رفتن به مطلب

نوآوري هاي تکنولوژي در فرايند بافندگي تاري ـ پودي


ارسال های توصیه شده

نوآوري (۱) عمدتاً شامل فعاليت هائي مي شود که منجر به ارائه و استفاده تجاري از يک روش جديد توليد و هم چنين فروش و يا بهينه سازي يک محصول خواهد شد. از سوي ديگر نوآوري شامل دستيابي به بازار و مصرف کننده جديد نيز مي شود. در حالي که اختراع (۲) خلق يک ايده جديد مي باشد و نوآوري آن را به مقياس تجاري تبديل کرده و در حقيقت آن را قابل استفاده مي نمايد. بنابراين نوآوري بيشتر جنبه تجاري و اجتماعي دارد تا مسائل تکنولوژي. اين مقاله محدود به پيشرفت هاي تکنولوژي صورت گرفته در زمينه فرايند بافندگي تاري ـ پودي در خلال ۵۰ سال گذشته است. پيشگام اين نوآوري ها عمدتاً کشورهاي غربي توسعه يافته بودند. از دلايل اين روند نيز به افزايش سطح استاندارد زندگي، افزايش درآمدها و سرمايه و از سوي ديگر نياز به نيروي کار متخصص ولي با تعداد کمتر، مي توان اشاره کرد.

منبع:http://pdf-10000844.niazemarkazi.net/article

لینک به دیدگاه

ماشين هاي بافندگي بي ماکو

 

نوآوري که در اين بخش منجر به گام هاي جديد شد، ارائه ماشين هاي بافندگي بدون ماکو بود. اصلاحات ماشين هاي با ماکو در طول يک دوره زماني طولاني شامل سيستم هاي تعويض ماکو يا ماسوره (تغذيه مداوم نخ پود)، سيستم هاي کنترل توقفات ماشين، مکانيزم باز شدن مثبت و نيمه مثبت نخ تار و سيستم هاي مداوم برداشت پارچه بود.

 

علي رغم پيشرفت هاي صورت گرفته ماشين هاي با ماکو در محدوده هاي سرعت ۴۰۰ متر بر دقيقه، عرض شانه در حدود ۲ متر و تعداد ماشين هاي اختصاص داده شده به هر اپراتور ۸ـ۶ بود. از مسائل مربوط به اين ماشين ها صداي بسيار زياد آنها بود؛ زيرا بيشتر سيستم هاي يک ماشين بافندگي با ماکوي اتوماتيک ساختار مکانيکي داشت و در برخي سيستم هاي کنترل تار پارگي يا پود پارگي، از روش هاي الکترومکانيکي استفاده مي شد.

 

ارائه ماشين هاي بافندگي بدون ماکو افق جديدي را براي بافندگان خلق نمود. با حذف ماکو طبيعتاً بخش ماسوره پيچي، پر کردن بخش ذخيره (۳) ماشين هاي بافندگي، تميز کردن ماسوره ها و مراقبت و نگهداري از ماکو بود. از سوي ديگر صدمه ديدگي نخ هاي تار، پارچه و شانه بافندگي به دليل استفاده از ماکو نيز برکنار شد و عملاً کيفيت محصول و بهره وري فرايند بهبود پيدا کرد. کاهش توقفات ماشين نه تنها باعث افزايش راندمان شد، بلکه امکان اختصاص ماشين هاي بيشتري را به يک اپراتور فراهم ساخت.

 

ماشين هاي بافندگي ماکو گيره اي پيشگام ماشين هاي بي ماکو هستند. گيره يا گيريپر ۱۰ برابر سبک تر، ۶ برابر نازک تر، ۵ برابر باريک تر و ۴ برابر کوتاه تر از ماکوهاي چوبي مورد استفاده براي بافت پارچه پنبه اي است. موارد فوق منجر به ارتفاع کمتر دهنه، جابه جائي کمتر دفتين و هم چنين مسير پرواز طولاني تر گيره شد. دو پارامتر اول منجر به افزايش عرض شانه بافندگي گرديد. در نهايت موارد فوق منجر به کاهش تعداد ماشين مورد نياز براي توليد مقدار مشخصي پارچه و هم چنين کاهش نيروي انساني گرديد.

 

گيره برخلاف ماکو، بخش ذخيره نخ پود را با خود حمل نمي کند. اين عامل پودگذار با يکي از گيره هاي خود نخ پود را گرفته و آن را به درون دهنه حمل مي کند و در نتيجه نخ پود از روي بسته باز مي شود. بنابراين در خلال فرايند پودگذاري، کشش نخ پود را به وسيله قرار دادن يک حسگر در مسير آن مي توان اندازه گيري کرد و با قرار دادن يک سيستم جهت کنترل کشش نخ هاي تار مي توان در مجموع ميزان تجعد نخ هاي تار و پود را که به عنوان پارامتر اثرگذاري بر روي خصوصيات پارچه مي باشند، تعيين کرد. اين قابليت منجر به بهبود کيفيت پارچه هاي توليدي گرديد.

 

در اين بخش توضيح مختصري در رابطه با معيار بهره وري يک ماشين بافندگي يعني نرخ پودگذاري (۴) داده مي شود؛ مشاهده مي شد که يک روند صعودي در خلال ۶۰ سال اول قرن بيستم تا زمان ارائه ماشين بافندگي پروژکتايل (گيره اي) شرکت سولزر وجود دارد؛ از اين مرحله به بعد روند تغييرات wir به صورت نمائي شد، اين روند افزايش سرعت در ماشين هاي پروژکتايل يک دستگاه بسيار مهم براي توليد پارچه هاي فني که نياز به عرض زياد دارند است. با اين حال، مسائل اقتصادي ماشين بافندگي پروژکتايل که در خلال دهه ۶۰ ـ ۷۰ ارائه شده بود منجر به ارائه و توسعه سيستم هاي ديگر پودگذاري شد. در نتيجه روش هاي پودگذاري رپير، جت آب و جت هوا به سرعت ارائه شد. براي مثال يک ماشين بافندگي مدرن جت هوا داراي نخ پودگذاري ۳۰۰۰ متر بر دقيقه است که تقريباً دو برابر يک ماشين بافندگي پروژکتايل مي باشد. مشکل مربوط به پروژکتايل (با وزن ۲۰ الي ۴۰ گرم) شتاب گرفتن و کاهش شتاب آن به دليل اينرسي است. با اين حال براي سيستم هاي جت، عملاً بحث کاهش شتاب وجود ندارد و افزايش شتاب به دليل اينرسي سياف نيز قابل چشمپوشي است. هم چنين، دفتين ووردها بدون وجود زمان سکون مي توانند کار کنند و در نتيجه سرعت ماشين افزايش مي يابد. از طرف ديگر فضاي مورد نياز در دهنه براي عبور سيال بسيار کم و جزئي است. هم چنين شدت نوسانات دفتين بسيار کمتر از ماشين هاي با ماکو و پروژکتايل است. بنابراين مشکلات بسيار زياد ناشي از استفاده ماکو يا پروژکتايل با تغيير از عامل پرتاب کننده جامد به سيال برطرف گرديد. در واقع با استفاده از هر دو سيستم جت نرخ پودگذاري ۳۰۰۰ متر بر دقيقه به دست آمد. با اين وجود در ماشين هاي جت آب، بدون وجود نازل هاي کمکي حداکثر عرض ماشين ۹/۱ متر بود.

 

محدوديت هاي مربوط به عرض و نرخ پودگذاري (wir) به دليل سختي خمشي نوارهاي انتقال گيره ها، فضاي اشغال شده به وسيله سيستم هاي پودگذاري در دو طرف ماشين و اينرسي اجراء متحرک در زمينه هاي ماشين هاي رپيري نيز وجود داشت. هم چنين انتقال نخ پود در مرکز دهنه از يک گريپر ديگر نيز از مسائل مورد توجه بود. براي عرض هاي بالاتر از ۶/۳ متر بايد از مواد کامپوزيتي خاص جهت ساخت رپيرهاي نرم استفاده کرد. اين سيستم تنها روشي است که نخ پود در خلال پرواز درون دهنه به طور کاملاً دقيق کنترل مي شود و اين ويژگي قابليت امکان پودگذاري انواع مختلف نخ را در فرايند بافندگي ميسر مي سازد. يک نمونه از پارچه پيراهني شامل پودهاي زير در خلال توليد است: ۷۸ دنير پلي استر، ۱۰۲ نمره انگليسي پنبه، ۶۹ نمره متريک لورکس (۵)، ۴۰ نمره متريک شنيل و ۸/۳ نمره متريک بوکله ابريشمي. قرار دادن يک چنين محدوده وسيعي از نخ هاي پود به جهت قابليت سيستم پودگذاري است. در نتيجه از اين روش پودگذاري عمدتاً براي توليد پارچه هاي پوشاک و منسوجات خانگي استفاده مي شود از سوي ديگر علاوه بر استفاده از نخ هاي پود مختلف، ماشين هاي جديد امکان بافت پارچه در سر نخ هاي مختلف و نرخ هاي مختلف باز شدن نخ هاي تار و پيچش پارچه را دارند که موارد فوق امکان دستيابي به طرح هاي بيشتر و متنوع تر را فراهم مي سازد. تمامي موارد فوق به دليل پيشرفت استفاده از الکترونيک در ماشين هاي مدرن بافندگي است.

لینک به دیدگاه

تبديل يک ماشين جت هوا با نرخ پودگذاري پائين به يک ماشين با عرض بيشتر از ۵ متر و توان پودگذاري ۳۰۰۰ متر بر دقيقه تنها به دليل کاربرد الکترونيک است. در حقيقت مشکل اصلي مربوط به کشيدن سر نخ پود در يک فاصله زياد با سرعتي بيشتر از انتهاي آن را با استفاده از نازل هاي کمکي مي توان حل کرد. اين نازل هاي کمکي که ساختار متفاوتي از نازل اصلي دارند، در فواصل مشخصي بر روي دفتين قرار مي گيرند. اين نازل ها از داخل نخ هاي دهنه پائين عبور کرده و در نزديکي مسير حرکت نخ پود و در زماني که دفتين به عقب مي رود، قرار مي گيرند. در زمان حرکت نخ پود از نازل اصلي تا نازل مکشي در سمت مقابل، جريان هوا به وسيله هر نازل کمکي در طول مسير براي مدت زمان مشخصي دمش مي شود. يک هم پوشاني بين جريان هواي نازل هاي متوالي وجود دارد. زمان بندي جريانات هواي نازل هاي مختلف و مدت زمان دمش هواي هر نازل پارامترهاي کليدي جهت حرکت يکنواخت پود به شمار مي آيند. براي مثال در حالي که زمان دمش هوا براي يک نازل ۲۰۰/۱ ثانيه است، يک اختلاف ۶۰۰/۱ ثانيه اي بين دمش هواي هر دو نازل مجاور وجود دارد.

 

کنترل و برنامه ريزي چنين سيستمي نياز به کنترل کننده و ميکروپروسسورهاي دقيق دارد. بر اين اساس توقف دقيق نخ پود، پس از رسيدن سر آن به نزديکي نازل مکشي ماشين جت هوا و يا ترمز کردن و قرار دادن پروژکتايل در محل مناسب در بخش دريافت با استفاده از ميکروپروسسورهاي کنترل کننده امکان پذير است.

 

استفاده از ميکروپروسسورها در ماشين هاي بافندگي مدرن فقط محدود به سيستم هاي پودگذاري نيست. به طور کلي ماشين هاي بافندگي بي ماکو را از دو جنبه انتقال حرکت و سطح بسيار بالاي اتوماسيون متفاوت از ماشين هاي با ماکو مي توان دانست.

 

امروزه استفاده از تعداد زيادي موتورهاي با دور متغير، جايگزين روش قديمي استفاده از يک موتور جهت حرکت اجزاء مختلف شده است. در نتيجه دو بخش از ماشين را به طور مستقل از اجزاء ديگر مي توان در هر جهت حرکت داد. براي مثال در يک ماشين مدرن بافندگي، در خلال فرايند پوديابي (۶) وردها را مي توان در جهت عکس حرکت داد بدون اين که دفتين جابه جا شود؛ هم چنين در حين اين فرايند مکانيزم هاي باز شدن نخ تار و پيچش پارچه نيز ثابت هستند. اين فرايند در ماشين هاي با ماکو امکان پذير نيست. سرعت وردها در خلال حرکت برعکس بسيار کمتر از سرعت آنها در فرايند بافندگي است. تمامي موارد فوق ناشي از حذف بخش هاي مکانيکي انتقال حرکت و جايگزيني آنها از طريق قرار دادن يک سيستم پردازشگر مرکزي که موتورهاي بخش هاي مختلف متصل است، مي باشد. از طريق اين سيستم پردازشگر به هر موتور فرمان هاي جداگانه اي فرستاده مي شود. هر سيستم انتقال حرکت به طور مستقيم به بخشي که بايد حرکت دهد، متصل مي شود. امروزه با استفاده از نرم افزارهاي موجود بر روي ماشين هاي بافندگي پارامترهاي بسياري از آن را مي توان تنظيم کرد.

 

ديگر ويژگي ماشين هاي مدرن به دليل کاربرد الکترونيک، افزايش اتوماسيون در آنها است. فرايند اتوماسيون در ماشين هاي بافندگي با اتوماسيون تعويض ماکو و ماسوره، سيستم هاي کنترل توقفات و سيستم هاي خودکار باز شدن نخ هاي تار آغاز شد. اين سيستم ها در اصل سيستم هاي حلقه باز بودند و تا زماني که تنظيمات آنها صحيح بود، بدون هيچ گونه مشکلي عمل مي کردند ولي در صورت بروز مشکل در آنها و يا تغيير شرايط توليد، هيچ گونه مکانيزم اصلاحي خودکار وجود نداشت. ولي با پيشرفت هاي صورت گرفته، امکان طراحي سيستم هاي حلقه بسته که تا حدي نيز هوشمند بودند، فراهم شد. در نتيجه عمليات پيچيده اي را که نياز به تجزيه و تحليل درباره تأثير يک پارامتر بر نحوه عملکرد و شرايط توليد دارند، مي توان با اين سيستم ها برنامه ريزي کرد.

 

يک مثال در اين زمينه، ترميم خودکار پودپارگي است. يکي از مسائل ايجاد عيب در پارچه به دليل اشتباه اپراتور در تعيين دهنه پود پاره شده، حذف بخش هاي پود پاره شده از درون دهنه، سپس قرار دادن پود جديد و راه اندازي ماشين بدون ايجاد يک خط راه اندازي (۷) است. در ماشين هاي امروزي تمام مراحل فوق يا بخش عمده اي از آنها به صورت خودکار انجام مي شود که ناشي از کاربرد الکترونيک و هم چنين نوآوري برخي شرکت هاي سازنده ماشين آلات است. استفاده از سيستم هاي پيچش پارچه و باز شدن نخ هاي تار خودکار با قابليت برنامه ريزي دقيق، نه تنها امکان تنظيم کشش نخ هاي تار مطابق با نخ هاي پود مختلف را مي دهد بلکه امکان دستيابي به ساختارهاي متفاوت از طريق توزيع تجعد نخ هاي تار و پود را ميسر مي سازد.

لینک به دیدگاه

 

نوآوري هاي صورت گرفته در ماشين آلات بافندگي تا حد زيادي تحت تأثير پيشرفت و کار مواد کامپوزيتي بوده است. در يک ماشين بافندگي که با سرعت تقريبي ۱۰۰۰ دور بر دقيقه کار مي کند، هر دور بايد تعداد زيادي نخ تار را در يک کشش نستباً بالا و با فرکانس تقريبي ۱۶ هرتز جابه جا کند. مقدار زيادي نيروي مورد نياز براي وردي به طول ۳ـ۵/۲ متر و هم چنين تغيير شکل هاي ديناميکي که به ورد در اين فرايند وارد مي شود، دو مشکل اصلي به حساب مي آيد. بخشي از اين مشکلات با استفاده از مکانيزمظهاي تشکيل دهنه بادامکي ودابي مثبت و هم چنين استفاده از راهنماهاي جانبي جهت کنترل حرکت وردها و در نتيجه جلوگيري از حرکت هاي اضافي آنها، برطرف مي شود.

 

علاوه بر اين استفاده از مواد کامپوزيتي تقويت شده با الياف که نسبت به مواد آلومينيومي متداول سبک تر و مقاوم تر هستند، نقش مهمي را در دستيابي به اين فرکانس هاي بالا ايفا مي کنند. براي مثال، کامپوزيت تقويت شده با کربن بسيار سبک (چگالي آن به طور تقريبي g/ccـ۵/۱ در مقايسه با g/ccـ۷/۲ آلومينيوم و g/ccـ۸/۷ فولاد) و سختي بالائي در شرايط کشش (استحکام کششي ۸۰۰MPa در برابر ۱۹۳MPa آلياژهاي آلومينيوم و ۱۱۰۰MPa فولاد) دارد. وردهاي ساخته شده از چنين موادي داراي مقاومت زيادي در برابر اين نيروها بوده و هم چنين اينرسي پائيني براي دستيابي به فرکانس هاي بالا دارند. هم چنين ارتعاشات ماشين هاي امروزي به حداقل رسيده است.

لینک به دیدگاه

 

طراحي مطلوب مکانيزم هاي تشکيل دهنه را نيز از ديگر دلايل دستيابي به فرکانس هاي بالا در ماشين هاي بافندگي مي توان ذکر کرد. سيستم هاي پودگذاري و کنترل در ماشين هاي با ماکو به عنوان يک مانع در جهت دستيابي به توليد بالا به حساب مي آمدند، ولي با ارائه ماشين هاي بدون ماکو اين مشکلات رفع و مکانيزم هاي تشکيل دهنه مشکل ساز شدند.

 

انتقال از مکانيزم هاي تشکيل دهنه بادامکي منفي به بادامکي مثبت اولين قدم جهت غلبه بر اين مشکل بود؛ با اين وجود جهت دستيابي به پارچه هاي پيچيده احتياج به مکانيزم تشکيل دهنه دابي و ژاکارد بود. در مکانيزم هاي دابي و ژاکارد مکانيکي انتقال فرمان از کارت طرح تا ورد و يا نخ هاي تار نيازمند استفاده از قطعات مکانيکي و هم چنين اعمال نيروهاي زيادي بود. انتقال از سيستم هاي مکانيکي به الکترونيکي اين امکان را فراهم ساخت که فرمان ها در همان زمان که مورد نياز باشد، صادر گردد. اصل فعال کردن يک قطعه مغناطيسي (۸) جهت تعيين موقعيت يک قلاب در زمان مشخص به طور وسيعي در ژاکاردها و دابي هاي الکترونيکي استفاده شده است و با اين ساختارها، بخش هاي متداول مکانيزم هاي تشکيل دهنه جهت فرمان دادن حذف شدند. در آخرين مدل هاي دستگاه هاي ژاکارد استفاده از يک موتور (۹) جهت حرکت به هر هارنيش جايگزين مجموعه قلاب ها و چاقوهاي نوسان کننده شده است. ادعا مي شود ژاکاردهاي داراي چنين قابليتي امکان کنترل ۵۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ نخ را به طور مستقل از يکديگر در سرتاسر عرض پارچه دارند. در اين دستگاه ها هارنيش ها (ريسمان ها) به صورت کاملاً عمودي قرار مي گيرند و بنابراين امکان افزايش سرعت جابه جائي آنها فراهم مي شود. به طور کلي سرعت اين دستگا ه هاي ژاکارد تا ۲۰% نسبت به دستگاه هاي قبلي افزايش مي يابد. يک مثال در اين زمينه استفاده از يک دستگاه ژاکارد با ۱۲۲۸۸ هارنيش بر روي يک ماشين جت هوا با عرض ۳۹۰ سانتي متر و سرعت ۶۵۰ rpm جهت توليد پارچه هاي روميزي است.

 

چنين تغييراتي بر روي مکانيزم هاي تشکيل دهنه دابي هم صورت گرفته است به گونه اي که با ارائه دابي هاي روتاري، ديگر قطعات نوسان کننده اي در اين مکانيزم ها وجود ندارد و حرکت دوراني يک محور اصلي از طريق کوپل هاي الکترومغناطيسي به جک هاي متصل به وردها منتقل مي شود و يا اين که در صورت عدم وجود فرمان اين قطعه ثابت مي ماند. نسل بعدي مکانيزم هاي تشکيل دهنه استفاده از يک موتور با دور متغير مستقل جهت حرکت هر ورد است که نحوه حرکت وردها طبق طرح بافت به هر موتور فرستاده مي شود.

لینک به دیدگاه

استفاده از الکترونيک در ماشين هاي بافندگي نه تنها باعث افزايش بهره وري و کيفيت محصول گرديد، بلکه منجر به افزايش انعطاف پذيري ماشين هاي بافندگي در جهت تغيير طرح بافت بدون صرف وقت زياد شد. يکي از مشکلاتي که در زمينه بافندگي وجود دارد تغيير نوع پارچه در حال بافت است که در بسياري از موارد اين عمل شامل برداشتن شانه، وردها، سيستم کنترل تار پارگي و چله هاي يک ماشين بافندگي و جايگزين کردن مجموعه جديدي از اين اجزاء است به گونه اي که نخ هاي تار از لامل ها، شانه و ميل ميک ها عبور کرده باشند.

 

اين فرايند بسيار وقت گير است و با توجه به افزايش سرعت ماشين هاي بافندگي بايد به دنبال راه حلي براي اين مشکل نيز بود. جهت حل اين مشکل با همکاري مشترک سازندگان ماشين آلات بافندگي و وسائل جانبي بافندگي سيستم هاي (qsc (۱۰ (تغيير آرتيکل سريع) ارائه گرديد. در اين روش بخش پشت ماشين بافندگي را از قسمت جلوي آن مي توان جدا کرد. در اين بخش چله بافندگي (۱۱) قرار دارد.

 

در صورت جدا کردن شانه از دفتين و ورد از سيستم تشکيل دهنه باقي اجزاء را از بدنه ماشين مي توان جدا کرد. از دلايل ارائه اين سيستم، تقاضاي بازار به تنوع در طرح هاي توليدي را مي توان اشاره کرد. هم چنين امروزه نخ کشي (۱۲) نخ هاي تار از درون لامل ها، ميل ميلک هاي وردها و دندانه هاي شانه به صورت کاملاً خودکار انجام مي شود و ادعا بر اين است که سرعت اين کار ۱۴۰ سيکل در دقيقه است.

لینک به دیدگاه

خصوصيات پارچه هاي تاري ـ پودي بستگي به ساختمان بافت دارد، بنابراين با تغيير آن به خصوصيات مختلفي مي توان دست يافت. با اين حال تعداد پارچه هاي توليد شده در مقياس تجاري بسيار محدودتر از تعداد قابل توليد است. در يک تحقيق انجام شده، مشخص گرديد که در صورت نگه داشتن تعداد نخ هاي تار در راپورت، تعداد طرح هاي بافت قابل دستيابي به صورت نمائي و بر طبق رابطه زير (رابطه ۱) با افزايش تعداد نخ هاي پود است.

 

۱) Y=A.eBX

 

در اين رابطه Y، تعداد طرح هاي بافت؛ X، تعداد نخ هاي پود و B و A ثابت هستند.

 

هم چنين مشخص شد که با افزايش تعداد نخ هاي تار در راپورت نيز تعداد طرح هاي قابل دستيابي به صورت نمائي افزايش پيدا مي کند. بنابراين با داشتن ۴ نخ تار و ۸ نخ پود در راپورت مي توان تا ۱۰۰۰ طرح را به دست آورد و در صورت افزايش تعداد نخ هاي پود تا ۱۲، ۸۰۰۰ طرح را مي توان به دست آورد. مسلماً اين تعداد بسيار زياد طرح هاي بافت در عمل آزمايش نشده اند. ولي در زماني که هدف طراحي يک پارچه با خصوصيات مشخص است، آزمايش اين طرح ها ضروري به نظر مي رسد. در اين زمينه، پارامتر فاکتور بافت (۱۳)، به عنوان يک ابزار مفيد جهت بررسي تأثير متغيرهاي بافت بر روي خصوصيات پارچه به حساب مي آيد. به عنوان مثال بررسي هاي صورت گرفته نشان داد که در صورت افزايش فاکتور بافت استحکام پارچه در دو جهت اصلي کاهش مي يابد و در مقابل ميزان نفوذپذيري هوا روند صعودي نشان خواهد داد. بر اين مبنا سيستم هاي CAD را مي توان طراحي کرد به گونه اي که يکي از پارامترهاي ورودي آن جهت دستيابي به ساختار بافت، ويژگي مورد نياز از آن پارچه باشد.

لینک به دیدگاه

ارائه سيستم هاي ماکو گيره اي را به عنوان اولين گام در جهت پيشرفت فرايندهاي بافندگي مي توان ذکر کرد. پيشرفت در زمينه کاربرد الکترونيک در ماشين آلات و هم چنين استفاده از مواد کامپوزيتي پيشرفته زمينه ساز حرکت از اجسام به طرف سيالات پودگذار شد. استفاده از الکترونيک منجر به تغيير سيستم هاي متداول انتقال حرکت در ماشين هاي بافندگي جديد به جاي انتقال حرکت و زمان به صورت مکانيکي، از فرمان هاي الکترونيکي و موتورهاي با دور متغير جهت حرکت بخش هاي مختلف به صورت مجزا استفاده مي شود.

 

از نماي ديگر افزايش قابليت هاي سيستم هاي تشکيل دهنه را بر مبناي استفاده از قطعات الکترونيکي مي توان بيان کرد که منجر به افزايش انعطاف پذيري در انتخاب تار شده است و با توجه به اصلاحات صورت گرفته بر روي ماشين هاي بافندگي افزايش سرعت مراحل مقدماتي شامل گره زني و تغييرات آرتيکل بافت نيز ضروري است.

 

منابع :

----------------------

aftab.ir

P.K.Banerjee ",Technological Innovations in Wocen Fabric Manufacturing Process," Indian Journal of Fiber & Textile Research, Vo,۳۱. Co, ۱.March,۲۰۰۶,pp. ۱۲۵-۱۳۳

ماهنامه نساجی امروز

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...