سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۸۹ دیروز همایش "چطور حسابی حسابی شد" تو دانشگاه ما برگزار شد سخنران همایش پسر پروفسور حسابی بود - مهندس ایرج حسابی ( هنوز بعد این همه سال موفق نشده مثل بعضیا که یه شبه دکترا می گیرن دکترا بگیره ) حرفاش خیلی دلنشین بود با اینکه تو تی وی چن بار به صورت گذار حرفاشو شنیده بودم اما این بار دقیقا به خاطر اینکه بیشتر با این چهره علمی و اخلاقی و محترم کشورم اشنا بشم وخت گذاشتم و رفتم با دقت حرفای پسرشو گوش کردم مهندس حسابی خیلی خوب بلد بود حرف بزنه خیلی خوب اوضاع و جو جامعه کنونی مارو درک کرده بود اما خب حتما اولویتی هم در ذهن خود درنظر گرفته بود که اینجوری و به این سبک حرف میزد بگذریم خواستم از زبان مهندس چند خاطره از پروفسور حسابی براتون بیان کنم مهندس نقل می کرد هزار سال پیش که ما بچه بودیم یه بار همراه پدر منو خواهرم رفتیم سوئیس اونجا یکی از دوستان پدر که یه معلم بود به استقبال ما اومدن و باهم رفتیم به خونه اونا خونه یه خونه قدیمی و نسبتا کوچیک بود و از اونجایی که پروفسور مارو از بچگی به کار کردن و یاد گرفتن انواع کارا عادت داده بود (ازجمله لوله کشی - سیم کشی- تعمیر ماشین- گچ کاری- نقاشی و نجاری ) از روز اومدن ما شروع کردیم به تعمیر قسمتای مختلف خونه گذشت ایام گذشت تا بعدا که بزرگ شدیم دوباره راهمون به سوئیس افتاد و بازم اینبار همون معلمه اومد استقبال ما تا مارو ببره خونه شون از ماشینش گرفته تا خونه همه چی عوض شده بود دیگه از اون فولکس قراضه خبری نبود یه ماشین مدل بالا اومد دنبال ما خونه دیگه همون خونه قدیمی نبود یه خونه خیلی بزرگ با باغ خیلی زیبا بود ما از این همه تغییر تعجب کردیم وختی پروفسور علت رو پرسید معلم جواب داد خب من بازنشسته شدم تو سوئیس به هرکی که بازنشسته میشه خیلی ارج و ارزش قایل میشن بخصوص اگه معلم هم باشه اونقدر میدن که تا اخر عمرش واسش کافیه کلی تسهیلات برا خودش و بچه هاش اما یه نکته تو سوئیس بازنشستگی اصلا معنی نداره ما فقط از این کار دولتی مون بازنشسته میشیم وختی پروفسور علت رو جویا شدن اون معلمه گفت موقعی که موعد بازنشستگی میرسه دولت یه فرم به ما میده که تو اون فرم بیان کنیم تو این مدت چه خدمتی برا کشور و برای دولت کردیم و چه چیزهایی بلدیم و به چه چیزهایی علاقه مندیم (البته این فرم درعین صداقت و راستی پر میشه مثل کشور ما نیس که از سرتا تهش دروغ توش باشه ) بعد این فرم رو میدیم اونا به ما یه لیست از کارای پیشنهادی میدن که بعد بازنشستگی می تونیم انجام بدیم کاری که این اقای معلم انتخاب کرده بود مدیریت یک باغ ملی بود چرا؟ چون به گل و باغ و طبیعت خیلی علاقه داشت مهندس می گفت هنوزم این اقای معلم 95 ساله زنده هس و داره به خوبی و خوشی زندگی می کنه دراوج سلامتی بیچاره معلمای مملکت ما بیچاره بازنشستگان مملکت ما از حالا فکر خرج کردن یارانه ها هستن 14 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۸۹ منم بدم نمیاد بعد از بازنشستگی باغبونی کنم... همینجا از آقای ......... درخواست میکنم بعد از بازنشستگی یه باغ کوچولو بزنن به نام من تا برم و محصولاتم رو اونجا بکارم و پرورش بدم... 3 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۸۹ ایرج حسابی زندگی دکتر را تو کتابی به اسم استاد عشق به چاپ رسونده اتفاقا خیلیم پرفروش بوده اون قسمتش که دکتر میگه برای کار به اداره راه رفته بوده خلی ناراحت کننده است وزیر راه بش میگه برو جاده بوشهر تا بندر لنگه رو نقشه برداری کن یعنی یه جورای میفرستش دتبال نخود سیاه بیچاره دکتر با دو سه تا سرباز و چندتا اسب و همراه به مدت دو سال از بوشهر حرکت میکنه سمت بندر لنگه واقعا باید اونجا اموده باشید تا گرمای هوا رو با پوست استخون درک کنید به حرف نیست که تازه اگه اشتباه نکنم یکی از همراهانش هم تو اون سفر میمیره .... بعد از کلی محاسبات ریازی و اصول نقشه برداری نقشه رو که میاره تهران تا اصلا وزیر نمیدونه چیه میگه اینا این خط کشی و محاسبت رو دیگه از کجا اوردی من گفتم برو نقشه برداری کن یا ریاضی و فرمول بیار ... 5 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۸۹ اینم لینک نقشه از گوگل برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آبان، ۱۳۸۹ پسرش یکی دو هفته پیش اومده بود یونی ما لاهیجان آدم جالبی بود کاش استادامون نصف این آدم نخود تو کلشون بود!!!!!! 3 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۸۹ برای معلمان کشور های خارجی هر قدر محبت کنند کمه. آخه اونا واقعا معلمند. ما در ایران معلم واقعی مثل اونا نداریم. همشون بی معلومات تشریف دارند و اصلا با بچه ها دوستی نمیکنند. معلم های خارجی اولش دوست انسان هستند بعد معلمش. باید بود و دید. 3 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۸۹ برای معلمان کشور های خارجی هر قدر محبت کنند کمه. آخه اونا واقعا معلمند. ما در ایران معلم واقعی مثل اونا نداریم. همشون بی معلومات تشریف دارند و اصلا با بچه ها دوستی نمیکنند. معلم های خارجی اولش دوست انسان هستند بعد معلمش. باید بود و دید. نه هست خیلی هست ولی سیستم گزینش معلم تو کشورما غلطه اول تفتیش عقاید بعد انتخاب انسانهای وارسته و انسان دوست خیلی هستند ولی بعضیا نمیزارند به شغل معلمی برسن اونایی هم که هستتن اونقدر درگیر خرج و مخارج زندگی روزمره هستند که حوصله کلاس و درس رو ندارن 4 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۸۹ دفعه بعد دیدی بچشو بپرس اینجا داشته بدون عینک چی میخونده؟ 5 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۸۹ دفعه بعد دیدی بچشو بپرس اینجا داشته بدون عینک چی میخونده؟ خودش گفت اتفاقا خودش این صحنه رو وختی گفت به گریه افتاد از زبان یکی از دکترا پروفسور داشته اینجا یکی از کتابای فلسفی اسمش یادم نیس چی گفت می خوند کتاب خیلی سنگینی هم بود مثل اینکه می گفت وختی اون دکتره کتابو از دستش میخواست بگیره پروفسور عصبانی میشه میگه تو چیکار به کار من داری من با خودم عهد کردم تا اخرین لحظه عمر یاد بگیرم و اینجوری از دنیا برم 4 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۸۹ یه جمله معروفم داره که سر یکی از کلاسا دانشجویی از استادش میپرسه جهان سوم کجاست دکتر هم که اون موقعه دانشجو بوده میگه جهان سوم جاییه که اگه بخوای مملکتت را اباد کنی خانه ات ویران میشه و اگه بخوای خانه ات را اباد کنی باید مملکتت را ویران کنی 2 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۸۹ یه جمله معروفم داره که سر یکی از کلاسا دانشجویی از استادش میپرسه جهان سوم کجاستدکتر هم که اون موقعه دانشجو بوده میگه جهان سوم جاییه که اگه بخوای مملکتت را اباد کنی خانه ات ویران میشه و اگه بخوای خانه ات را اباد کنی باید مملکتت را ویران کنی :icon_gol: 2 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۸۹ نه هست خیلی هستولی سیستم گزینش معلم تو کشورما غلطه اول تفتیش عقاید بعد انتخاب انسانهای وارسته و انسان دوست خیلی هستند ولی بعضیا نمیزارند به شغل معلمی برسن اونایی هم که هستتن اونقدر درگیر خرج و مخارج زندگی روزمره هستند که حوصله کلاس و درس رو ندارن اگر هست شما زندگینامه یکیشو برامون بیار تا ببینیم هست یا نیست. لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۸۹ اگر هست شما زندگینامه یکیشو برامون بیار تا ببینیم هست یا نیست. مرحوم باغچه بان تبریز جلال آل احمد صمد بهرنگی دکتر شریعتی این اواخر معلم اعدامی (اسمش یادم نیس ) کرد بود به همراه 4 نفر دیگه اعدام شد خیلی خیلی هستند اینکه ذهن من یاری نمی کنه دلیل بر نبودشون نیس ولی اگه بخوای می تونی یه سری به دهات دورافتاده کشور سر بزنی حتما ادمای شریف و گمنامی رو پیدا می کنی لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده