*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۴ هر كدوم از ما يه دنيا چيز تو وجودمون داريم ... هر كدوم هم دنيای خاص خودمون را داريم . اگه قرار باشه به حرف هايی كه می زنيم معنی و بهايی را بديم كه خودمون تو وجود خودمون می فهميم ، چه طور ديگه می تونيم هم ديگه رو درك كنيم ؟... در حالی كه اون هائی كه به حرف هامون گوش میدند هم بی برو برگرد اون حرفها را بنا به معنی و ارزشي كه برای خودشون داره تعبير می كنند... يعنی بنا به همون معنی و ارزشی كه به دنيای درونی خودشون مربوطه. ما فكر می كنيم هم ديگه رو می فهميم ... در حالي كه هيچ وقت واقعا نمی فهميم. شش شخصيت در جستوجوی نويسنده لوئيجی_پيراندلو 7 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۴ اگر انسان دچار پیری زود رس شود، برای این است که فردایی نمیبیند. نون نوشتن محمود_دولت_آبادی 8 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۴ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﯿد در بهترین حالت ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩﺍﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﯿﺪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﺴﻞ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩﺍید . . . (بریگم یانگ) 9 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۴ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﯿددر بهترین حالت ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩﺍﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻫﯿﺪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﺴﻞ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩﺍید . . . (بریگم یانگ) 4 لینک به دیدگاه
ZOLEIKHA 542 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۴ در این دنیا کسی بی غم نباشد اگر باشد بنی آدم نباشد 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۴ یک پاراگراف می خوام براتون قرار بدم ولی قبلش باید یک توضیح بدم،ماجرا سر یک شرط بندی هست که در پرتاب یک سکه یک طرفی شیر رو انتخاب می کنه که پرتاب کننده هم هست..و نفر دیگه خط رو انتخاب می کنه و در نهایت پرتاب کننده ی سکه که شیر رو انتخاب کرده برنده می شه... روز بعد که بازنده به برنده می رسه می بینه طرف داره سکه می ندازه و پشت سرهم همونی که می خواد رو قبلش اعلام کرده رو می آره...دهمین بار این اتفاق نمی افته و می گه لعنتی...بابام 15 بار این کار رو می کرد!! طرف می ره جلو می گه خوب حقه زدی!! . . . پرتاب کننده ی سکه از غذا فرد فرزانه ای در این کتاب معرفی می شه در این پاراگراف در جواب می گه: "دیروز هیچ چیز غیر شرافتمندانه ای درباره شرط بندی ما وجود نداشت.من فقط مهارتم را در سر و کار داشتن با پول نشان دادم.بعضی افراد مهارت را به جای شرافت می گیرند،اما این دو با هم تفاوت بسیار دارند" منبع:کتاب حکایت دولت و فرزانگی،نویسنده مارک فیشر،ترجمه گیتی خوشدل . . . پ.ن:چقدر راحت مفاهیم رو به بازی می گیرن و چقد راحت خودشون رو قانع می کنن و چقد راحت مخاطب رو فاقد آگاهی می دونن! با خوندن این پاراگراف تازه معنی واروونه کردن معنا رو فهمیدم. لازم هست عرض کنم که کتاب دارای معانی بسیار خوب و جالبی هست ولی خوب از این موارد هم داره که البته می تونه برای همه هم اینجوری معنا نشه برای من اینجوری بود،تعمیم نمی دم... 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اردیبهشت، ۱۳۹۵ "ﺯﻥ ﻫﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺎﺩﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺑﭽﻪ... ﻣﺜﻼ ﻓﺮﻫﺎﺩ، ﻣﺠﻨﻮﻥ، ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ، ﺷﺎﻋﺮ، ﻣﻦ، ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻬﺶ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺶ ﺑﺎﺷﺪ.ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﺮ ﻣﺮﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ، ﺍﻣﺎ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﯿﭻ ﺯﻧﯽ، ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺩﯼ ﻧﯿﺴﺖ." برگرفته از کتاب سال بلوا اثر عباس معروفی 4 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۵ تاریخ حقیقتى است که سرانجام به افسانه و افسانه دروغى است که سرانجام به تاریخ مى پیوندد. جین کاکتیو 2 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 تیر، ۱۳۹۵ ازهرآدمی به اندازه ی شعورش انتظارداشته باشید، حداقل اینطوری کمترعذاب میکشید! میشل فوکو . 3 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۹۵ من از طریق سلوک و تجارب روزمره متوجه شده ام که : مقدار زیادی از چیزهایی که فرد میگوید و انجام میدهد دخلی به منظورهای او ندارد... مستر فکور 4 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۵ خاطرات نيلآرمسترانگ(فضانورد) : من آدم حساسی نيستم ، وقتی خانهی والدينم را ترک كردم گريه نكردم ، وقتی گربهام مرد گريه نكردم ، وقتی در ناسا كار پيدا كردم گريه نكردم و حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گريه نكردم !! اما وقتی از روی ماه به زمين نگاه كردم بغضم گرفت با ترديد با پرچمی كه بنا بود روی ماه نصب كنم بازی میکردم از آن فاصله رنگ و نژاد و مليتی نبود ما بوديم و یک خانه ی گرد آبی ، با خودم گفتم انسانها برای چه میجنگند ؟! انگشت شصتم را به سمت زمین گرفتم و کره زمین با آن عظمت پشت انگشت شصتم پنهان شد و من با تمام وجود اشک ریختم ...!! 8 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۵ بدان که از جمله ی نام های حُسن یکی "جمال" است و یکی "کمال" و هر چه موجودند، از روحانی و جسمانی، طالب کمال اند و هیچ کس نبینی که او را به جمال میلی نباشد، پس چون نیک اندیشه کنی، همه طالب حُسن اند و در آن می کوشند که خود را به حُسن رسانند و به حُسن - که مطلوب همه است - دشوار می توان رسیدن، زیرا وصول به حُسن ممکن نشود الا به واسطه ی عشق. و عشق هر کسی را به خود راه ندهد و به همه جایی ماوا نکند و به هر دیده روی ننماید... قصه های شیخ اشراق (فی حقیقت ِ عشق) | شهاب الدین یحیی سهروردی 5 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۵ من هرگز نمی گویم در هیچ لحظه ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می گویم: به امید بازگردیم - قبل از آنکه ناامیدی، نابودمان کند." نادر ابراهیمی 4 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۵ من هرگز نمی گویم در هیچ لحظه ای از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می گویم: به امید بازگردیم - قبل از آنکه ناامیدی، نابودمان کند." نادر ابراهیمی 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۵ اگر تو ثروتمند باشی، سَرما یک نوع تَفریح می شَود تا پالتو پوست بخری، خودَت را گرم کنی و به اسکی بروی... اگر فَقیر باشی بَر عکس، سَرما بَدبختی می شَود و آن وَقت یاد می گیری که حتی از زیبایی یک منظره زیر برف مُتنفر باشی؛ کودکِ مَن! تَساوی تَنها در آن جایی که تو هَستی وجود دارد، مثلِ آزادی... ما تنها تویِ رَحِم بَرابر هَستیم... " نامه به کودکی که هرگز زاده نشد _ اوریانا فالاچی " 6 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۵ باور کن آنقدر ها هم سخت نیست فهمیدن اینکه بعضی ها می آیند که نماننــد نباشند نبیـننـد و تــو اگر تمامی ِدنیا را هم حتی به پایشان بریزی آنها تمامی ِبهانه های دنیا را جمع می کنند تا از بین آنها بهانه ای پیدا کنند که بــــروند دور شـــوند که نـــمانند اصلا پس به دلت بسپار وقتی از خستگی هایِ روزگار پناه بردی به هر کسی لااقل خوب فکر کن ببین از سر علاقه آمده ، یا از سر ِ ... تا دنیایت پر نشود از دوست داشتن هایِ پر بغض که دمار از روزگارت درآورد ! دانتیسم 7 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۵ نیکویی وی پرده ی نیکویی وی است و پدید آمدن وی سبب ناپدیدی وی است و آشکارا شدن وی سبب پنهان شدن وی است. چنان که آفتاب اگر چند اندکی پنهان شد، بسیار آشکارا شد و چون سخت پیدا شد، اندر پرده شد. پس روشنی وی پرده ی روشنی وی است. قصه های شیخ اشراق | شهاب الدین یحیی سهروردی 4 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آبان، ۱۳۹۵ شیطان چون خیلی حسود است، هیچ نمیخواهد به ماخوش بگذرد و دلمان شاد شود ... به همین جهت خبر بد برای ما میاورد و اولین خبر بدی که برای ما میاورد اینست که تو میمیری و بعد هم استخوان های پوسیده ات را زنده نخواهند کرد، وقتی انسان دستش را از ابدیت کوتاه می بیند و فکر میکند ملعبه دست روزگارست و چهار روز آمده و بعد هم میرود و با کسی هم حساب و کتابی نخواهد داشت، این خبر سرچشمه همه بدی ها خواهد شد و آدمی که خبر بزرگ زندگی اش اینست که تو میمیری و تمام میشوی، دیگر از هیچ چیز لذت نخواهد برد. ترس و هراس مرگ را شیطان در دل ما ایجاد کرده و مرگ به معنای نیستی از مخترعات شیطان است! " دکتر الهی قمشه ای " 4 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۵ همه ملت ها سقف ازادی دارند سقف ازادی رابطه ی مستقیم با قامت فكری مردمان دارد ، با همت بلند مردمان سقف بلند میشود، در جامعه ای كه قامت تفكر و همت مردم كوتاه باشد ، سقف ازادی هم به همان نسبت كوتاه میشود. وقتی سقف ازادی كوتاه باشد ، آدم های بزرگ سرشان انقدر به سقف میخورد كه حذف می شوند، آدم های كوتوله اما راحت جولان می هند ، بعضی از آدم های بزرگ هم برای بقا انقدر سرشان را خم میكنند كه كوتوله میشوند. ان وقت سقف ها پایین تر و پایین تر می اید و مردم هی بیشتر و بیشتر قوز میكنند تا اینكه تا كمر خم میشوند و دیگه نمی توانند قد راست كنند مردم نیز ازادی شان میشود یواشكی و زندگی شان میشود جهنم تئوودور داستایوفسکی 5 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، ۱۳۹۵ شک نکن به کسی که به تو می گوید می ترسد اما بترس از کسی که به تو می گوید شک نمی کند.. - اریش فرید - 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده