رفتن به مطلب

تا حالا این داستان رو شنیدید


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

در زمانهای قدیم خان پول داری و مهربونی زندگی میکرد که کلی خدمو وحشم داشت

 

هر روز کارگرهای این بابا شیر گاوها رو میدوشیدن و میجوشندن و از ماشت درست میکردن و اونو توی یه خمره بزرگ میریختن

 

این خمره نزدیک دیوار خونه بود تا راحتتر بتونن ازش استفاده کنن

 

یه روزصبح که خان از خواب بیدار میشه بهش خبر میدن که خمره ماست خالیه

اقای خان هم میگرده تا دزد رو پیدا کنه ولی میبنه که دزد خودی نیست (یعنی تو خونش زندگی نمیکنه)

 

این موضوع چند روزی تکرار میشه و حسابی خان رو عصبانی میکنه

 

تا اینکه یه شب کشیک میکشه تا ببینه موضوع از چه قراره

 

نیمه شب می بینه که یه شیلنگ از اون ور دیوار پرت شد و درست افتاد توی خمره ماست و و ماست شروع کرد به پایین رفتن خان اون شب کاری نکرد ولی برای ادب کردن دزدا یه راهی به ذهنش رسید

 

 

خان به خدمتکاراش دستور داد که امروز خمره رو با مدفوع پر کنید وکنار دیوار بذارید تا یه درسی به دزدا بدیم

 

شب از راه فرا میزسه و دزدا از راه میرسن که از قرار معلوم سه نفر بودن و مثل سابق شیلنگو میندازن تو خمره و نفر اول شروع میکنه به مک زدن تو همون مکهای اول متوجه میشه که چه ....خورده ولی صداشو در نمیاره و مثل شبهای قبل سهم خودشو میخوره و شیلنگو میده به دزد دوم دزد دوم هم تا مک اولو میزنه تو دلش میگه ای نامرد تو میدونستی این چه....خوردی ولی به منم دادی تا منم ازش بهره مند بشم میخواست مک زدن رو ول کنه که یادش اومد نفر بعدی هم چرا این ... نخوره پس صداشو در نیاورد و مثل شبای قبل سهم خودشو خورد و شیلنگ داد به نفر اخر.نفر اخر هم مک اول و که میزنه مبینه که این ... ولی میگه اگه بد بود که اون دوتا نمیخوردن پس منم سهم خودمو میخورم

 

 

 

حالا شما بگید چه نتیجه اخلاقی از این داستان چیه:ws28::ws28::ws28:

  • Like 9
ارسال شده در

:ws28::ws28:

عجب دوستايي بودن خداييش

  • Like 2
ارسال شده در

آخ نتيجه اش يادم رفت بگم

اونم اينكه نتيجه ميگيريم كه دزدي كار بديه و چيزي كه خوردن، مزه بدي داره ولي مفيده چون اون سه تا نتونستن از خوردنش منصرف بشن:ws3:

  • Like 3
ارسال شده در

:ws47::ws47::ws47:

 

چه دوستايي!!!!

  • Like 2
ارسال شده در

اهان حالا فهميدم نكته اخلاقيشو:ws50:

 

 

ميخواد بگه همه اينايي كه ازدواج ميكنن متوجه ميشن چه اشتباهي كردن ولي بازم هيچچي نميگن و يكي ديگه هم اين اشتباهو ميكنه....و تو چاه ميفته!!:ws31:

 

 

 

خب درست گفتم!!!؟؟:icon_redface:

  • Like 4
ارسال شده در
اهان حالا فهميدم نكته اخلاقيشو:ws50:

 

 

ميخواد بگه همه اينايي كه ازدواج ميكنن متوجه ميشن چه اشتباهي كردن ولي بازم هيچچي نميگن و يكي ديگه هم اين اشتباهو ميكنه....و تو چاه ميفته!!:ws31:

 

 

 

خب درست گفتم!!!؟؟:icon_redface:

ربطش با ازدواج چيه اونوقت؟؟؟:ws52:

  • Like 1
ارسال شده در
ربطش با ازدواج چيه اونوقت؟؟؟:ws52:

مطمئنم درسته عزيزم.....صبر كن تا وحيد خودش بگه:girl_yes2:

  • Like 1
ارسال شده در

girl_nea.gif

نتیجه اخلاقی نداشت...!

این چه داستانی بود!

 

  • Like 1
ارسال شده در
مطمئنم درسته عزيزم.....صبر كن تا وحيد خودش بگه:girl_yes2:

باشه ببينيم چي ميشه:ws37:

  • Like 1
ارسال شده در
اهان حالا فهميدم نكته اخلاقيشو:ws50:

 

 

ميخواد بگه همه اينايي كه ازدواج ميكنن متوجه ميشن چه اشتباهي كردن ولي بازم هيچچي نميگن و يكي ديگه هم اين اشتباهو ميكنه....و تو چاه ميفته!!:ws31:

 

 

 

خب درست گفتم!!!؟؟:icon_redface:

 

آره درسته ولي ما ميكيم جيز ميشيد شماها باور نميكنيد

  • Like 3
ارسال شده در

:banel_smiley_52:

من فقط میتونم بگم حالم بهم خورد

  • Like 2
ارسال شده در

:viannen_38:

  • Like 1
ارسال شده در
:viannen_38:

سلام چطوری اتیش پاره شاهی شورتم اوردی:8713::8713::8713:

ارسال شده در

چی رو اوردم؟؟؟؟؟؟؟w58.gifw58.gif

  • Like 1
ارسال شده در
سلام چطوری اتیش پاره شاهی شورتم اوردی:8713::8713::8713:
چی رو اوردم؟؟؟؟؟؟؟w58.gifw58.gif

:ws28::ws28::ws28::ws28::ws28::ws28:

فکر کنم منظورش شوهر بید!با لهجه گفته ،این شده!:icon_pf (34):

ارسال شده در
:ws28::ws28::ws28::ws28::ws28::ws28:

فکر کنم منظورش شوهر بید!با لهجه گفته ،این شده!:icon_pf (34):

 

 

:icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34):

 

 

وااااااااااای چرا انقدر لهجه داشت...

ارسال شده در
:icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34):

 

 

وااااااااااای چرا انقدر لهجه داشت...

 

والا چی بگم پول ندار م لهجمو عمل کنم

شما ببخش

ارسال شده در
والا چی بگم پول ندار م لهجمو عمل کنم

شما ببخش

 

 

 

اشکال نداره من به بزرگواری خودم میبخشمت :dancegirl2:

 

حالا منظورت همون شوهرم بود دیگه!!!

×
×
  • اضافه کردن...