*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۱ من از رییدن خار سر دیوار دانستم که ناکس،کس نمیگردد بدین بالا نشینی ها 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۱ در دری تنگم گرفتارآمده روی در دیوار پندار آمده 2 لینک به دیدگاه
ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۱ در این دنیا تک و تنها شدم من گیاهی در دل صحرا شدم من 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۱ آدم ز چه عریان شد دنیا ز چه ویران شد چون بود که طوفان شد ز استیزه که با مه 1 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۱ بی تو طوفان زده ی دشت جنونم صید افتــاده به خونم تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۱ غافل مشو ز عمر که ساکن نمی شود سیلِ عنان گسسته ،اقامت پذیر نیست 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۱ بر او تاختن برد یک بامداد گل عمر او چید و بر باد داد 1 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۱ خوشتر از دوران عشق ايام نيست بامداد عاشقان را شام نيست 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۱ گه ز درد عشق جان میسوختش گه ز نطق حق زفان میسوختش 1 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۱ يكي درد و يكي درمان پسندد يكي وصل و يكي هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۱ آنک او را قطرهی آبست اصل کی تواند یافت از سیمرغ وصل 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۱ ای مگس عرصه سیمرغ نه جولامگه توست عرض خود میبری و زحمت ما میداری 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ سر بر دم تیغ تو نهادیم به مردی کس نیست درین عرصه به مردانگی ما 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ هر کس به تمنای کسی غرق نیاز است هر کس به سوی قبله ی خود رو به نماز است 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ ز بالا خروشان سوی خاک تاخت به خاک آمد و جان عشقی گداخت 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ می برم تا که در آن نقطه ی دور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از لکه ی عشق زین همه خواهش بیجا و تباه 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ بجز از شمع کسی بر سر بالینم نیست که بگرید ز سر سوز برین حال تباه 1 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ شمع اگر زان لبِ خندان به زبان لافی زد پیشِ عشاقِ تو شبها به غرامت بر خاست 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ وگر حکایت دل با تو شرح باید داد گمان مبر که بود حاجت زبان ما را 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ بشنو از نی چون حکایت میکند ازجداییها شکایت میکند 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده