويشتن را دارد. درکوير هر شعاع نور خاک را جانی سوزان میبخشد و سايه ها کوتاه و صريح اند و چيزها متحرک اند و ادغام ناپذير. تودههای تپه ای شن روان رنگی طلايي را بازمی تابانند و در بيکرانگی کشاکش نورو تاريکی، روح کيهانی باشکوهی حکمفرماست.

نور کم رمقی که در جنگل ها ی شمالی از ميان درختان متراکم می گذرد تا برزمين بتابد. الگویي بديع از وصله کردن سايه های طويلی که مرزهای اشياء رادر خود می مکند، فرم می دهد.آنچه حاصل می شود توان بر انگيختن روح انسانرادارد و آرزوهای رمانتيک نهفته در او را بيدار می سازد.

در کناره در يا نور در آب صد جلوه می يابدو در موج سرکش آن از بيرنگی خويش می گويد.

11.jpg12.jpg.

13.jpg

نور شکل می دهد و شکل می گيرد. روح مکان را بوجود می آورد و آن گاه کهعناصر آن بوجود آمدند از آنها جلوه می گيرد و در زمان تغيير می يابد بدونآنکه ساختار را تغيير دهد.

آنگاه روح که مرداب حاکم شد، سايه ها بوجود میآيند صراحت اشيا و فواصل رامیبلعند و مکان را به فضايي پر رمز و راز هم چو بدل می سازند که تورا بهتجربه ای دور از روزمرگی می کشانند. اگر برايت معنای ترس و وحشت داشتهباشد از آن می گريزی وآن را ويران می سازی و اگر شکوهی را به ارمغان آورد،تکريمش می داری.

14.jpg15.jpg

رطوبت و گرد و غبار کيفيت نوريعنی رنگ، وضوح، شفافيت آن را به صورت مختلفاز جايي به جای ديگر تغيير می دهند. هر چه ماديت آن بيشتر باشد، جهان غيرمادی تر بوجود می آيد

تو در پرتوی نور با مکان به گفتگو می نشينی. گذر، آستانه، حريم را کشف می کنی و جهانی کوچک در دل جهانی بزرگتر را شکل می دهی.

دشت باز است و منظر آن وسيع. طاق آسمان آن بزرگ و مقياس تو خرد. در چنينمکانی جهت بی معناست. اين سايه درختی است که برای تو آسودن در آن به معنایآرامش است.

نور نمادينی که از ميان شکافهای بلند و تاريک لابلای برگ درختان بدرونجنگل می آيد، مسير را به تو می نماياند. و چراغ های شهر از دور در دلتاريکی شب برايت نشانه جاری بودن زندگی در آن کالبد است. حضور خانواده ای... .

16.jpg17.jpg

نور روح جهان است. آنگاه که پا به منظری مقدس می نهی تازه معنا را در میيابی. در اين مکان از ادراک رها می شوی و جسم خود را در مکان می نهی ومملو از احساسی درونی که از مکان بر نمی خيزد بلکه رنگ و بو ی خود را برمکان حاکم کرده است، همراه نور در مکانی در فراسوی خيالت فرود می آيي.

18.jpg

نور گاه تورا به اوج می برد و گاه به حضيض می کشد. اين نور است که به تومی گويد کجايي و چگونه بودنت در آن مکان . نور اشياء را رنگ میکند و لحنآدميان را شکل می دهد اتمسفر و حالت مکان را مشخص می کند. گاه خرد فضاهايرا در دل مکانی بزرگتر ايجاد می کند و گاه آن مکان را وا می نهد و تو رابه جهانی ديگر می برد.

 

معصومه بهارلو، پريسا پاکزاد، مريم دبيری/ دانشجویان کارشناسی ارشد معماری منظر دانشگاه شهید بهشتی

  • Like 9
لینک به دیدگاه

نور در منظر (قسمت دوم)

 

معنای زمان

زمان منظر، مانند زمان در یک جمله، در انتقال معنای مورد نظر موثر واقع میشود. و اگر نادیده انگاشته شود، مواد، فرم ها و یا فرایندهای انتخاب شدهبرای ساخت منظر، معنای مورد نظر را انتقال نمی دهند، آن را تضعیف نموده ویا قادر به بیان آن نیستند. زمان در منظر نسبی است و به ندرت می توانچگونگی تشکیل تمامی اجزای یک منظر را در یک زمان خاص مشاهده کرد.

 

01.jpg

 

02.jpg

 

ادراک توالی روشنایی و تاریکی یک حس مشترک را القا می کند که آن حس مشترکحرکت است. لازمه حرکت فضاست و لازمه ادراک تداوم فضایی حرکت. حرکت زمان رادر بطن خود دارد؛ ادراک توالی دو فضای تاریک و روشن نیازمند زمان است . بهاین ترتیب می توان چنین پنداشت که در مقابل فرم که جنبه فعال فضاست، حرکتو در پی آن زمان جنبه*ی غیر فعال یا بالقوه فضا هستند. که در مثال توالینور و تاریکی ابزار بالفعل درآمدن این دو بوده است.

ما تشنه نور هستیم و به طور ناخودآگاه به سمت نور و به درون آن جذب میشویم و برای رسیدن به آن تلاش می کنیم بخشی از این احساس مربوط به دورانیاست که دیدن به معنای زنده ماندن بود و روشنایی ضامن بقای نسل. روشناییهای کوچک و پراکنده در دل تاریکی یا سایه ها، به هر کیفیتی که باشد، برایانسان از نظر روحی مینیاتوری از خورشید است. از طرف دیگر لکه های روشن همهمیشه در حال برجسته شدن از زمینه تیره و انبساط هستند و با کشششی دوجانبهنقاطی از فضا را به سمت ما و ما را به سمت این نقاط می کشانند.

 

03.jpg

 

04.jpg

 

زمانی که ما تکراری از نقاط روشن و تاریک را داشته باشیم، بخش های تاریکپرانرژی ، جذاب و در حال انبساط اند و بالعکس نقاط تیره ساکت و خالی ازانرژی، در آرامشی خواب آلود منقبض می شوند. به این ترتیب نوسان*های نورینقش محرک های عصبی در فضا را بازی می کنند که اگر این محرک ها دارای نظمیباشند، با مفهوم ضرب آهنگ به وسیله نور و سایه آشنا می شویم. ایجاد ریتمیا ضرب آهنگی چنین به وسیله نور ، تجسم خفیفی است از یک سلسله مراتب. هرسایه مرز ورود به روشنایی بعدی است.

ریتم سایه روشن می تواند بافت بصری ایجاد کند و بافت یکی از عوامل حیاتبخش به سطح اجسام است. اما بسیاری از انواع بافت بصری نیز می توانند بررویسطوح حرکت به وجود آورند مثلا پرتوهایی که از روی سطح آب باز می تابند ویا سایه شاخسار درختان بر سطوح، بازی ای بر روی سطح دارند که بافتی متحرکو زنده به آن ها می بخشد.

شاید ما حرکت خورشید را در آسمان را، لحظه به لحظه احساس نکنیم اما تغییرحالت تابش آن در را فواصلی مشخص از زمان درک می کنیم و به این ترتیب گذرزمان را نه بر مبنای ادراک ریاضی، بلکه بر اساس تغییر مقطعی که نوعی اتفاقاست درک می کنیم. مانند کوچه های باریک بافت های کهن با راستای پر پیچ وخم که دیوارهای نزدیک به هم آن ها نسبت به زاویه خورشید بسیار حساس هستندو از نظر بصری تمایل شدیدی به تغییر در طی ساعات روز دارند. این کوچه هاهریک سهم خاص خود را در آسمان و آفتاب روز دارند و تنها آن پرتوهای مختصبه خود را به درون راه می دهند.

 

تغییر روشی است برای آنکه زمان، خود را به وسیله اتفاقات نوری در فضا نشاندهد. همان طور که فضا به محض یافتن کیفیتی خاص به مکان تبدیل می شود، زماننیز به وسیله یک اتفاق می تواند تبدیل به وقت شود.

نخستین و اساسی ترین پدیده متغیر در جهان ما نور است و نه تنها بهارگانیسم های زنده حیات می بخشد. بلکه نمایش بصری دائما متغیری را در جهانایجاد می کند. در منظر فرد به وضوح تغییرات نور را می بیند و شدن*های جهانرا درک می کند، می توان خودآگاه کاری کرد که بیان این تغیرات در جهت هدفطراح موثرتر گردد.

 

05.jpg

 

اما درک نهایی ما از زنده بودن و وجود تنها به تجسم عبارت شدن محدود نمیشود بلکه نقاط عطفی نیز در این شدن های متوالی باید وجود داشته باشند.توانایی درک تداوم یک زندگی به روئیت دو پدیده وابسته است، پیدایش وفرسایش، پدیدارشدن و محو تدریجی. این تکاپو و جنبش در دو نقطه عطف به اوجخود می رسد: طلوع و غروب.

 

06.jpg

 

آسمان اغلب بسیار رنگین است. اگر هر روز، هر لحظه و هر فصل بدان بنگری میتوانی دامنه گسترده و جذابی از رنگ های گونگون را در آن ببینی. عواملتاثیر گذار در این تنوع را می توان زمان، ابرها، ضخامت ابرها و فاصله میانآن ها و ... دانست. در روشنایی کامل روز پرسپکتیو چندان دراماتیک نیست.اما در فاصله شب و روز فرصتی فراهم می شود برای طراح که به همان اندازه کهشگفت انگیز است، موقتی است.حتی توانایی های بینایی انسان نیز بههنگام طلوعو غروب با سایر اوقات تفاوت دارد؛ پرسپکتیوهای تند و رنگ های تشدید و یاتضعیف شده، سایه های بسیار شدید و تاریک فرم روزانه محیط را کاملا دگرگونمی کنند. در همه چیز اغراق می شود.

 

07.jpg

 

به طور کلی زمان نوری که در عین تداوم، دارا ی نقاط تاکید و عطف است، دراعماق میراث فرهنگی همه اقوام بافته شده است و شواهد آن معابد و مکان هایمتعدد مذهبی است که به نوعی با گردش افلاک و کیهان در ارتباط هستند.

 

08.jpg

 

تلاش در راه تجسم حس زمان در فضا به وسیله نور همواره انسان را دچار شگفتیکرده است که سرچشمه تعابیری نمادین و رمز آلود گشته است و از آن جا که نوریکی از غیر مادی ترین پدیده های عینی است در جهان اطراف ما، بنابراینبهترین وسیله است تداعی مفاهیم معنوی.

 

09.jpg

 

10.jpg

 

آنچه تاکنون در مورد نور برشمردیم می تواند برای رساندن معنا و مفهومی بهاو انجام پذیرد؛ از رساندن مفاهیم غیرمادی که ذرات اعجاب انگیز نور استگرفته، تا مفاهیم بسیار عملکردی روزمره. در ادامه چگ.ونگی تاثیر نور درادراک فضا مکمل این بحث خواهد بود.

 

معصومه بهارلو، پريسا پاکزاد، مريم دبيری/ دانشجویان کارشناسی ارشد معماری منظر دانشگاه شهید بهشتی

  • Like 9
لینک به دیدگاه

نور در منظر (قسمت سوم)

 

3. تأثیر نور در ادراک فضا

انسان همواره محصور در فضایی واقعی است که محدوده این فضا را حواس او مشخصمی کند. فضای بدون محدوده برای انسان قابل درک نیست . در افق لا یتناهیفضا وجود سایه ای آنرا تعریف می کند و به آن بعد می بخشد. فضا کالبدی استکه تنها پس از حلول نور به درون آن متولد میشود. به این ترتیب نور واسطهایست برای ادراک فضا ، و فضا محملی است برای عینیت یافتن نور.

 

01.jpg

 

با حضور نور در فضا آنچه توسط بینایی ما قابل ادراک است ، روشنایی است .این روشنایی هم دارای کمیت می باشد و هم کیفیت .روشنایی بزرگترین نیرویصامتی است که حواس ما توان دریافت آنرا دارد. آنچه فضاهای متفاوت را ازلحاظ معنایی مجزا میسازد ، کیفیت نور است . کیفیت نور بر روی طرحواره ها وتصاویر ذهنی که از ادراک انسان بر ذهن نقش می بندد مؤثر است.

فضا پدیده ای است در نتیجه ادراک ما . ادراک فرایند کسب اطلاعات از محیطاطراف انسان است. فرایندی ذهنی و روانی است که گزینش و سازماندهی اطلاعاتحسی و نهایتاً انطباق با معانی ذهنی را به گونه ای فعال بر عهده دارد.ادراک نقطه ای است که شناخت و واقعیت به هم می رسند. اطلاعات مخابره شدهاز محیط توسط کانالهایی به انسان میرسند . نور کانال ارتباطی بین انسان وفضا می باشد و اطلاعات فضا از طریق این کانال به انسان مخابره میشود.میتوان چنین گفت که ادراک بصری در نتیجه تضاد تونالیته نقش و زمینه صورتمی گیرد . ما در دنیایی از نور زندگی می کنیم . ما هر وجودی را در عالمبصورت نقوشی از تیرگیها و روشنیهای در تقابل با یکدیگر می شناسیم. بخشی ازفضا که توسط انسان قابل درک می شود، منظر فضا می باشد.

 

02.jpg

 

03.jpg

 

بواسطه نور تصاویر عینی و ذهنی از دنیای اطراف در ذهن ما شکل می گیرد وفضای ادراکی تنها از طریق دریافت کیفیات فضای واقعی تصویر می شود. البتهقابل ذکر است که فضای ادراکی با فضای واقعی یکی نیست. و تصویر ذهنی از فضانتیجه نهایی است که در نتیجه ادراک روی داده است. کیفیت فضا ، چونی وچگونگی فضاست که تأثیر عاطفی خاصی بر انسان می گذارد. و این کیفیت ازویژگیهای بالقوه آن منتج میشود که با حلول نور به فعل در می آیند

نور روز ترکیبی از نور خورشید و نور آسمان است. در طبیعت نور خورشید نورمسلط یا اصلی است. رنگ آن گرم است و نواحی روشن و سایه ایجاد می کند. نورآسمان نور دوم یا فرعی است. رنگ آن سرد است و به صورت نوری نرم بر رویموضوعات می افتد. بدون عملکرد نور آسمان، سایه ها تیره و جزئیات غیر قابلدیدن می شود.

نور بر روی ویژگیهای کیفی عناصر فضا تأثیر گذاشته و خصوصیات آنرا تحتالشعاع قرار میدهد . اما فضایی که با نور یکنواخت پرشده باشد کاملا خنثیاست . و در تاریکی محض اصولا فضایی وجود ندارد. برخلاف این دو، فضایی کهمملو از تضاد سایه روشنهاست، سرشار از نیروهای بصریست و از نظر فیزیکی وبصری محسوس است.

نور بر روی خصوصیات فیزیکی فضا و هم بر روی خصوصیات کالبدی آن تأثیرگذاشته و فضای ادراکی را شکل می دهد. کیفیت نور با زمان تغییر می کند ،درواقع نور بعد چهارم در ادراک فضاست.

1. خصوصیات فیزیکی ذرات تشکیل دهنده ( بافت،دانه بندی،رنگ)

2. خصوصیات ظاهری و کالبدی (هندسه): ( ساختار – شکل- اندازه)

دانه بندی - بافت – رنگ از ویژگیهای بالقوه عناصر فضا می باشند که هر کداماز آنها تنها با حضور نور ادراک می شوند و کیفیت و کمیت نور آنها را تشدیدو یا تلطیف می کند . در استفاده از نور طبیعی با تغیراتی که در ویژگیهایرنگ – بافت – دانه بندی عناصر و در واقع با بازی کردن و تنوع بخشیدن بهاین ویژگیها میتوان جلوه های متفاوتی از نور را در فضا ایجاد نمود .

1. خواص درونی ماده (دانه بندی)

2. خواص ظاهری ماده ( بافت)

3. رنگ

دانه بندی عبارتست از چیستی ذرات یک ماده و چگونگی ترکیبشان با هم. 3 حالتدرخشان،شفاف، و یا کدر بودن در نتیجه بازتاب،انتقال و جذب نور از سطحاجسام است .

 

04.jpg

 

05.jpg

 

- مواد درخشان در روشنایی کم محیط جلوه بیشتری دارند.

- ترکیب بندی عناصر شفاف نیمه شفاف و کدر در منظر توسط نور ایجاد فضاهای متفاوت و ادراکات متفاوت میکند.

 

بافت تأثیر قابل رویت دانه بندی بر سطح ماده ، ساده ترین و ابتدایی ترینتعریف بافت است که یکی از ویژگیهای سطح و از مشخصه های جدایی ناپذیر مادهاست . بافت میتواند کیفیت حاصل از دانه بندی را در سطح تشدید یا تضعیفکند. بافت حالت بصری حاصل از تودۀ هر جسم است که در سطح آن ظهور پیدا میکند ، و به معناي زبري و نرمي سطح است . اين ادراك ، تابعي ازتفاوتهاي سطح،اندازه قطعات ،شرايط نوري و زمينه و فاصله ديد است . وقتي از فاصله نزديكبه سطحي نگاه ميكنيم ، بافت درك شده مربوط به تنوعات سطح است از فاصله ديددورتر ، ما ديگر قادر به درك بافت سطح نخواهيم بود و در عوض قطعات را دركميكنيم .از فواصل دور ادراك بافت محدود است به آنچه كه از روي هم قرارگرفتن توده ها القا مي شود. میتوان گفت بافت در نتیجه بازتاب است.

 

06.jpg

 

07.jpg

در طراحی منظر استفاده از بافتهای متفاوت و ترکیب بندی آنها از درشت بهریز به طرح تنوع می بخشد. زیرا با تأثیری که نور برروی بافتهای سخت و نرممی گذارد ، ایجاد سایه روشنها و تلاقی آنها با یکدیگر کیفیتی متفاوت درفضا بوجود می آورد . و در نهایت تصویر ذهنی که از میزان شدت نور و یا تضادسایه روشن در ذهن شکل می گیرد ، متفاوت با دنیای واقعیست. هر نوع تأثیرعاطفی که توسط سطح مد نظر باشد و هر نوع منبع نوری که در اختیار داشتهباشیم، با اختلاف لایه های سطح میتوان بافتی نقش دار بوجود آورد.

بافت داراي دو جنبه متفاوت است:

-بافت لامسه اي : آنچه كه بوسيله حس لامسه ادراك ميشود.

-بافت بصري: آنچه توسط حس بینایی انسان دریافت میشود . نور در ادراک بافتبصری تأثیرگذار است و کیفیت ادراکی این بافت با شرایط نوری تغییر می کند.بافت در تحریک حواس انسان نقش مهمی دارد.بدون نور تنها بافت لامسه برایانسان قابل درک است.

 

08.jpg

 

لطافت یا خشونت بافت به 2 عامل وابسته است :

1. دانه بندی ماده سازنده سطح که از ویژگیهای بالقوه آن است

2. میزان تضاد سایه و روشن ایجاد شده برروی سطح .که با شدت نور تغییر می کند.

چه از جنبه لامسه و چه از جنبه بصری ، بافتها یا بصورت لطیف ، متوسط و یاخشن ادراک می شوند، که حضور نور با شدتهای متفاوت ، آنها را تشدید یاتلطیف می کند.

بافت لطیف : در این نوع از بافت حرکت تونالیته از روشن به تیره به ملایمتصورت میگیرد. و توجه بیننده بیشتر به جزییات دانه بندی جلب می کند.

 

09.jpg

 

بافت خشن: حرکت تند و تضاد شدید لکه های تیره و روشن، بافت را خشن تر میکند. و توجه بیننده بیشتر به نقوش جلب میشود .

میزان تیرگی و روشنی نقش و زمینه در بافت و تضاد آنها با یکدیگر ، علاوهبر تفاوت سطوح نقوش ، به سختی و نرمی نور منبع نیز وابسته است.( نور صبح-نور ظهر – نور شب)

هرچه نور سخت تر باشد سایه روشنها قویتر و نقوش واضح تر و هر چه ملایم ترباشد ، نقوش محوتر و مبهم تر می باشند. برجستگیها و فرو رفتگیها و نورایجاد بافتهای بصری یا مجازی میکند.

بافت مجازی فاقد کیفیت ملموس است و این بافت نتیجه نقشی است که از تصویریک عنصر بر عنصر دیگر در نتیجه تأثیر نور در یک فضا بوجود می آید. اینبافت مجازی ناپایدار، گویای حرکت – زمان و حیات در یک فضا می باشد ، که بازمان تغییر می کند و جلوه های متفاوتی به منظر می بخشد .

 

رنگ

رنگ حاصل بازتاب فیزیکی نور از سطح اشیاست که توسط چشم دریافت می شودوتاثیرات حسی گوناگونی را در افراد به وجود می آورد . مبحث رنگ یکی ازمهمترین کیفیتهای موثر در هر نوع طراحی است. هنگامی که به یک جسم می نگریمدر نگاه اول رنگ آن به چشم می آید و بعد و فرم آن و سپس بافت جسم را تشخیصمی دهیم.

همچنین رنگ مانایی بیشتری بر حافظه دارد چنانکه جسمی که به سرعت از کنارما عبور میکند ممکن است فرم و بافت آن به خاطر فرد نماند اما رنگ آنمعمولا در خاطر میماند. ادراک کیفیت سطوح رنگی با منبع نور طبیعی به زمانو شرایط جوی و مکان بستکی دارد و انسان از یک منظره واحد ، در زمانهایمختلف معناهای متفاوتی را درمی یابد.

 

10.jpg

 

11.jpg

 

" رنگ یکی از از خاصیتهای نور است . ادراک رنگ ، نتیجه نور تابیده شده،تغییرات در آن ، ویژگی های جذب کنندگی ،انعکاسی و انتقالی سطح ،رابطه سطحبا رنگهای اطراف آن و ویژگیهای چشم می باشد. رنگ در برانگیختن احساساتبیننده ،یعنی واکنش های ذهنی او موثر است. رنگ توانایی زیاد و منحصر بهفردی در تهییج ،مضطرب ساختن و آرامش بخشیدن به بیننده دارد . رنگ می توانداحساس دلهره ،نگرانی یا بی خیالی را به بیننده منتقل سازد. توانایی کنترلرنگ برای برانگیختن احساسات و رفتارهای مناسب از سوی بیننده برای ایجادموثر فضای خارجی بسیاری اهمیت دارد. فضاها و عناصر موجود درآنها دارایمفاهیم ذاتی هستند. میزان انتقال این مفاهیم به بیننده بستگی به میزانآگاهی بیننده از فضا و عناصر آن دارد . رنگ در به نمایش در آوردن ،تعادل وپنهان کردن این عناصر و مفاهیم آنها می تواند بسیار موثر باشد."

- تأثیر نور در خصوصیات ظاهری و کالبدی (هندسه): ( ساختار – شکل – اندازه)

1. ساختار عناصر فضا : ساختار ابزاری است فرضی و غالبا غیر قابل رویت برایدرک نظام یک فرم باقاعده اطلاعات حاصله از فضا در ابتدا در ذهن ساختاریساده از آن شکل می گیرد. نور میتواند به ساختار موجود در فرم وضوحبخشد.هرچه ساختار در مراحل تشکیل طرحواره سریعتر تشخیص داده شود از فعالیتفرم کاسته شده و تشخیص فرم سریعتر صورت میگیرد. وضوح نور سرعت ادراک فضارا بالا می برد.

مثلا در راسته بازار چون ساختار آن خطی است ، حلول نور در این فضا ، برابتدا و انتهای مسیر تأکید بیشتری دارد و سایه روشنها سکانسهای حرکتی راایجاد می نمایند. ریتم نقاط روشن و تاریک ( ضرباهنگ سکانسها) در یک ساختارخطی عاملی در ایجاد تحرک و پویایی فضا می باشد.

وجود روشنایی نقطه ای سبب کشش بیشتر ساختار می شود.این ساختار نقطه ایایجاد تمرکز کرده و ذهن و دید بیننده را به سمت یک نقطه جذب می کند.

2. شکل عناصر فضا : شکل از صفات و مشخصۀ یک فرم است. و عبارت است از کلیتقابل رویت، محاط در حدود ، کم و بیش مرکب از اجزاء و دارای وحدت کلی درتظاهر یک شیء. ذهن انسان برای ادراک فضا سعی در ساده کردن فرمها دارد. وبر طبق نظریه گشتالت در ادراک فضاهای پیچیده ذهن انسان فضا را به اشکالساده دایره – مثلث – مربع تبدیل می کند.

با تابیدن نور در یک منظر ، در سطح عناصر آن تیرگی و روشنی هایی ایجادمیشود که تفکیک آنها را ممکن می سازد . بغیر از تعریف و تفکیک اشکال ، براندازه عناصر و در نتیجه آن بر عمق و وسعت و بافت و رنگ نیز تأثیرگذار است.

3. اندازه عناصر فضا : نور قادر است از نظر بصری به فضا وسعت ببخشد. سایههایی که نور با اثر گذاشتن بر عناصر فضا بوجود می آورد در ارتباط مستقیمبا اندازه آنهاست . فضای ادراکی انسان به ویژگیهای عناصر فضا ، ترکیب بندیآنها و ایجاد سایه روشنها و همچنین ویژگیهای منبع نوری و فاصله شخص دارد.در طراحی منظر لبه ها تأثیر بسیار زیادی بر ادراک شخص می گذارند.لبه هاینرم و سخت هر کدام از لحاظ روانشناسی دارای ویژگیهای بالقوه ای می باشندکه شخص را تحت تأثیر قرار میدهند.

منظر بواسطه نور با انسان سخن می گوید . نور تعریف کننده فضاهاست و شکلدهنده به رفتار انسان است.از طرفی وضوح نور در سرعت بخشیدن بر ادراک فضامؤثر است و از طرف دیگر بر ماندگاری تصویر ذهنی از فضا در ذهن بی تأثیرنیست .

در بسیاری از پروژه های منظر ، نور بعنوان کانسپت و شکل دهنده مسیر طراحیمی باشد. استفاده از آن بعنوان ابزاری با قابلیت زیاد به طرح معنا می بخشد، زیرا با زمان تغییر می کند و کیفیتهای متفاوتی به منظر می بخشد .

 

منابع

- اسپیرن، آن ویستون/ ” زبان منظر“/ انتشارات دانشگاه تهران، 1384

- رضوی، نیلوفر/ ادبیات مجسم نور/ پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی

- نوربرگ شولتز/ نوروز برازجانی، ويدا/ گزينه ای از معماری: معنا و مکان/ نشر جان جهان/ زمستان 82

- آندو، تادائو/ شيرازی، محمد رضا/ شعر فضا/ انتشارات گام نو/ 1383

- مايس، پي ير فون/ آيوازيان، سيمون/ نگاهی به مبانی معماری از فرم تا مکان/ انتشارات دانشگاه تهران/1383

- پورديهيمی،شهرام/ عوامل موثر در ادراک فرم و فضا/ مجله معماری و فرهنگ

Hayward, D. Geoffrey/ psychological factors in the use of light & lighting in buildings

Plummer, Henry/ poetics of light/ december1987

G. Hershberger, Robert/ predicting meaning of architecture/ Arizona state university

 

معصومه بهارلو، پريسا پاکزاد، مريم دبيری/ دانشجویان کارشناسی ارشد معماری منظر دانشگاه شهید بهشتی

  • Like 10
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

تحول خلاقانه در طراحي محورهاي شاخص شهري عصر صفويه

 

حسان رنجبر / دانشجوي دکتراي معماري و مدرس گروه شهرسازي دانشگاه تربيت مدرس

دكتر محمد رضا پورجعفر / دانشيار و مدير گروه شهرسازي دانشگاه تربيت مدرس

دکتر مجتبی انصاری / استاديار گروه معماري و رئيس دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس

ارائه شده در گردهمايي بين المللي مكتب اصفهان / اصفهان ، آذرماه1385

چكيده

تاريخ شهرسازي ايران حکايت از آن دارد که در عمده شهرهاي ايران محورهايي ارگانيک وجود داشته كه ارتباط بين فضاهاي مهم شهري را شكل داده اند . عمده اين محورهاي عملکردي نظير بازار ، با قرار گرفتن فضاهايي همچون مسجد , مدرسه , کاروانسرا ، فضاهاي عمومي شهري و ... در اطراف آن ، به عنوان شاخص ترين محور شهري مطرح بوده اند .

شهرسازي عصر صفويه الگويي جديد را در طراحي محورهاي شهري معرفي كرده كه بر خلاف ساختار ارگانيك محورهاي عملكردي ، همچون محور اصلي باغ هاي ايراني به صورت مستقيم طراحي شده است . هر چند اين محور در ابتدا يك محور تفرجي بوده ولي در دوره هاي بعد به عنوان يكي از شاخص ترين محورهاي شهري به صورت چهارباغ هاي شهري مطرح مي شوند .

مكانيابي هوشمندانه طراحان شهري عصر صفويه به گونه اي بوده كه از يك سو اين محور ها ، جهت توسعه آينده شهر در شهرهايي نظير اصفهان ، شيراز ، قزوين و ... را شكل داده و از سوي ديگر به صورت آگاهانه و منسجم با محور ارگانيك بازار و فضاهاي شهري حول آن و بافت کهن اصفهان تركيب مي شود . بارزترين اين تركيب را در ارتباط چهارباغ اصفهان و ميدان نقش جهان مي توان مشاهده كرد . نمونه بارز اين گونه محورهاي تفرجي كه همچون محورهاي مستقيم عصر صفويه جهت رشد و توسعه شهر شكل داده است ، محور شانزه ليزه پاريس است .

اين نوشتار با تكيه بر بستر شكل گيري محورهاي چهارباغ عصر صفويه به ويژه در اصفهان و همچنين بررسي نقش اين چهارباغ هاي شهري در توسعه شهري شيراز در دوره هاي مختلف ، در يك مقايسه تطبيقي با محور شانزه ليزه پاريس ابعاد خلاقانه طراحي شهري عصر صفويه در توسعه شهري را نمايان مي كند .

واژه هاي كليدي : محور ، اصفهان ، طراحي شهري ، چهارباغ

01.jpg

مقدمه

 

محور به عنوان يك عامل جهت دهنده ، سازمان دهنده و تقسيم كننده همواره در مباحثي نظير معماري ، مجسمه سازي و ..... كه به نوعي با ابزار بصري انسان در ارتباط هستند ، مطرح بوده است . آنچه از محور در بسياري از موارد تعبير مي شود خطي است كه حضور فيزيكي ندارد و به گونه اي يك عامل ذهني محسوب مي شود . اما هنگامي كه محور در شهر و فضاهاي شهري با مقياسي فراتر از معماري مطرح مي شود ،‌ چون فعاليت هاي شهري و زندگي اجتماعي در اين محور جريان مي يابد ، عملكردهاي جديدي براي اين محور تعريف مي شود . در واقع مي توان گفت اين محور جزئي از فضاهاي شهر مي شود .

01.jpg

فرهنگ لغت آكسفورد در تعريف محور آن را خطي مي داند كه جهت و حركت را نشان مي دهد . محور به عنوان يكي از عوامل اصلي جهت دهنده در معماري و شهرسازي مطرح است . لوكوربوزيه در مورد نقش محور در معماري مي نويسد: هنر معماري بر مبناي محور است . محور راهنمايي است به سوي يك هدف ؛ محور نياز قطعي به هدف دارد . هر چند محورها همواره خطوط مستقيم نيستند ولي عمده منابع و متون تاريخي غربي در تحليل نخستين ريشه هاي شکل گيري محور , به شبکه محوري باروک ارجاع مي دهند . اين شبکه به دنبال دستور پاپ سيکستوس پنجم در اتصال کليساهاي رم ايجاد شد .

پاپ سيکستوس پنجم در 1585 به مقام پاپي انتخاب شد . وي دستور داد هفت كليساي مشهور شهر رم را براي سهولت حركت زائران با خيابانهايي به هم متصل كنند . با اين حركت ايده شبكه محوري باروك مطرح مي شود . تاثير ايده سيکستوس به گونه اي است كه پس از وي اين ايده به عنوان يكي از مدل هاي نظم دهي به شهر مطرح مي شود .

به دنبال اين امر نگاه به متون تاريخي موجود در اين زمينه نشان مي دهد که محور واشنگتن در 1790 ميلادي , محور پاريس در 1853-1740 و محور دهلي نو در 1911 به عنوان نمونه هاي مطرح در طراحي محورهاي شاخص معرفي شده اند . اين در حالي است که اين شيوه در طراحي محورهاي شاخص و مستقيم شهري را در اصفهان عصر صفوي و به طور ويژه در فاصله 1628-1587 ميلادي در دوران شاه عباس صفوي مشاهده کرد . نکته بارز در مقايسه طراحي محور عصر صفوي با نقطه شروع طراحي محور مستقيم در غرب اين است که با وجود آنکه محورهاي رم و اصفهان در يک دوره زماني مشابه شکل مي گيرند , در اين زمان محور اصفهان يک محور تکامل يافته و تعريف شده است , در حاليکه محورهاي رم تنها نقش ايجاد دسترسي و ارتباط را بر عهده داشته و در واقع زمينه ها و بسترهاي اوليه شکل گيري محور در دوره هاي بعدي به وسيله ابليسک ها و عناصر و فضاهاي شاخص روبروي کليساها فراهم آمده است .

با توجه به هويت فضاي سبز شهري در محورهاي واشنگتن ، پاريس و دهلي شناخت زمينه هاي طراحي شهري عصر صفوي در ارتباط با محورهاي شاخص شهري از يک سو مي تواند اين دوره در تاريخ شهرسازي را به عنوان نقطه اوليه شکل گيري محورهاي شاخص و سبز شهري – که نقش گردشگري هم داشته اند – مطرح کرده و از سوي ديگر با توجه به سابقه طراحي ارگانيک شهري در بافت هاي کهن ايران ، اين الگوي جديد طراحي را به عنوان تحولي نو در طراحي شهري ايران معرفي کند .

 

اصفهان و محورهاي شاخص در شهرسازي ايران

02.jpg

 

تاريخ شهرسازي ايران حکايت از آن دارد که عمده شهرهاي ايران داراي بافتي ارگانيک بوده اند . هر چند محور به مفهوم خط مستقيم در شهرهاي ايران کمتر ديده مي شود ولي محورهايي که به صورت ارگانيک فضاهاي مهم شهري را به هم متصل مي کرده اند ، در عمده شهرهاي ايران وجود داشته است . البته بايد خاطرنشان ساخت که خيايان هاي مستقيم در شهرسازي ايران چه در دوره ساسانيان در بيشابور و چه در قرون بعد از آن يعني قرن پنجم در جرجان ( گرگان ) وجود داشته است .

محورهاي ارگانيک ذکر شده عمدتا فضاهاي عملکردي مثل بازار بوده اند که بسته به ميزان اهميت در بافت شهر و همچنين ارتباط فضايي با فضاهاي شهري اطراف به عنوان شاخص ترين محور در شهر مطرح مي شده اند . يکي از بارزترين اين محورها ، بازار اصفهان است که ميدان کهنه و ميدان نقش جهان را به عنوان مهمترين فضاهاي شهري عصر صفويه به هم متصل مي کرده است . عوامل مختلف اقليمي ، فرهنگي ، اجتماعي و .... سبب مي شود که محورهاي شاخص به صورت فضاي باز شهري و عمدتا با نقش پياده و گردشگري شهري شکل نگيرد . هر چند در محلات و بافت هاي کهن شهري ايران مي توان وجود يک محور اصلي را تشخيص داد ولي اين محور جز در مناسبات خاص هيچگاه اهميت و نقشي قابل قياس با بازارهاي ارگانيک شهري به عنوان فعالترين ، زنده ترين و شاخص ترين فضاهاي شهري را به دست نياورده اند و عمدتا به عنوان عوامل ايجاد دسترسي و ارتباط مطرح بوده اند .

در چنين بستري از شکل گيري محور در ده قرن تاريخ شهرسازي ايران بعد از اسلام فبل از عصز صفويه , شکل گيري محورهاي مستقيم شهري علاوه بر ايجاد فضاي باز شهري جهت نقش پياده تفرجي و گردشگري ، در يک دوره تحول تاريخي ارزش و اهميتي همچون بازار را بدست مي آورد . به نوعي مي توان گفت شهرسازي اصفهان عصر صفويه دو گونه محور شاخص شهري با ساختار کاملا متفاوت را به عنوان ارمغانهايي به شهرسازي دنيا هديه مي کند :

گونه اول محور ارگانيک و سرپوشيده بازار است که عنصر مسلط در تامين حياط اقتصادي شهر بوده و با ايجاد اتصال فضايي بين ميادين ، مساجد ، کاروانسراها و ... به عنوان يکي از قدرتمندترين فضاهاي عمومي مطرح مي شود . چنين ساختاري با مقياس طراحي بازار اصفهان را به ندرت در تاريخ شهرسازي ديگر سرزمين ها به عنوان يک محور ممتد شهري مي توان يافت .

گونه دوم محور مستقيم و سبز گردشگري در مقياسي است که علاوه بر ايفاي نقش در تامين فضاي سبز شهري ، با قرارگيري عناصر شاخص معماري در اطراف آن و همچنين پيوند به فضاهاي مهم شهري به عنوان ديگر فضاي عمومي شهري مطرح شده و نمونه بارز شکل گيري اين سنت جديد ، سالها پس از عصر شاه عباس در پاريس ، واشنگتن و دهلي نو با تفاوت هاي اندک ساختاري ترار مي شود .

نخستين ريشه هاي شکل گيري محور جديد را مي توان در محور باغ هاي ايراني و محور منحصر به فرد آنها جستجو کرد . اين محور که در اقامتگاههاي نخستين شاهان صفوي کاملا بارز است ، در دوره شاه عباس در مقياس شهري مطرح مي شود . محور اصلي در باغ ايراني شاخص ترين مسير باغ است . چگونگي ساماندهي عناصر باغ در ارتباط با اين محور سبب شاخص شدن آن در باغ شده است . در واقع مي توان گفت تجربه شاه عباس در محور تفرجي باغ ، وي را بر آن مي دارد تا اين محور را در مقياسي فراتر از اقامتگاه سلطنتي خود در قزوين – که در دوره شاه طهماسب در 1558 ميلادي کامل شده است – با نقطه انتهايي فراتري همچون هزار جريب برپا کند . با اين عمل شاه عباس يک فضاي معماري را با هوشمندي در تغيير مقياس به فضاي شهري تبديل مي کند . مطلب مهم در طراحي محورهاي مستقيم عصر صفويه ، شجاعت و جرات عمل طراحان شهري در اجراي يک طرح کاملا هندسي و منظم در يک بستر کاملا ارگانيک است . استفاده از خطوط مستقيم و اشکال ناب هندسي همچون مربع ، مستطيل و ... در چنين بستري نياز به يک هوشمندي در ترکيب فضاي جديد با فضاي قديم دارد . نکته اول در طراحي محور جديد اين است که هر چند اين محور به عنوان طرحي نو در اصفهان شاه عباس مطرح مي شود ، بافت قديم وارگانيک شهر که از ساليان قبل شکل گرفته ، نه تنها تحت تاثير اين عمل شهرسازي جديد قرار نمي گيرد بلکه شاه عباس در حين طراحي محور جديد به احياي بافت قديم و محور بازار همت مي گمارد .در واقع مي توان گفت مفاهيم مرمت شهري همچون بهسازي ، بازسازي و نوسازي در اصفهان اين دوره با حجم عمليات شهرسازي کاملا لمس مي شود.

نکته دوم چگونگي ترکيب فضايي محور جديد يعني چهارباغ (چارباغ) با محور ارگانيک بازار و بافت کهن اصفهان است . اتصال محور جديد به محور قديم در يک تسلسل فضايي از سخت فضاها (Hard Space ) و نرم فضاها ( Soft Space ) صورت مي گيرد . اتصال دو محور تحت پيوستگي ايجاد شده توسط عناصري همچون ميدان نفش جهان و به طور ويژه عمارت عاليقاپو ، باغ- کاخ چهلستون و باغ-عمارت هشت بهشت صورت مي گيرد به گونه اي که عمارت عاليقاپو و چهلستون نقش اساسي در اين ترکيب دارند . ميدان نقش جهان(ميدان شاه صفوي) در زمان ساخت خود يک سخت فضاي شهري بوده است . در پيوند فضايي به محور چهارباغ به عنوان يک نرم فضاي کامل شهري ، عمارت عاليقاپو و باغ-کاخ چهلستون به عنوان ترکيبي از سخت فضا و نرم فضا نقش حدواسط را بازي مي کنند . اين تسلسل فضايي که سنتي از معماري و شهرسازي ايراني است ، در محور قديم هم به صورت ترکيب فضاهاي باز ، نيمه باز و بسته در اتصال فضايي عناصري همچون مساجد ، کاروانسراها ، سراها ، خان ها و ... به محور بازار اصفهان ديده مي شود . به نوعي مي توان گفت اين جوهر تسلسل فضايي که در بناهاي معماري همچون مسجد جامع اصفهان به صورت بازي با نور و ترکيب فضاهاي باز و بسته انجام مي شود ، در مقياس شهري محور جديد اصفهان به علت ماهيت سبز بودن محور جديد و ماهيت کاملا فيزيکي و کالبدي محور قديم در پيوستگي فضايي سخت فضاها و نرم فضاها ايجاد شده و به نوعي يک انسجام شهري در ترکيب فضاي جديد با فضاي قديم ايجاد مي شود .

طراحي محور جديد چهارباغ به عنوان يک عنصر جديد شهري را مي توان با طراحي خيابان هاي مستقيم شهري در سال ها پس از شاه عباس در دوره قاجاريه وبه دنبال ورود عناصر شهرسازي مدرن به ايران مقايسه کرد . با وجود داشتن الگويي همچون چهارباغ در ترکيب با بافت کهن و عدم از ميان رفتن يکپارچگي فضايي بافت و حتي تلاش در جهت ايجاد انسجام بيشتر در شهر ، خيابان هاي مستقيم طراحي شده در اواخر دوره قاجاريه و به ويژه پهلوي اول در جهت شکست ساختار فضايي بافت کهن شهري و از هم گسستگي فضايي عناصر بافت حرکت مي کنند . پروژه طراحي چهارباغ به عنوان يک عنصر جديد در شهرسازي ايران عصر صفويه را مي توان يک نمونه بارز و کاملا هوشمندانه در نوسازي شهري دانست که در تاريخ شهرسازي ايران امتداد پيدا نمي کند .

 

چهارباغ و توسعه شهري در شيراز

به علت وجود يک نظام حکومتي يکپارچه در دوره شاه عباس الکوي طراحي چهارباغ اصفهان به عنوان يک محور جديد شهري در ديگر نقاط ايران نيز همچون يک تجربه جديد در شهرسازي مورد عمل واقع مي شود . شيراز که ساختار فضايي بافت کهن خود را در دوره آل بويه شکل داده و در دوره اتابکان رشد پيدا کرده است ، به عنوان يک نقطه توسعه شهري عصر صفويه انتخاب مي شود . در شيراز دومحور چهارباغ طراحي مي شود ، يکي در امتداد محور ارگانيک بازار قديم و در جهت دسترسي به دروازه اصفهان و ديگري در جهت باغشاه صفوي در ترکيب با محور قديم .

نکته قابل توجه در طراحي محور جديد باغشاه صفوي شيراز الگوي ارتباط فضايي محور جديد با محور بازار مرغ (دوره اتابکان) و بافت کهن ارگانيک است . اين الگو دقيقا الگويي است که در اصفهان مورد تجربه قرار گرفته است . ارتباط اين دو محور توسط ميدان شاه صفوي ، قصر صفوي و باغ حکومتي برقرار مي شود . ميدان شاه يک سخت فضاي شهري است . ترکيب باغ و قصر حکومتي يک فضاي ميانه و حدواسط و چهارباغ يک نرم فضاي شهري است . ميان شاه شيراز همان ميدان شاه اصفهان بوده ، قصر صفوي شيراز عاليقاپوي اصفهان است ، باغ حکومتي نيز چهلستون بوده و باغشاه صفوي در حکم هزار جريب اصفهان است . تصوير شماره 6 مقايسه الگوي طراحي در شيراز را نشان مي دهد . اين نشان از تسلط طراحان شهري عصر صفويه در اجراي يک الگوي شهرسازي دارد . انسجام ساختاري طرح توسعه شهري شيراز سبب مي شود که به دنبال حمله افغانها و از بين رفتن عمده تاسيسات شهري عصر صفويه ، در دوره زنديه ساخت و سازهاي کريمخاني بر اساس همين ساختار صورت گيرد و کزيمخان ابنيه حکومتي خود را غالبا روي محور منتهي به باغشاه و به جاي بناها و باغ هاي ويران شده صفوي احداث نمايد .

مکانيابي هوشمندانه باغشاه و چهارباغ صفوي در تعيين جهت توسعه شهري در شيراز زماني آشکار مي شود که در اواخر دوره قاجاريه و پهلوي اول ، گسترش شهر به خارج از حصارهاي شهر قديم منطبق بر محور چهارباغ صورت گيرد . اين کشش شهر به خارج از حصارهاي شهر قديم شکل گرفته در عصر صفوي ، توسط يک محور سبز در تحليل محور شانزه ليزه پاريس توسط متخصصان شهري به عنوان يک عنصر ناشناخته تا زمان خود معرفي مي شود .

 

سنت اصفهان در پاريس

محور شانزه ليزه پاريس در ادبيات مربوط به تاريخ شهرسازي به عنوان يک محور شاخص شهري همواره مطرح بوده است . بررسي چگونگي شکل گيري محور شانزه ليزه نشان مي دهد که اين محور ابتدا يک محور تفرجي بوده که به دنبال امتداد امتداد محور باغ هاي تويلري توسط آندره لونوتر ، معمار منظرساز فرانسوي صورت مي پذيرد . ادموند بيکن در کتاب معروف خود " طراحي شهرها " ، چگونگي شکل گيري و روند توسعه محور پاريس در دوره هاي مختلف از 1300 تا 1740 ميلادي را تحليل کرده و اين رانش شهر به طبيعت و شکل گيري محور جديد توسعه شهر را به عنوان عنصري ناشناخته تا آن زمان معرفي مي کند .

مقايسه روند شکل گيري اين محور با محور چهارباغ اصفهان نشان مي دهد که در زمان تکامل محور اصفهان به عنوان يک محور شهري يعني 1628 ميلادي (پايان حکومت شاه عباس) ، نخستين نطفه هاي شکل گيري محور شانزه ليزه به صورت مجموعه باغ هاي تويلري با باغچه هايي با فرمهاي بي هدف است . در حدود 100 سال پس از شاه عباس در 1740 ميلادي ، شانزه ليزه به نوعي شکل محوري خود را بازيافته و از طريق ايجاد يک ساختمان حدواسط در ارتباط با کاخ لوور به بافت شهري متصل مي شود . به نوعي مي توان گفت طرحي از پيش تعيين شده جهت شروع محور از بافت کهن شهري مطرح نبوده و پس از شکل گيري محور است که اتصال محور به بافت کهن مطرح مي شود .

در واقع مي توان گفت ايده طراحي محورهاي سبز شهري در جهت توسعه شهري ، به صورت آگاهانه و هوشمندانه در ترکيب با ساختار شهري موجود ، صد سال قبل از شکل گيري شانزه ليزه به صورت يک طراحي يکپارچه و منسجم شهري – نه همچون پاريس به صورت تدريجي و با گذشت زمان – در اصفهان عصر شاه عباس و در مقياسي فراتر از شانزه ليزه مطرح مي شود .

 

نتيجه

توسعه شهري در اصفهان عصر صفويه و به ويژه دوره شاه عباس ، اصولي در شهرسازي را مطرح کرده که مي توان از آنها به عنوان درس هاي شهرسازي ايران ياد کرده و اين دوره را به عنوان يک دوره اساسي و سرنوشت ساز در تاريخ خلاقيت طراحي شهري دانست . شجاعت عمل طراحان شهري اين عصر در طراحي محورهاي مستقيم شهري در بافتي کاملا ارگانيک و ايجاد محورهاي سبز گردشگري در مقياس شهري ، ابعاد يک فرايند خلاق و نوآورانه در طراحي شهري را پيش رو قرار مي دهد .

توجه به ساختار کهن شهري و ايجاد يک ترکيب فضايي هوشمندانه با بافت ارگانيک قديم در جهت رسيدن به يک انسجام شهري ، در طراحي محور چهارباغ اصفهان و شيراز و همچنين ايجاد يک الگوي جديد در طراحي شهري که آينده توسعه شهر را شکل داده است ، ميراثي است که در عصر صفويه شکل گرفته ولي در تاريخ شهرسازي ايران پس از صفويه امتداد پيدا نمي کند . اين الگو که ريشه در سنت معماري و شهرسازي ايراني داشته در اينجا به صورت پيوستگي فضايي سخت فضاها و نرم فضاهاي شهري منعکس مي شود . عدم رجوع به اين الگوي فضايي در قرون بعد از صفويه سبب مي شود که با وجود داشتن اسناد هدايتگر توسعه شهري اصفهان عصر صفويه در طراحي خيابانهاي مستقيم شهري ، بافت هاي کهن شهري در اثر عدم ترکيب مناسب فضايي خيابانهاي جديد با بافت ، از هم پاشيده شده و ميراث کهن طراحي شهري در ايران مورد خدشه واقع شود .

در واقع مي توان گفت طراحي محورهاي مستقيم شهري عصر صفوي يک جهش در فرايند شهرسازي ايراني است که عمده مفاهيم شهرسازي معاصر همچون طراحي يکپارچه شهري ، مرمت شهري و ... را با خود به همراه دارد . تلاش در جهت تحليل و شناخت ابعاد مختلف طراحي شهري و همچنين جستجوي ريشه هاي عدم تداوم اين سنت جديد در شهرسازي ايران در اين عصر ، مي تواند به غناي ميراث و فرهنگ طراحي شهري ايراني کمک کرده و به استفاده از اصول و مباني جهت بهبود کيفيت شهرسازي بومي معاصر بينجامد .

  • Like 10
لینک به دیدگاه

سازمان فضایی شهرهای اروپایی

گوران عرفانی / کارشناس ارشد معماری منظر

هدف اصلی در فرآیند انجام کار پژوهشی شناسایی سازمان فضایی شهر(سیستم شهر) بر اساس تفسیر صحیح عناصر منظرین (کالبدی) موجود بود که این مسئله خود تابعی از دو بعد مکان و زمان انجام کار است که در نهایت به دریافتی نسبی منتهی می گردد.

بر این اساس سوال اصلی که همواره در طول بازدید ها مطرح می شد این بود که سیستم یک شهر(سازمان فضایی) چگونه در منظر شهر و بلعکس متبلور می شود؟ آیا می توان اجزائی با هویت مستقل در سطح شهر یافت یا نه؟ از کنار هم قرارگیری این اجزاء و کل های کوچکتر به چه ساختاری می توان دست یافت؟ ارتباط ما بین اجزاء چگونه است؟ آیا ساختاری وجود دارد که اینها را به هم ربط دهد و یا شهر متشکل از کل های کوچکتر نیست؟

شهرهای ونیز، بارسلون، گرانادا، کردوبا، سویل، لیسبون، مادرید و تولودو از مابین شهر های مورد بازدید مورد تاکید بیشتری قرار گرفتند.

در جمع بندی کلی می توان عوامل موثر بر شکل گیری سازمان فضایی شهرهای مذکور را در پارامترهای ذیل دخیل دانست: بستر طبیعی، موقعیت جغرافیایی، روند تاریخی شکل گیری شهر،...

 

ونیز – Venice • عناصر سازمان دهنده شهر:

- کانال اصلی شهر – Ganal Grande- همراه با کانال های فرعی منشعب از آن ساختار شهر را تعریف می کنند.

- بستر جغرافیایی شکل گیری زون بندی محله ای(کل های کوچکتر) را برای شهر تعریف می کند.

- برجکها – Tower- در انتهای محور های دید معرف حوزه های خانوادگی در دوره های تاریخی مختلف بودند.

- کوچه های شهر عمود بر مسیر های آب تعریف می شوند ...

01.JPG

 

معابر شهری ونیز، عکاس: نگارنده

 

بارسلون – Barcelona • عناصر سازمان دهنده شهر:

- هسته تاریخی کنار دریا و بندرگاه، دارای بافت کاملا ارگانیک (دوره اول - قبل از 1900)

- بافت شطرنجی اطراف هسته تاریخی که بیشتر مساحت شهر را تشکیل می دهد (دوره مدرنیزاسیون - بعد از 1900)

- بافت های نیمه شطرنجی در شمال شهر متصل به کوه های شمال شهر (دوره سوم - معاصر)

- محور های ترافیکی همانند Avinguda Diagonal

- …

02.JPG

 

منظر شهر بارسلون در سطح بامها، عکاس: نگارنده

 

مادرید – Madrid • عناصر سازمان دهنده شهر:

- هسته خطی شهر، محور شمالی – جنوبی، خیابان Castellana که عناصر شاخص شهری دراطراف آن شکل گرفتند.

- دروازه های شهر، Toledo Gate، Europe Gate، ...( مادرید شهر دروازه ها)

- بافت شهری ترکیبی از بافت شطرنجی و ارگانیک

03.JPG

 

دروازه اورپا، عکاس: نگارنده

 

لیسبون – Lisbon

• عناصر سازمان دهنده شهر:

- هسته های تاریخی : هسته خطی تحت تاثیر دو تپه مجاور( خط القعر) در امتداد خیابان Avenida Liberdade و هسته Discoveries Zone در کنار ساحل Tejo و هسته مدرن Expo 98

- ساختار محله ای : متشکل از 56 محله، همانند محله های Alfama، Santa Cruz ، ...

- موقعیت جغرافیایی شهر : قرار گیری ما بین سه قاره اروپا، آفریقا و آمریکا در کنار اقیانوس اطلس

- عوامل طبیعی : رودخانه Tejo، هفت تپه داخل شهر، اقیانوس اطلس، شیب طبیعی در سطح شهر ...

04.JPG

 

پارک ادورد هفتم، عکاس: نگارنده

 

سویل - Seville

• عناصر سازمان دهنده شهر:

- عوامل طبیعی : دو شعبه رودخانه Rio Guadalquivirدر کنار پل های ارتباطی

- نظام محله بندی : محله هایی چون Santa Cruz، El Arenal ، La Macarena ، San Bernardo...

- هسته تاریخی شهر در کنار حوزه کاملا مدرن Expo 92 ( میان دو شعبه رود خانه شهر)

- موقعیت جغرافیای در کنار رودخانه متصل به اقیانوس، شهرک های اقماری شهر : مسیر های ارتباطی شهر

05.JPG

 

محلات تاریخی شهر، عکاس: نگارنده

 

کردوبا - Cordoba

• عناصر سازمان دهنده شهر:

- دارای ساختار شهر اسلامی، مسجد جمعه در مرکز شهر، بازار (قیصریه) در اطراف مسجد، ترکیب مسجد با بافت اطراف

- بافت ارگانیک هسته تاریخی در کنار بافت شطرنجی اطراف آن

- عوامل طبیعی : رودخانه شهر Rio Guadalquivir در کنار محور مصنوع سبز اطراف هسته تاریخی

- حضور رنگ های گرم ، قرمز، کرم قهوه ای ... رنگ های اندلسی

06.JPG

 

پاسیوهای اندلسی، عکاس: نگارنده

گرانادا - Granada

• عناصر سازمان دهنده شهر:

- دارای ساختار شهر اسلامی، بافت شطرنجی اطراف هسته تاریخی ...، تسلط مجموعه حکومتی الحمراء بر شهر

- نظام محله ای : محله البایزین Albayzin ، San Anton، Realejo ، ...

- عوامل طبیعی: رودخانه Rio Genil ، دو تپه شمالی شهر، شیب موجود در سطح شهر ...

07.JPG

 

منظر شهر از کاخ الحمرا، عکاس: نگارنده

 

تولودو - Toledo • عناصر سازمان دهنده شهر:

- بافت ارگانیک داخل دیوارهای شهر در کنار بافت شطرنجی بیرون آن،

- عوامل طبیعی : رودخانه شهر Rio Tajo، تپه تاریخی شهر

- تسلط فضایی کتدرال شهر Cathedral، دیوار شهر و دروازه های ارتباطی و قلعه شهر ...

08.JPG

 

معابر شهری، عکاس: نگارنده

  • Like 10
لینک به دیدگاه
  • 8 ماه بعد...

به نام خدا

منظر شهري خوزستان

مهسا طيبي فر / فارغ التحصیل رشته معماری منظر دانشگاه تهران

 

 

 

گزارش حاضر نتيجه سفر پژوهشي سه روزه (5 تا 9 دي ماه 86) به استان خوزستان و بازديد از شهرهاي دزفول ، شوشتر و شوش است و بخش عمده اي از اطلاعات ، محصول برداشت ميداني گروه منظر شهري مي باشد.

ماحصل تلاش اين گروه ، در قالب گزارش هاي مستقل فردي است که در ادامه ارائه خواهد شد.

در شهرهاي مورد مطالعه ، عمدتا دو نوع بافت قديم و جديد به چشم مي خورد که توجه اصلي ما در اين گزارش به بافت قديم آنها مي باشد.

01.jpg

بافت شهري دزفول

 

بافت قديم دزفول را بافت ارگانيکي تشکيل مي دهد که در حاشيه رودخانه شکل گرفته است. جهت گيري هاي متفاوتي در احجام خالص آن به چشم مي خورد که اين ويژگي باعث مي شود حجم ها از يکنواختي خارج شده و سايه روشن هاي متنوعي بر روي بدنه بناها به وجود آيد. بناها معمولا يک يا دو طبقه هستند و بناهاي بلند مرتبه در اين بافت ديده نمي شود که باعث حفظ مقياس انساني فضاها مي شود.

02.jpg

منظر شهري شوش از نظرگاه قلعه تاريخي شوش

03.jpg

منظر شهري دزفول از يکي از نظر گاه هاي داخلي بافت

 

پوشش گياهي اين مناطق بيشتر شامل درختان کنار، نخل و کهور مي شود که با اقليم گرم و مرطوب منطقه سازگاري کامل دارند و معمولا به صورت تک درخت در فضاهاي جمعي داخل بافت و يا همجوار بناهاي مسکوني خود نمايي مي کند. اين همنشيني تک درخت کنار با بنا تصويري است که به عنوان منظر بافت مسکوني خوزستان در ذهن بيننده جاي مي گيرد.

جنس مصالح بنا ها اغلب آجر و خشت و گل مي باشد. رنگ يکدست خاک در جداره ها و آبي آسمان در انتهاي آن به همراه رنگ سبز درختان ، رنگ هاي خالص و غالب موجود در اين شهرها هستند که حس مطلوب و متفاوتي را نسبت به بافت هاي مدرن در بيننده پديد مي آورند.

04.jpg

همنشيني بنا با درخت کنار و ترکيب رنگهاي خاص جداره و آسمان

 

ويژگي ديگري که بافت ارگانيک را از انواع ديگر آن متمايز مي کند ، معابر کم عرض آن است که محور مستقيم ندارند و دائما در حال تغيير جهت هستند. اين تغيير محورها باعث به وجود آمدن توالي در ديد مي شود و ديدهاي غير منتظره را پديد مي آورد و تنوع مطلوبي در محور هاي ديد ايجاد مي شود.

عامل ديگري که در به وجود آمدن ديد هاي متولي موثر است ، وجود ساباط هايي است که گهگاه در طول اين محورها به ديده مي آيند و موجب به وجود آمدن سايه روشن هايي در طول مسير مي شوند و در عين حال به عنوان نقاط عطف شاخصي در داخل بافت عمل مي کنند.

05.jpg

ديد هاي متوالي

 

محورهاي ديد در کوچه ها عموما از يک سو به يک بنا منتهي مي شود و از سوي ديگر منظر رودخانه در ديدرس قرار مي گيرد که به دليل تناسبات خاص کوچه ها اين تصوير قاب شده و تصوير مطلوبي به وجود مي آيد.

علاوه بر اين محورهاي ديد ، در برخي نقاط هم گشودگي هايي در اين محورها وجود دارد که به عنوان نظرگاه عمل مي کنند. اين نقاط عطف، علاوه بر اينکه نقش فضاي جمعي را به عهده دارند ، ديدهاي خاصي را از درون به بيرون بافت به دست مي دهند. در عين حال از محور حاشيه رودخانه ديد کلي از بيرون به درون را شاهد هستيم که به دليل توپوگرافي خاص زمين اين ديد ، تصوير نسبتا جامعي از بافت مي باشد.

06.jpg

ديد به رود خانه از انتهای گذر ها

 

نشانه هاي شهري در شهرهاي خوزستان عمدتا شامل نشانه هاي مذهبي (مناره ها و گنبد ها) مي باشد. گنبد مساجد و امامزاده ها که عمدتا از نوع ارچين مي باشد، در اين شهرها به عنوان نشانه هاي بسيار قوي شهري عمل مي کنند. از نمونه هاي بارز اين نوع نشانه ها مي توان به امامزاده رودبند دزفول ، امامزاده عبدا... شوشتر و مقبره دانيال نبي در شوش اشاره کرد.

ويژگي هاي ذکر شده اکثرا در هر سه شهر مشترک بوده و ومي توان آن ها را به عنوان خصوصيات منظر شهري خوزستان در بافت قديم در نظر گرفت.

07.jpg

  • Like 11
لینک به دیدگاه

به نام خدا

نحوه همجواری بافتهای تاریخی و مدرن و مداخله در بافت های قدیمی در شهرهای اروپایی

مهدی فاطمی / دانشجوی کارشناسی ارشد معماری منظر دانشگاه تربیت مدرس

 

مقدمه :

بافتهای تاریخی یکی از ارکان ارزشمند و هویت بخش در شهر ها می باشند. عناصر، بناها و نحوه شکل گیری و شبکه های عبور و مرور در هر بافت تاریخی نشان از نحوه زندگی اجتماعی ساکنین آن شهر دارد.

عدم توجه به یک بافت تاریخی با توجه به گذر زمان و عمر زیاد ابنیه ارزشمند آن می تواند به نابودی فرهنگ و هویت یک جامعه بینجامد. با توجه به گسترش روز افزون صنعت توریسم در جهان و اقتصاد مبتنی بر توریسم به احیاء و زنده سازی بافتهای تاریخی در کشورهای اروپایی اهمیت شایانی داده شد. بهسازی و باز زنده سازی این گونه بافت ها در پویایی و ماندگاری آنها و همچنین در آمدزایی از طریق جذب توریست تاثیر بسزایی دارد.

کشورهای اروپایی به خصوص کشورهایی چون ایتالیا، فرانسه و اسپانیا در جهت باز زنده سازی بافت های تاریخی خود گام های بسیار با ارزشی برداشته اند.

همجواری بافت های تاریخی و بافت جدید شهر ها و نحوه اتصال این دو به یکدیگر و همچنین نحوه مداخله در یک بافت تاریخی همواره یکی از حساس ترین تصمیمات به شمار می رود.

نحوه همجواری بافت ها با توجه به سیاست های کلانی که برای آتیه یک شهر در نظر گرفته می شود تعیین می گردد و بسته به تاریخ و پیشینه هر شهر متفاوت است.به عنوان مثال در شهرهایی مانند بارسلون و والنسیا سیاست کلی بر توسعه مدرن شهر بوده و بافت تاریخی توسط یک کمربند خیابانی از بقیه بافت که به صورت شطرنجی و مدرن است جدا شده و بافت تاریخی به عنوان یک هسته حفظ شده است، اما در شهری مانند گرانادا و یا کوردوبا بافت تاریخی در حلقه محاصره یک خیابان نبوده و به خوبی با بافت جدید که از فرم قدیمی تبعیت کرده تلفیق شده است.

01.jpg

روشهای مداخله در بافتهای تاریخی :

به نظر می رسد مداخله در بافتهای تاریخی در شهرهای اروپایی در سه مقیاس کل نگر (شهری)، میانه نگر (بافت) و جزء نگر (ابنیه) صورت پذیرفته است.

- در سطوح مداخله کل نگر سعی بر تعریف محدوده تاریخی بوده و هدف ایجاد ساختاری معقول برای ارتباط بین بافت تاریخی و بافت مدرن بوده است. در بسیاری از این بافتها جهت ارتباط بر محور تاریخی تاکید شده و امتداد محور به عنوان رابط بین دو بافت قدیم و جدید مطرح می شود. با ایجاد فعالیت های جذاب، جمعیت به داخل بافت کشیده شده و بدین صورت بافت تاریخی حیاتی دوباره یافته است. بسیاری از این محورها علاوه بر نقش عملکردی دارای نقشی منظرین نیز هستند، بدین معنی که این محورها با در نظر گرفتن عنصر شاخص شهری در ابتدا و انتها و دید و منظر آنها طراحی و احیاء شده اند. وجود پرسپکتیوهای بسیار شدید در این محورها و وسعت فضا در جهت ایجاد تعاملات اجتماعی بین مردم بسیار قابل تامل است.

02.JPG

- در مقیاسهای میانه نگر که مداخلات در محدوده بافت انجام می شود با اعمال سیاستهای بالا دست در ساخت و سازها منظر و نمای بافت ثابت نگه داشته می شود. در این سیاستها ضوابطی برای ارتفاع، رنگ و مصالح ساختمانها در نظر گرفته می شود تا روحیه تاریخی بافت حفظ شود. در بعضی موارد نیز با جسارتی خاص ابنیه تاریخی دارای ارزش به عنوان یک مونومان شهری در میادین و یا فضاهای شهری قرار می گیرند و به عنوان یک عنصر نشانه در شهر مطرح می گردند. 03.JPG04.JPG

 

 

 

 

 

 

- در مقیاسهای جزء نگر، مداخله در بافت به اندازه یک بنا انجام می شود. در این نوع مداخله بسته به سیاست های اتخاذ شده در ایجاد آن بنا یا فرم و مصالح از بافت تبعیت می کند و یا یک بنای مدرن با کاربری متفاوت برای باز زنده سازی بافت در آن ایجاد می شود.

05.JPG06.JPG

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نتیجه گیری :

به طور کلی قبل از هرگونه ساخت و ساز در یک بافت تاریخی باید به دنبال یک استراتژی برای یک مداخله هدفمند در آن بافت بود.در یک بافت علاوه بر حفظ کالبد باید به دنبال حفظ روح آن نیز بود. بدین صورت بافت با پویایی به وجود آمده بعد از مداخله به صورت کاملا مستقل به حیات خود ادامه خواهد داد.

  • Like 16
لینک به دیدگاه

ضوابط نوسازی در بافتهای تاریخی

انسیه قوام پور / کارشناس ارشد معماری منظر دانشگاه تهران

 

 

مقدمه:

بافت تاريخی شهرها بخشی از هويت و سرمايه ملی هر کشور محسوب می شوند که امروزه به دليل از دست دادن کارکرد و نقش خود در شهر دچار فرسودگی کالبدی ، عملکردی و اجتماعی شده اند.

بافت تاريخی فرسوده بافتی است با کالبدی فرسوده اما ارزشمند که غير از ارزشهای کالبدی متضمن ارزشهای ذهنی نيز هست و همين امرنوع مداخله در اين بافتها را به امری دشوار تبديل نموده است؟

به محض روبرو شدن با چنين مساله ای و با توجه به موضوع پژوهش اين سوالات به ذهن ميرسد که :

1- حفظ عناصر کالبدی بافت تاريخی تا چه حد مهم است؟

2- ميزان هماهنگی ابنيه نوساز و تاريخی بايد چه حد باشد؟

3- ضوابط ساخت و ساز در اين بافتها چيست؟

در بازديد های صورت گرفته سعي بر آن بود تا راه حلهای بافتهای تاريخی شهرها مشاهده شد جمع آوری شده و سپس مورد تجزيه و تحليل قرار بگيرند.نتایج مشاهدات را بدین گونه می توان بیان کرد:

در شهرهايي مانند کوردوبا ، گرانادا، سويلا، ورونا، راونا ، تولدو، نوسازيهای صورت گرفته در بافت به ميزان بالايي با بافت همجوار خود هماهنگ است . به عنوان مثال در کوردوبا با نگاهی از بالا به بافت می توان به راحتی تمایز میان بافت تاریخی و مدرن را حس کرد . نوسازیهای درون بافت با حفظ کامل اصول معماری تاریخی انجام شده در بیشتر ساختمانها تغییرات داخلی صورت گرفته و نما به همان وضعیت قبلی حفظ شده است. بين نمای مرمت شده ساختمان قديمی و نمای ساختمان نوساز اختلاف بسيار کمی وجود دارد.

01.jpg

تفاوت محسوس میان بافت تاریخی و مدرن کوردوبا، نشان از اعمال ضوابط در ساخت و ساز درون بافت تاریخی دارد.

02.jpg03.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تفاوت محسوس ساخت و ساز در بافت تاریخی و مدرن کوردوبا

 

در شهرهايي مانند مارسي ، ليسبون ،مادريد ميزان هماهنگی ساختمانهای نوساز با ابنیه مجاور نسبت به دسته بالا کم است .به عنوان مثال در بارسلون در نوسازی اسکله قديمی بارسلون پایبندی به اصول و ضوابط معماری بخش تاريخی نمودی نداشته و يا در مادريد ساختمانهای مدرن بدون هيچ هماهنگی درکنار ساختمانهای قديمی قرار گرفته اند.در مارسی نيز در بخشهاي نوساز مرکز تاريخی شهر پروژه های تعريف شده درون بافت با معماری متفاوتی از معماری تاريخی ساخته شده اند.. به طور کلی طیف وسیعتری ازدیدگاههای نوسازی شهرداری را می توان در آنها مشاهده کرد.لازم به ذکر است که شهرهای نام برده شده در این گروه به مراتب از گروه اول با اهمیت ترهستد. در تمامی این نمونه ها شهرها در توسعه آتی نقش پر اهمیت تری را به عهده می گیرند .

04.jpg06.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دانه های نوساز درون بافت تاریخی بارسلون

06.jpg07.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازسازی اسکله تاریخی بارسلون و تضاد آن با بافت تاریخی اطراف

 

08.jpg09.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

طیف نوسازیهای شهری در مارسی ( مرمت تا نوسازی متضاد)

 

با مقايسه نمونه ها و طبقه بندی آنها اين نتيجه حاصل شد که اصل مهم و مورد تاکيد در نوسازی بافتهای تاريخی حفظ ساختار بافت است و هماهنگی در همجواريها بسته به وسعت و اهميت شهرها و چشم انداز توسعه شهردرطيف حداقلی تا حداکثری در تغيير و نوسان خواهد بود . هرچه اهمیت شهرها بیشتر می شود پایبندی صرف و دیدگاه مرمتی محض به بافت کمرنگتر شده و آثار ساخت و سازهای مدرن در بافت بیشتر دیده می شود . به بیان واضحتر مداخلات در بافتهای تاریخی به سمت ایجاد مجموعه هایی با مقیاسهای شهری و یا حتی فراشهری با سبک و شیوه معماری روز حرکت می کند تا پاسخگوی نقش جدید شهر باشد.

  • Like 10
لینک به دیدگاه

پلاستیک شهر چیست؟

سرگروه: زهرا رستگاری-فارغ التحصیل معماری منظر دانشگاه تهران- ورودی 83

اعضای گروه: محمد عسکرزاده- محمد منصوری- مریم لسان

 

مقدمه:

شهر محصول سالهای سال تغییرات و تحولاتی است که در یک بستر طبیعی رخ داده است و موجودی با هویت را شکل داده است.. جسمیت و چگونگی این محصول را می توان در قالب مفهوم پلاستیک شهر بیان نمود. زنگی اجتماعی مردم شهر به همراه سیاست های خرد و کلان که مدیران شهری با توجه به نقش شهر برای آن ها طرح ریزی می کنندبه علاوه جبر طبیعت( عوارض طبیعی بستر شهر) موجب شکل یافتن این موجود انعطاف پذیر خواهد بود. بررسی پلاستیک شهر های اروپایی در سفر اخیر موضوع این گزارش خواهد بود.

 

آیتم ها ی شکل دهنده پلاستیک شهر:

1. شبح شهر(سیلوئت شهر)

2. حجم شهر

3. خط آسمان ( در دو مقیاس شهر و معابر )

4. موقعیت مکانی بافت قدیم و جدید

5. معماری بومی شهر

6. نور شهر

7. رنگ شهر

8. مصالح

9. دانه بندی ها

10. بستر طبیعی

11. معابر

12. پنجره ها

در بررسی های بیشتر در این موضوع به این نتیجه رسیدیم که گاه حتی رنگ ماشین ها و یا پوشاک مردمی که در شهر زندگی می کنند و تصور ما را از شهر می سازند در این موضوع اهمیت می یابد.

 

بررسی مصادیق

 

1-khate_aseman-frankfort.jpg

 

 

خط آسمان فرانکفورت ( تصویر 1)

 

2-_amesterdam.jpg

 

 

ریزدانگی بافت قدیم آمستردام (تصویر 2 )

 

3-_amesterdam.jpg

 

 

فرم تکرار شونده پیشانی ساختمان در آمستردام که یک فرم بومی است (تصویر3)

 

4-_masaleh-frankfort.jpg

 

 

مصالح بازتابنده نور به برج های بلند شفافیت می بخشد. مصالح ساختمان در فرانکفورت ( تصویر 4)

 

5-rang_warsaw.jpg

 

گاه می توان از تصاویر ی که هنرمندان یک شهر از آن به تصویر می کشند دریافت رنگی و بومی آنان را تحت عنوان آنالیز رنگی شهر برداشت نمود. رنگ ورشو( تصویر 5 )

 

 

نتیجه گیری:

 

پلاستیک شهرها هویتی است مستقل و متفاوت از دیگری. یک خمیره انعطاف پذیر در حال تغییر و دگرگونی که دارای بافت و رنگ منحصر به خود است . می توان پلاستیک هر شهر را با گذشته آن نیز مقایسه نمود ... به نظر می رسد در گذشته پلاستیک شهرها ی اروپایی به دلیل پایبندی به معماری های بومی از تفاوت های بیشتری برخوردار بوده است و در دو دهه اخیر با پیشروی به سوی یک معماری جهانی از شدت این تفاوت ها کاسته شده است تا آنجا که شهرها آینده ای شبیه به هم خواهند داشت.

  • Like 8
لینک به دیدگاه

قرائت منظر(بررسی تطبیقی ساماندهی منظر شهری در بلوک های شرق و غرب اروپا)

 

گوران عرفانی/ فارغ معماری دانشگاه تهران/ ورودی 83

 

 

پیشگفتار

نحوه انجام کار پژوهشی بر اساس تمرکز بر روی بازدید هدفمند و در راستای فرضیه انجام کار پژوهشی صورت گرفته است. در همین راستا فرضیه و اهداف اولیه در جهت کار پژوهشی تعریف گردید. ارائه پروپوزال پیشنهادی جهت انجام کار پژوهشی بر اساس دانسته های اولیه تعریف گردید، بدیهی است در طول انجام کار پروپوزال پیشنهادی دستخوش تغییرات لازم گردید.

در این نوشتار سعی بر این شده است که نظام انجام کار پژوهشی در راستای موضوع به صورتی مدون ارائه گردد به نحوی که بتواند برای خواننده، مطالب قابلیت بهربرداری علمی را به صورتی کاملا ساده و روشن به همراه داشته باشد.

 

مقدمه

تعامل انسان با محیط در طول تاریخ مراتب پاسخگویی به نیاز ها و انتظارات اوست که محصول آن ، شکل فضایی و کالبدی است که به محیط خود می بخشد. این شکل فضایی به مقتضای مکان و زمان هویت ویژه ای به خود گرفته است که همان منظر آن می باشد. انسان بدوی برای آن که تصور خود از محیط زیستش را بهبود ببخشد آن را با منظره ای تطبیق می داد و تاثیر وی بر محیط اندک بود و تمام عناصر معرف منظر شهر محدود به خانه ها و ساختمان های مذهبی می شد. بنا به تغییر شیوه زندگی و نوع مناسبات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بشر معاصر تصویری برای شهر حادث شد که متاثر از پیچیدگی آن مناسبات بود. این امر به دنبال خود نیاز به کنترل شکل شهرها برای قرائت خوانای منظر آن ها را ملزوم داشته است.

در همین راستا و بر اساس دانسته های ابتدایی یک فرضیه ابتدایی مطرح گردید. در ظاهر این فرضیه کاملا بدیهی می نمود اما با شروع کار، بتدریج زوایای پنهان دیگری که در پس زمینه این فرضیه ساده بر ما روشن گردید. لزوما فرضیه نباید مطالب پیچده ای را بیان کند بلکه اندیشدن به مسائل به ظاهر ساده و رفتن به عمق مطلب می تواند ما را در شناخت ابعاد پنهان موضوع یاری نماید.

 

فرضیه

تفاوت منظر شهری بلوک های شرق و غرب اروپا متاثر از تفاوت سیاست های (نگاه)منظرین مدیران و کاربران شهر می باشد.

هدف

شناخت اهداف و سیاست های ساماندهی سیما و منظر شهری در بلوک های شرق و غرب اروپا بر اساس قرائت صحیح منظر آن ها و دستیابی به اصول و معیارهای منظرین آن.

 

 

فرآیند طیف بندی شهر ها

فرآیند پیشنهادی در جهت قرائت منظر شهرهای مورد بازدید به دو صورت از جز به کل و بالعکس توسط اعضای گروه انجام گرفت. بسته به شهر و اماکن مورد بازدید در کنار دانسته های ذهنی ما فرآیند قرائت منظر دستخوش تغییر می گردید. دانسته های نسبی ما از سیاست ها و اهداف کلان شهر های مورد بازدید غالبا منجر به شکل گیری قرائت از بالا به پایین به عبارتی کل به جزء می گردید اما در مورد سایر شهر ها قرائت به گونه ای دیگر اتفاق می افتاد... در واقع از جزء به کل. البته این امر در اکثر شهرها به صورت ترکیبی و همزمان اتفاق می افتاد همواره ما در تلاش بودیم یافته های ادراکی و حسی از مکان را در کنار دانسته های خود قرار بدهیم و بلعکس. در واقع قرائت توامان از کل به جزء و بلعکس امری بود که همواره در جریان بود، البته میزان این نوع قرائت بسته به شهر و دانسته های ما دستخوش تغییر می گردید.

پس از بازدید میدانی از شهرهای بلوک غرب شامل ونیز، مونیخ، لوگزامبورگ، استراسبورگ، فرانکفورت، برلین ... و تحلیل یافته های بدست آمده در راستای فرضیه های مطرح شده، توانستیم به یک طیف بندی از بین شهرهای مذکور دست یابیم.

در این طیف، ونیز از جنس شهرهایی با حداکثر میزان حفظ وزن تاریخی و فرانکفورت شهری از جنس آینده با حداکثر استفاده از مصالح و المانهای مدرن در منظر شهری و شهرهای استراسبورگ و مونیخ در مابین این دو شهر قرار گرفته اند.

با همین رویه سایر شهرهای بلوک شرق نیز در یک دسته بندی از حیث میزان حضور مظاهر مدرنیته در ساختارشهری طبقه بندی گردیدند. میزان مداخله حداکثری در کنار تمایل به بازسازی شهری امری بود که در سیمای شهری ورشو کاملا هویدا بود در واقع می توان منظر شهری امروز ورشو را محصول روند تاریخی این شهر در گذشته بویژه تخریب های ناشی از جنگ جهانی دوم و حضور اندیشه های کمونیست پس از جنگ دانست. اتفاقی که هرگز به این شدت در سیمای شهری سایر شهرهای کمونیست همچون پراگ و بوداپست قابل قرائت نیست. شاید به جرات بتوان گفت پراگ و بوداپست (بویژه در مرکز شهر) بیش از آنکه دارای چهره یک شهر کمونیستی باشند دارای سیمای مشابه سایر شهرهای بلوک غرب می باشند. به نظر می رسد اندیشه کمونیست توان تسلط بر گذشته پر فروغ و غنی این شهر ها را نداشته است در حالی که میزان تخریب بالای شهر ورشو امکان حضور مظاهر اندیشه کمونیستی در سیمای این شهر بوجود آورده است.

 

001.jpg

- سیمای شهری بوداپست بر فراز ناحیه بودا

 

 

002.jpg

- سیمای شهری پراگ در لبه رودخانه ولتاوا

 

 

003.jpg

- سیمای شهری محدوده حکومتی برلین در کناره رودخانه آسپره

 

 

004.jpg

- سیمای شهری هسته مرکزی فرانکفورت در کنار برج های تجاری و مالی

 

 

تفاوت میزان حضور گرو های مختلف اجتماعی در جلوگر نمودن سیمای شهری امری است که از قرائت سیمای شهر های بلوک شرق نسبت به غرب قابل دسته بندی است. در اندیشه های کمونیست نسبت به اندیشه های غربی مفاهیمی چون فرد، خانواده، ملت، دولت، نهادهای میانی ... دارای تعاریف متفاوتی هستند که میزان حضور آنها در سیمای شهری از شدت و ضعف کاملا متفاوتی بر خوردار است البته نباید پارمترهای زمینه ای چون روند تاریخی شکل گیری شهرها و اقلیم ...را نادیده گرفت. به طورکلی می توان گفت که تفسیر متفاوت از مفاهیم در نزد اندیشه ها به تفاوت منظر و سیمای محیط های شهری منجر شده است بنحوی که می توان با قرائت صحیح سیمای شهرها به اندیشه های پنهان در پس زمینه این شهر ها پی برد.

  • Like 11
لینک به دیدگاه

آستانه و حریم فعالیت های انسانی در منظر شهری

(قسمت دوم)

مرتضی رهبر، رضا رامیار ، محمد مهدی سعیدی / دانشجویان کارشناسی ارشد معماری منظر، دانشگاه شهید بهشتی

 

نقش انسان و حریم های انسانی در طراحی مناظر شهری

توجه به حقوق عابر پیاده و انسان در یک محیط شهری باید در اولویت قرار بگیرد. متاسفانه امروزه ما شاهد آن هستیم که توجه به حرکت ماشین در بافت های شهریمان بیش از پیش اهمیت پیدا کرده و و توجه به عابرین پیاده در وهله بعد قرار می گیرد. بافت های شهری ما در ایران را می توان در یک دید کلان به 2 قسمت تقسیم نمود: بافت های طراحی شده پیش از حضور ماشین در آنها و بافت های طراحی شده بعد از حضور ماشین. هرچند که در نوع دوم، مشکلات حضور ماشین و سرعت افزایش آن ها به وضوح قابل مشاهده است اما امروزه مشکلات حاد شهری ما بیشتر در آن بافت های قدیمی شهر رخ می دهد، محیطی که طراحی آن به قبل از حضور ماشین در آن محیط بر می گردد. بافت هائی که فقط جهت حضور انسان در آنها طراحی شده است و ظرفیت برد آن فقط در حد حضور انسان می باشد، اما متاسفانه امروز شاهد حضور انبوه ماشین در این بافت ها می باشیم. اولین قدم درجهت ارتقا کیفیت مناظر شهری در این بافت ها، تلاش جهت حضور هر چه بیشتر انسان و نه ماشین در این محیط ها می باشد. (تصاویر شماره 3 و4)

 

03.jpg

 

تصویر شماره 3: خیابان توسلی ( انتهای خیابان سپهسالار)

 

 

04.jpg

 

تصویر شماره 4: پیاده رو خیبابان سعدی تهران

 

 

از مهم ترین اصول در طراحی مناظر شهری ایجاد حس امنیت و آسایش روان برای شهروند می باشد. لذا بر ما لازم است که امروزه در طراحی مناظر شهری خود اول انسان و نیاز های او را مد نظر قرار دهیم. توجه به شهروند و احساس تعلق آنها به محیط شهری و توجه به این نکته که آنان در واقع حافظان این فضای شهری اند، از اهمیت بالائی برخوردار است. آنچه که امروزه در بافت های شهریمان ضرورت دارد، ایجاد یک تعادل بین حریم خیابان و حریم انسان می باشد. مبحث حریم انسان و حریم خیابان را می توان در یک نگاه دقیق تر به حرایم زیر تقسیم نمود: حریم گروه های اجتماعی، حریم زیست محیطی، حریم کاربری ها، حریم تاریخی و ... حریم تاریخی در بعضی از موارد به حدی حائظ اهمیت می باشد که در مبانی طراحی منظر شهری در اولویت توجه قرار می گیرد. در زیر به اختصار به بررسی این حریم ها می پردازیم.

 

حریم گروه های اجتماعی در منظر شهری

یک محیط شهری باید فضائی پویا باشد و کانونی برای تجمع و تعملات اجتماعی بین همه گروه های اجتماعی شود. همانطور که پیش از این اشاره شد اصل در طراحی مناظر شهری توجه به نیاز های انسانی است. حال این سوال مطرح است که چگونه می توان به نیاز همه انسان ها پاسخ گفت؟ بدون شک گروه های اجتماعی مختلف نیاز های متفاوتی را از یک محیط انتظار دارند و در واقع هدف ما طراحی یک محیطی پاسخده می باشد. در این راستا بایستی در اولین قدم گروه های اجتماعی مختلف و نیاز های آنها را شناسائی کنیم. برای مثال توجه به حضور معلولین در بافت های شهری از مهمترین نکات در طراحی مناظر شهری می باشد. هرچند که مصوبه شورایعالی شهرسازی و معماری ایران مورخ 8/3/1368 صراحتا به رعایت ضوابط و مقرارات شهرسازی و معماری برای عبور و مرور معلولین در محیط شهری اشاره دارد، اما متاسفانه امروزه شاهد کمترین توجه به این موضوع هستیم. توجه به گروه های سنی، جنسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی مختلف از ضروریات ابتدائی در طراحی مناظر شهری می باشد. نوع نگاه ما در طراحی کلیه عناصر منظر شهری (مبلمان، فضای سبز، فضای حرکت، پارکینگ و ...) باید در راستای بر آورده کردن نیاز این گروه ها باشد.

 

05.jpg

 

تصویر شماره 5: پیاده رو خیابان ملت (بهارستان)

 

 

06.jpg

 

تصویر شماره 6: پیاده رو خیبابان ولیعصر تهران (محدوده پارک ملت)

 

 

در تصاویر شماره 5 و6 می توان رویکرد های متفاوت نسبت به منظر یک پیاده رو را مشاهده کرد. در تصویر شماره 5 کمترین توجه ای به حقوق انسانی در پیاده رو شده است و این در حالی است که در عکس شماره 6 سعی بر برآورده کردن نیاز های انسانی در محیط پیاده رو شده است.

 

حریم زیست محیطی در منظر خیابان شهری

در یک منظر شهری، به عنوان یک محیط زیست انسانی باید حداقل هائی رعایت شود. در این محیط زیستی میزان سر و صدا و آلودگی ها باید به گو نه ای باشد که باعث مزاحمت برای شهروندان نشود. میزان نور موجود در خیابان ها و نور حاصل از خودرو ها نباید باعث خیرگی عابرین و عدم رضایت آنها شود. آلودگی ها علاوه بر بیماری، انسان را دچار خستگی می کند و احساس گریز از فضا را در انسان افزایش می دهد. از این رو در ترافیک شهری، باید این مسائا در نظر گرفته شود. منظر شهری باید با درنظر گرفتن حریم های زیستی شهروند، محیطی را ارائه دهد که مردم بتوانند در آن بشینند و در آن به گفتگو بپردازند و تفریح کنند. در این راستا توجه به فضای سبز و استفاده از نقاط عطف در طراحی منظر و حضور آب به عنوان عامل آرامش بخش از اهمیت خاصی بر خوردار است. ( تصاویر 7،8،9،10 )

 

07.jpg

 

تصویر شماره 7: پیاده رو خیبابان ولیعصر تهران

 

 

08.jpg

 

تصویر شماره 8: میدانی در پارک لاله ( محل تلاقی بافت شهری با پارک)

 

 

09.jpg

 

تصویر شماره 9: میدانی در پارک لاله تهران

 

 

10.jpg

تصویر شماره 10: پیاده روئی در باغ نیاوران

 

حریم کاربری ها در طراحی یک منظر شهری

توجه به فعالیت و کاربری های موجود در یک فضای شهری از اهمیت خاصی بر خوردار است. بدون شک نگرش به طراحی منظر شهری در یک محیط مسکونی با یک محیط اداری یا تجاری متفاوت است. این تفاوت نشات گرفته از اختلاف در نیاز های انسان در این محیط ها است. برای مثال در طراحی منظر شهری بافت مسکونی، حریم خیابان، حریم پیاده رو، نوع کاشت گیاهان و ... همه باید به گو نه ای باشند که نهایت آسایش و احساس امنیت را برای ساکنین آن به ارمغان آورد. بیشتر مشکلات اساسی بافت های شهری ما در جائی رخ می دهد که تداخل بی نظم کاربری ها را داریم و با توجه به اینکه هر کاربری برای خود حریم خاص خود را نیاز دارد، آشفتگی های محیطی خاصی در این نقاط رخ می دهد.

 

11.jpg

 

تصویر شماره 11: : پیاده رو خیابان ملت (بهارستان)

 

 

12.jpg

 

تصویر شماره 12: پیاده روخیابان جمهوری (حدفاصل بهارستان-استقلال)

 

 

همانطور که در این تصویر شماره 11 مشاهده می کنید مغازه لاستیک فروشی با قراردادن لاستیک ها در خیابان یک حریمی را برای کاربری خود تعریف کرده است. این حریم که در واقع یک حرکت عرضی از داخل مغازه به سمت خارج آن می باشد با حرکت طولی پیاده در پیاده رو تداخل دارد. این جا است که الگوهای رفتاری دارای تناقض می شود. ادوارد هال در کتاب بعد پنهان خود در باره تاثیر محیط بر نظام همجواری ها proxemic به طور مفصل بحث می کند. می توان عینیت کامل سخنان ایشان را در این تصویر به وضوح مشاهده کرد. وقتی انسان پیاده از جلوی این مغازه لاستیک فروشی عبور می کند به طور ناخودآگاه خود را در حریم این مغازه می داند و سعی در عبور سریع از آن مکان دارد که این غلط است زیرا پیاده رو جزو لاینفک حقوق انسان در محیط شهری می باشد.

تداخل غلط نظام های کاربری، منجر به ایجاد آشفتگی بصری توام با تصویر ذهنی نامطلوب از محیط می گردد. همانظور که در تصویر شماره 12 مشاهده می کنید تخصیص قسمتی از فضای پیاده رو به پارکینگ موتور منجر به ایجاد یک آشفتگی در نظام حرکتی شده است. از اینگونه تداخل ها و عدم رعایت حریم کاربری ها در منظر شهری امروز مان به وفور می توان دید. در طراحی مناظر شهری، نگاهی تک بعدی به فضای سبز و یا سایر عوامل شهری نگاهی غلط و بی جوابی خواهد بود. در واقع برای ارتقای کیفیت یک منظر شهری باید کلیه عوامل موثر در آن را مورد بررسی قرار داد.

 

حریم تاریخی در یک منظر شهری

در بسیاری از کشور ها، منجمله ایران خیابان های مرکز شهر از قدمت تاریخی قابل ملاحظه ای برخوردارند. وجود درختان قدیمی، دیوار های منظم هندسی با مصالح آجری و تزیینات و یا حتی گذر نهر آب به این مکان ها حس و حال و هویت خاص خود را می دهد. با احترام به این مسائل و استفاده از این پتانسیل ها در یک محیط شهری، می توانیم این محیط را به یک مکان و مقصد شهری تبدیل کنیم.

 

13.jpg

 

تصویر شماره 13 : میدان امیرچخماخ یزد

 

 

14.jpg

 

تصویر شماره 14: خیابان سپهسالار

 

 

در تصویر شماره 13 میدان امیر چخماخ یزد را مشاهده می کنید. در این میدان سعی شده است با حفظ حریم تاریخی این اثر، و همچنین ارتقا کیفیت منظر آن از طریق آبنما و نورپردازی، تصویری پایدار در ذهن همه مردم از این بافت شهری ایجاد کنند. در تصویر شماره 14 ساختمانی تاریخی با نمائی زیبا را در خیابان سپهسالار تهران مشاهده می کنید. متاسفانه نه تنها حریم تاریخی این اثر رعایت نشده بلکه با قرار دادن محل کیوسک نگهبانی و سطل های زباله در لبه این بنا باعث کاهش سطح کیفی منظر در این نقطه از شهر شده اند.

 

جمع بندی و نتیجه

همانطور که بیان شد، محیط های شهری باید مراکزی برای تجمع انسان ها و ایجاد تعاملات اجتماعی باشند. بدون شک سطح کیفی منظر شهری در گرایش شهروندان به این بافت ها از اهمیت بسیار بالائی برخوردار است. لذا باید در طراحی بافت های شهری مان به ارتقا سطح کیفی منظر آن توجه کنیم. ارتقا سطح کیفی مناظر شهری فراتر از نگاهی تک بعدی به عناصر منظر شهری می باشد. به عبارت دیکر در طراحی منظر شهری کلیه عوامل فیزیکی و انسانی باید یکجا مورد توجه قرار گیرند. چه بسیارند بافت های شهری طراحی شده ای که فقط عوامل فیزیکی همچون پوشش گیاهی، مبلمان شهری، بدنه ها و... مورد توجه واقع شده اند و به علت عدم توجه به نیاز های انسانی و حریم فعالیت های انسانی، طرح هائی شکست خورده به حساب می آیند. امروزه دوران سعی و خطا را باید در طراحی های شهری خود کنار بگذاریم و با نگاهی دقیق به تجربیات موجود و با توجه به حقوق انسانی در محیط های شهری، طرحی جامع و مانع را برای مناظر شهری مان ارائه نمائیم.

 

منابع و مآخذ

1) جان لنگ، علیرضا عینی فر (مترجم)، آفرینش نظریه معماری: نقش علوم رفتاری در طراحی محیط، انتشارات دانشگاه تهران، 1386

2) ادوارد هال، بعد پنهان، انتشارات دانشگاه تهران، 1385

3) علی مدنی پور، فرهاد مرتضایی (مترجم)، طراحی فضای شهری: نگرشی بر فرآیندی اجتماعی – مکانی، شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری، 1387

4) کوین لینچ، منوچهر مزینی (مترجم)، سیمای شهر، انتشارات دانشگاه تهران، 1385

5) مقررات شهرسازی و معماری و طرح های توسعه و عمران مصوب شورای عالی شهرسازی و معماری ایران

6) مجله آبادی 38، مقاله آقای دکتر پاکزاد، ص 115

7) مجله آبادی 39، مقاله آقای دونالد اپلیارد، ص 73

8) مجله معماری و فرهنگ 2 و 3

  • Like 9
لینک به دیدگاه

آستانه و حریم فعالیت های انسانی در منظر شهری

(قسمت اول)

مرتضی رهبر، رضا رامیار ، محمد مهدی سعیدی / دانشجویان کارشناسی ارشد معماری منظر، دانشگاه شهید بهشتی

 

چکیده

درساخت کالبد شهر به همان اندازه که عناصر فیزیکی دخیل هستند، رفتارهای انسانی نیز دخالت دارند؛ این حقیقت که انسان برای هر فعالیت نیاز به یک بستر رفتاری دارد و این بستر با آستانه و حریم آن تعریف می شود، حقیقتی است که اغلب درطراحی نادیده گرفته می شود. درترسیم حریم هر فعالیتی می توان از رویکرد بوم شناختی و نظام اجتماعی به عنوان الگویی کارآمد که با ماهیت پیچیده روابط محیط و فعالیتهای انسانی همخوانی دارد استفاده کرد. توانایی تشخیص این آستانه وحریم درارزیابی محیط از سوی کاربران، اهمیت فوق العاده ای دارد. اگر بتوانیم به تصویری کلی از نیازها وتمایلات و شیوه های رفتاری فرد دست یابیم در آن صورت تشخیص حریم هر فعالیت برای ما روشن می شود.

این مقاله حاصل پژوهشی در باب آستانه وحریم رفتاری وکاربرد آن در طراحی منظر شهری است که نتایج آن به صورت پیوندی بین مطالعات تئوریک و مطالعات میدانی در بافت های شهری ارائه شده است؛ در مطالعات میدانی حتی الامکان سعی شده است تا نمونه هائی متفاوت از مناظر شهری ارائه گردد.

کلید واژه: طراحی منظر، بستر رفتاری، آستانه، حریم

مقدمه

محیط و منظر شهری، محیطی عینی و ذهنی برای شهروندان می باشد. ما این محیط را در کاوش های احساسی و شناختی خود درک و دریافت می کنیم. این ادراک که هم به طور خودآگاه و هم ناخودآگاه صورت می گیرد، بر احوال و احساسات ما تاثیر می گذارد. در هنگام گذر از یک فضای شهری، عوامل محیطی مختلفی، ما را مجذوب و ذهن ما را به خود مشغول می کنند. هر چند احساسات و شرایط درونی ما، در نوع نگاه مان به محیط، تاثیر زیادی دارد، اما تاثیر محیط و فضای اطراف نیز در ایجاد واکنشهای ما (تشدید و یا کاهش احساسات لحظه ای) تاثیر قابل ملاحظه ای دارند.

منظر یک محیط شهری، مجموعه ای از محرک های محیطی می باشد. این محرک ها اطلاعاتی را برای ما می فرستند که ادراک فضا را در ذهنمان مقدور می سازند. طبق این اطلاعات و ادراکات است که ما نسبت به آن فضا، محیط و حتی نسبت به آن زمان قضاوت های خود را انجام می دهیم. احساسات ما در این محیط شکل می گیرند و رضایت و عدم رضایت ما را به وجود می آورند. این محرک ها توسط حواس ما دریافت شده و فرآیند ادراک به صورت ذهنی پردازش می شود. این اطلاعات نه تنها شامل فرم، عملکرد و معنای محیط می باشند بلکه شامل فاصله ها، مرز های کنش متقابل و در حقیقت آستانه و حریم های یک فضا نیز می باشند. تمامی این محرک ها منشاء احساساتی هستند، که در گذر، یا در استفاده از یک فضای شهری در ما به وجود می آید. این احساسات می توانند در نهایت منجر به احساس رضایت و یا عدم رضایت از یک محیط گردند و یا در کل هدف از حضور انسان در یک محیط شهری را تغییر دهند. این تغییر هدف ممکن است مثبت و یا منفی باشد. آنها می توانند ما را جلب و یا دفع کنند و یا حتی ما را ترغیب به عملی مناسب و یا نامناسب کنند.

حضور مکرر در یک محیط شهری، در پیش زمینه ذهن ما، رفتارهای محیطی ما را شکل می دهد و این همان رفتار هائی هستند که به صورت ناخودآگاه توسط ما در سایر بافت های شهری اطراف آن محیط بروز می کند. عدم توجه به حرمت و حقوق شخصی انسان ها در یک محیط شهری، نه تنها ما را نسبت به آن فضا بیزار می کند بلکه دیدگاه رفتاری ما را در مواجه با سایر محیط های شهری اطراف آن مکان را نیز شکل می دهد. در واقع باید اذعان نمود که مشکل اصلی شهرهای امروزی ما در ایران، عدم وجود یک ساختار منظم و عدم رعایت آستانه و حریم انسانی در بافت های شهری می باشد. هر چند که امروزه درمعدود نقاطی از شهرهایمان می توانیم بافت های شهری مناسبی را پیدا کنیم، اما همانطور که در بالا اشاره شد رفتار انسان در این محیط ها همچنان تحت تاثیر تصویر ذهنی آنها از کلیت بافت آن شهر می باشد. لذا اولین قدم در طراحی مناظر شهری، تولید طرحی جامع و مانع برای ارتقا کیفیت منظر شهری در بعدی کلان و فرا منطقه ای می باشد.

آقای دکتر پاکزاد در مقاله عناصر کیفی یک منظر شهری به زیبائی به مقوله ادراک در بافت های شهری اشاره می کنند و بیان می کنند که ادراک در یک فضای شهری به 3 عامل وابسته است. اول به آمادگی و ظرفیت ادراک انسان های استفاده کننده از آن فضا. دوم به محیط موجود و یا شرایط فضائی که انسان در آن قرار دارد. و سوم منظر شهری، که به عنوان فرستده اطلاعات عمل می کند. که این اطلاعات حاصل از منظر شهری را می توان به نوبه خود به دو دسته عناصر فیزیکی/کالبدی و انسانی تقسیم نمود. عناصر فیزیکی/کالبدی، عناصری مصنوع، ساخته ی گروهای استفاده کننده و یا ارگان ذی ربط می باشد که از بدنه، کف، پوشش گیاهی، مبلمان شهری و ... تشکیل شده اند. این عوامل همان محرک های محیطی اند که ما آنها را در یک فضا درک و دریافت می کنیم. منظور از عوامل انسانی، افراد و فعالیت های این افراد در فضا است. این افراد با رفتارهای خود جزء لاینفکی از فضای شهری می باشند. نظریه آستانه و حریم فعالیت های انسانی که توسط ادوارد هال در دهه 1950 ارائه گردید به این مبحث رفتار های انسانی اشاره دارد و شدیدا بر توجه به رفتار انسان در طراحی یک فضا بلاخص یک فضای شهری تاکید دارد.

آنچه که از مباحث بالا می توان نتیجه گرفت این است که در طراحی منظر شهری نباید صرفا به مسائل فیزیکی و کالبدی آن توجه نمود، بلکه باید رفتارهای انسانی و حریم های آن را نیز مورد توجه قرار داد. بدون شک طراحی فضای سبز و سایر عناصر شهری بر رفتارهای انسانی تاثیر گذار می باشند. هدف ما در این مقاله ارائه راهکار جهت توجه هر چه بیشتر به طراحی منظر شهری (منطبق بر رفتار انسانی) می باشد. در این راستا ابتدا به مبحث محیط و منظر شهری می پردازیم و سپس بحث کامل انسان، حریم و نیاز های انسانی در محیط شهری را مطرح می نمائیم.

محیط

محیط و منظر شهری چیست؟ به اعتقاد جان لنگ، نویسنده کتاب آفرینش نظریه معماری، محیط عبارت است از فضای موجود اطراف انسان. محیط شامل محیط بالقوه و محیط موثر می باشد. محیط بالقوه همان محیطی است که طراحان خلق می کنند و محیط موثر محیطی است که مورد استفاده شهروندان قرار می گیرد. در واقع یک محیط موثر به روایتی در حال شدن است و محیط بالقوه محیطی در اندیشه است. در محیط موثر است که ادراک و در نهایت احساس بدست می آید. در منابع مختلف تقسیم بندی های متفاوتی را برای محیط و منظر شهری در نظر گرفته اند. از این تقسیمات آنچه توجه ما را به خود جلب کرده است، تقسیمانی می باشد که کورت کافکا برای نحوه نگرش به یک محیط قائل شده است. اومحیط را به 4 قسمت زیر تقسیم کرده است.

محیط کالبدی : نگرش به یک محیط از دیدگاه عوامل جغرافیایی و عناصر محیطی آن

محیط اجتماعی: نگرش به یک محیط از دیدگاه نهادها، افراد و گروه های استفاده کننده از آن محیط

محیط روانشناختی: نگرش به یک محیط از دیدگاه تصاویر ذهنی حاصل از آن محیط

محیط رفتاری: نگرش به یک محیط از دیدگاه مجموعه عوامل محیطی که فرد نسبت به آن واکنش نشان می دهد

 

آنچنان که می بینیم کورت کافکا بین جهان حقیقی یا عینی اطراف انسان با جهان پدیدار شناختی تفاوت قائل شده است. محیطی که خود آگاه یا ناخود آگاه بر الگوی های رفتاری و واکنش های روحی مردم تاثیر می گذارد. با توجه به این مفاهیم باید بدانیم که محیط ما در چه نظام اجتماعی و فرهنگی شکل گرفته است. مطمئنا در نظام های اجتماعی مختلف تعاریف مشخصی از فاصله ، حریمها و احترامات انسانی وجود دارد. در هنجارهای فرهنگی است که روابط ما الگوی مشخص خود را می گیرند.

توجه به نظام های اجتماعی و فرهنگی موجود در بافت های شهری امروز ایران از اهمیت بالائی برخوردار است. مشکلاتی که امروزه در زیر ساختهای شهری ، اقتصادی و اجتماعی شهرهایمان وجود دارد نشات گرفته از عدم توجه به این نظام ها می باشد. بی توجه به مسایل محیطی و تاثیر آن بررفتارهای انسان و نا رضایتی مردم از محیط زندگی ، باعث بوجود آمدن مشکلات بسیار شدید اجتماعی شده است که رهایی از آنها برنامه ریزی دقیق و بلند مدتی را می طلبد.

توجه به ماشین و اقتصاد و اشتغال زایی ، بدون توجه به معضلات شهری از آلودگی و ناهنجاریهای محیطی گرفته تا بهم خوردن نظم و آسایش باعث بروز مشکلات فراوانی شده است که لازم است توجه طراحان را به این مسائل معطوف نمود و مشکلات موجود را روش تر و صریحتربیان کرد.

حال این سوال مطرح می شود در نظر گرفتن این نظام ها در محیط شهری چه هدفی را دنبال می کنند، در واقع هدف یک محیط و منظر شهری از رعایت این نظام ها چه می باشد؟ بهترین جواب برای این سوال را می توان در نگاه دونالد اپیلارد نسبت به محیط های شهری دید. دونالد اپیلارد اهداف محیط شهری را در هفت بخش ارایه داده است:

1- دسترسی به امکانات 2 –حیات بخشی 3 – هویت 4 - حیات عمومی و اجتماعی 5 - اصالت فضا 6 - عدالت اجتماعی 7- خود اتکایی

آنچه که از مطالب فوق برای ما از اهمیت بالایی برخوردار است نتیجه این اهداف است که عبارت است از حیات بخشی و ایجاد پویائی با در نظر گرفتن کلیه عوامل فرهنگی-اجتماعی در یک محیط و یا منظره شهری. در چنین فضائی که حیات درآن جریان دارد باید به افراد گوناگون با شرایط اجتماعی ، سنی و جنسی متفاوت توجه کرد تا بتوانند در آسایش و سلامت روانی و بدور از اختلالات ناشی از تداخل فعالیت ها و تداخل حریم ها به فعالیت بپردازند. در چنین محیطی است که منظر شهری در فعالیت های خود، با ایجاد احترام متقابل بین افراد، حیاتی پویا را به جریان می اندازد. آنچنان که اپیلارد می گوید " شهر باید مکانی باشد که ساکنان آن بطور فردی و اجتماعی احساس کنند که در آن نقش دارند. محیطی که درآن احساس فشار نکرده و خود را درخانه اشان حس کنند."

یکی از نکات مهمی که اپیلارد در اهداف طراحی منظر شهری بیان می کند، مبحث هویت در فضای شهری می باشد. مشکلی که متاسفانه کشور ایران همچنان با آن درگیر می باشد. هویت و پیشینه تاریخی قدرتمند بافت های تاریخی شهر های ما بر هیچ کس پوشیده نیست. متاسفانه ما شاهد آن هستیم که امروزه نوع نگاه ما به طراحی منظر شهری در این بافت ها هیچ تفاوتی با شهرک های نو ساخته ندارد و هر روز شاهد نابودی میراث با ارزش کشور خود هستیم. امروزه بر همه ما، طراحان مناظر شهری لازم است تا با بینشی قوی و مطالعاتی قدرتمند زمینه احیا قدرت فرهنگی و هنری اصیل ایران عزیز را فراهم نمائیم.

01.jpg02.jpg

تصویر شماره 1: خیابان سپهسالار تهران تصویر شماره 2: بافت اطراف میدان بهارستان تهران

همانطور که در تصاویر شماره 1 و2 مشاهده می کنید منطقه دارای پتانسیل بالای تاریخی و فرهنگی می باشد. طراح می تواند از این پتانسیل بسیار با ارزش در جهت ارتقا سطح کیفی منظر شهری خود استفاده نماید. در تصویر شماره 2 مشاهده می کنید که نه تنها از این پتانسیل استفاده نشده بلکه با ساخت سینما با متریال آلکوباند که اصلا درخور این فضا نمی باشد باعث تخریب هویت منطقه نیز شده است. متاسفانه از اینگونه موارد در هسته های تاریخی شهرهایمان به وفور دیده می شود. وجود چنین مشکلاتی در بافت های شهری مان نشات گرفته از 2 عامل می باشد. اول عدم وجود قوانین جامع و مانع در زمینه طراحی در بافت های تاریخی شهر ها و دوم عدم توانائی ارگان های مجری ذی ربط جهت اجرای قوانین. هرچند که در سال 1369 در شورای عالی شهرسازی و معماری ایران ضوابط و مقرارات نماهای شهری به تصویب اعضا رسید، اما متاسفانه به علت عدم توانائی ارگان های ذی ربط همچنان شاهد بی توجهی به نما های شهری هستیم.

  • Like 10
لینک به دیدگاه
  • 5 ماه بعد...

جايگاه ايستگاه هاي مترو در منظر شهري

 

امروزه بشر براي كاهش ‌اتلاف زمان ‌و حركت سريع‌تر، از آسمان ‌و درياها گذشته ‌و زيرزمين را نيز در اختيار خود ‌درآورده‌است؛ چراكه همواره در تلاش است تا شبكه‌هاي ارتباطي سريع‌تري را براي نيل به مقاصدش بيابد....

تونلهاي زيرزميني ‌و زيرآبي مانند تونل عظيمي كه لندن ‌و نيويورك را در 54 دقيقه به هم متصل‌ مي‌كند (1) ازجمله اين ‌‌تلاشهاي ‌بشر است. در محيط شهري اين تونلهاي زيرزميني كه مترو ناميده مي‌شوند ، به عنوان يك ‌شبكه ارتباطي آسان ‌و پرسرعت‌ كه فارغ از ترافيك ‌حركتي روي زمين ، شهروندان را با اتلاف وقت ‌كمتري جابجا مي‌كنند مورد توجه روزافزون قراردارند. اما جدا از ساحت زيرزميني مترو ، ايستگاهها يا مدخل هاي ورودي اين شبكه ارتباطي به عنوان نماد ‌آن روي سطح شهر ، اهميت زيادي دارد. طراحي ايستگاههاي مترو تحت تاثير پيشرفت‌هايي است كه در زمينه ساخت ‌و تجهيز قطارهاي زيرزميني مي‌شود . هرچند از حركت ‌اولين قطارهاي شهري درغرب نزديك ‌به يك قرن مي‌گذرد، اما ايده اوليه طراحي متروها‌ و فضاهاي زيرزميني كنوني را مي‌توان در طرحهاي آنتونيو سانت‌اليا (2) معمار فوتوريستي دهه دوم قرن ‌بيستم ايتاليايي يافت . در طرحهاي وي در نمايشگاه طراحي معماري‌ فوتوريستي، شهر با آسمانخراشهاي بلندمرتبه بر روي شبكه‌اي از راههاي زيرزميني براي ‌تردد خودروها، اتوبوسها و مترو تصوير شده‌بود؛ اين طرحهاي جسورانه هرچند در آن‌سالها مورد توجه قرارنگرفت اما آنچه در ذهن‌ وي بود امروزه كاملا تبلور يافته ‌است.

اما در ايران مترو ازسابقه طولاني برخوردار نيست؛ هرچند طرح احداث قطار شهري در سال 1984 تائيدشد وليكن درگيري ايران در جنگ‌تحميلي مانع از شكل‌گيري نهايي طرح و به ‌نوعي ‌كندي اجراي آن را سبب شد. درسال 1999متروي تهران به ‌شكلي جامع و با راه‌اندازي خطوط اصلي شروع ‌به كاركرد و اكنون خطوط ديگر مترو به‌تدريج در حال شكل‌گيري هستند. تفاوت اصلي ميان متروهاي ايران (تهران،ساخت‌مترو شهرهاي اصفهان‌و مشهد هنوز به‌اتمام‌نرسيده‌است.) ‌و متروهاي كشورهاي ديگر از همين مساله ناشي مي‌شود ، زيرا اين كشورها با سابقه طولاني‌تري كه در اين زمينه دارند با سليقه ‌و خواست شهروندان، تاثيرات ايستگاههاي مترو در منظر شهري و چگونگي خوانايي آن در بافت شهري آشنا هستند . تهران امروز كه به علت سياستهاي چندگانه مديران شهري در طي تقريبا نيم قرن كاملا آشفته شده است ، شاهد يك مهمان خوانده عظيم الجثه است كه در نقاط مختلف شهر سر بيرون آورده . در ايستگاهاي مترو تهران ، كيفيت قرباني كميت مي شود ؛ شتاب براي به پايان رساندن ساخت ، هرچند با توجه به اهميت موضوع ، منطقي جلوه مي كند لكن مسايل فني ، سبب گم شدن حلقه زيبايي شناسي در اين ميان مي شود . ايستگاههاي مترو تهران چنان باعظمت ساخته مي شوند كه تمامي منظر اطراف را در خود مي بلعد . نگاهي به ايستگاههاي شهر تهران اين موضوع را روشن مي سازد ؛ ايستگاه هفت تير در ميان زمين و آسمان و در لبه خيابان قرار دارد ، ايستگاه دروازه دولت با اقتدار تمام نيمي از سطح پياده روي عريض حاشيه خيابان را بلعيده است ، ايستگاه سرسبز مانند يك ساختمان چند طبقه ساخته شده و تمام واحدهاي تجاري و مسكوني كناري را پنهان كرده است . اين نوع ساخت ايستگاه مترو ، بدون كوچكترين توجه به همسايگي ها و منظر شهري ساخته مي شود . طبق كدام قانون شهري و شرعي ، در كنار يك خانه يك طبقه ايستگاه عمومي مترو به ارتفاع يك ساختمان دو طبقه ساخته مي شود . طبق كدام ضابطه بر سر چهار راه پر ترافيك ، يك ساختمان تاسيساتي بلند ساخته مي شود . طبق كدام اصول شهري ، يك ميدان به عنوان يك هسته اجتماعي در مقياس محله به بهانه ساخت يك ايستگاه مسدود مي شود در حالي كه همواره شهرسازان معتقدند ايجاد بن بست و يا تغييرات كالبدي در محلات كنوني(مشابه همان تجربه اي كه در نواب اتفاق افتاد ولي در مقياس كوچكتر ) سبب برهم خوردن نظام اجتماعي و افزايش بزهكاري است .

 

 

براي جانمايي ايستگاههاي مترو در تهران نبايد تنها مسائل فني ساخت مترو را در نظر گرفت. مترو يك پديده شهري در خدمت شهروندان است . ايستگاه مترو نيز يك ساختمان نيست ، دريچه اي است كه سيل جمعيت از آن به سطح شهر منتقل مي شوند ، اين دريچه هر چند بايد داراي ارزش بصري ، معماري و قابليت خوانايي در بافت شهري باشد اما آنقدر نيست كه مانند يك ساختمان با سازه سنگين ، مصالح سنگين مانند يك توده عظيم ساخته شود و همه اطراف را تحت تاثير خود قرار دهد . اين اندازه بزرگ هر چند تاثير بسيار كمي در سهولت دسترسي به مترو را فراهم مي آورد اما هر قالب ديگري براي ايستگاههاي مترو با ابعاد و اندازه هاي منطقي تر نيز به مرور در بافت شهري و ميان شهروندان به عنوان يك نشانه خاص درك و قابل استفاده مي شد . دريچه مترو در تهران امروز تداعي كننده نوعي سبك معماري است كه در شهر تهران وجود دارد و آن سبك مصالح است كه فرم و محتوا در زير مصالح گم مي شوند حال آنكه اين دريچه ميتواند يك سازه سبك زيبا ، يك ساختمان كلاسيك ، يك ساختار عظيم پوشيده از سنگ و يا حتي يك گودال باشد . اين بسته به نظر سازندگان است كه كدام را انتخاب كنند . اما به نظر مي رسد ايستگاههاي مترو تهران گودالي است كه با يك پوشش مصنوعي ، بدون هويت كه با عظمت خود نام مترو را فرياد مي زند در پياده روهاي شهري كوبيده ميشود . اين فرياد مي تواند يك نجوا يا يك قصيده كوتاه آهنگين باشد . اين قصيده اگر گوشنواز باشد در صداي ترافيك و هياهوي خودروها شنيده ميشود و مسافران را به سوي خود مي خواند و ديگر نيازي به نابودي پياده روها ، تجاوز به حريم واحدهاي مسكوني و تجاري ، خرد كردن لبه خيابانها نباشد . ايستگاه مترو تنها يك دريچه ورودي و خروجي است .

درمقام مقايسه ميان ‌متروي ‌تهران و نمونه‌هاي خارجي ضعف ‌در طراحي كاملا مشهود است. عدم توجه ‌به كيفيت سطوح، نورپردازي طبيعي ‌و مصنوع ، عملكردگرائي صرف ، عدم‌توجه به مبادي زيبايي شناختي ‌و برخورد سطحي‌و ناقص با مقوله طراحي ايستگاه از دلايل اين نقص است. براي رسيدن‌به سطح ‌مطلوب درطراحي‌ ايستگاهها بايد در انتخاب ‌معماران دقت ‌فراوان داشت؛ نمي‌توان به بهانه ‌سپردن طراحي به ‌افراد داراي تجربه در اين زمينه ، بر نام معماران خط كشيد. اگر اين پروژه‌ها به مهندسان عمران ‌واگذار شود نتيجه بهتر از وضع‌ موجود ، ساختاري عظيم الجثه با تزئينات نازيبا ، نخواهد بود . بهتر است شهرسازان و معماران منظر براي تعيين جانمايي ايستگاهها به مشورت گرفته شوند . مهندسين عمران و متخصصين مترو بر مسائل ساختاري نظارت كنند و پروژه به بهترين معماران داده ‌شود و در طراحي ايستگاه از پهنه‌ورودي ‌و بستر شهر و سطح زمين ‌تا طراحي سكوها به آنها آزادي ‌عمل داد تا طرحهايي نو ‌، معمارانه ‌و كارآمد به ‌وجود آيد.

 

 

منابع:

1. نگرشي بر جايگاه طراحي داخلي در متروها/ شهاب ميرزائيان /مجله تزئينات ساختمان/ ديماه 1384

2. مباني و مفاهيم در معماري معاصر غرب / وحيد قباديان / دفتر پژوهشهاي فرهنگي 1382

3. سايت اينترنتي متروي تهران

4. سايت اينترنتي discovery

5. نقش‌نو شماره ۱۲

 

 

شهاب ميرزائيان - آرونا

  • Like 9
لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...

مفهوم منظر شهری

 

مقدمه :

ادموند بیکن بر این اعتقاد است که ساختن شهر یکی از بزرگترین دستاوردهای بشری است که شکل آن همواره شاخص شناخت بی رحم درجه تمدن بشر بوده و خواهد بود. او مجموعه تصمیمات مردم ساکن آن شهر را تعیین کننده شکل آن می داند و به نظر او در شرایط خاص، حاصل تاثیر این تصمیمات در یکدیگر قدرتی است چنان روشن و شکیل که به زاده شدن شهری اصیل می انجامد.

بیکن در بخشی از کتاب «طراحی شهرها» به عنوان «شهر حاصل عملی ارادی» بر این تصور که شهرها یک جور حادثه عظیم اند که خارج از اختیار و اراده انسان رخ داده و صرفاً از قانونی تغییر ناپذیر تبعیت می کنند، خط بطلال کشید.

به همین قیاس می توان گفت که منظر شهری نیز بعنوان یک شاخص و نماد درجه و کیفیت تمدن و روحیات جمعی هر ملت و قومی حاصل تصمیمات و تصورات مردم آن شهر است و منظر شهری حاصل عمل ارادی و نه محصول اتفاقی یا خارج از حیطه قوانین و قواعد انسان فهم است.

با وجود اینکه امروزه دیگر بر تصور «خارج از اراده انسانی بودن شهر» پافشاری نمی شود و تقریباً همگان با نظر بیکن هم عقیده اند اما هنوز تصور دیگری با قوت و قدرت پابرجاست و آن تحلیل و تفسیر شهر و منظر شهری بدون توجه به انسان هم به عنوان سازنده آن و هم بعنوان ادراک کننده آن است.

 

دیدگاه های مختلف در ماهیت منظر شهری

به طور خلاصه سه نظریه مورد «حالت وجودی» کیفیت منظر شهری مطرح می باشد :

تلقی کیفیت منظر شهری به مثابه صفتی که ذاتی محیط کالبد شهر بوده و مستقل از انسان بعنوان ناظر و مدرک وجود دارد.

تلقی کیفیت منظر شهری به مثابه مقوله ای کاملاً ذهنی و سلیقه ای که توسط ناظر ساخته می شود و هیچ گونه رابطی به ساختار و خصوصیت محیط کالبدی ندارد.

تلقی کیفیت منظر شهری به مثابه «پدیدار» (فنومن) با رویدادی که در جریان داد و ستد میان خصوصیات کالبدی و محسوس محیط از یک سو و الگوها، نمادهای فرهنگی و تواناهیهای ذهنی فرد ناظر از سوی دیگر شکل می گیرد. در این تلقی پدیدار شناسانه، مفهوم منظر شهری، مفهومی قابل تفسیر و تاویل است.

دو تلقی اول امروزه با بررسی های عمیق فلسفی و مطالعات نحوه ادراک انسان از فضای مصنوع مورد تردید واقع شده اند و عموم صاحبنظران بر وجود رابطه ای تعاملی و دو طرفه بین انسان و محیط مصنوع اتفاق نظر دارند.

بعنوان مثال کریستیان نوربری شولتز براساس حضور عمیق انسان در فهم فضا و وجود یک رابطه سه گانه بین انسان با فضای هستی و فضای مصنوع، شهر را مورد تفسیر قرار می دهد.

در این نگاه انسان موجودی متفکر است که سعی می نماید با شرایطی که محیط فرا روی او قرار می دهد، آنرا معنی دار می سازد. انسانی که پا به فضای هستی می گذارد در آن تفکر نموده و با درک آن به آفرینش فضا یا قوام بخشیدن به فضای هستی می پردازد.

از نظر شولتز می توان دو مرحله برای روند ساختن بوسیله انسان ترسیم نمود. مرحله نخست «درک» او از فضای هستی است و مرحله دوم ساختن او بر اساس ادراک و درک از فضای هستی است.

بعد از مرحله ساختن، کالبد مصنوع نیز بر ادراک ذهنی انسان تأثیر می گذارد و این دور، تعامل انسان و محیط را بوجود میاورد.

به این ترتیب، منظر شهر برآيند مجموعه ادراكات محسوس و ذهنيت انسان از محيط شهری است. در ابتدا ادراكات محسوس نتيجه تاثير كليت عواملي كه حواس انسان را متاثر مي سازد، بدست میآیند. درمرحله بعد شناخت محسوس از محيط در تركيبي مادي – معنوي با ذهنيت و خاطرات افراد موجودي جديد خلق مي كند كه منظر نام دارد.

 

ادراك منظر شهري:

در نخستين گام، ادراک منظر شهری ادراكي محسوس است كه موجب لذت، نشاط، آزردگي، ترس و ساير واكنشهاي حسي آدمي مي شود. در حقيقت عمده ترين اثر كيفيت سيماي شهر در محدوده اين گروه از واكنشهاي روحي به ظهور مي رسد. ادراكات محسوس از منظر شهر، تنها در زمينه عناصر بصري نبوده، بلكه سر و صداي محيط، بو و ساير عوامل تاثير گذار بر حواس انساني نيز در شكل دهي به آن ايفاي نقش مي كنند.

از سوي ديگر منظر به داده هاي محسوس جهان اطراف ما خلاصه نمي شود. بلكه پيوسته در ارتباط با ذهنيت ناظر، تشخص مي يابد : ذهنيتي كه بيش از يك نگاه بصري معمولي است. یعنی در منظر شهری نگاه به شهر و محیط شهری، نه فقط بوسیله چشم سر بلکه به همراه «چشم دل» یا «چشم ذهن» صورت می گیرد و ترکیبی از این دو نگاه است. از اين رو بررسي منظرين غير از ريخت شناسي محيط به شمار مي آيد.

ذهن انسان تصویر ذهنی شهر را بر مبنای تاثیرات حسی، تجربیات و خاطرات شخصی، قضاوت زیبایی شناسایی تجربیات جمعی و گروهی و خاطرات جمعی، حوادث تاریخی و چارچوب فرهنگی ارزش ها و آرمان ها و ایده آل ها شکل می دهد. که به منظر شکل می دهد و هم در منظر شکل می گیرد. زیرا خلق معنا فرایندی منفعل نیست که ذهن اطلاعات حسی را دریافت کند و آنها را بر اساس قوانین تداعی معانی به هم متصل کند. بلکه فرآیندی فعال و خلاق است در این فرآیند عین و ذهن یک واحد را تشکیل میدهند و ذهن جهانی را که در فرآیند ادراک حس می کند، می آفریند. یعنی معنا هم شامل موارد واقعیت مادی (محسوس) و هم زاده ذهن شناساست.

منظر شهري نیز در آغاز امري عيني است كه بواسطه كيفيت ظهور عوامل فيزيكي محيط موجوديت مي يابد. لكن تدريجاٌ و بواسطه حضور در شرايط تاريخي و تكرار شدن در مقابل گروه انسانهاي ادراك كننده آن، واجد نوعي وجود ذهني گشته و به عنصر مشترك پيوند دهنده افراد جامعه بدل مي گردد. منظر در اين حالت موجودي عيني – ذهني است كه در هر دو عالم واقع و ذهن داراي موجوديتي است كه قطع هيچ يك از آنها مقدور نيست.

به تعبیر راپاپورت؛ « منظر شهری کلیتی است که حتی پس از ترک محیط نیز در خاطر انسان می ماند، حاصل تعامل میان انسان (ناظر) و محیط اوست؛ ارتباط متقابل شخص و مکان... منظر شهر مجموعه ای از گشتالت هاست. وقتی کلیتی ذهنی می شود که به آن معنایی استوار داده شود که از ظرفیت فرهنگی یا منطقه ای اقتباس شده است. منظر شهری در واقع کلیت به هم پیوسته ای از نمادها و نشانه هاست که به مفاهیم، ارزش ها، معانی و چیزهایی شبیه به آن واقعیت می بخشد.»

ویژگی اصلی مفهوم منظر شهری آن است که به عنوان یک پدیده «عینی – ذهنی» انسانی – کالبدی و یک ساختار اجتماعی – فضایی مطرح می گردد به عبارت دیگر منظر شهری پدیداری است که تنها از طریق تجربه انسانی و در تعامل میان انسان و محیط آشکار می شود. این مفهوم از مفهوم فضایی و سه بعدی کالبد فراتر رفته و با لحاظ گردیدن، بعد «معنا» یک تحول چارچوبی از پارادیم «فضا» به پارادیم «مکان» دانست. اگر گفته کریستن نوربرگ شوانتز را که «مکان فضایی است که معنایی بدان افزده شده باشد و وظیفه معماری متجسد نمودن معناست بپذیریم، در اینصورت وظیفه طراحانی را که در صدد خلق «منظر شهری» باشند، باید جستجو و کشف معانی تاریخی، طبیعی، فرهنگی در محیط شهری و عینیت بخشیدن به آنها در قالب های کالبدی و بصری تعریف نمود.

در مجموع باید گفت: موضوع منظر شهري مقولهای دو بعدي به شمار ميرود : از يك سو به مولفه هاي محسوس (و عمدتاٌ بصري) سازنده فضا مي پردازد و از سوي ديگر به شرايط ذهني فضا شامل ابعاد تاريخي، خاطره اي، هويتي و امثال آنها نظر مي كند.

 

منابع:

مبحث سیما و منظر شهری، طرح پژوهشي تدوين راهبردهاي ساماندهي نواحي اطراف ايستگاههاي مترو. پژوهشكده نظر. 1381

دکتر سید امیر منصوری، جزوه درس منظر شهری،گروه معماری منظر، پردیس هنر های زیبا، دانشگاه تهران

مجله آبادی، شماره 53 ویژه نامه منظر شهری

 

محمود تیموری، عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات نظر

 

نشریه اینترنتی معماری منظر

  • Like 10
لینک به دیدگاه

سه مقاله برای منظر شهری از سایت منظر گرفته شده.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 19
لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

بررسی سیاست‌های منظر شهری در کشورهای اروپای شرقی

 

در سفری که به‌منظور بررسی سیاست‌های ساماندهی منظر شهری کشورهای اروپای شرقی در تابستان 87 برگزار شد، یکی از مباحث مهم پژوهشی، بررسی سیاست‌های ساماندهی منظر بافت‌های نوساز آنها بود.

001.jpg

 

قرائت منظر بافت‌های نوساز شهرها و بررسی اقدامات صورت گرفته در آنها، جایگاه منظر شهری در راهبرد‌های نوسازی هر شهر را مشخص می‌سازد. آشنایی قبلی با این راهبردها در برخی از شهرها (از طریق مستندات موجود کتابخانه‌ای)، ارتباط بین راهبردها و اقدامات مورد مشاهده را روشن می‌سازد و در سایر موارد، با قرائت منظر بافت نوساز و تشخیص اقدامات، سیاست‌های اجرایی تحلیل شده و راهبردهای احتمالی مورد استنتاج قرار می‌گیرند.

 

تاثیر سیاست‌های کلان دولت‌ها در مقیاس شهر و حتی کشور، در جهت‌دهی به راهبردهای نوسازی شهری غیر قابل انکار است. از این‌رو و بر اساس مستندات موجود، هر شهر دارای کلید واژه‌ای در مقیاس ملی یا شهری در نظر گرفته شده و راهبردهای نوسازی شهری، سیاست‌های اجرایی ساماندهی منظر شهری و اقدامات ویژه ناشی از آن، بر این اساس مورد بررسی قرار گرفته‌اند و از بازخوانی اقدامات عمومی نوسازی شهری خودداری شده است.

مقر ســـــــــــــازمان ملل

مــــــــــرکز سیاسی کشور

قطب اقتصــــــــادی اروپـا

مرکز توریستی نــــــــاحیه

مــــرکز صنعتی کشـــــور

قطب تجـــــــــارت منطقه

پایتخت فـــــرهنگی کـشور

نمود این اقدامات و شاخصه‌های قرائت آن در منظر بافت‌های نوساز، طیف وسیعی از سازمان فضایی، ساختار بافت شهری، سیمای شهری، خط آسمان، وضعیت کالبدی و عملکردی، پوشش گیاهی، مصالح و رنگ غالب، میزان و نوع حضور اتومبیل و انسان و مواردی از این دست را با نیم نگاهی به سوابق تاریخی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادیِ بستر آنها، در بر می‌گیرد.

 

002.jpg

 

003.jpg

 

تمایز ویژگی‌های ساختاری بافت نوساز خط آسمان بافت نوساز- فرانکفورت- بافت مرکزی شهر

 

 

004.jpg

 

005.jpg

 

تمایز مصالح و فرم کالبدی بافت نوساز – کلن – بافت مرکزی شهر دانه‌بندی بافت نوساز- برلین

 

 

006.jpg007.jpg

 

مقیاس فضاهای شهری بافت نوساز – برلین – بافت مرکزی شهر بافت نوساز- پوشش گیاهی

 

 

008.jpg

 

009.jpg

 

نوسازی شهری و عوامل طبیعی – آمستردام- بافت مرکزی نوسازی شهری و حریم ابنیه تاریخی – وین – بافت تاریخی

 

در این پروژه منظور از بافت، مجموعه‌ای از ابنیه و فضاهای باز شهری است که دارای ویژگی‌های شکلی، تاریخی یا کارکردی مشابه باشد و بافت نوساز، بافت شهری است که بخش عمده‌ای از آن بر اثر عوامل طبیعی یا انسانی تخریب شده و مجدداً ساخته شده باشد. از این‌رو توسعه‌های شهری در اراضی بکر، موضوع بررسی منظر بافت‌های نوساز نبوده و صرفاً در قالب سیاست‌های کلان توسعه شهری به‌صورت اجمالی به‌ آنها پرداخته شده است.

بر این اساس، نوسازی می‌تواند به‌صورت؛

1- تدریجی و پراکنده، در قالب جایگزینی ابنیه جدید با بناهایی که در طول زمان به‌طور طبیعی فرسوده شده‌اند، باشد که به‌عنوان بافت نوساز قابل بررسی نیست

2- و یا در بازه زمانی کوتاه و با برنامه‌ریزی متمرکز در تخریب‌های وسیع بافت شهری بر اثر عوامل طبیعی یا انسانی صورت پذیرد که در کشورهای بلوک شرق اروپا به‌واسطه جنگ‌های متعدد و تخریب‌های قابل توجه ناشی از آن، بخش عمده‌ای از نوسازی‌های انجام شده را شامل می‌گردد. نوسازی‌های مدرن (پس از اتمام جنگ، تامین نیازهای اولیه ناشی از آن و ثبات تحولات شهری) در این شهرها و ارتباط آنها با یکدیگر، نیز قابل تامل خواهد بود.

 

010.jpg

 

فرانکفورت- بافت مرکزی- تخریب‌های وسیع جنگ جهانی دوم

و ضرورت نوسازی متمرکز بافت شهری

 

منظر بافت‌‌های نوساز در هر دو بلوک، فارغ از پیش‌‌فرض‌های موجود در زمینه تفاوت‌های شرق و غرب، قرائت شده و سیاست‌های ویژه ساماندهی منظر شهری بافت‌های نوساز کشورهای شرقی در مقایسه با کشورهای غربی مورد بررسی قرار گرفته‌اند. تفاوت‌ این سیاست‌‌ها در شرق و غرب در برخی از نمونه‌ها، ناشی از تفاوت سیاست‌های کلان مدیریت شهری در دول کمونیستی و غیر کمونیستی و الزامات نوسازی شهری پس از جنگ در بلوک شرق بوده است. اما در بسیاری از موارد، سیاست‌های ساماندهی منظر بافت‌‌های نوساز ارتباط مستقیم و تنگاتنگ با تصمیمات مدیریت شهری و نقش عملکردی تعیین شده برای هر شهر در مقیاس ملی دارد. به‌طوری‌که بسیاری از شهرهای دارای شرایط زمینه‌ای مشابه، با توجه تفاوت نقش عملکردی شهر، دارای سیاست‌های نوسازی شهری متفاوت و به‌تبع آن مناظر شهری متمایز، متعارض، متباین، متنافر و حتی متضاد می‌باشند.

 

سرگروه: مینا فلاح زادگان/دانشجوی کارشناسی ارشد معماری دانشگاه آزاد تهران مرکز/ ورودی 77

اعضای گروه: امیر طهماسبی، مهدی فاطمی، احسان دیزانی

نشریه اینترنتی معماری منظر

  • Like 15
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...