*lotus* 20275 ارسال شده در 29 خرداد، 2012 من از رییدن خار سر دیوار دانستم که ناکس،کس نمیگردد بدین بالا نشینی ها 3
sam arch 55879 ارسال شده در 30 خرداد، 2012 آدم ز چه عریان شد دنیا ز چه ویران شد چون بود که طوفان شد ز استیزه که با مه 1
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 31 خرداد، 2012 بی تو طوفان زده ی دشت جنونم صید افتــاده به خونم تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم 2
ترانه18 8013 ارسال شده در 31 خرداد، 2012 غافل مشو ز عمر که ساکن نمی شود سیلِ عنان گسسته ،اقامت پذیر نیست 2
AFARIN 7196 ارسال شده در 1 تیر، 2012 يكي درد و يكي درمان پسندد يكي وصل و يكي هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد 1
ترانه18 8013 ارسال شده در 1 تیر، 2012 ای مگس عرصه سیمرغ نه جولامگه توست عرض خود میبری و زحمت ما میداری 3
sam arch 55879 ارسال شده در 1 تیر، 2012 سر بر دم تیغ تو نهادیم به مردی کس نیست درین عرصه به مردانگی ما 3
ترانه18 8013 ارسال شده در 1 تیر، 2012 هر کس به تمنای کسی غرق نیاز است هر کس به سوی قبله ی خود رو به نماز است 2
*lotus* 20275 ارسال شده در 1 تیر، 2012 می برم تا که در آن نقطه ی دور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از لکه ی عشق زین همه خواهش بیجا و تباه 3
sam arch 55879 ارسال شده در 1 تیر، 2012 بجز از شمع کسی بر سر بالینم نیست که بگرید ز سر سوز برین حال تباه 1
ترانه18 8013 ارسال شده در 1 تیر، 2012 شمع اگر زان لبِ خندان به زبان لافی زد پیشِ عشاقِ تو شبها به غرامت بر خاست 2
sam arch 55879 ارسال شده در 1 تیر، 2012 وگر حکایت دل با تو شرح باید داد گمان مبر که بود حاجت زبان ما را 2
ارسال های توصیه شده