رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

کوین لینچ خالق آثار بزرگی چون سیمای شهر و تئوری شکل خوب شهر،که سهم بزرگی در طرحی و برنامه ریزی شهری در قرن بیستم داشت.

برای آشنایی کامل:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 8
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

مقدمه:

شهر واقعيتي پيچيده و چند جانبه است و همواره مقولات و موضوعات متعددي را جهت مطالعه و تحقيق پيرامون خود گرد آورده است. شهر را مي توان نوعي سازمان يافتگي در فضا دانست كه بستر مناسبي جهت فرهنگ سازي است. فرهنگ از جمله مهمترين حلقه هاي ارتباطي ميان انسان و شهر است. شهر بدون فرهنگ شهری بدون هویت است، غنای فرهنگی سبب می شود که هنجاهای فردی با فرهنگ شهری آشنا شده و متعادل و معنادار گردد. فرهنگ را می توان مجموعه ای از پدیده های مادی و معنایی عمدتا اکتسابی که در مقطعی خاص در جامعه ای خاص رایج هستند و عموما از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند تعریف کرد. كوين لينچ نظريه پرداز در زمينه ي معماري و شهر سازي همواره تاكيد فراواني بر عوامل فرهنگي در نظريات خويش داشته است‏‏ٌٌ‎‏‚ آنگونه كه هلتزي هال مي گويد: "معماري ظرف زندگي انسان است‚ ظرفي كه انسان با بهره گيري از خرد‚ انديشه و فرهنگ خود آن را مي آفريند" (هلتزي هال‚ 1363: 42).

همچنين رويكرد لينچ به شهر رويكردي معماري ـ تاريخي است و اين امر در كنار رويكرد معنا شناختي او نسبت به شهر قرار مي گيرد. در رويكرد معماري ـ تاريخي به شهر عنوان مي شود كه شهر واقعيت و دغدغه اي نيست كه تنها حوزه ي علوم اجتماعي و انساني را به خود مشغول داشته باشد. بررسي بعد فضايي شهر آن را وارد حوزه ي معماري مي كند و از آنجا كه مكان ساخته ي دست انسان است؛ در طول زمان متحول مي شود و سيري تاريخي را مي توان براي آن در نظر گرفت كه در اين رويكرد مورد توجه قرار گرفته است. لوئیس مامفورد اندیشمندی است که در این زمینه تأثیر زیادی بر لینچ گذارده است. به نظر او معماران و شهرسازان برای رسیدن به نتایج قابل قبول ناگزیر به مطالعه ی تاریخ گذشته و درک علل عدم موفقیت شهر ها هستند. برای او مسأله ی شهر سازی هه ی ابعاد فرهنگی و تاریخی اش را منظور می دارد.

لینچ همچنین رویکردی شناختی نسبت به شهر داشت روشی که او اتخاذ کرده بود یعنی رسیدن به معانی موجود در شهر از طریق فراگیری نقشه های ذهنی ساکنین، به اساس و بنیادی برای جغرافیای شناختی بدل شد. " این مهم است که فضای شهری دارای ساختاری قابل درک و نواحی متفاوت با ویژگی های قابل شناسایی باشد. نشانه ها کمکی اساسی برای جهت یابی و هدایت شدن در شهری بزرگ محسوب می شوند" (چپ من: لینچ (1969)، 1384: 178). در این مقاله سعی بر این است به رویکرد لینچ در مورد بعد فیزیکی و معنایی شهر و تأثیری که این عوامل در سازماندهی فرهنگی و ایجاد شکل خوب شهری دارند، پرداخته شود.

 

زندگي نامه:

کوین لینچ در سال 1918 در شیکاگو به دنیا آمد (1984-1918). پدر و مادر وی نسل دوم ایرلندی- آمریکایی بودند. پدر بزرگ و مادربزرگ او پس از قحطی از ایرلند مهاجرت کردند و ابتدا با مشکلات زیادی روبرو شدند، ولی پس از تولد کوین وضعیت مساعدی پیدا کردند. او سالهاي آغازين آموزشي خود را در مدرسه ي پيشروي دبليو پاركر گذراند كه تأثير عميقي بر وي گذاشت چنانچه همواره از آن ياد مي كرد. او پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در سال 1935 به طور جد تصمیم به خواندن معماری می گیرد و در ییل آغاز به تحصیل می کند ولي به دلايلي آنجا را ترك كرده و ادامه ي آموزش حرفه اي خود را در تاليسين مي گذراند. لينچ سپس به انيستيتوي پلي تكنيك زنسلير رفت تا مهندسي سازه و عمران بخواند. او به واسطه ي خواندن كتاب فرهنگ شهر ها اثر لوئيس مامفورد علاقه مند به رشته ي شهر سازي شد و براي اخذ درجه ي كارشناسي در شهر سازي‚ در ام.آي. تي به تحصيل پرداخت. لینچ در تمام مدت فعالیت دانشگاهی خود در ام. آی. تی. همواره در حرفه ی شهرسازی نیز به صورتی جدی فعالیت می کرد. او همواره مردم را عامل موفقيت يك طرح مي دانست و موفقترين مكان ها را مكانهايي مي دانست كه متعلق به مردم بوده‚ مردم از آن مراقبت كرده و به شدت به آن علاقه مند هستند. در 25 آوريل 1984 لينچ به گونه اي غير منتظره در خانه ي تابستاني خود در تاكستان مارتا‚ درگذشت (لینچ، 1387: 8-1).

 

اندیشه و روش لینچ:

از جمله روشهایی که لینچ برای مطالعات خود در زمینه ی تحولات فرهنگی که در محیط و فضایی خاص صورت می پذیرد مطالعات وی بر تصاویر و سیمای شهری است که نه تنها از طریق استدلال منطقی بلکه با روش های تجربی به آن دست یافته است. مطالعات تصویری مشتمل اند بر حجم چشمگیری از کارهای مربوط به چگونگی تجسم و تصور ذهنی، به صورت مفهوم درآوردن، و درک و فهم شهر از جانب مردم را در بر می گیرد. بسیاری از برنامه ریزان و طراحان، مطالعات تصویری را در حکم سهم عمده ی طراحی شهری به حوزه های طراحی تلقی می کنند. رهیافت لینچی از تصویر شهر عبارت است از تصویر مردم از محیط زیستی که دنبالش می گردند و نه تصویر مشاهده گر حرفه ای. بدین ترتیب، مطالعات تصویری ذاتا واجی (امیک) و معطوف به عین اند ( Vernez Moudon، ترجمه ی معلمی: 61-60).

در واقع روش شناسی مشخصی که لینچ از آن تبعیت می کند تطبیق کاملی با روشهای انسانشناسی دارند و این روش شناسی شامل دو اصل است:

1- ملاحظه ی منظم و دقیق سیمای قسمت انتخاب شده ای از شهر توسط ناظری که قبلا به وی تعلیمات لازم داده شده بود و وی شخصا قدم به قدم به مشاهده ی این قسمت پرداخته و عوامل گوناگون، درجه ی مرئی بودن آنها، شدت و یا ضعف تصویر آنها، پیوستگی یا عدم پیوستگی و سایر روابط این عوامل را بر نقشه ای ثبت کرده و نیز هر مشکل یا امکانی در ایجاد تصویر موجود بود، یادداشت می کند.(...)

2- مصاحبه های طولانی با گروه کوچک و منتخب از ساکنان شهر (...) که تأثیر تصویر شهر را در ذهن ایشان تقویت می کند. در این مصاحبه از ساکنان شهر خواسته شد به توصیف قسمتی از شهر بپردازند، محل پاره ای از عوامل را مشخص و یا تصور خود را از قسمتهایی ترسیم کنند و یا به فرض آنکه می خواهند از نقطه ای به نقطه ی دیگر بروند، بگویند از کدام خیابانها عبور خواهند کرد. اشخاصی که با آنها مصاحبه به عمل آمد کسانی بودند که مدتها در قسمتهای انتخاب شده سکونت داشتند و یا به کار مشغول بودند و محل کار یا سکونتشان در سراسر ناحیه ی مورد مطالعه پراکنده بود (فکوهی: لینچ، 1383: 209-208).

لینچ سیمای شهر را زمینه ای پیوسته می دانست که اگر یکی از عوامل دست بخورد بر دیگری نیز اثر می گذارد، تسلسلی از عوامل یا یک ملودی که ممکن است جوابگوی ملودی متضاد خود شود. همه ی عوامل سیمای شهر به گونه ای جمعی بر ذهن بیننده اثر می گذارند و تصویری را در ذهن او ایجاد می کنند. به اعتقاد او " فرم شهر باید تا اندازه ای «موقتی» باشد و بتواند با تغییر مقاصد و تصور ساکنین شهر تغییر کند" ( لینچ، 1372 : 168) . محیط باید به درجه ای از نمایانی برسد که به گونه ای با امید ها و امیال ساکنین آن شهر پیوند بخورد و در این صورت است که محیط زندگی به معنای واقعی جائی می شود که قابل ملاحظه است و مظاهر شناختی نیکویی دارد. او شهر فلورانس را به عنوان نمونه، شهری با نمایایی مناسب می داند که با وجود شرایط اجتماعی و سیاسی خاص توانسته سیمایی مطلوب آن چنان که شهروندان می خواهند، داشته باشد. شهری که علاوه بر مناظر طبیعی زیبا از جنبه های دیگر ساخت و ساز شهری بسیار مساعد است.

لینچ برای دست یابی به این هدف و رسیدن به مظاهری از شهر که سیمایی قوی داشته و بر غنای فرهنگی شهر می افزایند از نقشه های شناختی بهره برده است. ساختار محیط به میزان زیادی بر جهت یابی مردم در میان ساختمانها، محله ها و شهر ها اثر می گذارد. مسیریابی در بعضی از محیط ها آسانتر از محیط های دیگر است. جنبه های اجتماعی و روانی جهت یابی عوامل مهمی در احساس امنیت فردی هستند. بنا به گفته ی جان لنگ تصویر ذهنی یک مکان با استفاده ی مداوم از آن غنی و تصحیح می شود ( لنگ، 1383: 155).

کوین لینچ به عمق بیشتری از ساختار فضای ذات نفوذ کرده است و مفاهیم «راه» «لبه» ، «محله» ، «گره» و «نشانه» را به عنوان نمادهای متمایز کننده ی سیمای شهر معرفی می نماید. در کتاب سیمای شهر او این عوامل را اینگونه بیان می کند :

1- راه : راه که ممکن است خیابان، پیاده رو، جاده، خطوط زیرزمینی، تراموا، خطوط راه آهن و ... باشد مسیری است که حرکت بالفعل یا بالقوه از طریق آن صورت میگیرد.

2- لبه : لبه ها نسبت به راه عوامل جانبی تر هستند ولی به هر صورت، مهم. مرز بین دو قسمت، شکافی در امتداد طول و بین دو قسمت پیوسته ی شهر، بریدگی که خطوط راه آهن در شهر بوجود می آورد، حد مجموعه ای ساختمانی و دیوار را می توان به عنوان لبه نام برد.

3- محله : بخشهایی از شهر که حدی متوسط و یا بزرگ داشته باشند. اجزاء هر محلی به دلیل خصوصیات مشترکی که دارند شناختنی هستند. سیمای محله ها را می توان از درون آنها تمییز داد ولی در صورتی که از خارج مرئی باشند، دریافت نقاط مختلف از خارج نیز مورد استفاده قرار می گیرد.

4- گره : محل تقاطع دو راه یا دو جاده، کانونهایی که مبدأ و مقصد حرکت ناظر را بوجود می آورند، محل گذر دو راه از کنار یکدیگر . همچنین گره ها می توانند محلهایی برای تمرکز باشند مثل پاتوقهایی که در گوشه ای از خیابان و یا میدانی که از4طرف مسدود است، ایجاد می شود. گاهی این گره های تمرکزیافته کانون و در واقع نمادی برای یک محله هستند که می توان این گره ها را «هسته» نامید. تصور وجود گره در شهر از طرفی به وجود راهها و از طرفی دیگر به وجود محله ها وابسته است.

5- نشانه : نشانه ها عواملی هستند که ناظر به درون آنها را ه نمی یابد؛ از جمله نشانه هایی که ظاهری مشخص دارند. میتوان ساختمانها، علائم، فروشگاهها و یا حتی یک کوه را نام برد. خصوصیت هر نشانه باید به گونه ای باشد که بتوان از میان عوامل مختلفی آن را باز شناخت. پاره ای نشانه ها جهتی خاص را به نمایش می گذارند و میتوان از تمام جوانب از آنها بهره برد مثل یک برج بلند، گنبدهای طلایی، تپه های بزرگ و ... . برخی نشانه ها نیز تنها در محل و جهتی مشخص قابل رؤیت اند و بر جزئیات استوارند؛ مثل، علائم راهنمایی و رانندگی، نمای یک فروشگاه و یا دسته ی یک در. " شهر تا حدود زیادی از طریق علائم و نشانه ها به هم پیوند می خورد تا با نظم مکانی و یا اتصالات مکانیکی و یا انسجام ارگانیک" ( لینچ، 1381: 148).

قسمت اعظم كارهاي لينچ بعد از تصوير شهر متوجه مطالعات مكان است. به گفته ي وي براي داشتن يك تصوير ذهني بالنسبه كامل از شهر بهتر است كه آن رااز سه دريچه ي هويت‏‏‚ عملكرد و معنا مورد بررسي قرار داد. اين سه مقوله به ظاهر متفاوتند ولي بسته به موارد خاص هر يك جزئي از ديگري يا منتج از ديگري‚ مي تواند باشد ( پاكزاد‚ 1386: 88).

در کتاب تاریخ شکل شهر لینچ از سه شاخه ی تئوری که سعی در توصیف شهر به عنوان یک پدیده ی فضایی دارند یاد کرده است:

1- تئوری برنامه ریزی: بیان اینکه تصمیمات عمومی و پیچیده ی توسعه ی شهری چگونه اتخاذ می شود یا چگونه باید اتخاذ شود. به دلیل گسترده بودن دامنه ی این تئوری نام دیگر «تئوری تصمیم گیری» را به آن داده اند

2- تئوری عملکردی: که به گونه ای خاص تر به شهر تکیه دارد زیرا سعی در بیان این دارد که چرا شهرها هر یک شکل خاصی را به خود می گیرند و عملکرد چنین شکل هایی چیست؟ نظریه ی عملکردی لینچ در مجموع به باید ها و نبایدها نپرداخته بلکه هدف آن توضیح و تشریح چگونگی روابط علی بین پدیده های مورد بررسی است.

به اعتقاد لینچ آنچه ممکن است به تعمیم آن امیدوار باشیم ابعاد عملکردی است، یعنی خصوصیات قابل تشخیص معینی از عملکرد شهر ها که عمدتا به کیفیت فضایی آنها مربوط بوده و دارای مقیاس های قابل اندازه گیری می باشند. 5 محور عملکردی که لینچ برای شکل فضایی شهر ها در نظر گرفته است شامل سرزندگی، معنی، تناسب، دسترسی و نظارت و اختیار هستند. این محورها برای اینکه راهنمای مفیدی برای سیاستگذاری باشد باید دارای خصوصیاتی باشد که از جمله:

1- توجه به شکل فضایی شهر با توجه به ماهیت انسان ها و فرهنگ آنها، 2- حتی المقدور کلی باشد و در عین حال ارتباط صریحی با جنبه های خاصی از شکل داشته باشد، 3- با فرضیات معقول بتواند با اهداف و ارزشهای فرهنگی مرتبط شود، 4- محور ها زمانی کاربرد دارند که ارزشها متفاوت و یا در حال تکاملند، 5- خصوصیات در صورت امکان مستقل از یکدیگر باشند ( لینچ، 1381: 152-145).

سکونتگاه در دیدگاه لینچ سازمانی است که آگاهانه تغییر می یابد و ثبات پیدا می کند. حسن اساسی به مفهوم پیشرفت مستمر افراد، گروههای کوچک و فرهنگ آنهاست. بدین ترتیب شهری خوب است که " تداوم فرهنگی را ارتقاء بخشیده، به بقا و پایداری افراد آن کمک نماید، بر حس ارتباط در زمان و فضا بیفزاید و زمینه ی رشد فردی را فراهم و یا آن را تشدید کند" ( لینچ: 1381، 150). در این دیدگاه او با اندیشمندانی همچون لوکوربوزیه همراه است. برای لوکوربویه معماری و شهرسازی جدای از یکدیگر نیستند. مضامینی که شهر لوکوربوزیه ای حول آن شکل می گیرد- طبقه بندی عملکردهای شهر ی، تعدد فضای سبز، ایجاد نمونه های عملکردی اولیه، عقلانی کردن مسکن جمعی- به مبانی مشترک معماران نوگرای همان نسل تعلق دارد. سهم او به خصوص د رنظام بخشیدن به انگاره ها، ایجاز نهایی و بیان آنها در سبکی ساده، صریح و تکان دهنده نهفته است که بداعت فوق العاده و حساسیت خاص این انگاره ها در موفقیت هایشان سهم بسیار داشته اند (شوآی، 1375: 229-228).

3- تئوری هنجاری : شاخه ای که امکان رشد چندانی نیافته ولی در عین حال فعالیتهای بسیار دیگری به آن وابسته است. نظریه ی هنجاری شامل دیدگاههای فلاسفه، سیاستمداران، و معماران در مورد « بایدها» است. نظریه ی هنجاری مبتنی بر یک عقیده و یک جهان بینی است و به ادراک چگونگی کارکرد جهان مبتنی است ( لنگ، ترجمه ی عینی فر،1383: 18-15). به عبارتی ارزشها و هنجارها توجه نظریه پرداز را به ابعاد خاصی از موضوع جلب نموده و موجب می گردد که فرضیاتی خاص مورد آزمون قرار گیرند. اما اغلب این مفروضات " پنهانی و ضمنی" هستند( رضازاده، ش 24 : لینچ، 1375: 34).

 

نتیجه گیری:

شهر به عنوان نوعی سازمان یافتگی فرهنگی که ابعاد مختلفی را در بر می گیرد ‚مورد توجه لينچ قرار گرفته است. ابعاد مادی و معنایی که در قالب سازمان یافتگی فضایی و نشانه ها در سیمای شهری نمود پیدا می کند. معنی در نگاه وی دو عنصر هویت و ساختار را شامل می شود، هویت و ساختار جنبه هایی از شکل هستند که به ما امکان می دهند فضا و زمان را شناخته و در قالب الگوهای خود معرفی کنیم، بدین ترتیب سطح عمیق تری از فرهنگ شهر تبیین می شود که معانی فرهنگی، غنای تاریخی، نمادها و اشکال سنتی را در بر می گیرد؛ اینکه آیا شهر نماد روشنی از تصور جامعه از خود و جهان هستی را به نمایش می گذارد؟

او معتقد است شهر خوب شهري است كه پاسخگوي نيازهاي زيستي و فرهنگي ساكنين آن باشد و مکان خوب مکانی است که تا حدودی با شخص و فرهنگ وی تناسب داشته باشد و او را از جامعه، گذشته، شبکه زندگی و جهان زمان و فضا، آگاه سازد. لینچ در حيطه ي نظري و عملي به تحقيق و كاوش در سيما و معناي شهري پرداخت و نتايج پرباري را بدست آورد كه تا كنون مورد توجه و استفاده ي انديشمندان و محققين در زمينه هاي مختلف معماري‚ شهر سازي و علوم اجتماعي قرار گرفته است.

 

 

 

منابع:

پاکزاد، جهان شاه، مقالاتی در باب طراحی شهری: مجموعه کتاب های طراحی و برنامه ریزی، تهران، شهیدیف 1386.

چپ من، دیوید. آفرینش محلات و مکان ها در محیط انسان ساخت، ترجمه ی شهرزاد فریادی و منوچهر طبیبیان، تهران، دانشگاه تهران، 1384.

رضازاده، راضیه. کاربرد علوم طبیعی محیطی در فرآیند مطالعات شهری، نشریه ی هنرهای زیبا، ش24.

شوآی، فرانسواز. شهر سازی واقعیات و تخیلات، ترجمه ی سید محسن حبیبی، تهران، دانشگاه تهران، 1375.

فکوهی، ناصر. انسانشناسی شهری، تهران، نی، 1383.

لنگ، جان. آفرینش نظریه ی معماری: نقش علوم رفتاری در طراحی محیط، ترجمه ی علی رضا عینی فر، تهران، دانشگاه تهران، 1383.

لینچ، کوین. اتلاف، به همراهی مایکل سوث وورث، ترجمه ی سید حسین بحرینی، تهران، دانشگاه تهران، 1378.

لینچ، کوین. تئوری شکل شهر، ترجمه ی سید حسین بحرینی، تهران، دانشگاه تهران، 1381.

هلتزی هال، ویلیام. تاریخ و فلسفه ی علم، ترجمه ی عبدالحسین آذرنگ، تهران، سروش، 1363.

معلمی، بهرام( مترجم). آنچه طراحان باید بدانند، هفت شهر: طراحی شهری در جهان امروز، فصلنامه ی عمران و بهسازی شهری، سال سوم، ش 7و6،

  • Like 9
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

کوین لینچ ، " سیمای شهر و عوامل سازنده آن "

 

خلاصه ای از

کتاب سیمای شهر (1960 )

به نظر می رسد برای هر شهری تصویر و سیمایی کلی وجود دارد که با تصویری که افراد مختلف از آن در ذهن دارند کاملا مطابقت نکند یا شاید بتوان گفت چندین تصویر کلی از هر شهر موجود است که هر کدام از آنها در ذهن تعداد زیادی از ساکنین آن بوجود آمده است . اگر شخص بخواهد در محیط خود با موفقیت کار و زندگی کند و از تعاون همشهری های خود برخوردار گردد ، وجود چنین تصاویر کلی ای لازم است . تصویری که هر فرد از سیمای شهر دارد ، منحصر به فرد است و پاره ای از قسمت های آن هرگز و یا به ندرت به بقیه القا شده است . با این همه ، تا اندازه ای شبیه تصویر کلی از سیمای موجود شهر ها است و ممکن است کم یا بیش جذاب و یا کم یا بیش ناراحت کننده باشد .

سیمای شهر را بر مبنای عوامل جسمی شهر ، چنان که تا کنون مطالعه کرده ایم ، می توان بر اساس پنج عامل استوار دانست : راه ، لبه ، محله ، گره و نشانه . ممکن است این عوامل به شرح زیر تعریف شوند :

1 . راه . راه عاملی است که معمولا با استفاده از آن ، حرکت بالفعل یا بالقوه میسر می گردد . از این رو راه ممکن است خیابان باشد ، پیاده رو باشد ، جاده ، خطوط زیر زمینی تراموا و یا خطوط راه آهن باشد . برای بسیاری از مردم این اسامی ای که یاد کردیم مهمترین عوامل در تصویر شهر هستند . مردم در حالی که در شهر حرکت می کنند به مشاهده ی آن می پردازند و در امتداد راه است که عوامل محیط های گوناگون قرار می گیرند و با یکدیگر بستگی و ارتباط می یابند .

2 . لبه . لبه عاملی خطی است که به دیده ی ناظر با راه تفاوت دارد . مرز بین دو قسمت ، شکافی ، در امتداد طول و بین دو قسمت پیوسته ی شهر ، بریدگی که خطوط راه آهن در شهر بوجود می آورد ، حد مجموعه ای ساختمانی و یا دیوار را می توان به عنوان مثال هایی از لبه در سیمای شهر ذکر کرد . لبه ها عوامل جانبی هستند و نه محور های توازن و تقارن . ممکن است بصورت عواملی باشند که عوامل دیگری را مسدود کنند یا بر آن ها حدی نهند ؛ اما تا اندازه ای می توان در درون آن ها نفوذ یافت . برای مثال ، ممکن است یک ناحیه را به ناحیه ای دیگر مسدود سازند ، یا ممکن است مانند بندی باشند بین دو ناحیه ، خطی که در امتداد آن ، دو ناحیه به یکدیگر اتصال می یابند و پیوسته اند . عامل لبه ، اگرچه تاثیرش به اندازه عامل راه نیست ، اما برای بسیاری از مردم عاملی است که در سیمای شهر سامانی بوجود می آورد و به خصوص در متصل داشتن اجزا قسمت هایی نظیر حدود یک شهر با عواملی مثل آب و یا دیوار ، نقش موثر دارد .

3 . محله . محله ها قسمت هایی از شهر هستند که دست کم متوسط یا بزرگ باشند . باید واجد دو بعد باشند تا ناظر احساس کند وارد آن شده است . اجزا آن به سبب خصوصیات مشترکی که دارند کاملا شناختنی هستند و همواره می توان سیمای محله ها را از درون آن ها تمیز داد و اگر از خارج مریی باشند ، در یافتن نقاط مختلف ، از خارج نیز مورد استفاده قرار می گیرند . بسیاری از مردم ساختمان شهر را یا به راه ها و یا به محله های آن در ذهن مجسم می کنند ، بسته به آن که کدام یک موثر تر و بارز تر به چشم آید . البته این امر هم بستگی به افراد و هم بستگی به شهر های مختلف دارد .

4 . گره . گره ها نقاطی حساس در شهر هستند که ناظر می تواند به درون آنها وارد شود و کانون هایی که مبدا و مقصد حرکت او را بوجود می آورند ، ممکن است صرفا محل تقاطع دو خیابان یا دو جاده باشند ، جایی باشند که خطوط حمل و نقل تغییر مسیر می دهند ، نقطه ای که چند راه به یکدیگر می رسند یا از کنار یکدیگر می گذرند ، لحظاتی هستند که که در آن ها تغییر از یک ساختمان به ساختمانی دیگر صورت می پذیرد . یا ممکن است محل تمرکز باشند و اهمیت آن ها به سبب تراکم پاره ای از امور و یا خصوصیات در نقطه ای باشد . مانند گوشه ای از یک خیابان که به اصطلاح پاتوق بچه های محل است یا میدانی که از چهار طرف مسدود باشد . پاره ای از این گره های تمرکز یافته ، کانون و نقطه ی اصلی یک محله اند که از آنها تاثیر محله به تمام قسمت های آن نفوذ می یابد و خود گره در واقع نمادی برای تمام محله است . در این صورت می توان این نوع گره ها را هسته نامید . بسیاری از گره ها البته هم خصوصیات نخستین را دارند ؛ محل تقاطع دو راه یا دو جاده اند و هم محل تمرکز و تراکم پاره ای از فعالیت ها هستند . تصور وجود گره در شهر ، از یک جانب به وجود راه ها وابسته است ، چون عملا باید راهی وجود داشته باشد تا تقاطع آن با راهی دیگر گره ای به وجود آورد . از جانب دیگر به وجود محله ها ، چون گفتیم گره ها مهمترین نقطه یا کانون یا قطب محله ها هستند . در هر صورت تقریبا در هر تصویری از شهر ، گره هایی موجود است و در پاره ای موارد تاثیر آن ها ممکن است بیش از سایر عوامل در سیمای شهر باشد .

5 . نشانه . نشانه ها نیز عواملی در تشخیص قسمت های مختلف شهر هستند . با این تفاوت که ناظر به درون آن ها راه نمی یابد . معمولا اشیایی که ظاهری مشخص دارند ، مثل ساختمان ها ، علائم ، فروشگاه ها یا حتی یک کوه می تواند نشانه ای باشد . خصوصیات نشانه باید چنان باشد که بتوان آن را از میان سایر عوامل باز شناخت . پاره ای از نشانه ها را که بر پاره ای عوامل کوچک قد بر افراشته اند می توان از دور به زوایای مختلف تمیز داد و در جهت یابی ، آن ها را از تمام جوانب مورد استفاده قرار داد . ممکن است نشانه ها در داخل شهر باشند یا به اندازه ای دور که مدام جهتی خاص را مشخص دارند . تک برج ها ، گنبد های طلایی و تپه های بزرگ مثال هایی هستند که معرف نشانه در سیمای شهر اند . حتی نقطه ای متحرک ، مانند خورشید را که حرکتش منظم و آرام است می توان به عنوان نشانهای گرفت . پاره ای از نشانه های دیگر صرفا جنبه ی محلی دارند و رویت آنان صرفا از محلی خاص و جهتی معین میسر است . از جمله ی این نوع نشانه ها ، می توان نمای فروشگاه ها ، درختان ، دستگیره های در ها ، علائم راهنمایی و رانندگی و یا جزییاتی دیگر از این قبیل را نام برد که در شهر ها موجود است و معمولا به دیده ی بسیاری از ناظرین می آید . از این نشانه ها ، اغلب در شناخت سیما و یا بافت شهر استفاده می شود و هر چقدر مسیر حرکت برای ناظر آشنا تر باشد بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند .

 

[ ... ]

  • Like 8
لینک به دیدگاه

راه ها

برای بیشتر اشخاصی که با آن ها مصاحبه کردیم ، راه ها از مهمترین عوامل سیمای شهر بودند ، اگرچه درجه اهمیت آن بسته به آشنایی شخص با شهر متغیر بود . اشخاصی که اطلاعاتشان درباره ی " بُستن " بسیار کم بود ، تلاش کردند ظاهر شهر را با پست و بلند آن ، قسمت های بزرگ آن ، خصوصیات عمومی آن و جهت های کلی آن به خاطر آورند . مصاحبه شدگانی که شهر را بهتر می شناختند ، معمولا می توانستند قسمتی از سیستم راه های شهر را بخوبی و وضوح بیاد آورند . این اشخاص بیشتر به راه هایی خاص فکر می کردند و می کوشیدند روابط بین آن ها را معین کنند . آن هایی که شهر را بیشتر از سایرین می شناختند از قسمت های مختلف شهر یا سیستم راه های آن کمتر نامی به میان آوردند و بیشتر بر نشانه های کوچک تکیه می کردند .

نقشی که سیستم شاه راه ها در شناخت سیمای شهر بر عهده دارند را نیز نباید دور از نظر داشت . یکی از مصاحبه شدگان در " جرزی سیتی " که می گفت در محیط او هیچ چیز قابل توصیف نیست ، وقتی او را به این نکته متوجه کردیم ، ناگهان قیافه اش شگفت و از " تونل هالند " که در یکی اط شاه راه های شهر واقع است یاد کرد . دیگری در اشاره به همین تونل با خوشحالی اظهار داشت :

وقتی از خیابان "بالدوین " عبور کردید ، تمام نیویورک را در مقابل خود مشاهده می کنید و کوهستان زیبای " پالیسیدز " با آن شیب تندش در مقابل چشمان شماست ... و درست در همین جا دورنمای بس گشوده ی قسمت سفلای " جرزی سیتی " خودنمایی می کند و اگر رو به پایین تپه روان شوید ، همه چیز را ، تونل را ، ورود خانه ی هادسن را مشاهده می کنید ... در این راه من همواره رو به سمت راست جاده را نگاه می کنم تا شاید ... مجسمه آزادی را ببینم ... و سپس سر بر می دارم تا ساختمان " امپایر ستیت " را ملاحظه کنم ؛ هرچقدر این ساختمان به وضوح بیشتر هویدا باشد ، هوا بهتر است ... سخت احساس خوشبختی میکنم زیرا می بینم که در تحرکم و به جایی می روم و من همیشه دوست داشته ام متحرک باشم و از جاهی فراوان دیدن کنم .

 

[‌ ... ]

تمرکز پاره ای از فعالیت ها یا تاسیسات در امتداد یک خیابان ممکن است آن را در ذهن ناظر اهمیتی خاص دهد . خیابان " واشنگتن " در " بُستن " مثال برجسته ای از این نکته است . مصاحبه شدگان همواره آن را با فروشگاه ها و تاتر های موجود در آن بیاد می آورند .

... بنظر می رسد مردم نسبت به تغییر در میزان فعالیت ها کاملا حساس باشند و پاره ای اوقات ، جریان اصلی ترافیک برای آن ها ، خود راهنمایی باشد که به نقاط پر فعالیت شهر راه یابند . از مظاهر مشخص خیابان " برآدوی " در " لوس آنجلس " ، وجود جمعیت زیاد و خطوط تراموا در آن بود . خیابان " واشنگتن " در " بُستن " به جریان شدید عابرین در آن مشخص گشت . انواع فعالیت های دیگر ، مانند کار های ساختمانی نزدیک ایستگاه جنوبی شهر یا سر و صدایی که از بازار اغذیه بر می خیزد نیز ممکن است خاطره ی خیابانی را که این فعالت ها در آن صورت می پذیرد در ذهن دیر پا سازد .

پاره ای مظاهر و صفات مشخص نیز سیمای راه ها را قدرت می دهد . به عبارت ساده تر ، خیابان هایی که بسیار پهن یا بسیار تنگ بودند ، توجه مردم را به خود می خواندند .

 

[‌ ... ]

در جاهایی از شهر که راه های اصلی ، سیمایی غیر مشخص دارند و یکی با دیگری به آسانی اشتباه می شود ، تمام تصویر شهر تیره است و به اشکال مختلف می توان آن را رویت کرد . ... پل " لانگ فلو " در " بُستن " اغلب با سد رود خانه ی " چارلز " اشتباه می شود ، احتمالا بدین سبب که هم خطوط تراموا از هر دوی آنان می گذرد و هم هر دو به مراکز عمده ی ترافیک ختم می گردند .

 

[‌ ... ]

آغاز و انتهای راه نیز برای مردم اهمیت داشت ؛ این که راه از کدام نقطه آغاز می شود و به کدام نقطه راه می برد . راه هایی که ابتدا و انتهای آن ها معلوم بود بیشتر مشخص بودند ، به پیوستگی عوامل مختلف شهر کمک می کردند و وقتی شخص از آن عبور می کرد ، اطمینان بیشتری داشت . برای پاره ای از مصاحبه شدگان مراد از انتهای راه ، ناحیه ای کلی بود ، برای مثال قسمتی اط شهر . اما برای پاره ای دیگر ، مراد از انتهای راه چایی دقیق و مشخص بود . یکی از مصاحبه شدگان که تقریبا انتظار بسیار برای صراحت و روشنی عوامل شهر داشت ، ناراحت بود که خطوط راه آهن را هر روز در شهر مشاهده می کند اما نمی داند مقصد قطار هایی که بر آن حرکت می کنند کجا است .

 

[‌ ... ]

  • Like 7
لینک به دیدگاه

لبه ها

لبه نیز مانند راه عاملی خطی است ؛ معمولا اما نه همیشه ، مرز ما بین دو قسمت متفاوت است . در تشخیص سیمای شهر به عنوان عاملی جانبی مورد مراجعه قرار می گیرد و برای مثال در " بُستن " و " جرزی سیتی " مریی تر و بدین ترتیب قوی است . اما در " لوس آنجلس " تاثیری اندک و ضعیف دارد . قوی ترین لبه ها آن ها هستند که نه تنها فورا به چشم می آیند ، بلکه فرمی پیوسته دارند و راه های عرضی را متوقف می دارند . رودخانه ی " چارلز " در " بُستن " مثالی واضح از یک لبه بدست می دهد و واجد تمام نکاتی است که ذکر آن گذشت .

 

[‌ ... ]

مشکل است شیکاگو را بدون دریاچه ی میشیگان به تصور آورد . بسیار جالب توجه خواهد بود اگر مطالعه ای صورت پذیرد تا معلوم دارد آیا اهالی شیکاگو این شهر را بدون ساحل دریاچه ی میشیگان به تصور می آورند یا خیر ؟ به راستی ساحل دریاچه ی میشیگان مثالی است بسیار جالب توجه از لبه ای که مقیاسی بزرگ دارد و دور نمای تمام شهری عظیم مثل شیکاگو را به دیده می آورد . ساختمان های بسیار بزرگ ، پارک ها و حتی پلاژ های خصوصی دنج ، همه در کنار ساحل قرار دارند که در بیشتر طول خود ، دسترسی به آن ممکن است و به چشم می آید . تنوع و تضاد فعالیت ها ، ساختمان ها و تاسیساتی که در امتداد ساحل دریاچه وجود دارد و گشودگی ساحل ، بسیار جالب توجه و بجا است . تاثیر این ساحل با تمرکز راه ها و فعالیت ها در امتداد آن دو چندان می شود . شاید مقیاس آن کمی بیشتر از اندازه بزرگ و بافت آن کمی درشت و گاه فاصله ی میان شهر و ساحل ، برای مثال در ناحیه ی " لوپ " در این شهر ، نیز زیاد باشد . با این همه منظره ی شیکاگو از ساحل دریاچه ی میشیگان منظره ای فراموش نشدنی است .

  • Like 7
لینک به دیدگاه

محله ها

محله قسمت نسبتا بزرگی از شهر است که واجد خصوصیات یک دست و مشابه باشد و ناظر عملا بتواند به آن وارد شود . مظاهر یک محله را می تان همیشه از درون آن شناخت و گاه نیز ممکن است ، وقتی ناظر از کنار آن می گذرد یا به جانب آن می رود ، از بیرون به شناسایی آید . بسیاری از مصاحبه شدگان در " بُستن " به این نکته اشاره کردند که اگرچه سیستم راه های شهر آشفته است و حتی ساکنین دیرین شهر را به اشتباه می اندازد ، اما شماره و وضوح و تنوع محله های آن چندان است که نقص نخستین را جبران می کند . یکی از مصاحبه شدگان این نگته را به شرح زیر به بیان آورد :

هر قسمت "‌ بُستن " با قسمت دیگر آن متفاوت است چنان که با دیدار سیمای هر قسمت از شهر ، شخص فورا می تواند آن را تا حد زیادی تشخیص دهد .

 

[‌ ... ]

وقتی از مصاحبه شدگان پرسیدیم در کدام یک از شهر ها بیش از هر شهر دیگری به راحتی توانسته اند از جایی به جای دیگر بروند ؛ جهت شهر برایشان مشخص بوده ، چندین شهر مختلف را نام بردند اما همه درباره ی نیویورک ( منظورشان منهتن بود ) متفق الکلام بودند و این امر نه به این علت که نیویورک خیابان بندی شطرنجی منظمی دارد ، چون خیابان بندی لوس آنجلس نیز شطرنجی است ، بلکه به این علت که در نیویورک محله های بسیار ، سیمایی مشخص و خصوصیات خاص خود را دارند و رود خانه ها و خیابان ها که از عوامل موثر متشکل آن هستند به نظمی معین در کنار یکدیگر قرار گرفته اند . دو تن از اهالی لوس آنجلس ، منهتن راحتی کوچکتر از قسمت مرکزی شهر خود تصور می کردند . می توان فرض کرد که چون بافت منهتن خوب جذب ذهن این دو تن شده بود ، آن را کوچکتر از قسمت مرکزی لوس آنجلس که بافتی پراکنده دارد ، تصور کردند . چون تصور اندازه از هز بافت تا حدی به این نکته بستگی دارد که بافت تا چه میزانی کاملا جذب ذهن شده باشد .

 

[‌ ... ]

معمولا عواملی که سیمای محله ای را مشخص می داشتند آن ها بودند که محتملا خصوصیاتی به سیمای آن محله می دادند ، سیمای " بیکن هیل " ، برای مثال ، شامل خیابان های تنگ پر شیب ، ردیف خانه های آجری کوچک ، ورودی های تو رفته و خوب نگهداری شده ی سفید با قاب های سیاه و راه های مقابل خانه ها اغلب با سنگ یا آجر فرش شده بود . آرامش و وجود طبقات مرفه از مظاهر دیگر این محله بود و این همه واحد مستقل مجتمعی به وجود می آورد که با مقایسه با بقیه ی شهر ، سیمایی متشخص داشت و شخص فورا می توانست آن را بشناسد .

  • Like 7
لینک به دیدگاه

گره ها

گره ها کانون هایی واجد اهمیت در شهر هستند که معمولا در محل تقاطع راه ها و یا تجمع پاره ای خصوصیات بوجود می آیند و ناظر می تواند به درون آن ها راه یابد . گره ها اگرچه در سیمای متصور شهر نقاطی کوچک هستند ، اما در عمل ممکن است میدانی بزرگ ، یا قسمتی از شهر باشند که به صورتی خطی تمرکز یافته اند و یا حتی می توان تمام محله ی مرکزی شهر را ـ اگر سیمای تمام شهر را در زمینه ی وسیع تری در نظر آوریم ـ به صورت گره ای متصور داشت . به راستی اگر مقیاس ما یک کشور یا مجموعه ی چندین کشور باشد ، تمام یک شهر را نیز ممکن است به صورت گره ای مفروض داشت .

محل تقاطع خیابان ها و جاده ها و یا جایی که خطوط ارتباطی خاتمه می یابند ، برای ناظر اهمیت فوق العاده دارد و او را به خود می خواند زیرا در این نقاط عابر یا ناظر باید تصمیم به تغییر مسیر بگیرد و حواس خود را متمرکز سازد تا عوامل نزدیک و مجاور خود را بدقت بیش از معمول مشاهده کند . در مصاحبه با ساکنین سه شهر مورد مطالعه ، این تمایل چندان به منصه ی بروز رسید که به آسانی می توان برای عواملی از شهر که در نقاط تقاطع خیابان ها و جاده ها واقع اند عظمت و اهمیتی خاص مفروض داشت . اهمیت این نقاط از نظر بصری به طریقی دیگر نیز مشهود است ؛ برای مثال ، وقتی از مصاحبه شدگان در "‌ بُستن " سوال شد هنگامی که رو به قسمت مرکزی " بُستن " به راه می افتند ، چه وقت احساس می کنند که به این قسمت رسیده اند ، شماره ی بسیاری از آنان نقاط انتهایی خطوط اصلی حمل و نقل را نام بردند .

 

[‌ ... ]

  • Like 7
لینک به دیدگاه

نشانه ها

نشانه ها را می توان عواملی در نظر گرفت که بیرون آن ها به چشم ناظر می آید و مقیاس آن ها ممکن است بسیار متفاوت باشد . در گذشته ، مظاهر پیوسته و مشابه شهر ، راهنمای آشنایی مردم با شهر بود ، اما اکنون به نظر می رسد بیشتر و بیشتر مردم با تکیه بر نشانه ها بر نقشه ی آن تسلط یابند که البته این امر ، چون نشانه ها متنوع اند و هر نشانه با دیگری متفاوت است ، خود موجب نزهت خاطر آن ها می شود .

چون شناخت و استفاده از نشانه ها لازمه اش این است که عوامل بسیار به چشم ناظر موثر تر و برجسته تر جلوه گر شوند . از خصوصیات و مشخصه ی نشانه ها بی نظیر بودن آن هاست ؛ عاملی که منحصر به فرد باشد و در ذهن خاطره ای بگذارد . اگر نشانه ها فرمی واضح داشته باشند ، اگر با زمینه ی خود متضاد باشند و اگر محل آن ها بر اطراف خود غالب و مسلط باشد ، شناخت آن ها به آسانی بیشتر میسر است و احتمال بیشتری هست که ب آن معنایی متصور باشد . به نظر می رسد نقش ، تصویر و یا فرمی که با زمینه ی خود متمایز باشد ، موثر ترین عامل در بوجود آوردن یک نشانه باشد . زمینه ای که در آن نشانه ای متمایز می شود ، لازم نیست محدود به اطراف و نزدیک آن نشانه باشد . ملخ باد نمای تالار " فانویل " ، گنبد طلایی ساختمان پارلمان لوس آنجلس و یا راس ساختمان شهرداری این شهر ، نشانه هایی هستند با مظاهر منحصر به فرد و بی نظیر در زمینه ای که تمام شهر برای آنان فراهم می آورد .

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

زندگی و آثار کوین لینچ

 

انسان موجودی است بسیار پیچیده که دارای ابعاد جسمی و روحی بسیار متفاوت و متنوع است و توانایی هایی در ابعاد گوناگون دارد، بنابراین در ارتباطی که با محیط خود برقرار می کند باید همه ی این ابعاد در نظر گرفته شود و اینکه تنها به عملکردهای چشم و ذهن و ارتباطات میان آنها توجه کنیم نوعی تقلیل گرایی است. انسان هر لحظه میتواند ادراکات آنی داشته باشد که همین امر می تواند نقش مهمی را در زندگی روزمره ی او که به احتمال بسیار زیاد با یکنواختی و تکرار همراه است، ایفا کند. تصاویری که از محیط در ذهن ناظر به وجود می آید، به راستی حاصل جریان دو جانبه بین ناظر و محیط اوست.

01.jpg

کلمه ی محیط آنقدر مورد استفاده دارد که تشخیص معنای آن مشکل شده است. جغرافیدانان زمین و آب و هوا، روان شناسان مردم و شخصیت فردی آنها، جامعه شناسان سازمان های اجتماعی و فرآیند ها و معماران ساختمانها و محیط های باز و منظر را محیط تعریف می کنند. هر کدام از این طبقه بندی ها به مقاصدی که از محیط انتظار می رود ربط دارند. (porteous 1977) محیط از یک سو عبارت از فضای در برگیرنده ی انسان و سایر موجودات است و از جانب دیگر می توان آن را فضای محدود محسوس برای انسان دانست که به این ترتیب محیط مورد نظر افراد مختلف متفاوت خواهند بود. محیط را نیز می توان منحصر به مجموعه ی عناصر طبیعی یا مصنوع تلقی نمود و یا هر دوی آنها را در شکل گیری محیط دخیل دانست. (نقی زاده، تأثیر معماری و شهر بر ارزش های فرهنگی: 66-65) انسان بایستی در ارتباط با محیط خود مفهوم اشیاء را یاد بگیرد، جایگاه هر چیز کجاست و اینکه او در مقابل هر امری چه رفتاری باید داشته باشد. در تصورات ما نیز شیء همیشه در ارتباط با محیطی خاص مطرح است. (گروتر، 1375: 130) محیط با مظاهر خاص خود جلوه گر می شود و رابطه ای در ذهن ناظر بین او و تجاربش به وجود می آورد. این تصاویر نشان می دهند که شهروند چه سابقه و خاطره ای از شهر مورد نظر دارد، اکنون از آن چه برداشتی داشته و توقع دارند که شهر و اجزای آن در آینده به چه سمتی حرکت کند.

مسئله ی بنیادین درک محیط ساخته شده در زندگی مردم، فهم چیستی معنای «محیط» است. معنادار بودن محیط و تأثیری که محیط از طریق حواس بر ذهن انسان می گذارد و در نتیجه معنایی که با قرار گرفتن در محیط و فضایی خاص به انسان القاء می شود و نهایتاً تحولات فرهنگی و رفتاری ناشی از تأثیرات محیط، موضوعاتی هستند که نه تنها از طریق استدلال منطقی تأیید می شوند بلکه با روش های تجربی نیز قابل اثبات هستند. مطالعات و تحقیقات کوین لینچ در این زمینه از گستردگی عمیقی برخوردار است. او به جستجوی معنا در کالبد شهر پرداخت و نتایج حاصل از کاوش های او تأثیری انکار ناپذیر را در عرصه های مختلف علوم اجتماعی و مطالعات شهری از جمله معماری و طراحی شهری داشته است.

معماری و انسان بی شک در ارتباط با یکدیگر قرار دارند و بر هم تأثیر متقابل می گذارند. تعریف ساده ای که دریافت عمومی از معماری و ابعاد گوناگون آن را توضیح بدهد بدین شرح است که معماری به شکل دهی فضای زیست و ساختن ظرف متناسب با انسان می پردازد؛ معماری از یک طرف متأثر از خواست های انسان و فرهنگ اوست و از طرف دیگر متاثر از شرایطی است که انسان در آن زندگی می کند. در واقع معماری ظرف زندگی انسان است، ظرفی که انسان با بهره گیری از خرد، اندیشه و فرهنگ خود آن را می آفریند. (هلتزی هال،1363 : 42 ) رویکرد لینچ به شهر رویکردی معماری- تاریخی است و این امر در کنار رویکرد معناشناختی او به شهر قرار می گیرد. در رویکرد معماری تاریخی به شهر عنوان می شود که شهر واقعیت و دغدغه ای نیست که تنها حوزه ی علوم اجتماعی و انسانی را به خود مشغول داشته باشد. بررسی بعد فضایی شهر آن را وارد حوزه ی معماری می کند و از آنجا که مکان ساخته ی دست انسان است؛ در طول زمان متحول می شود و سیری تاریخی را می توان برای آن در نظر گرفت که در این رویکرد مورد توجه قرار گرفته است.

طراحی شهری مطالعه ی کیفیت فضاها، کیفیت فیزیکی طرح ها، ارائه ی طرح های فیزیکی از فضاها و شناخت کیفیت فیزیکی شهری است. به طور کلی، طراحی شهری در جستجوی کم و کیف زیبایی بهتری از فرم های شهری است که بر اساس مصرف اراضی و پیش بینی مصرف آن قرار دارد. ( شیعه، 1374: 8) به نظر لینچ (1984) مطالعات محیط- رفتار- طراحی مناسب ترین وسیله ای است که می توان از آن طریق تئوری های طراحی شهری را شکل داده و یا تقویت کرد. با توجه به خصوصیت بارز این روش یعنی تحلیلی و استدلالی بودن آن، این شیوه منطقی ترین نوع پژوهش جهت تدوین چارچوب نظری طراحی شهری است. ( بحرینی، 1377: 331) لینچ در دو کتاب مهم خود یعنی سیمای شهر و تئوری شکل شهر به بررسی شکل شهر که رکن اساسی طراحی شهری به حساب می آید، پرداخته است. هدف او تحقق بخشیدن به ارزش ها، خواست ها و آمال های یک جامعه بوده است. وی سعی کرده با تبلور این عناصر فکر را به عمل و ذهنیات را به واقعیات نزدیک نماید.

لینچ همچنین رویکردی شناختی نسبت به شهر داشت روشی که او اتخاذ کرده بود یعنی رسیدن به معانی موجود در شهر از طریق فراگیری نقشه های ذهنی ساکنین، به اساس و بنیادی برای جغرافیای شناختی بدل شد. به اعتقاد او شهرها خوانایی خود را از دست داده اند، امری که سبب گمگشتگی انسان ها شده است. "این مهم است که فضای شهری دارای ساختاری قابل درک و نواحی متفاوت با ویژگی های قابل شناسایی باشد. نشانه ها کمکی اساسی برای جهت یابی و هدایت شدن در شهری بزرگ محسوب می شوند." (چپ من: لینچ (1969)، 1384: 178) نشانه ها عواملی هستند که ناظر به درون آنها راه نمی یابد؛ از جمله نشانه هایی که ظاهری مشخص دارند (Lynch, 1969). بدین ترتیب مطالعات لینچ وارد حوزه ی نشانه شناسی نیز می شود که به عنوان نمونه در کتاب سیمای شهر به این موضوع پرداخته است.

 

شرحی از زندگی کوین لینچ

نخستین کسی که سخن از سه اصل استحکام، آسایش و زیبایی در ساخت و ساز و معماری را مطرح کرد ویتروویوس رمی در قرن اول پیش از میلاد بود. سه اصلی که تاکنون بارها و بارها مورد بازتعریف و تجدید نظر قرار گرفته اند. برای داشتن درکی عمیق از معماری باید نسبت به محیطی که ساختمان در آن قرار می گیرد نگاهی جامع داشته باشیم و صرف دیدن مصالح و اسکلت ساختمانها نوعی تقلیل گرایی در نگاه انسان ایجاد می کند. از جمله کسانی که در این زمینه اصولی تازه را بنیان گذاشت کوین لینچ بود. او از اولین کسانی بود که اولین جستجوها را به عنوان مخالفت با مدرنیسم آغاز کرد و به دنبال این بود که رویکردی انسانی نسبت به شهر داشته باشد. صرف داشتن نگاهی کارکردگرایانه به محیط شهری که مدرنیسم به آن قائل بود نمی توان درکی درست از شهروند و خواسته های او به دست آورد. دستاوردهای لینچ حاصل نگاه متفاوت و عمیق تری بوده که او نسبت به محیط کالبدی داشته است.

کوین لینچ در سال 1918 در شیکاگو به دنیا آمد. (1984-1918) پدر و مادر وی نسل دوم ایرلندی- آمریکایی بودند. پدر بزرگ و مادربزرگ او پس از قحطی از ایرلند مهاجرت کردند و ابتدا با مشکلات زیادی روبرو شدند، ولی پس از تولد کوین وضعیت مساعدی پیدا کردند. بر اساس گفته ی خود او خانواده ی پدری اش سالهای خوب و بدی داشته اند. زمانی خانواده در سوت پارک وی و زمانی دیگر در محله ای مرفه نشین زندگی می کرده است.

در میان سه برادر او از همه جوان تر بود. در محله ی هازل اونیو در بخش شمالی شمالی شیکاگو نزدیک دریاچه ی میشگان بزرگ شد. محله ای مختلط ولی با ثبات. شنا، بازی و قدم زدن در امتداد ساحل دریاچه همیشه عزیزترین خاطرات دوران کودکی وی بودند. آموزش اولیه لینچ در خانه و با معلم های خصوصی آغاز شد. سپس همراه برادرانش چند سالی را به مدرسه ی کاتولیک رفت. پس از آن با اقدام متهورانه ی مادرش به مدرسه ی پیشروی دبلیو پارکر فرستاده شد. برنامه درسی و شیوه های تدریس نوآورانه و بر اساس فلسفه ی یادگیری با عمل دویی تنظیم شده بود تأثیر این مدرسه بر لینچ آن چنان بود که او در سراسر عمر بر آن ارج می گذاشت.

در آنجا بود که با آن بودرز همسر آینده ی خود آشنا شد و تجارب آموزشی مشترکی را با یکدیگر گذراندند. تجربه ی تدریس در این مدرسه علایق او نسبت به محیط های انسانی و عدالت اجتماعی و نیز معماری را شکل داد. جنگ داخلی اسپانیایی ها «اولین نفوذ سیاسی واقعی» را بر لینچ داشت و علاقه ی وی را به مباحث سوسیالیسم، کمونیسم و سایر موضوعات سیاسی برانگیخت. وی در پاسخ به یک مصاحبه کننده می گوید: «این یکی از بزرگترین دوران های زندگی من بود.» او پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در سال 1935 به طور جد تصمیم به خواندن معماری می گیرد و در ییل آغاز به تحصیل می کند ولی به دلیل برنامه ی به قول خود او محافظه کارانه و عقب افتاده ی این پایگاه آن را ترک کرده و برای یادگیری هر چه بهتر معماری پس از مدتها مکاتبه با فرانک لوید رایت سرانجام به برنامه ی او در تالیسین پیوست. تجربه ی تالیسین در یک نقطه ی بحرانی آموزش حرفه ای لینچ روی داد. تجربه ییل، وی را بر ضد شیوه های رایج آموزش دانشگاه برانگیخت. گرچه رفتن به تالیسین، نیاز به مقداری تطبیق اولیه داشت، اما لینچ از شیوه ی «مشارکت فعال» در آموزش معماری که تا حدود زیادی شبیه به شیوه ی مدرسه ی پارکر بود، استقبال کرد. کمی پس از اینکه کارآموزی خود را با رایت در پاییز 1937 شروع کرد، مقاله ی کوتاهی در کاپیتال تایمز که روزنامه ای محلی در مدیسون بود نوشت.

زندگی برای کارآموز جدیدی در تالیسین، معجونی بود از برداشت ها و انگیزه های نو، کارهای تازه ای که باید انجام شود، دوستان جدید، تنش های جدید و ... . کوین لینچ به مدت یک سال و نیم و در خلال یک دوران مهم در تاریخ تالیسین یعنی 38-1937، زمانی که رایت بیشتر بنا به دلایل سلامتی شخصی تالیسین را از ویسکانسین به آریزونا می برد، تحت نظر رایت آموزش دید. لینچ فرانک لوید رایت را عامل مؤثر و بزرگ در زندگی خود می دانست ولی با فلسفه ی اجتماعی وی که آن را «نگاهی به عقب» و با «سنت هنر و صنایع دستی» او که آن را مربوط به «جامعه ی فردگرا» می دانست، موافق نبود ولی با این حال به نبوغ رایت در ارتباط با فرم و طراحی احترام می گذاشت. لینچ یک بار گفته بود، این رایت بود که وی را وادار کرد «برای اولین بار جهان را ببیند.»

پس از گذشت یک سال و نیم لینچ به دلیل کوچک بودن محیط تالیسین و برخی از برخوردها و انتقادات بسیار تند و خشن رایت، آنجا را ترک گفت ولی رایت با رفتن وی برخورد مناسبی نداشت: «... او همیشه مرا سرزنش می کرد و آن عجیب ترین دشنامی بود که تا به حال شنیده بودم، واقعا شاعرانه بود.» لینچ پس از آن به انیستیتوی پلی تکنیک زنسلیر رفت تا مهندسی سازه و عمران بخواند ولی از آن نیز دل زده شد و در همانجا به تحصیل زیست شناسی پرداخت. بعدها او برای مدتی به عنوان معاون پال شویکر که معماری در شیکاگو بود، کار کرد.

در سال 1941 به ارتش فرا خوانده شد و در بهار 1944 به جنوب شرقی آسیا فرستاده شد. در سپاه مهندسان ارتش در جزایر پالائوی فیلیپین و در ژاپن در زمان اشغال خدمت کرد. لینچ پس از مراجعت به آمریکا دوباره به دانشگاه رفت و زیر نظر جی. آی. بیل تحصیلات خود را برای اخذ درجه ی کارشناسی در شهرسازی، در ام. آی. تی. دنبال کرد. علاقه ی وی به این رشته تا حدودی به واسطه ی خواندن کتاب فرهنگ شهرها اثر لوئیس مامفورد بوده است. پایان نامه ی کارشناسی وی (1947) که تحت عنوان «کنترل جریان بازسازی و برنامه ریزی مجدد در مناطق مسکونی» بود، اعضای هیئت علمی ام. آی . تی. یعنی لوید رادوین ، برنهام کلی و جان بوکارد را به شدت تحت تأثیر قرار داد و عامل مهمی بود که بعدها از او خواستند، در ام. آی. تی. به تدریس بپردازد. جالب این است که لینچ در این پایان نامه به موضوعات تغییر، فرسودگی و بازسازی پرداخته بود، موضوعاتی که سال ها بعد در دو کتاب «این مکان چه زمانی است؟» و «اتلاف» آن را بسط داد.

لینچ پس از فارغ التحصیلی به کارولینای شمالی رفت تا با کمیسیون برنامه ریزی گرینسبرو که اولین شغل شهرسازی وی بود کار کند. از این کار خیلی راضی بود و در ظاهر قصد داشت به عنوان شهر ساز به کار خود ادامه دهد با کمال تعجب تلفنی از ام. آی. تی. دریافت کرد که گرچه مدرک بالاتری نداشت ولی به وی یک موقعیت عضویت هیئت علمی پیشنهاد کردند و سرانجام در سال 1948 این عضویت را پذیرفت و گرچه در سال 1978 بازنشسته شده بود، تا اوائل دهه ی 1980 به تدریس ادامه داد. بلافاصله پس از پیوستن به برنامه ی آموزشی شهرسازی در ام. آی. تی. در تمامی زمینه های شهرسازی توانمندی قابل توجهی داشته و می توانست هر درسی از برنامه را تدریس کند ولی هیچ زمینه ی خاصی مورد توجه و علاقه اش نبود. لینچ در دوران دانشجویی عضو گروه اندیشه ورزان [زیست] محیطی کپس در «ام. آی. تی» بود که در صدد بررسی و فهم هنر محیطی، یعنی هنر در فضا و هنر به عنوان فضا، بودند. ( هفت شهر، همان: 61-60)

در مسافرتی که او به همراه خانواده اش به اروپا و به خصوص فلورانس داشت، جوهر پرسش های عمیقی در او شکل گرفت. بر اساس گفته ی رادوین «وقتی لینچ به ام. آی. تی. برگشت به طور کامل تغییر پیدا کرده بود، آتشی در درون وی می سوخت و از آن نقطه به بعد فعالیتش آغاز شد.» او به همراه همکارانش فرد آدامس ، جک هوارد و لوید رادوین برنامه ی شهرسازی را به یکی از ممتازترین برنامه ها در سراسر دنیا تبدیل کرد. تأکید بر طراحی شهر در درون رشته ی شهرسازی، محصول کار لینچ بود که با فلسفه ی تکاملی خود او از طراحی شهر شکل گرفت. دانشجویان برجسته و خلاق از همه جای دنیا برای تحصیل و دریافتن عرصه های جدیدی از معرفت به لینچ مراجعه کردند. شیوه تدریس وی سقراطی بود و بدین ترتیب همواره پرسشهای راهبردی را مطرح می کرد و به قلب مسئله وارد می شد. او بیشتر علاقه مند به آموزش شیوه های درست پرسیدن بود. از حضور و مشارکت دانشجویان لذت می برد و همیشه به آنها و کارهایشان اظهار علاقه می کرد، به دیدگاههای آنها گوش فرا می داد و از آنها می آموخت.

تا مدتها بعد از اینکه دانشجویان از ام. آی. تی. می رفتند با آنها در تماس بود، به کار و فعالیت حرفه ای آنها و پیشبردشان کمک می کرد و علاقه مند بود. صرف نظر از مشغله ی خود، به همه ی نامه های آنها جواب می داد و به تقریب همه ی مقالات را می خواند. دانشجویان همواره از او به عنوان یک معلم بزرگ، یک دوست، یک تکیه گاه محکم، یک منبع الهام و یک تأثیر گذار عمده بر زندگی شان یاد می کنند.

لینچ در تمام مدت فعالیت دانشگاهی خود در ام. آی. تی. همواره در حرفه ی شهرسازی نیز به صورتی جدی فعالیت می کرد. پس از بازنشستگی از ام. آی. تی. علاوه بر ادامه ی تحقیقات و نویسندگی به طور جدی به عنوان یکی از شرکای اصلی مهندسان مشاور کار، لینچ فعالیت حرفه ای خود را ادامه داد. نمونه های قابل ذکر کار آنها عبارت است از طراحی مجدد کلمبیا پوآینت (یکی از بدترین پروژه های مسکونی در منطقه ی بوستن) و طراحی برای یک پارک خطی منطقه ای و توسعه ی شهری در امتداد چهل مایل کریدور ریوسالادو در فینکس. در چندین پروژه ی بین المللی که اغلب آنها در کشور های جهان سوم بود، نیز مشارکت داشت. علاقه ی وی به برنامه ریزی و توسعه در شهر های جهان سوم او را به آفریقا، کوبا، چین، السالوادور و مراکش کشاند. او علاقه مند به پروژه هایی بود که استفاده کنندگان فعلی یا آتی محیط مستقیماً در آنها مشارکت داشتند. وی همیشه می گفت که آنچه او احساس می کرد، برای مشتریان «اصلی» یعنی استفاده کنندگان واقعی از همه بهتر است، گرچه ممکن است گاهی این خواسته با خواستهای مشتریان «اسمی» یا سازمانی در تضاد باشد. او احساس می کرد که آنچه یک محل را موفقیت آمیز می کند، مردم هستند نه طراح.

کوین لینچ از طرف جوامع حرفه ای متعددی مورد تقدیر قرار گرفت. در سال 1976 جایزه ی پنجاهمین سالگرد انیستیتوی برنامه ریزان آمریکا و در سال 1974 مدال حرفه های وابسته ی انستیتوی معماران آمریکا را دریافت کرد. دانشگاه اشتوتگارت و دانشگاه ایالتی بال به وی درجه ی دکترای افتخاری اعطا کردند. در سال 1984 کمی پیش از فوتش، اولین کسی بود که معتبرترین جایزه در رشته ی برنامه ریزی یعنی جایزه ی رکسفورد جی. تاگول را دریافت کرد. وی به هنگام صحبت از موفقیت ها و شکست های شهر سازی از ضرورت درک پیوند بین مکان و جامعه صحبت کرد. او گفت موفق ترین مکانها، مکانهایی هستند که متعلق به مردم بوده، مردم از آن مراقبت کرده و به شدت به آن علاقه مندند. وی بر این باور بود که شهرسازی و شهرسازان نتوانسته اند به طور مؤثری در ایجاد مکانها نقش داشته باشند و هر جا چنین مکانهایی وجود دارد، برنامه ریزی شهری هیچ سهمی در شکل گیری آن نداشته است.

در شب 23 آوریل 1984 لینچ در خانه ی واتر هوس خود با پروفسور ژوژیگوان مشغول صحبت بود تا برنامه ی تدریس درسی را برای لینچ در دانشگاه تسینگوا در پکن، برای نوامبر تنظیم کنند. صبح روز بعد خانه را به قصد خانه ی تابستانی در تاکستان مارتا ترک و در اینجا به طور غیرمنتظره ای در 25 آوریل 1984 در حالی که تنها بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد. لینچ تا لحظه ای پیش از فوت به خواندن، نوشتن و باغبانی باغچه ای که به دقت وی خود آن را طراحی کرده بود، مشغول بود. وی در سالهای آخر عمر خود دو مقاله نوشت که هر دو حاکی از نگرانی وی برای آینده ی بشر است: «چه به سر ما خواهد آمد» (1983) که سناریوی جنگ هسته ای را مجسم می کند و «برگشت به خانه: محیط شهری پس از یک جنگ اتمی» (1984 ) ( برگرفته از کتاب اتلاف اثر کوین لینچ).

لینچ دارای شخصیت انسانی والایی بود این را می توان با نگاه به نامه ای که لینچ به مترجم فارسی کتاب «سیمای شهر» یعنی جناب آقای دکتر مهندس منوچهر مزینی در 1 سپتامبر 1979 نوشته است، پی برد. نامه ای که به شرح زیر است:

 

آقای مزینی عزیز

نامه ی محبت آمیز شما و ترجمه ی کتابم را تازه دریافت کرده ام. همان گونه که ممکن است حدس بزنید، دیدار نوشته ی انسان به زبانی دیگر، به ویژه زبانی که آن را نمی شناسد و احتمالاً هرگز به آن تکلم نخواهد کرد، احساس عجیبی پدید می آورد. هنگامی که سنگی به آب انداخته می شود، موج هایی که برمی انگیزاند گاه چنان دور می روند که دیگر نمی توان رابطه ی شکل و سرعت موج های نخستین و موج های آخرین را دید، انسان دیگر نمی داند این امواج به کجا می روند و آیا انگیزاننده ی چیزی خوب هستند و یا زیان آورند.

برای کوششی که در ترجمه ی کتاب من و انتشار آن کرده اید از شما بسیار سپاسگزارم و بیش از آن از سخنان محبت آمیز شما که همراه کتاب برایم فرستادید تشکر می کنم. اگر کتاب من مورد استفاده ی شهرسازان و معماران ایران قرار گیرد فوق العاده خوشحال خواهم شد. دست کم عنوان کتاب وقتی به فارسی بر روی جلد نوشته، بسیار زیبا است. آرزویم این است که حروف انگلیسی به اندازه ی حروف فارسی زیبا بود ... . اطمینان دارم می دانید در حالیکه ما نفت شما را مصرف می کنیم، اما همه ی ما علاقه نداریم به جای نفت به شما سلاح های نظامی پیشرفته و صنایعی فروخته شود که به کارتان نمی آید و به رابطه ی حکومت آمریکا با رژیم گذشته ی شما نیز شائق نبودیم. در هر حال، تشکر فراوان برای کتاب شما

با مودت

کوین لینچ

 

پاسخ لینچ به نامه ی مترجم کتاب از سر حق شناسی، احترام و دوستی است. او آنچنان زیبا احساسات خود را بیان کرده که می توان به روح زیباپسند و لطیف او به آسانی پی برد. هنگامی که انعکاس اثر خود را به موجهای آب تشبیه می کند، ذوق ادبی و خیال پردازی شاعرانه را در او می بینیم آنچه در تمام آثارش به چشم می خورد. نگاه زیبا شناسانه و بصری او آنجا به وضوح مشخص است که از زبان فارسی یعنی زبانی که تقریبا درباره ی آن هیچ نمی داند، تنها هارمونی و زیبایی را می بیند؛ وقتی قبطه می خورد از اینکه چرا حروف انگلیسی اینگونه نیستند. در انتهای نامه متوجه اطلاعات جامع او درمورد رابطه ی ایران و آمریکا و مسئله ی نفت و حتی رابطه ی آمریکا با رژیم گذشته ی ایران، می شویم که حاکی از نگرش عمیق او نسبت به امور سیاسی و اقتصادی کشورش و دنیا است که در نهایت صداقت به بیان آن می پردازد.

 

آثار کوین لینچ:

لینچ برجسته ترین نظریه پرداز طراحی محیط در زمان ما بود. عمر پربار وی صرف تحقیق، نویسندگی و تدریس و نیز مشاوره در زمینه برنامه ریزی و طراحی شهر شد. او از خود میراث گرانبهایی از ایده ها و تفکرات مرتبط با مقاصد و ارزشهای انسانی در شکل محیط انسان ساخت و موقعیت هایی برای طراحی محیط های انسانی باقی گذاشته است. آثار منتشره ی وی عبارت است از هشت کتاب و تعداد بیش از 25 مقاله در مجلات و مجموعه مقالات مختلف. بخش عمده ی فلسفه طراحی او در مقالات متعددی که به مناسبت های مختلف نوشته، شکل گرفت و تدوین یافت. تا به امروز کارهای منتشر شده ی دیگر وی در عمق تاریک توده ی مجلات یا در جنگ های مختلف و مجموعه مقالات همایش ها مدفون شده بود. بسیاری از اینها به سهولت در دسترس قرار نمی گیرد و علاوه بر آن گزارشها و مطالعات گوناگونی از فعالیتهای حرفه ای وی نیز هرگز منتشر نشده است. بخش عمده ی این مدارک در آرشیو دانشگاه ام. آی. تی. موجود است و به سختی و با ممارست زیاد می توان به آنها دسترسی پیدا کرد. برخی از این نمونه ها نه تنها آن سوی ناشناخته از توانمندی های چند سویه ی لینچ را نشان می دهد، بلکه نشانگر آن است که او چگونه قادر بوده ایده ها و نظریات خود را به عمل تبدیل کند.

لینچ شیفته و عاشق شکل کالبدی شهر و در کل تجربه ی شهری و تعامل بین فضای کالبدی و استفاده ی انسانی بود. وی به سرعت مجذوب توصیف و شناخت شکل شهر مدرن گردید. بین سال های اواسط دهه ی 1950 و اواسط دهه ی 1960 پژوهش هایی را درباره این موضوع به صورت سریع و پشت سر هم انجام داد: «شکل شهرها» (1954)، «الگوی کلان شهر» ، «تئوری شکل شهر» (1958) و «شهر به عنوان محیط» (1965). در این مقالات لینچ نگاه نویی را به محیط مصنوع در مقیاس بزرگ آغاز و در جست و جوی یک شیوه ی علمی دسته بندی بود که بتواند شهر را از دید کالبدی توصیف کند. از آنجا که انسان از محیط اطراف خویش برای برقراری ارتباطات و احقاق حق بر قلمرو و پاسداری از منافع آن استفاده می کند، لینچ در کتاب تئوری شکل خوب شهر مالکیت بودن در یک مکان و بیرون راندن دیگران، حق آزادی عمل و اختصاص آن به خود، حق تخصیص منافع به خود، حق اعمال تغییرات و نیز حق واگذاری. چنین مالکیتی به صور گوناگون، ضمنی، صریح و غیر رسمی، اعلام می شود. ( بحرینی، تاج بخش، 1378:ص22) علاوه بر این وی کنجکاو بود که بداند مردم عادی و نه طراح آموزش دیده، چگونه محیط روزمره را می بیند و درک می کند، برای چه چیزهایی در آن ارزش قائل است، چگونه زندگی و فعالیت های آنها را شکل می دهد و آنها هم به نوبه ی خود چگونه شکل شهر را می سازند. پس از یک سال مسافرت و تحقیق در اروپا، دریافت اعتبار عمده ای از بنیاد راکفلر، این امکان را برای وی به وجود آورد که تحقیقات خود را در باره اینکه چگونه مردم محیط خود را درک کرده و سازمان می دهند، ادامه دهد. گئورگی گپس (Gyorgy Kepes) نقاش معروف و استاد طراحی در ام. آی. تی.، به سهم خود این تحقیق را ترغیب و با لینچ در این پروژه همکاری کرد. هدف از این کار توسعه ی اصول و امکانات طراحی جدید برای شهر است این پژوهش در شهرهای بوستن، جرسی سیتی، لوس آنجلس، کالیفرنیا و ماساچوست انجام گرفت و به بالاترین درجه ی ادبیات شهرسازی در همه ی اعصار دست پیدا کرد، سیمای شهر (1960) که در میان کارهای اصلی لینچ قرار گرفت. این کتاب به لینچ شهرت ملی و بین المللی بخشید. هیچ کتابی در این رشته تا این حد بر همه تأثیر نگذاشت و تا این اندازه علاقه را چه در داخل و چه خارج رشته جلب نکرده است.

لینچ در سایر آثار خود به معرفی جنبه های مختلف یافته های تحقیقات خود درباره ی ادراک محیط و مباحث مرتبط با نیازهای استفاده کنندگان پرداخت: «خاطرات دوران کودکی از شهر» به همراه آلوین لوکاشک (Alvin Lukashok) (1956) «تطبیق پذیری محیطی» (1958) و «قدم زدن در اطراف بلوک» ( با ملکولم ریوکین،1959). هنگامی که یونسکو از وی خواست مقاله ای درباره ی ادراک کیفیت محیط بنویسد وی به سرعت دست به یک مقایسه ی بین فرهنگی محیط های دوران کودکی زد و در این کار از مصاحبه با کودکان و مطالعات میدانی بهره برد و سرانجام کتابی با عنوان «بزرگ شدن در شهر» (1977) منتشر شد، اما پیش از آن به صورت خلاصه با نام «بزرگ شدن در شهر» (1977) و «درباره ی مردم و مکانها: یک مطالعه مقایسه ای در مورد محیط فضایی دوران جوانی» (1976)، هر دو با تریدیب بنرجی (Tridib Banerjee)، منتشر شده بود.

در سالهای پس از انتشار کتب سیمای شهر، نقش کوین لینچ به عنوان یک نظریه پرداز طراحی با سایر کتابهایش شناخته و ارج نهاده شد. «برنامه ریزی زمین» (1962) که یک کتاب درسی بود، با استقبال زیادی روبه رو شد. «نگاهی از جاده» (1984)که لینچ با همکاری دونالد اپلیارد (Donald Appleyard) و جان مایر (John Myer) نوشت مطالعه ای بود در رابطه با محیط بصری شهر، آن گونه که در حرکت تجربه می شود. توسعه ی گسترده ی بزرگراه ها در شهرهای آمریکایی انگیزه اصلی تجربه ی اخیر بود. فرصت مطالعاتی دیگری در اواخر دهه ی 1960 منجر به تهیه ی نسخه ی تجدید نظر شده و بسط یافته ی «برنامه ریزی زمین» شد که مطالب جدیدی درباره ی روشهای طراحی و تحقیقات رفتاری نیز به آن اضافه گردید. در این زمان لینچ کار بر روی کتاب جدیدی آغاز کرد که بعدها کتاب مورد علاقه ی وی شد، یعنی کتاب «در این مکان چه زمانی است؟» (1972). در سال 1976 کتاب «اداره کردن حس منطقه» را منتشر کرد، که کنکاشی است درباره ی این که چگونه می توان شکل مناطق بزرگ شهری را طراحی و کنترل کرد.

در مقالاتی مانند «تطبیق پذیری محیطی» و «تئوری شکل شهر»، توجه به الزامات خاص «شکل خوب شهر» و چگونگی تعامل این الزامات با عناصر گوناگون شهر کالبدی را آغاز کرده بود. در دهه های 1960 و 1970 لینچ بخش عمده ی فعالیت خود را به این امر اختصاص داد که اهداف طراحی شهری و شکل ایده آل شهر را مشخص کند. مقالات «کیفیت در طراحی شهری» (1966)، «طراحی شهری و ظاهر شهر» (1968)، «باز بودن فضای باز» (1965) و «فضای باز: آزادی و کنترل» با استفن کار(Stephen Carr) (1979) نمونه هایی از تلاشهای وی برای تعریف کیفیات محیط شهری خوب است. برخی از این مقالات در راستای نظری و بقیه در حاشیه ی تفکر رمانتیک و اتوپیایی نوشته شده بود. برجستگی فلسفی لینچ این بود که او به تجربیات بلافصل مکان که علاقه مند بود آن را «کیفیت حسی» و یا به طور خلاصه «حس» یا معنی بنامد، و اهمیت آن در زندگی مردم، توجه داشت. او همواره عقیده داشت طراحی شهر ظاهر سازی و بزک کردن نیست.

در حالیکه لینچ بر اهمیت محیط کالبدی در چارچوب سیاست گذاری تأکید داشت،جنبه های هنجاری طراحی شهر، یعنی استانداردها یا ایده آل هایی که شکل شهر باید به آن دست یابد و دلایل این امر را نیز از نو مطرح کرد. او در اینجا انگیزه های خود را از علوم انسانی می گرفت و تأکیدش بر این بود که طراحی شهری با ارزشها و حقوق اساسی انسانی گره خورده است. طراحی شهری بایستی به این بپردازد که محیط چه باید باشد و چه می تواند باشد.

در خلال این دوره وی مقالات به یاد ماندنی متعددی چون «جائی که یادگیری صورت می گیرد» (1986)، «شهر احتمالی» (1968) و «زمینه هایی برای اتوپیا» (1975) به رشته ی تحریر در آورد. سرانجام بسیاری از افکار و ایده های او خلاصه شده و در آخرین کتاب عمده ی وی «شکل خوب شهر» (1981)، گنجانده شده است. این کتاب حاصل چند دهه تحقیقات، تفکرات، و نوشته ها درباره ی ویژگی های عملکردی شکل شهر است که اهداف و ارزشهای انسانی را به بهترین وجه تحقق می بخشد.

در اواخر دهه ی 1960 لینچ برجسته ترین متخصص در زمینه ی طراحی شهری شمرده می شد. از وی خواسته شده بود مقالاتی درباره ی حرفه و آموزش طراحی برای چندین مجله و سمپوزیوم بنویسد. مقاله ی «طراحی شهری» برای انسیکلوپدیا بریتانیکا (Encyclopedia Britanica) (1974)، و «برنامه ریزی شهری و منطقه ای» برای انیکلوپدیا ایتالیانا (Enciclapedia Italiana) (1973)، مواردی از این قبیل بودند، مقاله ی «طراحی شهری: چیست و چگونه باید آموزش داده شود» (1980) نمونه ی دیگری است. دو مقاله ی جالب در باره ی مدیریت رشد نیز که در عمل ثابت شد از نظر حرفه ای اهمیت قابل ملاحظه ای دارند در دهه ی 1970 منتشر شد: یکی «منطقه بندی عملکردی» (با فیلیپ هر، 1973) و دیگری «کنترل مکان و زمان، توسعه از طریق توزیع حقوق قابل خرید و فروش توسعه» (1975). لینچ به خصوص به نقشی که در توسعه ی مرکز حکومتی بوستن و سواحل داشت افتخار می کرد. او ایده ی اصلی یک فضای باز عمومی، باز کردن دسترسی عمومی به ساحل و حفظ اماکن تاریخی مرکز حکومتی و منطقه ی هی مارکت بوستن را ارائه داد و بدین ترتیب این منطقه را تبدیل به یکی ازموفق ترین اماکن شهری شهرهای معاصر آمریکایی کرد.

او همچنین به همراه دونالد اپیلیارد در اوائل دهه ی 1970 طرحی را برای آینده ی سانتیاگو مطرح کرد که سناریوی آن تا به امروز نیز ادامه دارد. نمونه های دیگری از کار حرفه ای لینچ عبارتند از «تجزیه و تحلیل شکل بصری بروکلین، ماساچوست» ( 1965)، «معیارهای احساسی طراحی بزگراه» (با دونالد اپیلیارد،1966)، «منظر شهری سان سالوادور: کیفیت محلی در یک منطقه ی درحال شهر نشینی» (1968)، «نگاهی به تاکستان» (به همراه ساساکی، داوسون و دیمی، 1973)، و «طراحی و کنترل محور» (با مایکل سوت وورث، 1974).

کتاب «ایجاد شهر های بهتر با کودکان و نوجوانان» یک راهنمای کاربردی در مفهوم سازی، ساختار بخشی و آسان سازی مشارکت کودکان و نوجوانان در فرآیند توسعه ی اجتماعی و شهری است. ایده ی اصلی کتاب و روشهای توصیه شده ی آن در شهر های متعدد از کشورهای در حال توسعه و یا توسعه یافته در جریان طرح پژوهشی «رشد یافتن شهرها» که از سه دهه ی پیش ادامه داشته، آزمون شده است. این طرح از ابتدا با حمایت یونسکو و با هدایت کوین لینچ در انستیتوی فن آوری ماساچوست ام. آی. تی. در بوستن آمریکا شکل گرفت و بعدها سایر پژوهشگران اجرای آن را پی گرفتند. پژوهش های بعدی چگونگی بومی سازی این طرح در کشورهای مختلف و همچنین پژوهش های مشارکتی را موجب شد، شیوه های به دست آمده در سالهای اخیر ایده ی «شهرسازی مشارکتی» را به جهان عرضه کرده است. تمامی این کارها نشانگر تلاشی است که لینچ برای تبدیل ایده ها و فلسفه ی طراحی خود به پیشنهادهایی برای بسترها و زمینه های خاص، داشته است. (wikipedia)

در سالهای پایانی زندگی خود لینچ مقالات متعددی تولید کرد. «تجدید نظر در سیمای شهر» (1985) مقاله کوتاه ولی محکم در رابطه با تفکر خود او در مورد شهرت جهانی اش است. او به شدت نسبت آینده ی جهان با توجه به مسابقات تسلیحاتی و چشم انداز یک جنگ هسته ای، نگران بود و از این بابت رنج می برد آنچه ما در مقاله ی «چه بر سر ما خواهد آمد؟» ( 1983) می بینیم، مقاله ای که او به همراه تانی لی (Tunny Lee) و پیتر دراج (Peter droege) به رشته ی تحریر در آورد. در پاسخ به این پرسش که در صورت چنین فاجعه ای چه خواهد شد و نقش برنامه ریزان شهری در این زمینه چیست، سناریوی بسیار تلخی از «کاکاتوپیا» (Cacotopia) ارائه می دهد، واژه ای که وی در مقابل اتوپیا به کار برد و در آن سعی در بازگشت به خانه ی خود در واترتون را دارد. آن هنگام که انفجاری هسته ای شهر بوستن را با خاک یکسان کرده است، «برگشت به خانه». ( 1984) اینها مقالات بسیار قدرتمندی هستند که شاید اکثر طراحان و برنامه ریزان هنوز موفق به خواندن آن نشده اند. علاوه بر این لینچ کمی پیش از مرگ خود چاپ سوم کتاب «برنامه ریزی زمین» را تهیه کرد. آخرین کتاب لینچ که این مطالب نیز برگرفته از همین کتاب است «اتلاف» نام دارد که فرآیند زوال و فرسودگی و بازسازی زندگی و محیط را حتی در جنبه های بسیار انتزاعی مورد بحث قرار می دهد. تمامی آثار لینچ نقشی انکار ناپزیر در توسعه و پیشرفت این حرفه داشته اند، آثاری که همواره در پی اتصال میان نظریه و تحقیق با یک فلسفه ی قوی در رابطه با ارزشهای انسانی و محیطی، هستند تا بتوانند فکر انسانی را به عمل انسانی تر بدل سازند. او در آثار خود پیوسته به دنبال کشف عناصر و معیارهایی بوده است که در کلیه ی جوامع انسانی و کلیه ی فرهنگ ها قابل اعمال باشد، گویی از یک حقیقت غایی جستجوی خود را دنبال می کرده است.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 7
لینک به دیدگاه
  • 2 سال بعد...
  • 4 سال بعد...

کوین لینچ Kevin Lynch

کوین لینچ استاد برنامه ریزی شهری در دانشگاه M.I.T بوده و در زمینه های متفاوت آموزش دیده است.

 

 

او معماری را از فرانک لوید رایت آموخت و سپس آموختن را در زمینه های روان شناسی و مردم شناسی ادامه داد. او تأکید زیادی بر نظریه ادراک شهری دارد. او با آگاهانه محدود کردن خود در زمینه بصری، اصول ادراک علمی شهر را مورد پژوهش قرار می دهد و عوامل پایدار آن را که می باید در هرگونه پیشنهاد سازمان دهی لحاظ شود بیرون می کشد.

rdtqz934ak2s6zr6m5wq.jpg

 

مهم ترین آثار کوین لینچ عبارتند از سیمای شهر (۱۹۶۰)‌ و تئوری شکل شهر (۱۹۸۱)

 

سیمای شهر

 

از مهم‌ترین مفاهیمی که کوین لینچ مطرح کرده است، مفهوم سیمای شهر (تصور شهر) است که تجلی آن کتابی تحت همین عنوان است. مفاهیم این کتاب را می توان این‌گونه جمع‌ بندی نمود:

 

 

 

  • از نظر کوین لینچ سیمای شهر آن است که به دیده آید،‌به ذهن سپرده شود و سبب شادی خاطر گردد. عوامل متحرک هر شهر، خاصه مردم و فعالیت های آنان، همان قدر ایجاد تصویر هر شهر در ذهن مؤثرند که عوامل ثابت شهر
  • خوانایی (وضوح بصری) یعنی به آسانی بتوان اجزای شهری را شناخت و بتوان آنها را در ذهن در قالبی به هم پیوسته به یکدیگر ارتباط داد. بحث او این است که اکنون می توان با تغییر عوامل جسمی شهر و آموختن مشاهده صحیح آن، تصوری تازه از سیمای شهر به وجود آورد.

 

تصویر هر محیط شهری را می‌ توان به سه بخش تقسیم کرد:

علائم مشخصه: شیئی را از اشیاء دیگر متمایز می کند. صفاتی است که خاص فوریتی است و به آن فردیت و وحدانیت می بخشد.

 

 

بافت : تصویری که از هر شی در ذهن داریم باید رابطه فضایی و شکلی آن را با ناظر و با اشیاء دیگر معلوم دارد.

 

 

معنی: شی باید برای ناظر واجد پاره ای معانی احساسی که متضمن استفاده ای خاص است، باشد.

 

 

نمایانی: (آشکاری –خوانایی-وضوح) کیفیتی است در شی که تصویری روشن در ذهن ناظر به وجود می آورد. منظور آن،‌شکل،رنگ و نظمی است که ایجاد تصویری روشن و مشخص با بافتی مستحکم و مزایای بسیار را از محیط زندگی آدمی آسان و میسر می داند.

 

سیمای شهر و عوامل سازنده آن

هر شهر دارای چندین تصویر کلی است که هر فردی بخواهد در محیط خود با موفقیت کار و زندگی کند، وجود چنین تصاویر کلی لازم است. سیمای شهر را ، بر مبنای عوامل جسمی شهر، می توان بر اساس ۵ عامل استوار دانست این عوامل به ترتیب اهمیت در تصویر و سیمای شهر عبارتند از :

 

 

 

  • راه : مهم ترین عنصر سیمای یک شهر راه است. راه عاملی است که با استفاده از آن، حرکت بالفعل یا بالقوه میسر می گردد. راه شامل خیابان، پیاده رو، تراموا، راه‌آهن و… است. در امتداد «راه‌ها» ست که عوامل محیط های گوناگون قرار می گیرند و با یکدیگر بستگی و ارتباط می یابند.
  • لبه: مانند راه عامل خطی است (اما نه همیشه) که به دیده ناظر با راه متفاوت است. لبه عبارت است از مرز بین دو قسمت-شکافی در امتداد طول و بین دو قسمت پیوسته شهر- بریدگی که خطوط راه آهن در شهر به وجود می آورند. تا حدی می توان در لبه ها نفوذ کرد.
  • محله: قسمت نسبتاً بزرگی از شهر است که واجد خصوصیات یک دسته و مشابه باشد و ناظر عملاً بتواند به آن وارد شود. مناظر یک محله را می توان همیشه از درون آن شناخت و گاه نیز ممکن است وقتی ناظر از کنار آن می گذرد یا به جانب آن می رود، از بیرون به شناسایی آید.
  • گره: نقاطی حساس در شهر هستند که ناظر می تواند در آنها وارد شود و کانون هایی هستند که مبدأ و مقصد حرکت او را به وجود می آورند. گره ممکن است هم در محل تقاطع خیابان ها و جاده ها تشکیل شوند و هم در جائی که تمرکز فعالیت ها و پاره ای خصوصیات صورت پذیرفته است.
  • نشانه: عواملی هستند در تشخیص قسمت های مختلف شهر با این تفاوت که ناظر به درون آنها راه نمی یابد. اشیائی هستند که ظاهری مشخص دارند مانند ساختمانها، علائم، فروشگاه ها و یا حتی کوه. از خصوصیات مشخصه «نشانه» منحصر به‌ فرد بودن آن است. تفاوت نماد و نشانه در این است که نماد یک مفهوم عینی است، ولی نشانه لزوماً عینی نیست و می تواند ذهنی باشد. نماد می تواند نشانه باشد ولی عکس آن صدق نمی کند زیرا بسیاری از نشانه ها، ذهنی اند.

 

تئوری شکل شهر

شهر را می توان به مثابه‌ اکوسیستمی در نظر گرفت، زیرا مجموعه ای از موجودات زنده در یک سکونتگاه است که در آن هر موجود زنده در نوعی رابطه با خود در همین طور با موجودات دیگر و با بسترهای غیر ارگانیک قرار گرفته است. شهر خوب، شهری است که در آن تداوم این اکولوژی و پیچیده ضمن تحقق پیش رونده، حاصل گردد، یعنی پیشرفت مستمر افراد، گروه های کوچک و فرهنگ آنها.

 

 

با این فرض و با هدف تدوین تعداد محورهای عملکردی برای شکل فضایی شهرها موارد زیر پیشنهاد شده است، محورهای اصلی به شرح زیرند

 

سرزندگی: یعنی اینکه تا چه حد و اندازه شکل شهر حامی عملکردهای حیاتی ، نیازهای بیولوژیکی و توانایی های انسانی بود و از همه مهم تر چگونه بقای همه ‌موجودات را ممکن می سازد. که خود شامل:

 

الف) بقا : کفایت مقدار لازم آب و هوا، غذا، انرژی و خدمات مربوط به مواد زائد.

 

 

ب) ایمنی : عدم وجود سموم زیست محیطی، بیماری یا خطرات

 

 

ج) سازگاری : میزان هماهنگی بین محیط زیست و نیازهای انسانی در مورد حرارت داخلی، حرکات موزون بدن، درک جسمی و عملکرد بدن.

 

 

د) در مورد سایر موجودات زنده تا چه حد محیط سلامتی و تنوع ژنتیکی موجوداتی را که نظر اقتصادی برای انسان مفیدند، تأمین می‌کند.

 

 

ه) ثبات کنونی و آینده جامعه بیولوژیکی.

 

 

معنی: یعنی اینکه شهر تا چه اندازه می تواند به وضوح درک شده، از نظر ذهنی قابل‌ شناسایی باشد و ساکنین آن، آن را در زمان و مکان به تجسم در آوردند و تا چه اندازه ساختار ذهنی با ارزش ها و مفاهیم جامعه در ارتباط است. معنی به شکل فضایی و کیفیت وابسته است، ولی در عین حال به فرهنگ، منش، موقعیت، تجربه و مقصد کنونی مشاهده گر بستگی دارد.

 

تناسب: تناسب یک سکونتگاه به این نکته استناد می کند که تا چه اندازه الگوی فضایی و زمانی شهر با رفتار ساکنین آن منطبق است.

 

 

دسترسی : نظریه پردازان، حمل و نقل و ارتباطات را جزء امتیازات اصلی مناطق شهری دانسته و اغلب تئوری های مربوط به پیدایش و عملکرد شهر نیز آن را مسلم دانسته است. (حمل‌ و نقل و ارتباطات) سه زیر محور دسترسی عبارت‌اند از:

الف) تنوع چیزهایی است که دسترسی به آنها برقرار می شود.

 

 

ب) عدالت دسترسی برای گروه های مختلف جمعیت و کنترل شبکه دسترسی

 

 

ج) نظارت اجتماعی

 

 

نظارت و اختیار: انسان موجودی است دارای قلمرو، به این مفهوم که از فضا برای ارتباط شخصی و احقاق حق بر قلمرو و جهت حفظ منابع استفاده می کنند. نظارت های فضایی آثار و نتایج و روانشناسی قوی دارند. مانند احساس هیجان، رضایت، غرور یا تسلیم، ابزار و روش های کالبدی بی شماری جهت تخصیص و تأمین نظرات وجود دارد:

 

 

الف) برقراری مرز و حریم: از طریق حصار، نرده، تابلو و نشانه.

 

 

ب) بالا بردن قابلیت رؤیت فضا برای گروه ناظر بطوریکه نظارت و مراقبت را تسهیل می سازد. کوین لینچ معتقد بود ، سکونتگاه خوب، سکونتگاهی است که در آن نظارت بر مکان، مطمئن ، مسئول و سازگار باشد چه برای استفاده‌ کننده‌ آن (قبلی فعلی و آینده) و چه برای ساختار مسائل مکان.

 

 

کارایی و عدالت: کارایی، معیار متعادل کننده است. به این مفهوم که میزان حصول یک عملکرد را به از دست دادن دیگری مربوط می سازد. یک شهر کارا شهری است که سطح بالایی از دسترسی را بدون از دست دادن هیچ گونه اختیار محلی تأمین نماید یا شهری است که تصور ذهنی خوانا و روشن داشته باشد و درعین‌حال با تغییرات آتی کاملاً منطبق باشد. در حالی که، عدالت روشی است که از طریق آن هر نوع سود و زیان بین افراد توزیع می شود.

 

بنابراین شهر خوب از نظر کوین لینچ چیست؟

 

  • سرزنده باشد (پایدار ، ایمن و هماهنگ)
  • معنی دار باشد (قابل‌تشخیص ، سامان‌یافته ، سازگار ، شفاف ، خوانا ، قابل‌ درک و با اهمیت)
  • متناسب باشد (انطباق نزدیک شکل و رفتاری که با ثبات ، قابل دست کاری و برگشت باشد)
  • قابل دسترس باشد (متنوع ، عادلانه ، قابل اداره کردن در سطح محل باشد)
  • و به خوبی نظارت شده باشد (سازگار ، مطمئن ، جوابگو و به طور متناوب نرم و آزاد باشد)
  • و همه این ها باید با عدالت و کارایی درونی حاصل شود.

 

در تفکر کوین لینچ ادراک فضای شهری، جای خود را به ادراک زیبایی شناسانه و شالوده (ساخت)‌ نمادین شهر مطرح می سازد.

 

 

آنچه در بحث های کوین لینچ مطرح می شود، معنای شهر است که اگر به درستی شناخته شود، خود شهر بازشناخته خواهد شد.

 

 

در کتاب های دیگر کوین لپنج مشاهده می شود که او در مورد رقیق گرداندن جمعیت شهر و پراکنش آن، ساخت شهری نا متمرکز را پیشنهاد می کند که سیستم حمل‌ و نقل آن تابع نظم و شبکه ارتباطی سه گوش است.

 

 

در سیستم شهری کوین لینچ ، نشر جمعیت در فضای شهری کاملاً همان نیست و حداکثر تراکم در نقاط تقاطع و یا در مسیر راه ها خواهد بود. در حالی که فضای میان این راه­ها تراکم کمتری از جمعیت را نشان می دهد.

 

 

کوین لینچ همانند «ریچارد مایر» (ارائه‌دهنده تئوری ارتباطات) و «ملوین وبر» در مورد ارتباطات نظریه پردازی می کند و شهرها را به عنوان مجموعه ای از فرستنده ها در نظر می گیرد که ذهن مردم گیرنده است، هرچه این فرستنده ها و گیرنده قوی تر باشد،‌ تصویر ذهنی و عینی از شهر بر هم منطبق شده و شهر خوانا تر می گردد و در نتیجه مردم احساس بیگانگی نخواهند کرد.

 

 

کوین لینچ برای تحلیل شکل شهر ۶ ضابطه را معرفی می‌کند:

 

  • نوع و گونه‌ عناصر (کیفیت عناصر)
  • کمیت عناصر (تعداد و مقدار عناصر)
  • تراکم (تراکم عناصر در واحد سطح)
  • بافت (نحوه تفکیک ، ترکیب و جدایی عناصر)
  • ساختار مرکزی (نقطه ای ، خطی و…)
  • توزیع کلی فضایی (شطرنجی ، ارگانیک ، حلقوی و…)

 

 

منبع: کیمیافکر بزرگ

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...