پرناز 581 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۸۹ نمیگم تا دلتون بسوزه. خوش به حالت كه اينقدر روزگارت خوبه اييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي روزگار تكراري ولي اگر دلتون خواست تا من امروز رو بگم ................................ 2 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۸۹ خوش به حالت كه اينقدر روزگارت خوبهاييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي روزگار تكراري ولي اگر دلتون خواست تا من امروز رو بگم ................................ زیر سایه دوستان گلی چون شما. 2 لینک به دیدگاه
پرناز 581 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۸۹ زیر سایه دوستان گلی چون شما. هميشه شاد باشي و خنده بر لبانت كه ما از شادي دوستان شاد ميشيم و با ناراحتيشون ناراحت زنده باشي 2 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۸۹ هميشه شاد باشي و خنده بر لبانت كه ما از شادي دوستان شاد ميشيم و با ناراحتيشون ناراحت زنده باشي فدای پرناز گلم بشم. برای شمام آرزوی شادی و کامیابی از زندگی رو دارم. 1 لینک به دیدگاه
saray89 3064 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۸۹ شبا كه ميخواي بخوابي برات تكراريه ............... نه این قسمتش تکراری: :jawdrop: من هر روز مثل این اسمایله میشم 1 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۸۹ امروز قرار بود یکی از روزای پرامیدم باشه اما نشد یهو اعصابم خورد شد کاری نکردم درسی نخوندم کارهام به موقع بود نه دردی نه دلیلی و نه بهونه ای امروز خودم بودم و کارخودم و مشکل این بار فقط م ن بودم نه چیز دیگه ای فردا میاد ولی من می ترسم نکنه مث امروز شه اکه این طور باشه ...وای ولی نه من باید عوض بشم انها از فکر تو می ترسند دکترشریعتی کم چیز ی نگفته انها از فکر تو می ترسند 2 لینک به دیدگاه
پرناز 581 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ نه این قسمتش تکراری: :jawdrop: من هر روز مثل این اسمایله میشم :ws52::ws52: من متوجه نشدم 1 لینک به دیدگاه
پرناز 581 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ يكشنبه 5 دي با سرويس رفتم سر كار ...........صبح سر كار .........كار زياد نبود اما چون سخت بازي كردم و تا گيم61 پيش رفتم گردنم خيلي درد ميكنه بعدشم امدم نت .......اندكي غيبت با همكارم در مورد يكي ديگه ...........حالا هم 45 دقيقه ديگه ميرم خونه ............تا اينجاش همين بود البته يدونه چاييييييييييييييييييييي هم صبح نوش جان كردم 2 لینک به دیدگاه
saray89 3064 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ :ws52::ws52:من متوجه نشدم یعنی هر روز یه چیزی پیش میاد که فکم بیاد رو زمین(بسیار تعجب کنم ) مثل همین اسمایله :jawdrop: 1 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۸۹ این واسه دیروز ساعت 5 گوشیم زنگ خورد دیدم داداششمه کفتم چی شده:banel_smiley_52:برداشتم جانم ؟سلام ببخش مزاحمت شدم من تهرانم اومدم دنبال کارام اما هیچی رو بلد نیستمسلام فدات شم دادش تپلو ی من کجایی میام دنبالت کرجم تا نیم ساعت دیگه میرسم تهران ازادی یا ارژانتین ازادی الان میام تو دو سوت لباس میپوشم میرم ازادی میرسم نرسیده هنوز میشینم تا بیاد میرسه زنگ میزنه همو میابیم همو میبینیم بغل میکنیم رو بوسیالهی فدات شم اومدم رشت نبودی دلم واست تنگ شده بود حالا کجاها میخای بری چند جاا اول بریم صبحونه بخوریم(همیشه اول غذا میخوره)باشه رفتیم کلی هم خال داد نزاشت من حساب کنمبعدم رفتیم چند جاا هی میگفت چه دورهگفتم من صبحا اینجا کلاس دارم میگفت چجوری میای گفتم میام دیگه فکر کردی خواهرت چه زجری میکشه کارامونو کردیم گفتم نزدیکیم من برم یونی علوم تحقیقمو تحویل بدم بیا 2 مین طول میکشه(خدا رو شکر کارت مارت نمیخاد) رفتیم با هم تو رفتم تحقیقمو دادم گفتم اینجا اش رشته داره بوفش میای بریم بخوریمبا استقبال گرمش روبرو شدم رفتیم اش زدیمچند تا از همکلاسامونم دیم که دهنشون باز بود این کیه که من دستشو گرفتم همچین محبت دارم بهش بعد اومدیم گفتم بیا اینجا ذرت بخوریم ذرتم خوردیم بعد رفتیم ساعی دوربینشم اورده بود چند تا عکس از اونجا گرفت میخاس ارائه بده بعدشم رفتیم یه دیزی زدیمبعد رسوندمش ازادی گفت من خودم میرم گفتم مگه من مرده باشم تو رو تنها روونت کنم:w00:رسوندمش موقع خداحافظی که شد داغون بودمبغلش کردمو بوسش دادم سفارشات لازمم کردم اونم تا دلت بخاد گفت مواظب خودت باش و رفتدیگه خال نداشتم برم یونی مستقیم اومدم خونه اما روز خوبی بود که برادرمو دیدمعشقه منه 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده