رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

baft-farsoode2.jpg

بافت های فرسوده در شهرهای ما با مسائلی چند بعدی و چند انضباطی و بسيار پيچيده مواجهند. با توجه به اين که عملاً دوازده سال است وارد مداخله در بافت های فرسوده شهرهای کشور شده ايم، تاکنون دستاوردهای قابل قبولی بدست نياورده ايم.

 

نحوه برخورد با بافت های فرسوده

در جبهه های گوناگون بايد همزمان عمل کرد. بدليل حجم عظيم بافت های فرسوده فرصت و زمان کافی نداريم. در اين رابطه چند کار اصلی را بايد توامان انجام دهيم:

 

توجه به قوانين و مقررات

در اين مقوله نیازمند به يک قانون جامع در نحوه مداخله در بافت های فرسوده شهرهای کشور هستيم که بايد توسط وزارت مسکن و با همکاری دستگاه های ديگر بويژه شهرداری ها اقدام گردد. قانون مذکور بايد در درون خود منعطف باشد. همچنين در اجرای اين قانون شورايی که اختيار تغيير و اصلاح موارد را داشته باشد، بايد شکل بگيرد و اين موضوعات را تکامل دهد. 12 عنوان بدون در نظر گرفتن تقدم و تأخر، مواردی هستند که می بايست برای تدوين قانون نحوه مداخله در بافت های فرسوده مورد توجه قرار گيرند:

1-ساختار مديريت و مداخله روش های آن

2-طراحی و برنامه ريزی فرآيندی

3-منابع مالی و فاينانس (مديريت منابع)

4-نحوه تملک و چگونگی فرآيند آن

5-نحوه برخورد با تاسيسات زيربنايی و زيرساخت ها (وضع موجود قبل از مداخله، دوران مداخله و بعد از مداخله)

6-اجرا و فرآيند و نحوه آن

7-تجربه جهانی و بومی کردن

8-مشارکت با تاکيد بر نقش محوری شهرداری ها

9-حفظ ارزش های ميراث فرهنگی و تاريخی

10- مسائل حقوقی- قضائی

11- فرهنگ سازی و بسترسازی اجتماعی

12- برنامه مالی- اقتصادی مداخله يا نگاه تراز صفر

 

baft-farsoode1.jpg

ايجاد مديريت ويژه در بطن کار

ايجاد سازوکار مديريتی، برنامه ريزی، طراحی و هماهنگی بصورت تعاملی، جزء الزامات کار است.

 

مقدم بودن ضمانت اجرايي

به دليل اينکه کار مقياس محلی دارد، شهرداری و مديريت شهری بايد نقش محوری و اصلی داشته باشند. در واقع بايد محوريت و مديريت کلان اين کار با شهرداری و با مشارکت دستگاه ها و نهادهای ذيربط اعم از دولتی، عمومی، خصوصی و NGO انجام گيرد. امر بازسازی، بهسازی و نوسازی در بافت ها، مديريت جمعی و مشارکتی (با تاکيد بر مشارکت مردمی) را می طلبد و اين همان ضمانت اجرا است.

 

مورد توجه قرار دادن انواع مداخله

مداخله مستقيم يا بنيادی حتماً نيازمند منابع مالی، مديريت واحد و کار جدی است.

مداخله مستقيم راه حل ساده ای نيست. تخريب کامل يک بافت هيچ وقت موفقيت آميز نبوده است. چرا که نه توان کف بر کردن و نوسازی کامل وجود دارد و نه می توان و صحيح است مردم را از محيط زندگی خود بيرون برانيم.

اگر مداخله مستقيم انجام نشود، عملاً بازسازی و نوسازی در بافت صورت نمی پذيرد ولی اين مداخله بايد حداقل و در مقياس بسيار محدود و با رويکرد تحريک توسعه و بسترسازی برای کاراصلی با توانمندی مالی، مديريتی و اجرائی باشد.

 

بسترسازی

اين کار نيازمند يک سری گروه های بخش خصوصی توانمندی است که هم قدرت ارتباط با مردم و تعاملات اجتماعی و هم توانايی مالی، فنی- مهندسی و اجرايی را داشته باشند. با انگيزه های مادی، معنوی و اجتماعی بايد مداخله گران بخش خصوصی را تجهيز، توانمندو تشويق کرده و بکار گيريم و بر کار آنها نظارت کنيم.

بزرگترين اشتباه سازمان هايي که مسئوليت امر مداخله در بافت های شهری را برعهده دارند، وارد شدن خود سازمان در امر مداخله است.

در اين موضوع، مسئله سازماندهی و مديريت، مسئله مهمی در امر مداخله است. مديريت شهری و متوليان اين امر در شهرداری ها بايد شناخت کاملی از پديده داشته باشند. هر کس بدون تجربه موثر نمی تواند در اين امر موفق باشد. اين موضوع ديگر تحمل سعی و خطا ندارد، سال هاست در بافت های شهری به اشتباه رفته ايم، ديگر کافی است!

 

تملک

بزرگترين اشتباه تملک قبل از طرح و برنامه است. در واقع اول مديريت و سازماندهی، دوم طرح و برنامه و بعد تملک. تملک بايد همراه با برنامه های از پيش انديشيده شده باشد. در غير اين صورت مداخله با شکست مواجه می شود.

 

جايگاه واژگان در امر مداخله

برای مداخله در بافت ها عناوين بهسازی، بازسازی و نوسازی با تعريفی که شورای عالی شهرسازی و معماری مصوب کردند را نمی توانيم تعريف کامل و جامعی بدانيم. مداخله در بافت ها ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و... و از جمله کالبدی دارند که رويکرد اصلی، توانمندسازی بافت شهری برای احياء زندگی پويا و بازگشت حيات شهری است که به مرور زمان آن را از دست داده اند و توانايی توسعه درون زا را ندارند، بايد در اينجا اصل بر مشارکت مردم و بر سپردن کار به دست مردم و ساکنان استوار باشد، مگر ضرورت بر انجام مداخله مستقيم باشد.

واژه های تعيين شده، تعريف ناقصی دارند و زياد تاثيرگذار نيستند، بايد به اصول که همان توانمندسازی است، برگرديم.

 

نحوه بسترسازی برای سرمايه گذاری بخش خصوصی

مداخله در بافت ها بايد سودآور باشد. اين سود در درجه اول برای Developer و در درجه دوم برای مردم (ساکنان) بايد وجود داشته باشد تا انگيزه تحول و مداخله ايجاد شود.

مديريت شهری و شهرداری ها، در بازتوليد نوسازی بافت های فرسوده شهری نبايد انتظار کسب درآمد از طريق ساخت و ساز در بافت ها را داشته باشند. مديريت شهری برد خود را در شهر بايد، نوسازی و احيای بافت های فرسوده بداند.

سوبسيدهای دولت يکی ديگر از ابزارهای موثری است که می تواند در اين زمينه تاثيرگذار باشد. در اين رابطه مسئله مهم ديگر، باصطلاح تراز صفر در فرآيند مداخله در بافت ها است، از مداخله در بافت که به عمران و بهسازی می انجامد نبايد انتظار درآمدی برای شهرداری داشت وليکن با سوبسيدهايی که به جريان مالی ونقدينگی مورد نياز مداخله تزريق می شود بايد سعی در حصول تراز صفر داشته باشيم، نه چيزی بگيريم و نه چيزی بدهيم.

 

سمانه کریمی-دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت شهری- دانشگاه علامه

لینک به دیدگاه
  • 11 ماه بعد...

بافت های فرسوده در شهرهای ما با مسائل چند بعدی و چند انضباطی و بسیار پیچیده مواجهند. با توجه به اینکه عملاً دوازده سال وارد مداخله در بافت های فرسوده شهرهای کشور شده ایم، تا کنون دستاوردهای قابل قبولی بدست نیاورده ایم. باید کارهای زیادی در این مورد انجام دهیم. راخ حل ها در زمینه های گوناگون باید همه جانبه، بومی شده و در عین حال متنوع باشند.

بافت های فرسوده کشور از لحاظ ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و .... با بافت های کشورهای دیگر کاملاً متفاوت است. بدین ترتیب، کاری را که آنها انجام داده اند را نمی توانیم عیناً تکرار کنیم ولی می توانیم از تجربه های آنها، همراه با بومی سازی استفاده کنیم.

این مقاله که تهیه شده توس جلیل حبیب اللهیان می باشد در مورد بافت های فرسوده شهری است.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

اصول مديريت نوسازي بافت فرسوده

 

مقدمه:

گرچه علم مديريت، اصول عام و شمول گستري دارد که بر نظريه هاي علمي متکي است، اما در رابطه با هر تخصصي و زمينة فعاليت، اصول خاصي مطرح مي شود که در ارتباط با همان نيز، بايد به کار گرفته شود. در مديريت شهري، به همين ترتيب، اصول خاصي بايد رعايت شود و در مديريت توسعه شهري ممکن است اصول تخصصي تري مد نظر باشد. در مورد مديريت نوسازي بافت هاي فرسوده، اصول مديريت اختصاصي مطرحمي شود که سعي شده است در ادامه معرفي شود.

درابتداي نوشتار حاضر، به آسيب شناسي مديريت انفعالي پرداخته مي شود و سپس عوامل رونق بخش شناسايي مي گردد. پس از آن رويکرد جهادي علمي معرفي و در پايان اصول مديريت نوسازي در اين رويکرد ارائه مي شود.

 

آسيب شناسي مديريت انفعالي و غير پوياي نوسازي

 

1- بافت هاي فرسوده، پرسش ها و ملاحظات آن

سال‌هاست که نظام اجرايي، سياستگزاري و حقوقي کشور در حل متفق و متحد مسائلي چون چگونگي حل معضل بافت‌هاي فرسوده، اقدام به نوسازي آنها و چگونگي اقدام به پيش‌گيري از توسعه روزافزون بافت‌هاي فرسوده با يکديگر چالش دارند.

سال‌هاست که پنداشت‌ها و تفاسير تک‌بعدي و يکسو‌نگرانه‌ بخشي، با اميد به حل معضل بافت فرسوده با يکديگر تقابل و سايش داشته و نهايتاً جز گذر و استمرار زمان و افزايش شتابدار نرخ فرسودگي چيز ديگري به همراه نداشته و پاسخ متقاعد‌کننده‌اي نيز فراسوي مسئولين قرار نگرفته است. در چنين شرايطي پرسش‌هاي زيادي از سوي مردم، مديران، دست‌اندرکاران، برنامه‌ريزان، تصميم‌سازان و تصميم‌گيران و خلاصه همه گروه‌هاي اجتماعي مطرح مي‌شود که پاسخگويي به آنها بيش‌از‌پيش ضروري است‌.

مجموعه اين پرسش‌ها را مي‌توان در دو پرسش اصلي زير خلاصه نمود:

چگونه مي‌توان بافت‌هاي فرسوده را به نفع مردم و توسعه شهر تهران حل کرد؟

چگونه مي‌توان از روند توسعه فرسودگي و گسترش بافت‌هاي فرسوده در آينده جلوگيري نمود؟

در پاسخ به اين دو پرسش، توجه به نکات زير حائز اهميت است:

ناپايداري مهمترين شرط فرسودگي

وسعت عظيم بافت‌هاي فرسوده‌ با تراکم بالاي جمعيتي و خطر هميشگي وقوع زلزله، از مهمترين چالشهاي شهر تهران به‌شمار مي‌رود. اضطرار زماني حاکم بر برون‌رفت از اين وضعيت، لزوم تغيير نگرش دراتخاذ راهبرد‌هاي روشن و کارا بر حسب انتخابهاي حياتي را روشن مي‌سازد.

فرابخشي بودن امر نوسازي

در نوسازي بافت‌هاي فرسوده، جزءنگري و اقدامات مبتني بر طرح‌هاي موضعي و متکي بر قابليت‌هاي محلي و کالبدي، ماهيتاً نمي‌تواند به تنهايي بستر تصميمات کلان، اثرگذار، قابل بسط و پايدار باشد. با اتخاذ تدابير راهبردي و کلنگرانه مي‌توان با سازماندهي و بسيج توانمنديهاي شهري براي پهنه‌هاي موضعي فرسوده، راهکارهاي اساسي و عمدتاً ميانرشته‌اي ارائه داد.

توليد ادبيات و اسناد موضوع

نوسازي بافت‌هاي فرسوده نيازمند راهبردها و سياست‌هاي کلاني ‌است که بتواند از منظر کالبدي، اجتماعي، اقتصادي و زيستمحيطي، بستر اقدامات مقتضي را فراهم سازد. از اينرو در طرح مسئله و تبيين اهداف و رويکردهاي طرح‌هاي توسعه شهري، بافت‌هاي فرسوده بايد اهميت راهبردي داشته و محور اقدامات ديگر قرار گيرند.

برنامه ها و طرح هاي بالادست

تاکنون طرح‌هاي توسعه شهري به‌ويژه طرح‌هاي جامع، متناسب با اهميت و وزن بافت‌هاي فرسوده، به آن نپرداخته و موارد عنوانشده در مورد اين بافت ها در اين طرح‌ها هم‌ارز مسايل نه چندان مهم شهر تهران تلقي گرديده‌است. در اين طرح‌ها به‌ويژه طرح جامع، روند حرکت از پرسش به پاسخ طي نشده و به تبع آن نحوه نوسازي بافت‌هاي فرسوده و ساز‌و‌کارهاي مديريتي و فني اين موضوع مسکوت مانده و بستر چندان قابل اتکايي نيز جهت سياست‌گزاري و اقدام فراهم نشده‌است.

مشارکت هاي مردمي، شرط اصلي تحقق نوسازي

وضعيت فعلي تهران دو‌قطبي، با هيچ يک از معيار‌هاي انساني و عدالت اجتماعي و نيز اصل تعادل پويا (که متضمن بقا و حيات سامانه‌هاي حتي مادي و غيرانساني است)، قابل تفسير نيست. توزيع نابرابر فرصت‌ها که ويژگي‌هاي زمينه‌شناختي (فقر و محروميت، ارزش پايين املاک و. . .) و نرخ تورم، تأثيرات آن را تشديد مي‌کند، شانس چنداني براي جذب مشارکت مردمي و هدايت سرمايه آنان به عنوان مهمترين زمينه اصلي در فرآيند نوسازي بافت فرسوده باقينمي‌گذارد

2- عوامل مديريتي قابل توجه بافت هاي فرسوده

با نگاهي گذرا به اقدامات انجام پذيرفته در حوزه نوسازي و نيز وضع موجود بافت‌هاي فرسوده شهر تهران، مشاهده مي شود که دلايل مديريتي نيز به بروز مسائل و مشکلات اين قبيل بافت‌ها دامن زده است. مهمترين اين دلايل عبارتند از :

ضعف نگرش و دانش در سامانه قانونگذاري و ساختارهاي حقوقي؛

ضعف نگرش و دانش در سامانه‌هاي برنامه‌ريزي در سطوح ملي، طرح هاي آمايش و کالبدي ملي – منطقه اي؛

فقدان نظام مديريت شهري در سطح مديريت ملي؛

عدم تحقق عدالت فضايي و توسعه متوازن در کشور؛

بهره نبردن از الگو‌هاي توسعه ناحيه‌اي، توسعه منطقه‌اي و توسعه درون‌زا؛

نگرش بخشي در تمام سطوح ملي و محلي؛

نفوذ و نقش تعيين کننده جريان‌هاي سوداگر اقتصادي در نظام طرح‌‌ريزي، اقتصاد زمين و اقتصاد شهري؛

حاکميت نگرش‌هاي منسوخ و تجارب ناموفق بر نهادهاي الگو دهنده؛

سياست‌زدگي مديريت شهري؛

فقدان معيارهاي ترجيحي در مواقع تعارض منافع و مصالح در نظام تصميم‌گيري کلان و در نتيجه فرصت‌سوزي و تبديل چالش‌ها به بحران.

اينک چنانچه بخواهيم با عطف به داشته‌هاي علمي‌‌و يافته‌هاي تجربي، فرسودگي و علت پايداري آن را از گذشته تاکنون ريشه‌يابي و پيگيري نماييم، به چند زمينه‌ي اصلي دست مي‌يابيم:

فقدان سياست‌هاي مدون و عدم يکپارچگي مديريت شهر در رويارويي با نوسازي بافت‌هاي فرسوده؛

شکاف فکري و نگرشي ميان مديريت طرح‌هاي نوسازي و جامعه مخاطبان ذي‌نفع و ذي‌نفوذ؛

عدم برخورد علمي‌و به‌روز با پديده نوسازي و متناسب با مسائل روز و شاخص‌هاي توسعه پايدار شهري؛

رويکردهاي مقطعي و سليقه‌اي در مواجهه با بافت‌هاي فرسوده؛

اگر چه تجربه‌هاي کشور‌هاي گوناگون در زمينه مرمت و احياء مي‌تواند بسيار مورد توجه قرار گيرد، اما در شهرسازي ايران نوعي مسخ‌شدگي و از خود بيگانگي در اين مورد روي داده‌است؛ به‌گونه‌اي که شهرسازان و برنامه‌ريزان مي‌خواهند همان تجربيات را بدون در نظرگرفتن زمينه‌هاي بافت فرسوده کشور وارد نظام شهرسازي ايران نمايند. در واقع با خوش‌بيني مي‌توان گفت شهرسازي تطبيقي (اگر نگوئيم تقليدي) صورت گرفته‌است نه تحقيقي.

عدم ضمانت قابل‌قبول براي اجراي قوانين و مقررات به‌دليل ضعف کارشناسي در مراتب بالادست قانون‌گذاري و سياست‌گزاري کشور؛

وجود سيستم‌هاي ديوان‌سالاري که اکثر وقت خود را به‌جاي کار کارشناسي و فهم درست قضايا به سياسي‌کاري در زمينه‌هاي مختلف بافت فرسوده مي‌گذرانند.

عدم همآهنگي ميان سازمان‌هاي مربوط در امر احياي بافت‌هاي فرسوده؛

هر چند که روش مستقيم مقابله با فرسايش، تخريب و بازسازي است، اما بايد دانست که عمليات تخريب و بازسازي، خود نيز مي‌تواند پيامدهاي جانبي به‌همراه داشته‌باشد. يکي از اين پيامدها "شتاب‌گرفتن آهنگ فرسايش ساير محله‌هاي شهر" است. تخريب، اساساً تقاضا براي واحدهاي مسکوني بي کيفيت را بالا مي‌برد و از طريق جرياني به‌نام "بازار و بنگاه" ميزان فرسايش محله‌هاي شهري، با ورود افراد و خانواده‌هاي کم‌بضاعت و بي‌بضاعت افزايش مي‌يابد

3- ارزيابي سابقه نوسازي بافت هاي فرسوده

به اين ترتيب؛ بر اساس شواهد و قرائن موجود، به طور کلي، سابقۀ نوسازي بافت‌هاي فرسوده در شهر تهران را نمي‌توان (تا دو سال پيش)، مطلوب ارزيابي نمود. به عبارت ديگر، هيچ نمونه مداخله در بافت هاي فرسوده شهر تهران با هدف نوسازي محلات با مشارکت مردم را نمي توان ارائه و مورد ارزيابي قرار داد. عوامل زير مي‌تواند از دلايل اين امر باشد :

نوسازي در ايران فاقد تئوري و نظريه مبنايي بوده است.

شهر تهران از دانش و تجربه کافي براي نوسازي بهره‌مند نبوده و بهره نبرده است.

شهر تهران در سال‌هاي طولاني فاقد طرح جامع بوده و تمايلات سود جويانه بازار، توسعۀ شهر را هدايت مي‌کرده است.

اسناد توسعۀ شهر(طرح جامع و تفصيلي) با مقتضيات مداخله در بافت فرسوده سازگار نبوده است.

اقتصاد شهري راکد در بافت‌هاي فرسوده موجب محروم ماندن بافت‌ها از اقدامات نوسازي شده است.

سازمان نوسازي شهر تهران هميشه نقش منفعل داشته و بزرگترين طرح آن (نواب) براساس احداث بزرگراه پديد آمده و اصولاً نوسازي محلات در دستور کار نبوده است.

با مرور گذشتۀ نوسازي بافت‌هاي فرسوده، مشاهده مي‌شود، اصولاً تمايزي ميان بافت فرسوده و بافت معمولي توسط دست‌اندرکاران اعمال نشده يا به صورت جزئي، تک بعدي و مقطعي بوده است. اگر بين بافت فرسوده و بافت معمولي تمايزهايي از قبيل مديريت متمرکز و غير متمرکز، مداخله حداکثري و حداقلي، برخورد کل‌نگر و جزء نگر و ... مورد توجه قرار گيرد، مي‌توان در ارزيابي اقدامات گذشته به نتيجه گيري روشني دست يافت.

منبع : سازمان نوسازي شهر تهران

نويسنده: دکتر علیرضا عندليب

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 3 سال بعد...

ویژگی ها و انواع بافت فرسوده شهری

 

بافت­ های فرسوده به علت گذشت زمان و عدم سرمایه­­ گذاری لازم در نگهداری از آن­ها با ویژگی ­های خاصی مواجه هستند که شامل موارد ذیل می ­باشد. عدم دسترسی به درون بافت، فقدان تأسیسات زیر بنایی مناسب، مشکلات زیست محیطی و بالا بودن حجم آلودگی، کمبود امکانات گذران اوقات فراغت، فقر و محرومیت، آسیب­پذیری در برابر زلزله، سرانه کم خدمات، جمعیت زیاد (تراکم بالای جمعیت)، تراکم ساختمانی کم دوام، ناامنی و معضلات اجتماعی (عندلیب، 1385: 2).

 

در اردیبهشت ماه سال 1385، شورای عالی و شهرسازی برای شناسایی این محدوده­ها سه شاخص با مفاهیم زیر تعریف کرد. ریزدانگی: بلوک­های شهری که بیش از 50 در صد قطعات آن­ها مساحتی زیر 200 متر داشته­ باشند. نفوذناپذیری: بلوک­ های شهری که بیش از 50 در صد معابر آن­ها عرض کمتر از 6 متر را داشته­ باشند. ناپایداری: بلوک­ های شهری که بیش از 50 در صد ابنیه آن­ ها فاقد سیستم سازه ایمنی باشند (ابلقی، 1385: 151).

 

کلیه بافت­ های فرسوده در هر نوع طبقه­بندی که قرار داشته­باشند، به سبب فرسودگی و ناپایداری از خصوصیات مشابه و مشترکی برخوردارند. به عبارت دیگر می­ توان همه بافت­های فرسوده را بافت ناپایدار دانست. این ناپایداری در وهله اول در برابر زلزله و حفظ ایمنی شهر و سپس در سایر ابعاد آن است. به این ترتیب با توجه به وجود عوامل متعدد در شکل­گیری و ایجاد بافت­های فرسوده از یک­سو و اولویت ­بندی اجرایی و سیاست­های مدیریتی جهت مداخله در آن­ها از سوی دیگر، بافت­ های فرسوده شهری را به انواع مختلفی می­ توان طبقه­ بندی نمود. بنابراین ملاحظه می­شود که امکان تعریف گونه­های مشترکی از بافت­های فرسوده که از خصوصیات کاملا مشابه و مشترک برخوردار باشد، منتفی است. چنانچه در هر محله فرسوده با یک نوع بافت، با ویژگی­های خاص خودش مواجهیم. لذا وقتی گونه­ های مختلفی از بافت وجود دارد، در نتیجه گونه­ های متعدد مداخله هم مطرح می­ شود. اگر معیار تشخیص فرسودگی را شورای عالی شهرسازی اعلام کند، یک گونه برخورد و مداخله برای آن متصور است و اگر معیار توسط سازمان دیگری لحاظ شوند، مداخلات متفاوتی صورت خواهد پذیرفت. بنابراین جهت­گیری­ های مدیریتی و سیاستی کلان مدیریت، تعیین کننده نوع مداخله بوده و اولویت­ های آن را تشکیل می­ دهد. بر این اساس، تعیین محورهای قاطع برای تعیین نوع بافت و نوع مداخله امکان ناپذیر است. همچنین برنامه مداخله باید ماخوذ از هدف باشد. بر همین اساس مداخله در بافت باید کل شهر و کشور را درگیر کند نه یک نهاد اجرایی متولی را که یک واحد بخشی است. این کار نیازمند درگیر کردن همه بخش­ها بوده و اساسا دارای خصلت استراتژیک و فرابخشی و میان بخشی است.

 

با توجه به مطالب بالا، می­توان به طور کلی در یک نوع تقسیم­ بندی از انواع بافت­های فرسوده شهری، آن­ها را به چهار گروه زیر طبقه ­بندی کرد: (عندلیب، 1389: 196).

 

1- بافت­های شهری دارای میراث تاریخی و فرهنگی: بافت­های فرسوده­ای که علی­رغم وجود فرسودگی در گستره آن­ها، بناها، مجموعه فضاها، تأسیسات و تجهیزات شهری با ارزش و با ترتیبی در آن­ها وجود دارد.

 

2- بافت­های شهری فاقد میراث ویژه تاریخی– فرهنگی: بافت­هایی که پهنه­های گسترده شهری را به خود اختصاص می­دهند. عمده­ترین مشکل این بافت­ها به غیر از مسایل خاص بناهای نامقاوم و کوچک، فقدان خدمات لازم و زیرساخت­های مناسب شهری است.

 

3- بافت­های فرسوده روستایی– شهری: این مورد، بافت­های روستایی که به مرور زمان در داخل محدوده خدماتی شهر قرار گرفته ­اند را شامل می­شود. عملکرد زراعی، باغداری، دامداری قبلی ساکنین این بافت­ها از یک سو و سلسله مراتب دسترسی مورد نیاز شهری امروز از سوی دیگر این بافت­ها را در بافت­های معمولی شهری، برجسته نموده­است.

 

4- بافت­های حاشیه­ای: این بافت­ها که در داخل محدوده خدماتی شهری (بافت­های زور آبادی) و یا خارج از حریم و حوزه نفوذ شهرهای بزرگ واقع شده­اند، مشکلات گسترده­ای را شامل می­شوند. حاشیه نشینی نه تنها میزبان مهاجرین روستاها و شهرهای کوچک یا مهاجرت­های بی رویه درون شهری است، بلکه می­تواند موجب بروز مسایل سیاسی امنیتی حاد نیز در اینگونه شهرها گردد (عندلیب، 1389: 197 و 198).

 

منبع: مرکز اطلاعات علمی تخصصی مدیریت شهری

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...