Avenger 19333 ارسال شده در 7 اسفند، 2010 در زمانهای قدیم خان پول داری و مهربونی زندگی میکرد که کلی خدمو وحشم داشت هر روز کارگرهای این بابا شیر گاوها رو میدوشیدن و میجوشندن و از ماشت درست میکردن و اونو توی یه خمره بزرگ میریختن این خمره نزدیک دیوار خونه بود تا راحتتر بتونن ازش استفاده کنن یه روزصبح که خان از خواب بیدار میشه بهش خبر میدن که خمره ماست خالیه اقای خان هم میگرده تا دزد رو پیدا کنه ولی میبنه که دزد خودی نیست (یعنی تو خونش زندگی نمیکنه) این موضوع چند روزی تکرار میشه و حسابی خان رو عصبانی میکنه تا اینکه یه شب کشیک میکشه تا ببینه موضوع از چه قراره نیمه شب می بینه که یه شیلنگ از اون ور دیوار پرت شد و درست افتاد توی خمره ماست و و ماست شروع کرد به پایین رفتن خان اون شب کاری نکرد ولی برای ادب کردن دزدا یه راهی به ذهنش رسید خان به خدمتکاراش دستور داد که امروز خمره رو با مدفوع پر کنید وکنار دیوار بذارید تا یه درسی به دزدا بدیم شب از راه فرا میزسه و دزدا از راه میرسن که از قرار معلوم سه نفر بودن و مثل سابق شیلنگو میندازن تو خمره و نفر اول شروع میکنه به مک زدن تو همون مکهای اول متوجه میشه که چه ....خورده ولی صداشو در نمیاره و مثل شبهای قبل سهم خودشو میخوره و شیلنگو میده به دزد دوم دزد دوم هم تا مک اولو میزنه تو دلش میگه ای نامرد تو میدونستی این چه....خوردی ولی به منم دادی تا منم ازش بهره مند بشم میخواست مک زدن رو ول کنه که یادش اومد نفر بعدی هم چرا این ... نخوره پس صداشو در نیاورد و مثل شبای قبل سهم خودشو خورد و شیلنگ داد به نفر اخر.نفر اخر هم مک اول و که میزنه مبینه که این ... ولی میگه اگه بد بود که اون دوتا نمیخوردن پس منم سهم خودمو میخورم حالا شما بگید چه نتیجه اخلاقی از این داستان چیه:ws28: 9
sookut 13735 ارسال شده در 7 اسفند، 2010 آخ نتيجه اش يادم رفت بگم اونم اينكه نتيجه ميگيريم كه دزدي كار بديه و چيزي كه خوردن، مزه بدي داره ولي مفيده چون اون سه تا نتونستن از خوردنش منصرف بشن 3
*mishi* 11920 ارسال شده در 7 اسفند، 2010 اهان حالا فهميدم نكته اخلاقيشو ميخواد بگه همه اينايي كه ازدواج ميكنن متوجه ميشن چه اشتباهي كردن ولي بازم هيچچي نميگن و يكي ديگه هم اين اشتباهو ميكنه....و تو چاه ميفته!! خب درست گفتم!!!؟؟ 4
sookut 13735 ارسال شده در 7 اسفند، 2010 اهان حالا فهميدم نكته اخلاقيشو ميخواد بگه همه اينايي كه ازدواج ميكنن متوجه ميشن چه اشتباهي كردن ولي بازم هيچچي نميگن و يكي ديگه هم اين اشتباهو ميكنه....و تو چاه ميفته!! خب درست گفتم!!!؟؟ ربطش با ازدواج چيه اونوقت؟؟؟ 1
*mishi* 11920 ارسال شده در 7 اسفند، 2010 ربطش با ازدواج چيه اونوقت؟؟؟ مطمئنم درسته عزيزم.....صبر كن تا وحيد خودش بگه:girl_yes2: 1
sookut 13735 ارسال شده در 7 اسفند، 2010 مطمئنم درسته عزيزم.....صبر كن تا وحيد خودش بگه:girl_yes2: باشه ببينيم چي ميشه 1
شقایق31 40377 ارسال شده در 7 اسفند، 2010 اهان حالا فهميدم نكته اخلاقيشو ميخواد بگه همه اينايي كه ازدواج ميكنن متوجه ميشن چه اشتباهي كردن ولي بازم هيچچي نميگن و يكي ديگه هم اين اشتباهو ميكنه....و تو چاه ميفته!! خب درست گفتم!!!؟؟ آره درسته ولي ما ميكيم جيز ميشيد شماها باور نميكنيد 3
Avenger 19333 مالک ارسال شده در 7 اسفند، 2010 :viannen_38: سلام چطوری اتیش پاره شاهی شورتم اوردی:8713::8713::8713:
گـنـجـشـک 24371 ارسال شده در 7 اسفند، 2010 سلام چطوری اتیش پاره شاهی شورتم اوردی:8713::8713::8713: چی رو اوردم؟؟؟؟؟؟؟ :ws28::ws28::ws28: فکر کنم منظورش شوهر بید!با لهجه گفته ،این شده!:icon_pf (34):
Atishpare_Shahi 1736 ارسال شده در 7 اسفند، 2010 :ws28::ws28::ws28:فکر کنم منظورش شوهر بید!با لهجه گفته ،این شده!:icon_pf (34): :icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34): وااااااااااای چرا انقدر لهجه داشت...
Avenger 19333 مالک ارسال شده در 7 اسفند، 2010 :icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34): وااااااااااای چرا انقدر لهجه داشت... والا چی بگم پول ندار م لهجمو عمل کنم شما ببخش
Atishpare_Shahi 1736 ارسال شده در 7 اسفند، 2010 والا چی بگم پول ندار م لهجمو عمل کنمشما ببخش اشکال نداره من به بزرگواری خودم میبخشمت :dancegirl2: حالا منظورت همون شوهرم بود دیگه!!!
ارسال های توصیه شده