رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

زندگي و آثار ابن خلدون:

ولي الدين ابوزيد عبدالرحمن محمدبن خالدبن خطاب، مشهور به ابن خلدون در اول ماه رمضان سال 732 هجري (1332 ميلادي) در تونس متولد شد. او از خانواده اي اندلسي بود كه در اواسط قرن هفتم هجري از آن سرزمين به تونس مهاجرت كرده بودند. علت اين مهاجرت تعرضات و آزار و اذيت هاي مسيحيان نسبت به مسلمانان اشپيليد بود. آنها در تونس مورد استقبال قرار گرفتند و در دربار پذيرفته شدند و املاكي نيز به آنان اعطا گرديد.

ابن خلدون تحصيلات مقدماتي چون قرائت قرآن، حديث، اصول، حكمت الهي، اصول فقه و مبادي تصوف را در تونس و نزد استادان آن ديار آموخت. در دوراني كه به همراه سلطان تونس در فارس به سر مي برد از مسائل سياسي فاصله گرفت. در سن 42 سالگي در قلعه ي ابن سلامه اقامت گزيد و كتاب مقدمه ي تاريخ خويش را در اين مكان تنظيم كرد . در بازگشت به تونس كتاب خويش را به اتمام رسانيد و يك نسخه از آن را به سلطان وقت تقديم كرد. وي پس از 4 سال اقامت، به قصد سفر حج از تونس خارج شد و تا پايان عمر خود 24 سال در مصر اقامت گزيد.

مترجم كتاب مقدمه ي ابن خلدون زندگي وي را در سه دوره خلاصه مي كند:

1- دوران فعاليت هاي سياسي وي در بلاد مغرب كه متجاوز از 20 سال ادامه يافته است.

2- روزگار انزوا و گوشه نشيني و انديشه و تأليف در قلعه ي ابن سلامه در نزد اولاد «بني عريف» كه فقط 4 سال بوده است.

3- ايام اشتغال وي به تدريس و امور قضايي با مراجعه و تجديد نظر در تأليفات خويش كه مدت هجده سال بوده است.

دو کتاب تاریخ العبر و مقدمه ی ابن خلدون از وی به یادگار مانده است. او در کتاب مقدمه، که در دو جلد به فارسی موجود است، مباحث نظری، روش شناختی، مطالعه ی تاریخ، جامعه و فرهنگ را مطرح کرده است. کتاب مشتمل بر یک مقدمه و شش باب است. در مقدمه، مباحث مبنایی، روش شناختی، فلسفه علم و فلسفه ی جامعه شناسی مطرح شده است. ابن خلدون در پایان مقدمه مدعی است آنچه او علاقه مند به طرح آن است، علم جدید «عمران» است. علم عمران به تعبیر او علم مطالعه ی جامعه و فرهنگ در اشکال و صور گوناگون است. تنوع موضوعات در این کتاب موجب شده است که عده ای کتاب مقدمه ی ابن خلدون را دائره المعارف و عده ای آن را جامعه شناسی عمومی تلقی کنند. این کتاب بر اساس دو سؤال اصلی طراحی شده است: 1) چگونه جامعه ساخته می شود؟ 2) تحول و تطور جامعه و عناصر آن ناشی از چه عوامل و شرایطی است؟ پس از ساخته شدن جامعه، دو سؤال بریا ابن خلدون مطرح بوده است: 1) ماهیت و عناصر سازنده ی جامعه کدامند؟ 2) چگونه یک جامعه تغییر می کند ( آزاد ارمکی، 1374: 289-282).

اندیشه ی شهری و اجتماعی ابن خلدون:

ابن خلدون اجتماعی شدن انسان را فطری می داند و نیازهای نامحدود انسان و توانایی های محدود او را در تأمین غذا و دفاع از خود، دلیل ادعای خود بر می شمرد. وی معتقد است راهی را که فطرت برای برآورد نیازها پیش روی انسان گذاشته، تعاون بایکدیگر در اجتماع است.

مفهوم اساسی در فلسفه ی اجتماعی و تحلیل انسانشناختی ابن خلدون مفهوم «عصبیت» است که باید آن را به قومیت و پایه و اساس آنچه بعدها «ملیت» نام گرفت نزدیک کرد. عصبیت به باور ابن خلدون، پدیده ای است تا اندازه ای نژادی که باساختار خویشاوندی و همچنین با نوع زندگی خاص بادیه نشینی ارتباط دارد و سبب انسجام یافتن درونی و همبستگی میان اعضای جامعه و ضربه ناپذیری آن است ( فکوهی، 1381: 78-77).

او برای مطالعه ی انسان و اجتماع علمی را موسوم به علم اجتماع بنیان نهاد تا بدین ترتیب چهار چوب نظری را برای مطالعه ی تحولات و تغییرات اجتماعی ایجاد کند. او موضوع این علم را عمران بشری و اجتماع انسانی به طور کلی می داند.

ابن خلدون مسائل علم عمران را اموری می داند که از ذات و ماهیت اجتماع بشری منشأ گرفته است. او خصوصیات عام اجتماع بشری همچون همزیستی، عصبیت، دولت و اقتصاد را کیفیات و حالاتی می داند که به طور طبیعی بر اجتماع عارض می گردد و این در ابواب شش گانه ی کتاب مقدمه ی وی مشخص شده است. هدف علم عمران بررسی امور اجتماعی و تاریخی جهت کشف علل واقعی آنهاست. لذا این علم نه چون خطابه هدف اقناع مردم را دارد و نه چون علم مدنی می خواهد جامعه را بر اساس حکمت و اخلاق اداره نماید بلکه هدفش درک علل تحولات تاریخی و اجتماعی و همچنین ساخت کلی اجتماع فارغ از قضاوتهای ارزشی و ملاحظات اخلاقی است و به همین دلیل است که علم نوین جامعه شناسی تا حد زیادی مرهون آراء و اندیشه های وی است ( خوشرو، همان: 87-81).

او به بیان موضوع علم خود بدین شکل می پردازد:

نخست: در عمران (اجتماع) بشری به طور کلی و انواع گوناگون اجتماعات و سرزمین های آبادان و مسکونی که این اجتماعات در آنها شکل گرفته است؛

دوم: در عمران ( اجتماع ) بادیه نشینی و بیان قبیله ها و اقوام وحشی؛

سوم: در دولت و خلافت و پادشاهی و ذکر مناصب و پایگاههای دولتی؛

چهارم: در عمران ( اجتماع ) شهر نشینی و شهر های بزرگ و کوچک؛

پنجم: در هنرها و معاش و کسب و پیشه و راههای آن؛

ششم: در دانش ها و کیفیت اکتساب و فراگرفتن آنها (جمشیدیها، 1383: 65).

اصطلاح «عمران» در اثر ابن خلدون هم ناظر مسائل جمعیتی و اقتصادی است و هم ناظر به فعالیت های اجتماعی سیاسی و فرهنگی. در یک کلام، منظور پدیده های انسانی است. وی عمران بدوی را به « فرهنگ ابتدایی» و عمران حضری را به « تمدن» تعبیر می کند. به عقیده ی ابن خلدون، سطح و میزان توسعه ی عمران منحصرا به وسعت و اندازه ی شهر بستگی ندارد بلکه سابقه و قدمت آن نیز شرط است. این موضوع یکی از پایه های عمده ی نظریه ی ابن خلدون به شما می رود.

ابن خلدون با وجود اینکه غالبا تحول عمران را به تحول زیستی جانداران تشبیه می کند، اما انحطاط جامعه را پس از نیل به رفیع ترین مرحله ی عمران حضری، مرگ طبیعی و معلول علل درونی می داند. بنابراین در نظر ابن خلدون علل اجتماعی و سیاسی در تحول عمران توقف ایجاد می کنند و نه علل اقتصادی ( ایولا کوست، 1363: 116-111 ).

ابن خلدون بر این عقیده بود که جامعه ی انسانی بر اثر عوامل متعددی تغییر می کند که مهمترین آنها عبارتند از:

1- تأثیر پذیری از محیط

2- روحیات و خلقیات، علایق و تمایلات افراد و کنش و واکنش اجتماعی

3- تغییر و تحول از درون جامعه که نمونه ی آن را تبدیل بادیه نشینی به شهر نشینی و تأسیس دولت جدید و تحولات آن می داند.

از این رو باید دیدگاه ابن خلدون در مورد دولت را یکی از بخشهای نظریه ی اجتماعی او بدانیم، نه نظریه ی مستقل ( آزاد ارمکی، همان: 283-282).

ابن خلدون بین مقوله ی حکومت و دولت تفاوت قائل شده و آنچه امروزه از حکومت مد نظر است، مورد توجه او بوده است. او در مجموع دولت را اینگونه تعریف می کند : دولت به نظامی اطلاق می شود که مجموعه ای از افراد بر اثر کمیت برتر د رسرزمین و قلمرو مشخص به قدرت دست یافته و به تنظیم رابطه ی جدید سیاسی- اجتماعی بین افراد پرداخته و در اجرای آن از روشهای گوناگون استفاده می کنند ( آزاد ارمکی، 1386: 329-328). به اعتقاد وی این دولت ها هستند که پس از شکل گیری در جهت تحقق اهداف تجمل خواهانه و اقتداری خویش، شهر ها را بوجود می آورند. توسعه و گسترش شهرها با دو عامل در رابطه با دولت همبستگی مستقیم دارد، یکی دوران فمانروایی دولت و دیگری قلمرو تحت فرمانروایی دولت. عامل مهم دیگر که د رتوسعه ی شهر نقش تعیین کننده دارد، وسعت قلمرو تحت سلطه ی دولت است. د.لت در قلمرو پهناور خود با بهره گیری از دو عامل مهم نیروی انسانی و تکنیک و صنعت، به ساختن بناهای شکوهمند و توسعه و گسترش همه جانبه ی شهر می پردازد به نظر وی " هنگامی که شهر بنیان نهاده شود و اساس آن موافق نظر بنیانگذار آن استوار گردد و مقتضیات جوی و ارضی در آن مراعات شود، آنوقت بقاء و عمر آن شهر وابسته به دوران فرمانروایی دولت بنیانگذار آن خواهد بود" ( خوشرو، همان: 122).

او سه گونه سیاست عملی تشخیص می دهد که به سه شکل قدرت یا حاکمیت جلوه می کنند:

حکومت ابتدایی طبیعی که حاکمیت آن بر هوس و نیرومندی مبتنی است؛ سیاست عقلی که اصول آن را حکما و بزرگان برای حفظ مصالح مشترک جامعه وضع کرده اند؛ سیاست دینی مبتنی بر شریعت که هدفش حفظ مصالح دنیا و آخرت می باشد. فارابی این سیاست های سه گانه را می شناخت، اما نظر او بیشتر به گونه ی سوم بود که به خودی خود با برداشت های وی از سیاست عقلی کمال مطلوب منطبق نمی باشد (نصار، 1366: 147-146).

شهر و مقولات مرتبط با آن از موضوعاتی است که در کتاب مقدمه بسیار از آن یاد شده است و در یک نگاه کلی تشکیل، توسعه و رکود شهر را شامل می شود.

شهر نشینی در دیدگاه وی عبارتست از " تفنن جویی در تجملات و بهتر کردن کیفیات آن و شیفتگی به صنایعی است که کلیه ی انواع و فنون گوناگون آنها ترقی می یابد (همان: 292). در کتاب مقدمه ابن خلدون موجودیت بادیه نشینی را وابسته و متعلق به شهر نشینی می داند و لیکن اذعان می دارد که شهریان در امور تجملی و غیر ضروری نیازمند بادیه نشینان هستند. به نظر او احتیاج ضروری بادیه نشینان به شهریان سبب اطاعت از شهریان می شود و این اطاعت یا تحت سلطه ی پادشاه واحد است و یا تحت ریاست قدرتمند فرمانروایان.

از دیدگاه ابن خلدون بادیه نشینان پس از اینکه در اثر کار و تلاش وضعیت معاش و اقتصاد خویش را بهبود بخشیدند امیال رفاه طلبانه و تجمل خواهانه پیدا می کنند و این انگیزه ای می شود جهت تأسیس و تسخیر شهر ها. چنانچه در کتاب مقدمه خود می گوید: " شهر نشینی هدفی برای بادیه نشینان است که به سوی آن در حرکت هستند و سرانجام با کوشش و تلاش خود از بادیه نشینی به مطلوب خویش نایل می آیند" این بار عصبیت نه در جهت بهبود معیشت بلکه به منزله ی قدرت عظیم اجتماعی و سیاسی می شود که هدفش بنیانگذاری شهر ها و سازمان دادن حکومت است. بنابراین نظر ابن خلدون در مورد زمینه پیدایش شهرنشینی را می توان با توجه به عوامل اقتصادی، روانی و سیاسی سه مورد بهبود معیشت اقتصادی، تمایل به تجمل خواهی و نیرو و قدرت عصبیت قبیله ای ذکر کرد.

او ایجاد شهر ها را تنها از طریق اعمال حاکمیت قوی دولت و یا با مدد توان اقتصادی وی میسر نمی داند زیرا برای ساختن یک شهر نیازمند تلاش جمعی و گروهی و همکاری کارگران و صنعتگران و به کارگیری ماشین هستیم در نتیجه در بنیان نهادن شهر اقتدار دولت ها عامل اصلی و تعیین کننده است. در نظر وی شهر ها د رجهت پاسخگویی به دونیاز شکل می گیرند، یکی ارضای میل تجمل خواهی و آسایش و دیگری تأمین امنیت. در نتیجه اقامتگاه راحت و پناهگاه ایمن دو کارکردی هستند که شهر برای پاسخگویی به آنها شکل می گیرد( خوشرو، همان: 117-115).

در بیان خصوصیت مورفولوژیک شهر ها او به موقیت جغرافیایی، نقشه ی ساختمان ها و کیفیت بنای آنها، نحوه ی سکونت و پراکندگی جمعیت و به طور کلی خصوصیات مادی و خارجی شهر ها توجه دارد.

با نظر به کارکردهای اصلی شهر یعنی اقامتگاه و پناهگاه او این خصوصیات را اینگونه ذکر می کند:

الف) مقاوت در برابر حمله ی دشمنان

ب) مقاومت در برابر امراض و آفات

ج) امکان دسترسی به ضروریات حیات (همان: 118-116).

شرایط مناسب یک شهر به عقیده ی ابن خلدون عبارتند از:

1- جمعیت: جمعیت شهر نباید آنقدر کم باشد که موجب راکد ماندن هوا و نتیجتا فساد آن شود و نه آنقدر زیاد باشد که در اثر رطوبات فاسده و مواد گندیده موجب آلودگی.

2- شهر باید در جایی بنا شود که هوایش معتدل باشد.

3- از چراگاههای سرسبز برخوردار باشد.

4- زمینهای حاصلخیز برای کشاورزی در اطراف آن کافی باشد.

5- در بنای شهر موقعیت دفاعی آن منظور گردد، یادر بالای کوهها ساخته شود یادر کنار دریاها و یا محصور در رودهای بزرگ.

6- بهتر است شهر در کنار جنگل ها باشد تا علاوه بر لطیف بودن هوا از چوب درختان برای خانه سازی استفاده شود.

7- لازم است شهر نزدیک دریا باشد تا در واردات و صادرات و تجارت اهالی شهر را کمک نماید ( رادمنش، 111-110).

به عقیده ی وی عمران شهری مانند زندگی انسان دارای مراحل رشد، کمال و انحطاط است، وی انحطاط عمران را با توجه به ساخت اقتصادی و اجتماعی شهر نشینی در مرحله ی کمال حضارت امری حتمی الوقوع و اجتناب ناپذیر قلمداد می کند. علاوه بر عوامل روانی جمعی و همچنین عوامل دینی و اخلاقی؛ تجمل گرایی و گسترش نیازهای غیر ضروری و همچنین افزایش باج و خراجها، سبب گسترش فساد و در نهایت سقوط عمران می گردد (خوشرو، همان: 133).

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...