رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

در اين تاپيك مي خواهيم در مورد پاتريك گدس حرف بزنيم و ايشون رو بشناسيم.

مطالبي رو كه جمع آوري كردم رو بدون تغيير براتون ميزارم. شايد در برخي موارد جملات مشابهي هم وجود داشته باشه اما فكر كردم اينطوري بهتر هست.

  • Like 10
لینک به دیدگاه

پاتريك گدس در دوم اكتبر سال 1854 در بالاتر متولد شد ، به نزديكي پرت آورده شد. بواسطه ي كاوشهاي بچگي در پرتشير و مناطق كوهستاني ،پاتريك ديدن زندگي روستايي و شهري را بطور كامل ياد گرفت و شروع به مطالعه همه ي مسائل زندگي شامل بشر، دررابطه با محيطشان كرد. او درسن 16 سالگي در فرهنگستان پرت فارغ التحصيل شد.

بعد از18 ماه شاگردي در يك بانك محلي ، گدس شروع به مطالعات شيمي ، زمين شناسي و زيست شناسي همراه با هنر ترسيم و قفسه سازي كرد. به هر حال او در سن 20 سالگي به هدف واقعيش كه جانور شناسي بود دست يافت. سپس وقتي كه در سفر به مكزيك به سر مي برد، يك بحران كوري موقت، او را از ظاهربيني برونگرايي به دسته بندي فلسفي علم و مخترع طرح ماشين متفكر از ورق هاي چندلاي كاغذ تغيير داد.

بازگشت به اسكاتلند در آپريل 1880 با چشمهايي ضعيف كه بعد از آن او را از نزديك بيني ، دور نگه داشت، گدس يك سخنران الهام بخش علم گياه شناسي در دانشگاه ادينبورگ شد و به طور باورنكردني روي به زندگي روشنفكري متنوع و كاربردي آورد. او كاربرد مفهوم انرژي و زيست شناسي را به آمار و اقتصاد متمايل كرد، در زمينه هاي تعاون و سوسياليسم ، سرمايه و حزب كارگر سخنراني كرد ، و براي توسعه ي دانشگاه و ساير بهسازي ها مبارزه كرد.

گدس در سال 1886 با آنا مورتون ، يك نوازنده با استعداد ازدواج كرد، سپس آنها اتحاديه اجتماعي ادينبورگ را بنا نهادند.

در سال 1888 به عنوان استاد نيمه وقت رشته گياه شناسي در دانشگاه داندي پذيرفته شد (تا سال 1919 در آنجا به كار گرفته شد)، گدس اولين مدرسه هاي تابستاني را در ادينبورگ اروپا سازماندهي كرد (1887-1898) و برج دورنما را به مثابه ي اولين آزمايشگاه جامعه شناسي جهاني بنا نمود. همچنين عقايد برنامه ريزي شهركي اش از ارزيابي شهري و منطقه اي يا "عيب يابي پيش از عمل " و " جراحي محافظ كارانه " به جاي ويراني عمده مناطق پرجمعيت و فقير نشين، مورد توجه قرار گرفت.

در سال 1879 گدس به همراه همسرش براي يك ماموريت اقتصادي محرمانه به جزيره قبرس رفتند، مزارع كشاورزي خشك و باير را احيا كردند و صنعت كشاورزي را به مثابه پاسخهاي واقع بينانه به "سوال بي پاسخ شرقي" از اشتباه بزرگ سياستمداران مستعمراتي شروع كردند.

در سال 1899 و 1900 او سفرهاي نطقي ايالات متحده را انجام داد ، ضمنا قسمت آمريكايي مدرسه بين المللي را در گزارش پاريس سال 1900 سازماندهي كرد.

در سال 1919 او آدرس وداعش را در داندي داد ، سپس كرسي استادي جامعه شناسي و علوم مدني را در دانشگاه بمبئي كسب كرد. از طريق جروسالم به هند بازگشت، او در آنجا برنامه ريزيهاي شهري را براي حاكمان نظامي انجام داد و يك دانشگاه را براي صهيونيستها طراحي كرد .

درسال 1924 بيماري سخت و خطرناكي گدس را مجبور به بازگشت به اروپا كرد ، اما در ناحيه ي جنوبي فرانسه او يك ترميم قابل توجه ساخت و بوجود آورد و چيزي نگذشت كه بنا ، مقياس كوچكي از برج دورنما و دانشگاه هال ، نزديك مونت پلر شد. در سال 1925 او بالاخره توانست پروژه نهايي خود ، دانشگاه اسكاتلندي را، به عنوان اولين واحد مديترانه، رونمايي كند.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 6
لینک به دیدگاه

گدس زیست‌شناس اسکاتلندی، از زمره نظریه‌پردازان دورة دوم مرمت شهری محسوب می‌شود. وی پس از سال ها تدریس در رشته گیاه‌شناسی، شدیداً به شهرسازی علاقه‌مند گردید. مهم‌ترین آثار وی در این زمینه، کتاب «توسعه شهری» در سال 1904 و «شهرها در تحول» در سال 1915 می‌باشند. گدس معتقد بود که اولین گام را برای شناخت شهر، اولین گام شناخت عناصر جغرافیایی و تاریخی آن شهر می‌باشد، به طوری که این شناخت می‌تواند ما را در تهیه طرح‌هایمان یاری رساند. گدس در مورد مرمت، سه نظریه عمده دارد که شامل موارد زیر است:

الف ـ انطباق مکان و زمان در خصوص بنا، مجموعه و یا بافت شهری

ب ـ امروز، تکرار دیروز نیست بلکه تحول و تداوم آن است.

ج ـ حضور مطالعات برنامه‌ریزی شهری در مرمت شهری

اصول مورد نظر گدس بر پایة نظریه‌های فوق شامل موارد زیر است:

1ـ شناخت: شناخت شهر در گرو شناخت عوامل جغرافیایی و تاریخی است. در واقع قبل از هرگونه اقدامی در شهر باید روح شهر را شناخت.

2ـ معرفی: سازماندهی یک نمایشگاه شهرسازی، می‌تواند تصوری از گذشته، حال و آینده شهر را به دست دهد. این نمایشگاه می‌تواند تاریخ شهر را با نشان دادن آثار و ابنیة تاریخی به مسئولان ومردم بشناساند. به سخن دیگر، شهر را باید از زمان پیدایش اثر تا به حال، به خود معرفی کرد. این نمایشگاه می‌تواند مکان مناسبی برای آموزش محسوب شود.

با استناد بر اصول و نظریات گدس، می‌توان دستورالعمل‌های وی را استنتاج کرد.

الف ـ در امر مرمت لازم است خاطره‌های تاریخی حفظ شوند.

ب ـ آموزش مداوم و همگانی: در این جا اقدامات مرمتی، آموزش به مرمت کنندگان، مردم و مسئولان کاری ضروری است.

بنابراین می‌توان به این نتیجه رسید که هدف گدس از مداخلة در بافت‌های تاریخی، حفظ کالبد، بهبود محیط شهری و بهبود شرایط زیستی ساکنان است. کاربری پیشنهادی وی در بافت‌های شهری، کاربری است که در درون برنامه‌ریزی شهری مطرح می‌شود و شیوة اقدام، عمدتاً بهسازی و نوسازی است و بندرت سخن از بازسازی به میان می‌کنند. روش مداخلة وی، روش جامع مرمت شهری است. (حبیبی و مقصودی، 1381)

  • Like 7
لینک به دیدگاه

زیست شناس، گیاه شناس، بوم شناس، جغرافیدان، برنامه ریز شهری، مربی و فیلسوف اجتماعی. گدس خود را در درجه اول یک جامعه شناس می دانست. هدف او این بود که نشان دهد فرایندهای اجتماعی و محیط بر یکدیگر اثر متقابل دارند. و چگونه فرایندهای شهری و تحول اجتماعی با منافع توسعه اجتماعی فردی اداره می شود. او دانش آموخته تحول طبیعت زنده بود. گدس پیشگام استفاده از مفهوم ناحیه ( و فن بررسی میدانی ناحیه) به عنوان پایه ای برای تحلیل های محیطی، اقتصادی و اجتماعی بود. او شهر و انسان را در کنار هم می دید. او فرایندهای ترمیم، بازنوسازی و احیاء دوباره را به مثابه آثار طبیعی توسعه می دانست. شاگرد او لوئیز مامفورد در 1947 نوشت: بهترین زندگی ممکن ایده آل برای او منحصر به ویژگی های لحظه و مکان و موقعیت خاص خود در توسعه خانواده، گروه یا جامعه به خصوص بود؛ نه آرمانی انتزاعی که توسط قدرت حاکم یا نیرویی از بیرون باشد. او در آبرونشایر غربی اسکاتلند در سال 1854 به دنیا آمد. گدس مطالعات زیست شناسی را زیر نظر توماس هاکسلی در لندن گذراند. او به معترضی در کالج یونیورسیتی لندن تبدیل شد( جائیکه چارلز دلروین را به طور اتفاقی در آنجا ملاقات کرد) و با تلاش طاقت فرسایی جان راسکین را به عقاید خود در زمینه آمار علاقمند کرد. در بازگشت به اسکاتلند به طور عملی کوشید تا با هزینه اندک در طی حیات تاریخی ادینبرگ با همسر و نخستین فرزند خود مستغلات و آپارتمان های نامطلوب و زاغه مانند ادینبرگ را بهبود بخشد و این متضمن حضور ساکنان و داوطلبان فرایند بهسازی بود. تکنیکی را که " تشریح سنتی و محافظه کارانه" نامید گسترش داد. این رهیافتی ترقی خواهانه بود برای پیشرفت ناحیه ای که مردمی را که در آنجا زندگی و کار می کردند ملزم و متقاعد می کرد که بتوانند در آن ناحیه ( زاغه) بمانند و از پیشرفت ها و بهبودها بهره مند شوند.

تا 1898 پیشرفت های ادینبرگ تا بیش از 30 عرصه و اعیان گسترش یافته بود. او تعداد بیشتری از مساکن کثیف و نامطلوب ادینبرگ را به اولین اتاق های مسکونی دانشجویان تبدیل کرد. گدس آموزش عمومی را در سرتاسر نمایشگاه های بین المللی و مدارس تابستانی ارتقا داد. در 1884 او به پایه گذاری جامعه محیطی در ادینبرگ کمک کرد و طولی نکشید آنرا واحد اجتماعی ادینبرگ نامید. او کوشید تا رنسانسی فرهنگی در ادینبرگ را در 1980 بر مبنای جنبش فن و هنر بالا ببرد. به همراه جی.آرتور تامسون کتاب تحول جنسیتی را در 1889 منتشر کرد. در دوبلین برنامه بازنوسازی شهری را شکل داد. او برای سالها استاد نیمه وقت گیاه شناسی در دانشگاه داندی بود. در 1897 به قبرس رفت. در تلاشی برای ارتقاء توسعه اقتصادی، او مامور شد به منظور تهیه برنامه هایی برای املاکی در دانفرملاین که توسط آندرو کارنگی نوع دوست به شهر بخشیده شده بود. گزارش وی با نام " توسعه شهر " مطالعه ای بود از پارک ها، باغها و موسسات فرهنگی که در 1905 منتشر شد. تصور القا کننده ای از اینکه چگونه مردم محلی می توانند مشارکت کنند و فرایند احیاء و برنامه ریزی شهری را بیاموزند ارائه شد. نظریات گدس بر پایه بررسی و مطالعه جامع بود. گدس کمک کرد به تشکیل جامعه اجتماعی در 1903 . او در هندوستان عقاید برنامه ریزی اش را به عنوان یک روند توسعه داد نه با خلق توسعه های الگو مانند در مکان های جدید، که با احیاء مکان های موجود برای مردم و با مردم و توسط مردمی که در آنجا زندگی می کردند. او در شهرها و شهرک های هندی اتاق کارهای از بین برنده اماکن بهداشت عمومی خرافاتی ( غیر علمی) و شبکه های اجتماعی به موازات پاکسازی محلات ناسالم تشکیل داد. و به شدت نظاره می کرد زمانی که تحت آشفته ترین حالت ها به مردم فشار وارد می شد. او نشان داد که رهیافت انتخابی بیشتری در حالت حفظ تعادل اقتصادی و اجتماعی همسایگی ها می تواند شرایط زندگی را بهبود بخشد. گدس در 1915 نوشت: یکی از بیشترین تعداد اشتباهات فاجعه برانگیز و مهلک در تاریخ تحولات بهسازی، دهه های دردناک تجربه و آزمایش بود که پیش از آنکه آموزش داده شود رخ داد. در سال های یعد گدس کالج اسکاتلندی را به قصد تضمین حیات نظریه های آموزشی اش در جنوب فرانسه تشکیل داد، او به شدت به آنچه که آن را " ماشین متفکر" نامید وسواس داشت. نمودارهای شبکه ای طبقه بندی ها و روابط بین موضوعات و مفاهیمی را که مرکز اندیشه او بودند نشان می دهند. او نتوانست تنی چند از پیروانش را متقاعد کند که به طور بی نهایت سیستم پالایش شده ( احتمالا اشاره به مباحث بوم شناختی دارد) کلید فهم زندگی انسان و محیطش را تهیه کرد. او از داشتن امتیاز ویژه و نشان افتخار امتناع ورزید، در پایان زندگیش به عنوان مقام برجسته ای شناخته شد. گدس بر برنامه ریزی اصرار و تاکید داشت. به اعتقاد او توسعه زندگی محلی که به پیشرفت می انجامد چیزی نیست که از بالا هدایت شود، پیشرفت و توسعه می تواند در مکانی آموزش داده شود و در مکانی دیگر محدود شود. گدس در 1910 نوشت: معماری و برنامه ریزی شهری محصولات محض دفتر نقشه کشی ثابت در یک محل نیستند. این دو تجلی تاریخ و گذشته مکان هستند. تحولات ملی و شهری در تلاقی خاطرات و برخورد های ذهنی می باشند. او خواست نشان دهد دیدگاه مغایر آن دسته از برنامه ریزان شهری که کالبد را طراحی می کنند و سپس نشانه های شهر مترقی را در درون آن قرار می دهند و به عنوان پوسته کالبدی مناسب بر آن چیزی که در دوره های رشد شهری مشتق ازحیات درونی و لایه های زیرین شهر باشد انطباقی ندارد. (شکل و محتوای درونی شهر با یکدیگر خوانایی ندارد). باید زندگی متعلق به هر نسل و هر گروه را به رسمیت شناخت و همه گروه ها باید همکاریشان را در راه ساماندهی شهرشان انجام دهند. تمرکز محلی تنها شروع کار است.

" شناخت و درک محلی برای برنامه ریزی شهری، توام با بررسی و کارشناسی در زمانی که با نیاز های شهروندان برخورد می کند ضروری است." دیگر نیازها نیروهای جذب اجتماعی و اشتیاق مدنی است که برنامه ریز را قادر می سازد برای برانگیختن مداوم واحدهای محلی به منظور مشارکت در برنامه های بهسازی به جای راکد ماندن آنها. تنها این راه می تواند به تدریج شهر را به مثابه یک کلیت القاء کند. ( گدس 1918) او اصرار داشت فرایند باید همکارانه باشد، هر یک از متخصصان گوناگون صرفا بر تخصص خویش تمرکز می کند ، هر یک به طور واضح بررسی می کند و در ابتدا یک گلبرگ از شش خاج گل حیات را تصرف میکند و بخشی از کل آن را از هم می گسلد. هسته روش شناسی او از برنامه ریزی بر مبنای بررسی تشخیصی و بازشناسی مسئله بود. آن مستلزم مطالعه طولانی و بردبارانه بود. به عقیده گدس کار نمی تواند با قوانین و مقررات در دفتر کار انجام شود، برنامه باید پس از طی کردن ساعت ها پیمایش در موقعیت و مکان طراحی شود. آموزه های او به عنوان یک گیاه شناس هرگز او را ترک نکرد.

کتاب " این جهانی سبز است " نوشته گدس به این نکته اشاره دارد که حیوانات نسبتا کم و کوچک همه وابسته به برگ گیاه بوده و ما توسط برگ گیاهان زنده هستیم. برخی از مردم عقاید عجیبی دارند که با پول زندگی می کنند. آنها تصور می کنند نیرو و انرژی توسط چرخش سکه صورت می گیرد. در صورتی که جهان عمدتا مستعمره وسیعی از گیاهانی در حال رشد و شکل گیری خاک پر از برگ نه توده ای از مواد معدنی محض می باشد. ما نه با صدای جرینگی سکه هایمان که با سرشاری محصولات کشاورزیمان زندگی می کنیم.

گدس توانست با سخت کوشی با یک اشتیاق مستمر به منظور کار کردن تحریک شود و موفق نشد برای فهمیدن اینکه چرا همکارانش نمی توانند الگوها و نمونه ها را انتخاب کنند. اما او با تشویق های سودائی و احساساتی اش به آنها روحیه می داد.

" پیامبران در سرزمین خود بدون افتخار هستند" شعری از هاج مک دیارمید (1966) درباره گدس است. کسی که در یکی از جلسات گدس در ادینبرگ حضور داشت. مضمون شعراین است که غفلت و نادیده گرفتن سر پاتریک گدس در اسکاتلند به درجه غیر معمول رسید و پرتوی بسیار مبهوت کننده بر همه شرایط ملی افکند.

از آنجائی که او یکی از متفکران برجسته نسل خویش بود، نه تنها در بریتانیا که در جهان و نه تنها یکی از بزرگترین مردان اسکاتلند در قرن گذشته که در سراسر تاریخ بود. کالین وارد، گدس را در واژه " نابغه غیرقابل پیش بینی، بی قرار و نابسامان و قاطع و مغرور" خلاصه نمود که انتظار داشت هر یک از گرفتاری های قرن اخیر ما از بحران انرژی گرفته تا نجات و آزادی زنان برطرف شود.

لوئیز مامفورد می گوید: " من به او ( گدس ) عشق می ورزم، به او احترام قائلم و او را تحسین می کنم. او هنوز برای من شگفت انگیز ترین اندیشمند در جهان مدرن است."

 

برگردان متن لاتین برگرفته از کتاب:

THE DICTIONARY OF URBANISM

Robert Cowan

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

سر پاتریک گدس در 2 اکتبر 1854 در بالاتر ( ballater ) اسکاتلند به دنیا آمد. مرگ او در 17 آوریل 1932 در مونتپلیر (Montpellier) ) فرانسه روی داد.

آثار مهم او:

"علوم مدنی" - در باب مطالعات جامعه شناختی- لندن 1905

"تحول شهرها" – در باب جنبش برنامه ریزی شهری و مطالعه علوم مدنی - لندن 1915

لوئیز مامفورد از سر پاتریک گدس به عنوان یکی از متفکران برتری یاد می کند که در قرن نوزدهم ظهور کرد. دیدگاه های او از سه دوره جهانی فراتر رفت. دوره ویکتوریائی در حال رشد که او در آن دوران زاده شد، پیش از جنگ جهانی ویرانگر اول که او با دوران بلوغ مواجه شد، و جهان تازه به سوی آنچه که همه تلاش های خلاقش به بار نشست. او متعلق به نسلی از نویسندگان و متفکرانی بود که درباره پیامدهای اجتماعی انقلاب صنعتی نگران بودند. در زمان خود نفوذ و اعتبار گدس تا چندین قاره و کشور که شامل اروپا، استرالیا و هند بود گسترش یافت. استنتاج گدس التزام به رهیافت جامع ( منظور همان برنامه ریزی جامع است) برای مشکلات هر شهر بود که برنامه ریزی کالبدی را با محیط طبیعی مرتبط می ساخت و آن را با جامعه شناسی و اقتصاد ترکیب می کرد. به عقیده گدس فرایندهای اجتماعی و اشکال فضائی با هم در ارتباطند. منتقدی از عرصه برنامه ریزی آرمانگرا که هم عصر گدس بود معتقد است رویای باغشهرهای انگلیسی و بلوارهای پاریس توسط آنچه که پاتریک ابرکرامبی آنرا کابوس بغرنج گدس نامید خرد شد و از بین رفت.

اشتیاق گدس برای پذیرفتن پیچیدگی روابط اجتماعی و فضائی برایش جایگاهی درخور ستایش در تغییر و تحول فضائی معاصر در علوم اجتماعی به دست آورد. نگرانی او در ارتقا دادن عقاید جدیدی بود که از مفهوم برنامه ریزی خاص نشات می گرفت. گدس بیش از عقایدش اغلب به خاطر جدل هایش شناخته می شود. اثر مهم او " تحول شهرها " تنها بخشی از مباحثه و جدل او را در برنامه ریزی آشکار می کند. اندیشه ابتکاری در 1890 به عنوان گسترش تصویری از شکل تحلیل های اجتماعی کار/ گروه مکان لاپلاس ( در فرانسه) توسعه یافت. او در ادینبرگ از بازسازی محلات کثیف و زاغه ها (slum)به جای از میان بردن آنها دفاع کرد.او اولین لابراتوار جامعه شناختی جهانی را با نگرشی مبهم در ادینبرگ تاسیس کرد تا اینکه رفته رفته مظهر افق آن آشکار شد.

گدس به استفاده از واژه تازه علاقه داشت. این واژه برایش همانی بود که ما " مگالاپلیس" ( زنجیره کلانشهری) به کار می بریم و واژه بعدی کنورباسیون ( شبکه شهری همکار) بود.

بعدها او فنون تازه ای را به طور استادانه بیان کرد. به طور مثال نمایانگر جهانی جدا از اضافه کاری و کار طاقت فرسا. به گدس به عنوان دانشمند آگاه از همه چیز و خیال پرداز انتقاد وارد شد، اما امروزه این انتقاد در ستایش عقایدی که شهرهای قابل دستیابی ( قابل ساخت) را بیشتر از شهرهای آرمانی ( شهرهائی که در واقعیت شکل نگرفت) منعکس کرد فروکش کرده است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 6
لینک به دیدگاه

پتریک گدس ، اجتماعات انسانی را به دیده زیست شناسی دید که به مطالعه تمام پدیده های زندگی توجه دارد. این محقق در سال 1915، برای اولین بار شهرهای بزرگ دنیا را مورد مطالعه قرارداد و درکتاب تحقیقی خود به نام ((تکامل تدریجی شهرها )) ، ازمسائل ، مشکلات وآینده آنها سخن گفت . پاتریک گدس یکی ازپیشروان ناحیه بندیهای علمی وبرنامه ریزیهای ناحیه ای است که عنوان شبکه بزرگ شهری را بکاربرد. درکتاب (( تکامل تدریجی شهرها)) تصویر مشهوری را می توان دید موسوم به(( نمایشگاهی ازشهرها)) که درآن گدس رشد طبیعی شهرها را مورد مطالعه قرارداده وتصویرکرده است . ازاین تصویر، اساس نظریات وی آشکار می گردد. به نظر گدس شهر ازمحیط طبیعی که درآن به وجود آمده جدایی ناپذیر است وتنها وقتی می توان به ساختمان آن پی برد که وضعیت طبیعی وآب وهوایی آن مورد مطالعه قرار گیرد، پایه های اقتصادی آن شناخته می شود وریشه های تاریخی آن معلوم گردد .

به نظر گدس، نقشه شهرها صرفاً خطوط منحنی وراستی نیست که جای فلان رودخانه یا بهمان کوه را معلوم دارد. بلکه نوعی خط هیروگلیف است ودرحقیقت نموداری ازخطی است که بشر با آن تاریخ تمدن را نوشته است . هرقدر درک این خط مشکل تر باشد، وقتی رموز آن کشف شد، ثمره آن بیشتر است.

لوئیس مامفورد متخصص وکارشناس شهرهای متروپلیتن که خودرا شاگرد مکتب گدس میداند وبی تردید دربسط افکار وی سهمی بسزا دارد ، درکتاب خودبسیاری ازافکار گدس را نقل کرده است . ازاین کتاب به خوبی برمی آید که گدس جامعه شناسی را زاده زیست شناسی می داند ورشد شهرها رابر اساس این فکر توضیح می دهد.

گدس که اصلاً اسکاتلندی بود، سالها درهندوستان زندگی کرد وبا واقعیت به شهرسازی اشغال داشت. وی با آنکه به مظاهر زندگی طبیعی علاقه داشت، ازدیده ای جهان بین برخوردار بود وواجد شخصیتی بود که تنها پس ازمرگ وی شناخته شد.

زندگی شهری بر خلاف زندگی ساده روستایی، با مصرف توام است.مصرف گرائی در نزد شهرنشینان موارد زیادی را شامل می شود،از مواد غذایی گرفته تا وسایل یکبار مصرف. آنان در تلاش بیشتر برای خرید ومصرف هستند. در چنین شرایطی خیابان،میدان،پارک وهر مکان عمومی دیگر می تواند به سادگی به محل دفع انواع زباله های مردم تبدیل شود.لزوم طراحی،ساخت،موقعیت دهی ونصب درست انواع زباله دان با کاربرد ها و فرمهای متنوع در چنین شرایطی است که بیش از پیش ضروری می نماید.

 

در محیط شهری زباله دان باید قابل رویت بوده واستفاده از آن راحت باشد،ولی نباید به عنوان عنصری مزاحم وپر زرق و برق جلوه کند.استقرار زباله دان نباید به صورت اتفاقی انجام پذیرد بلکه باید بر اساس نرخ تردد و ازدحام مردم در یک محدوده یا نقطه ای خاص انجام گیرد. به طور مثال وجود زباله دانهای متعدد در برابر یک فروشگاه بزرگ یا مدرسه ای پر از دانش آموز امری شایسته است.«در فضاهای شهری با تعدّد مبلمان شهری، زباله دان نیز باید در هماهنگی کامل با عناصر یاد شده باشد. ولی در باغ،پارک،تفریحگاه از این قبیل،زباله دان بهتر است با معابر،مسیرها و گذرگاههای محیط در ارتباط باشد.» همچنین استقرار زباله دان در نزدیکی نیمکت بسیار توصیه شده است.

 

لزوما" زباله دان نباید پایه ای مستقل داشته باشد. می توان آنرا به تیر برق،سرپناه ایستگاه اتوبوس،تابلوی خیابان و یا حتی دیوار نصب کرد.بر این اساس زباله دانها را می توان چنین تقسیم بندی کرد:

 

●ظروف متصل به اجزای دیگر مبلمان شهر.

 

●ظروف متصل به دیوار.

 

●ظروف مستقل و ایستا(پایه دار).

 

●ظروف متحرک برای استفاده موقت.

 

●ظروف با گنجایی زیاد و مناسب برای محیطهای عمومی و مجموعه های کنار جاده ای.

«در یک خیابان شلوغ و مسیر ی مستقیم ظرفها را می توان با فاصله های30 متری از هم نصب کرد.اما در بیرون برخی مکانها مانند سینما،اغذیه فروشی وقنادی_ همانطور که گفتیم_ می توان این فاصله را کاهش داد. بر عکس در خارج ساختمانهای عمومی معینی با عنایت به بعضی نکات ایمنی،تعداد زباله دانها را می توان کاهش داد.»

 

تعداد زباله دان و حجم آن باید با تعداد استفاده و حجم زباله سازی در منطقه مورد نظر هماهنگ باشد. چنانچه این دقتها صورت نگیرد،زباله دان خیلی سریع به عنصری بی فایده تبدیل می شود.«حداقل گنجایی در مرکز شهر باید 50 لیتر باشد. در محیطهای وسیع وپیاده روهای پرازدحام،ظروف پایه دار با گنجایی 50 تا 100 لیتر مناسب تر است».در مکانهایی که خدمات رسانی با مشکلاتی روبروست،باید دیرکرد زمان تخلیه و بالطبع حجم بیشتر زباله را حساب کرده ودر نظر داشت.موقعیت زباله دان و دفعات تخلیه،عواملی هستند که گنجایی آنها را تعیین می کنند.فرم،مواد ورنگ زباله دان حتی الامکان باید با سایر مبلمان موجود هماهنگ باشد.اشکال مدور و هندسی ساده بویژه چهار گوش ارجحیت دارند.در طراحی زباله دان برای هر منطقه یا محلی رعایت این نکات حائز اهمیت است:دوام در برابر وندالیسم وفرسایش،موادومصالحی با حداقل تعمیر ونگهداری،راحتی و سهولت تخلیه و نظافت،ضد سرقت،ضد آتش،اختفای محتویات(زباله ها)و نصب،سوار کردن و اتصال اجزا.مصالح این کار باید دوام واستحکام را با هم داشته باشند.استفاده از مواد زیر در ساخت زباله دانها عمومیت دارند:

 

●مواد مرکب:از نوعی رزین دیر گداز تولید می شود که سطحی بسیار صاف وصیقلی را به وجود می آورد،به راحتی وبه به سادگی تمیز می شود ودر محیطهای کنترل شده خاص مصرف دارد.

 

●فلزات ریختگی:این مواد قابلیت دستیابی به جزئیات دقیق را به خوبی دارند(مانند علائم، نوشته ها وآرایه های خاص هر ناحیه)و به دلیل مقاومت بالا،افزایش ظرافتهای طراحی در نزد آنهااز استحکمشان نمی کاهد.

 

●بتن:نیاز به مراقبت زیاد ندارد،اما ضخامت ماده به کار رفته حکایت از فرمهای ساده هندسی دارد.همچنین بافت سنگدانه ای آن با دانه بندی نمایان،تأثیری سه بعدی و پایدارتر با عنایت به نکات اقتصادی از خود بر جای می گذارد.

● چوب: به شکل تیرک،بیشتر زمانی استفاده می شود که سطل داخل از فلز باشد.این ماده اصولاچهره نا آشنا،مزاحم وپرزق و برق در محیط ندارد ومی توان گفت با هر فضایی اعم از رسمی و غیر رسمی هماهنگی دارد. سطل داخل را می توان از ورق گالوانیزه، تورها وشبکه های مفتولی فلزی با روکش پلاستیک یا پلی اتیلن ساخت. هنگامی که بنا باشد که محتویات زباله دان دیده نشود باید از در پوش استفاده کرد. استفاده از در پوش همچنین می تواند باعث کاهش بوی نا مطبوع،دفع حشرات مزاحم، جلوگیری از پراکندگی زباله ای سبک بر اثر باد،پرندگان وحیوانات وممانعت از ورود آب باران بشود. درپوش را می توان به شیوه های گوناگون مانند زنجیری یا لولایی(شبیه در صندوقهای پست انگلیسی) تعبیه کرد ودقت شود که تمامی متعلقات باز شونده باید سریع وآسان عمل کنند. نکته دیگر،در نظر گرفتن سوراخهای تخلیه در کف سطل برای شستشوهای دوره ای و خروج آب باران است.هر قدر وجود این سوراخها می تواند در شرایط یاد شده مفید باشد،در برخی حالات به دلیل خروج شیرابه از آن مکان ایجاد مشکل وجود دارد. از این رو چنین استنباط می شود که تعبیه سوراخهای تخلیه به موقعیت استقرار زباله دان و نوع زباله آن بستگی دارد.در موقعیتهایی که امنیت محیط از اهمیت ویژه برخوردار است،محتویات زباله دان باید قابل دیدن باشند.به عنوان مثال زباله دان پایه دار با دهانه ای باز می تواند مناسب باشد. برخی نیز معتقدند در محیطهای بسیار مهم از دید امنیتی نباید ظرف زباله نصب شود.راهبردهای متفاوتی به منظور کاهش اثر انفجاری ظروف در جریان بمب گذاریها وجود دارند که از هدف این پژوهش به دور است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 9 ماه بعد...

مجموعه شهری چیست؟

مجتبی حسن زاده

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

 

اصطلاح مجموعه ی شهری در مورد سکونتگاه های شهری بکار می رود که با هم رشد کرده اند و خوشه ساخته شده ی بزرگی از خزش شهری را تشکیل داده اند، یعنی شبکه ای از اجتماعات شهری ادغام شده که منطقه را تحت نفوذ در می اورند که به سبب رشد جمعیت و گسترش فضایی بوجود امده است.

منشا این کلمه با اثار پاتریک گدس زیست شناس /جامعه شناس اسکاتلندی و پیشگام برنامه ریزی شهری ارتباط می یابد که ابتدا این کلمه در حدود سال ۱۹۱۵ ابداع کرد.

گدس که امروزه به عنوان بنیان گذار برنامه ریزی شهری و منطقه ای مدرن شناخته می شود ،نخستین بار در حالی که توسعه شهری بسیاری از مکانهای موجود در قرن نوزدهم را بررسی می کرد این اصطلاح را بکار برد و از ان به عنوان وسیله ای برای اطلاق به ظهور احتمالی ابر شهرهای بزرگ در اینده استفاده کرد. به عقیده او این ابرشهرها زمانی شکل خواهند گرفت که شهرهای موجود به قدری گسترش یابد که با شهرهای مجاور خود ادغام شوند .کشورهای صنعتی دارای شکلی از مجموعه ی شهری هستند و این مکانها ممکن است شامل سکونتگاه هایی باشند که امروزه به عنوان مگا سیتی ،جهانشهر یا شهرجهانی نامیده می شوند ـ مانند لندن ، لس انجلس، توکیو و نیو یورک .

یک منطقه ی کلانشهری معمولا یک مجموعه ی شهری به معنای واقعی کلمه را ـکه ناحیه ی ساخته شده ی بزرگی است ـ با سکونتگاه ها یا مناطق حومه ای که ممکن است ضرورتا ماهیت شهری نداشته باشند و با وجود این به سبب تجارت و اشتغال به شدت با مجموعه ی شهری مرتبط اند، پیوندمی دهد.

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...
  • 6 ماه بعد...

این فایل پاورپوینت هم درباره گدس که واسه درس سیراندیشه های شهرسازی دکتر حبیبی تو دانشگاه تهران ارائه شده:

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...

اینم یه ارائه دیگه از دانشجویان دانشگاه تهران واسه درس سیراندیشه های شهرسازی دکتر حبیبی که درباره پاتریک گدس هستش:

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 5 سال بعد...
  • 1 ماه بعد...

پاتریک گدس (۱۹۳۲-۱۸۴۵) پدر برنامه ریزی شهری

پاتریک گدس زیست شناس اسکاتلندی ، شاگرد «تی،اج،ماکس لی»، او ابتدا استاد گیاه شناسی بود. سپس به بررسی آینده‌ اجتماعات انسانی از دید تحول گرایانه پرداخت. در این زمینه که افق در مقابلش باز بود، به خصوص با توجه به آثار جغرافیدان فرانسوی و «لوپله» جامعه شناسی ، عمیقاً به شهرسازی علاقه مند گردید. به این منظور او لزوم بازگشت به یک بررسی همه جانبه‌ مقدماتی را یادآور شد.

na1ruk67tutwbsripzc.png

 

مفاهیم شهرسازی یا انتقاداتی که امروز سنتی گشته اند از پاتریک گدس به جای مانده است. مفاهیمی از قبیل:

 

شهر –منطقه (Conurbation)

این واژه توسط پاتریک گدس برای نامیدن مجموعه های زیستی شهری ابداع شده است که تحت تأثیر و کشش یک شهر بزرگ منطقه را اشغال می کنند.

 

 

نظریه‌ وحدت شهر و محیط طبیعی آن

 

 

پارتیک گدس تأثیری عمیق در اجرای باغ شهر داشته است. او استاد لوییس مامفورد بوده است. دو اثر اصلی پارتیک گدس در زمینه شهرسازی عبارت‌اند از:

 

  • توسعه شهری (‍City Development)-1904
  • شهرها در تحول (‍Cities in Evolution)

پاتریک گدس به بررسی آینده‌ اجتماعات انسانی از دیدگاه تکامل پرداخت و رفته رفته به میان طرح و برنامه ریزی های منطقه ای و شهری گام نهاد. در شهر ادینبرگ کانونی برای پژوهش برنامه ریزی شهری و بحث های اجتماعی ترتیب داده و ۱۴ نشست و همایش برگزار کرد. فعالیت های برنامه ریزی شهری خود را نوسازی زاغه ها در این شهر آغاز کرد.

 

 

او از ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۳ استاد دانشگاه بمبئی هندوستان در رشته‌ شهرسازی و جامعه شناسی شهری شد، و مطالعات خود را در این سال ها روی برنامه ریزی شهری متمرکز نمود.

e0kbc8mxjfbes2t6udns.jpg

 

زیگفرید گیدئون درباره‌ او چنین می‌گوید: « پاتریک گدس با دور اندیشی فوق العاده ای خود می دانست که زمان هنوز برای درک پیشنهاد‌ها او آماده نیست… و او شخصیتی داشت که تازه پس از مرگش شناخته شد» گدس به مظاهر زندگی طبیعی علاقه داشت و از دیدی جهان بین و جامع برخوردار بود. لوییس مامفرد – دنباله روی برجسته‌ نظریات پاتریک گدس او را با ارسطو، لایبنیتس و داوینچی مقایسه می کرد.

 

 

پاتریک گدس زیست شناس بود، برای همین هم به جوامع انسانی از دیدگاه زیست شناختی می نگریست و جامعه شناسی را زاییده‌ علم زیست شناسی می دانست.

 

 

گدس بیش از همه تحت تأثیر اندیشه های محیط گرایی فریدریش راتسل بود. ناگفته نماند که راتسل خود تحت تأثیر افکار دانشمند و جانورشناسی به نام ارنست هگل قرار داشت که یک داروینیست بود. از این رو، گدس به اصل انواع و تکامل طبیعی باور داشت و بر این اساس نظریه‌ «تکامل تدریجی شهرها» را بیان داشت و نخستین کسی بود که شهر را همانند موجودی زنده می پنداشت که روند تولد، نوزادی و زندگی و مرگ را می گذراند. گدس بیش از همه روی مفاهیم اکولوژیک شهری کار کرد. او از روابط عناصر طبیعت و همبستگی دو سویه شأن سخن می گفت و تأثیر انسان بر محیط و تأثیر پذیری دوسویه انسان و محیط را بیان می نمود.

 

way3rtwuuf5oo8jf1s0.jpg

پاتریک گدس در دانشگاه بمبئی

 

پاتریک گدس بر ضرورت مطلق ادغام مجدد انسان عینی و کامل در برنامه ریزی شهری سخن می گوید. دیدگاه جامع او نسبت به مسائل شهری کاملاً آشکار است وی باور داشت که زایش شهرسازی، بر پایه‌ مجموعه علوم زمان نهاده است. به نظر می رسد که اندیشه‌ او برآیند همه‌ یافته های علمی به دست یک نفر باشد، کاری که در سده‌ بیستم و پیچیدگی مسائل شهری، ساده انگاری بیش نبود. پاتریک گدس نخستین کسی است که ضرورت مطالعات شهری را مطرح کرده و از متخصصان مختلف-جغرافیدان، جامعه شناس، اقتصاددان، روانشناس، معمار- و دیگر متخصصان که به گونه ای با شهرسازی در ارتباط باشد استفاده نمود. او مدافع برنامه ریزی ارگانیک بوده و با برنامه ریزی مستبدانه و فن سالارانه به شدت مخالفت می کرد. «اینکه زمانی است که جغرافی دان باید با بهداشت گر و هر دو آنان با جامعه شناس عینی همکاری کنند»

 

 

پاتریک گدس از هواداران آمیزش دوباره‌ انسان با طبیعت بود و شهر گذشته را به دلیل آنکه ویژگی های مکانی و زمانی آن همپوشانی داشت، موفق دانست. او بر این باور بود که در روزگاران گذشته، این همپوشانی از راه برنامه ریزی ناخودآگاهانه انجام می شد. اما اکنون به دلیل پیچیدگی مسائل، باید با برنامه ریزی آگاهانه پیش رفت. پاتریک گدس معتقد بود که شهر از محیط طبیعی آن جدایی ناپذیر بوده و تنها با شناخت و ژرفکاوی در پایه های اکولوژیک، آب و هوایی،‌ ریشه های تاریخی و بنیانهای اقتصادی و معیشتی آن است که می توان شهر را شناخت. او می‌گفت: نقشه‌ شهرها صرفاً خطوط منحنی و راستی نیستند که جای فلان رودخانه یا کوه را معلوم سازد. بلکه گونه ای خط صورت نگاشتی (هیروکلیف) است. نموداری از خطی است که بشریت با آن تاریخ تمدن خود را نگاشته است هرچند که درک مفاهیم این خط دشوار است اما زمانی که رمزینه و معانی آن کشف گردد، مفهوم شهر نمایان و هر چه بیشتر آشکار می گردد.

 

 

پاتریک گدس برنامه ریزی شهری را از آن جهت مهم می داند که می تواند با مشاهده‌ مستقیم اجزای کالبدی و موقعیت مکانی شهرها در برشهای مختلف زمانی –از گذشته تا حال- و با یاری جستن از فرهنگ اجتماعی شهروندان، به ارائه‌ طرح و برنامه برای اصلاح شهرها اقدام کند. او برنامه ریزی شهری را چونان تکنیکی می داند که ریشه در بافت اجتماعی و فرهنگ مردمان و شهروندان دارد. وی دادن الگویی واحد برای همه‌ شهرها را رد می کند و باور دارد همه به تعداد شهرها باید الگو ارائه داد و هر شهر باید با توجه به پیشینه‌ تاریخی و فرهنگی و اجتماعی ساکنان آن، طرح و الگو ویژه‌ خودش را داشته باشد. او معتقد است که پیش از ارائه‌ طرح و برنامه برای یک شهر، باید عوامل متعددی را به عنوان عامل پایداری، مورد بررسی و شناخت دقیق قرارداد. پاتریک گدس نموداری را برای عواملی تدوین نمود که در روند مطالعات برنامه ریزی شهری می باید مورد توجه قرار گیرد.

 

zo99ouq6qlhjavwwux5a.jpg

پاتریک گدس در کنار اساتید دانشگاه اسکات کالج – ۱۹۲۵

 

روش کار پاتریک گدس بر پایه‌ سه گام بود

 

  • برداشته و پیمایش منطقه ای
  • تجزیه و تحلیل ویژگی ها گرایش های موجود شهر و منطقه
  • ارائه‌ی طرحی واقع گرا

 

پاتریک گدس همچنین خاطرنشان ساخت که ارگانیسم شهری را می باید «تجمعی بشری» دانست که در روند تحول خود، همواره از محیط‌های دور و نزدیک خویش متأثر است. پاتریک گدس بر پایه‌ باور به نظریه‌ تکامل انواع، نظریه‌ تکامل شهرها را پیش نهاد. تحلیل او از تکامل تدریجی شهرها وی را به سوی استنتاجی نو رهنمون ساخت.

 

 

پاتریک گدس نظریه‌ تکامل تدریجی شهرها را در ۶ مرحله بیان نمود

مرحله نخست- نوزاد شهر (ائوپولیس): که در حقیقت شهر در آن یک جامعه‌ شبه روستایی است.

 

مرحله دوم- شهر (پولیس): که با آمیزش و اجتماع و تشکل روستاها و بر اساس روش دفاعی مناسبی برای حفظ شهر و ساکنان پیرامون آن پدیدار می شود.

 

مرحله سوم- مادر شهر (متروپولیس): در این مرحله شهر در ناحیه‌ معینی نسبت به شهرهای دیگر از جهت رشد پیشی گرفته و در این مرحله «مادر شهر»،‌با تضاد جامعه شهری و برخوردهای طبقاتی روبرو است و در عین‌حال دارایی بنیادهای مالی و اداری معتبری نیز می باشد.

 

مرحله چهارم- کلانشهر (مگاپولیس): در این دوره، مادرشهر در پی تأثیری تکامل اقتصادی و افزونی ثروت و قدرت و حکومت، رشد شگفت انگیزی می یابد که در واقع دوره‌ پیش از زوال شهری است.

 

مرحله پنجم- مستبد شهر (تیرانوپولیس): در این مرله رفتارهای فردی و اجتماعی در شهر به مرحله‌ تحمل ناپذیری رسیده و شهر، انگلی درون ناحیه و کشور شمرده می شود.

 

مرحله ششم- آخرین مرحله – مرده شهر (نگروپولیس): در پی گسترش جنگ و بیماری و قحطی در این مرحله ، شهر دیگر یارای ماندان نداشته و از پای می افتد و در این هنگام شهر در واقع به گورگاه تمدن بشری تبدیل می شود.

 

باور پاتریک گدس بر این اصل استوار است که شهرها بر حسب ضرورت تاریخی، این مراحل اوج و تباهی را می گذرانند و بر این باور است که مجتمع های نخستین شهری، بستگی تام و تمام به ساخت اجتماعی آنها دارد که در گذر سده ها و اعصار، در پهنه‌ تاریخ زندگی بشر، بر سینه‌ شهرها حک شده است.

 

zcv9doim8x9cx3uonyz2.jpg

 

پاتریک گدس چگونگی برنامه‌ ریزی شهری را در ۴ جمله چکیده کرد:

 

  • شناخت خاستگاه جغرافیایی و تاریخی و فراروند گسترش شهرها در تاریخ.
  • شناخت روند تطور توسعه زندگی اجتماعی، اقتصادی ، فرهنگی، اعتقادی، هنری و انعکاس آن در کالبد شهرها.
  • شناخت پیوند میان فرم و کارکرد با ژرف اندیشی در مکان عمومی شهرها و سودمندی هر یک از اجزای تشکیل دهنده‌ جامعه‌ شهری.
  • شناخت شیوه‌ سازمان دهی عوامل شهر در مراتب مختلف پیوند انسان با محیط زیست و وجود مقیاس های انسانی

 

نقطه نظرهای مهم پاتریک گدس عبارتند از:

 

  • شهر پدیده ای ارگانیک و کیفی است، شهر و محیط طبیعی آن باید به وحدت برسند.
  • شهر از تاریخ و فرهنگش بریده نیست (مانند فرهنگ گرایان) از این رو شناختی ژرف از تاریخ گذشته و فرهنگ اجتماعی شهرها ضروری است. پاتریک گدس از هواداران پرشور حفظ سنت های معماری و فرهنگی و مخالف سرسخت تحمیل شهرسازی باختر زمین به دیگر تمدن هاست. اما بر خلاف فرهنگ گرایان ، اصالت موقعیت معاصر را غیرقابل چشم پوشی می داند و می گوید : «امروز گسترش و دگرگونی گذشته است و نه تکرار آن»
  • نباید به گونه ای منفعلانه و تنها با مسائل جاری شهر برخورد کرد، بلکه پیش از هرگونه اقدامی می باید به شناخت مسائل حال و آینده‌ شهر روی آورد.
  • نظریه‌ جراحی محتاطانه او بر این فرضیه استوار است که هر اندازه درک ما نسبت به روح شهر و بن مایه‌ تاریخی و حیات پیوسته آن بیشتر باشد، زندگی شهری را بیشتر لمس خواهیم کرد.
  • شهر جدا از جامعه نیست، از این رو شهرسازی پیوسته و انعطاف پذیر و همگام با پیشرفت های فرهنگ و فناوری را پیشنهاد می کند.
  • تخریب نابخردانه‌ بافتهای قدیمی هویت فرهنگی را نابود می سازد.
  • طراحی جامع موفق طرحی است که معماری و شهر ،تبدیل به یگانی تجزیه ناپذیر گردند. او در شهرهای قدیمی ساختمانها را ساختاری جدایی ناپذیر در هم بافته تلقی می کند که به خاطر عادت غربی ها به نظم ماشینی، به ظاهر نامنظم می نماید (شهر به مانند یک کلیت ارگانیک)
  • شهر برای مردم طراحی می گردد و بنابراین باید از نقطه نظر آنان سود جست.
  • پذیرش برنامه ریزی ارگانیک (البته نه به مفهوم بی نظمی) زیرا ارگانیزم خود دارای نظمی پیچیده است.
  • ارائه‌ الگویی واحد برای همه‌ شهرها بی معناست، هر شهر باید ا‌لگوی متفاوت و ویژه خود را داشته باشد.
  • فعالیت شهرسازی یک همکاری میان رشته ای است.

 

پاتریک گدس بر مکتب اکولوژیک که بعدها به مکتب شیکاگو شهرت یافت، تأثیر زیادی می گذارد. او بر نظریات لویس مامفرد همانگونه که خود وی نیز گفته اثر بسیار داشته است.

 

 

بسیاری از اندیشمندان شهرسازی ، از پاتریک گدس به عنوان پایه گذار برنامه ریزی شهری معاصر یاد می کنند.

مهم‌ترین تأثیر نظریات پاتریک گدس، در پایه ریزی طرح های جامع شهری بود که طرح جامع آمستردام (۱۹۳۴)، برآمده از نظریات اوست و چنان می نماید که در اندیشه ها و کارکرد شهرسازان نوگرا نیز بی تأثیر نبوده است. مفهوم برنامه ریزی او تا اندازه‌ زیادی بر پایه‌ مطالعه بر روی واقعیات بناشده بود. تجزیه و تحلیل انگاره های سکونتگاهی و اقتصاد مکان در پیوند با استعدادها و محدودیت های طبیعی ، او را به فراسوی مرزهای مرسوم شهر و اهمیت دادن به پهنه های طبیعی- به مانند چارچوبی اساسی برای برنامه ریزی کشانید. (توجه به منطقه شهری)

 

 

وی برای نخستین بار از «شهر واقع» (Eutopia)و «شهر موهوم»(Outopia) نام می برد.

 

 

اصطلاح مگالاپلیس را نخستین بار گدس مطرح کرد.

 

منبع: کیمیافکر بزرگ

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...