soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۸۹ چه بخواهید، چه نخواهید شما دیگر دانشجو شدهاید و میتوانید پیش فک و فامیل پز دهید و کلی قیف بیایید که از قیف کنکور رد شدهاید. فکر میکنید قشنگ شدهاید و آدم حسابی! توقع دارید وقتی توی شهر راه میروید رفتگر به شما سلام کند و نانوا به شما نان مجانی دهد. کلا زندگی را قشنگ میبینید و حتی احساس میکنید شبکه استانی چهقدر زیباست.... معمولا آدمیزاد قبل از ورود به یک محیط ناشناخته برای خودش کلی فرضیات میبافد، که البته معمولا 99 درصد این فرضیات تبدیل به واقعیت نمیشود و آنجاست که فرد به سرنوشت صبا دچار میشود. حالا برای اینکه ترم اولیهای دانشگاهی بیخودی جوگیر نشوند نکاتی را در ادامه آوردهایم تا بیشتر با محیط دانشگاه آشنا شوید. (کاش زمان ترم اولی بودن ما یک نفر این نکات را به ما میگفت.) /////////////////////// بالا غیرتا فکر نکنید که پا به عرصه کشف علوم گذاشتهاید و باید از اول مهر 24 ساعته به دنبال دانش، اینور و آنور بگردید. انرژی خود را نگه دارید چون از ترم 3 باید ویزیتوری کنید و تمام شهر را با پای پیاده گز! /////////////////////// اگر زبانم لال دانشجوی دانشگاه پیامنور شدهاید، واجبتر از هر چیزی به همراه داشتن یک تکه موکت است. چون کلاسهای این دانشگاه به شدت شلوغ است و احتمالا صندلی برای نشستن گیرتان نخواهد آمد. البته اگر سحرخیز باشید و کله سحر (ساعت 3 بامداد) بروید دانشگاه و برای خودتان صندلی رزرو کنید، احتیاجی به موکت نیست. ولی باز هم توصیه میکنم یک دوربین شکاری داشته باشید تا بتوانید از ته سالن اجتماعات (محل برگزاری کلاسهای عمومی) تابلو و البته صورت مبارک استاد را ملاحظه کنید، تا پایان ترم بدانید که برای التماس پیش چه کسی باید بروید. فراموش نکنید که شما در سیستم آموزش از راه دور هستید، پس خیلی نمیتوانید نزدیک بشوید. /////////////////////// اگر گلاب به رویتان دانشجوی دانشگاه آزاد شدهاید و پدرتان هم بازنشسته است، بیخودی پولتان را صرف خرید اقلام آرایشی نکنید. چون باید روز ثبت نام با یک مشت دلار به دانشگاه بروید. /////////////////////// یکی از امکانات به درد بخور دانشگاه، ازدواج دانشجویی است! بعضیها در ترم یک، یک نفرند ولی در ترم نهم، 9 نفر شدهاند. 2 تا زن (یکی دائم و دیگری موقت) و یک جین بچه. ازدواج در دوران دانشجویی هم خوب است و هم بد. علیایحال سعی کنید زود عاشق نشوید. /////////////////////// در دانشگاه بعضی اصطلاحات وجود خارجی و حتی داخلی ندارند، واژههایی مانند شیفت صبح، شیفت عصر، سرصف، ناظم، زنگ آخر، دفتردار، معلم، زنگ تفریح و... پس حواستان باشد که این کلمات از دهانتان بیرون نپرد. البته ظرف یکی دو روز معادل این کلمات را میفهمید، مثلا حراست همان شکل پیشرفته ناظم است. /////////////////////// کلمه «دانشجویی» یعنی «نداشتن امکانات» پس هر وقت شنیدید یکی میگوید تئاتر دانشجویی یا نشریه دانشجویی بدانید که بابای دانشجویان دست اندرکار درآمده است! /////////////////////// سرویس بهداشتی، آب سردکن (یا همان آبخوری)، جزوات همکلاسیها، تلفن داخلی، سرویس پله، امکاناتی هستند که دانشگاه به طور مجانی در خدمت شما میگذارد. قدر آنها را بدانید و البته حواستان باشد که اشتباهی به سرویس بهداشتی اساتید وارد نشوید که عواقب بدی در انتظارتان خواهد بود. بنده در تمام دوران تحصیلم این سوال در ذهنم بود که مگر اقتضای حاجت اساتید فرق میکند که مستراحشان جداگانه است؟! /////////////////////// قبول دارم که ضایع بازی است ولی همان روز اول با 4 ، 5 نفر که خیلی با آنها شیش شدهاید، عکس یادگاری بگیرید وn سال بعد در جشن فارغالتحصیلی دوباره با همان نفرات عکس بگیرید. (البته اگر هنوز با هم شیش بودید!) بعد این دو تا عکس را بگذارید کنار هم. آنقدر به تغییر قیافهها و خالی شدن باد و بروتها بخندید و حسرت روزهای از دست رفته را بکشید که حد نداشته باشد. /////////////////////// اما یک عده هم صبح روز کنکور خواب ماندهاند یا گلاب به رویتان سر امتحان معدهشان آب روغن قاطی کرده است. علیایحال با سر به داخل کوزه رفتهاند و قرار نیست از اول مهر هیچ دانشی را بجویند! این دوستان قبل از هر چیز کمی روغن حیوانی بخرند و هر شب پس کله مبارک را با آن چرب کنند. چون احتمالا این روزها پس گردنیهای زیادی از اطرافیان خواهند خورد. /////////////////////// اما... پسرهای خنگول عزیز پشت کنکور مانده ناراحت نباشند. اگر قرار باشد همه دکتر، مهندس شوند که اوضاع مملکت به هم میریزد. به هر حال جامعه به «آب حوضکش» هم احتیاج دارد. /////////////////////// دخترهای زرنگ بدشانس گیر کرده در قیف هم ناراحت نباشند. حالا خانم دکتر نشدید و از آقا مهندس هم خبری نیست که نیست. به هر حال «آب حوضکشها» هم دل دارند و البته قصد ازدواج. اصلا و اصولا نه میت روی زمین میماند و نه شما در خانه بابا! 11 لینک به دیدگاه
Matin H-d 18145 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۸۹ در دانشگاه بعضی اصطلاحات وجود خارجی و حتی داخلی ندارند، واژههایی مانند شیفت صبح، شیفت عصر، سرصف، ناظم، زنگ آخر، دفتردار، معلم، زنگ تفریح و... پس حواستان باشد که این کلمات از دهانتان بیرون نپرد. البته ظرف یکی دو روز معادل این کلمات را میفهمید، مثلا حراست همان شکل پیشرفته ناظم است. خیلی باحال بوووووووود:ws28: لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آبان، ۱۳۸۹ من یه بار روز اولی که رفته بودم دانشگاه به استاد گفتم معلم... :shame: 3 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آبان، ۱۳۸۹ من یه بار روز اولی که رفته بودم دانشگاه به استاد گفتم معلم... :shame: منم همینطور تا ترم دو اینجور بودم و به دوستامم میگفتم معلم فلان :45645: 2 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آبان، ۱۳۸۹ منم همینطور تا ترم دو اینجور بودم و به دوستامم میگفتم معلم فلان :45645: من همون اولین بار که گفتم طرف مقابل همچین یه جوری نیگام کرد که کلا رفت در حافظه ی بلند مدتم... دیگه عمرا از این اشتباهات از من سر نمیزنه... 3 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آبان، ۱۳۸۹ من همون اولین بار که گفتم طرف مقابل همچین یه جوری نیگام کرد که کلا رفت در حافظه ی بلند مدتم... دیگه عمرا از این اشتباهات از من سر نمیزنه... نه...مال من از بس دوستام خندیدن و دعوام کردن که دیگه یاد گرفتم بگم استاد :smiley (18): 1 لینک به دیدگاه
abie bicaran 2325 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۸۹ :ws28: یادم می افته به روزهای اول دل درد می گیرم از بس می خندم 1 لینک به دیدگاه
vahid321 2013 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۸۹ یادش به خیر هفته دوم مهر که کلاس نقشه کشی تشکیل نشد رفتم اعتراض به مدیر کلاسا!:w00:البته خیلی غمگین... گفت ترم اولی هستی دیگه؟! بهم خندید! کلاس طبقه چهارم بود خیلی هم بد موقع. برگشتن دیگه شب بود! لینک به دیدگاه
Javid Maleki 11668 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۸۹ سهيل ما هنوز كه هنوز به رفتار يه سري از بچه هاي ترمي پاييني ميخنديم تا حدي كه من احساس ميكنم دارم ميتركم..... لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده