رفتن به مطلب

حرف هایی از اینجا و از آنجا !!


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

رهایم کن

میان ابرها رهایم کن

 

کسی نشسته است

میان چشم‌هایم

دعای باران می‌خواند...

  • Like 10
  • پاسخ 1.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

خوش به حال وجدان بعضیا

 

درد که نداره هیچی

 

آسوده خوابیده

 

بیدار هم نمیشه ...!

  • Like 12
ارسال شده در

مرا به تختـــم ببنــدید...

 

و سیگـــاری برایم روشــن کنید..

 

و تنهــــایم بگـــذارید!

 

هــــرچقدر هم نــــالیدم و فریـــاد زدم به سراغــ ـــم نیاییـــد...

 

من دارم او را تــــرک میکنـــم!...

  • Like 12
ارسال شده در

خدا مُرد

وقتی ...

کودک کارتن خواب، زیر باران چَکمه هایش سوراخ بود ...

 

 

  • Like 10
ارسال شده در

عجیب است دریا ، همین که غرقش می شوی

 

پس میزند تو را

 

مثل " تــو "

  • Like 9
ارسال شده در

روزهاست

از سقف لحظه هايم

ياد تو چکه مي کند

.

.

.

اگر باران بند بيايد

از اين خانه مي روم ... ...

  • Like 8
ارسال شده در

از میان کوچه ها نمناک گریه هایم گذر کردی...

و ندانستی که هق هق گریه هایم برای آن است که صدای شکستن غرورم را نشنوم...

  • Like 8
ارسال شده در

من به اندازه‌ی یک ابــر دلـم می‌گیرد

وقتی از پنجره بر پوچی افکـار جهان می‌نگـرم ..

  • Like 5
ارسال شده در

اگر مي خواهيد بازی كنيد

 

دنبال يك همبازی خوب باشيد!

 

كسی كه عاشق شماست

 

قطعاً گزينه مناسبی نيست...!

  • Like 9
ارسال شده در

آدم وقتی بر سر هیچی بجنگد؛

خودش را می بازد !

  • Like 8
ارسال شده در

من به کسانی که از مذهب خود با دیگران سخن می گویند و تبلیغ می کنند مخصوصاً وقتی که منظورشان این است که آنها را به دین خود در آورند هیچ اعتقاد ندارم.

مذهب و اعتقاد با گفتار نیست بلکه در کردار است و در این صورت عمل هر کس عامل تبلیغ خواهد بود .

 

ماهاتما گاندی

  • Like 8
ارسال شده در

نقابم کو؟!

 

اينجا همه نقابی بر چهره دارند

 

می خواهم همرنگ جماعت شوم

 

اينجا صداقت تاوان دارد

 

اينجا بوی يکرنگی نمیدهد...!

  • Like 9
ارسال شده در

مردم شهری که

 

همه در آن می لنگند

 

به کسی که

 

راست راه می رود می خندند...!

  • Like 7
ارسال شده در

دو خدا وجود دارد،

خدایی که استادان دانشگاه درباره او به ما می آموزند و خدایی که خود به ما می آموزد.

خدایی که مردم همیشه درباره اش صحبت می کنند و خدایی که خود با ما سخن می گوید.

خدایی که هراسیدن از او را به ما آموخته اند و خدایی که از عطوفت با ما سخن می گوید.

دو خدا وجود دارد،

خدایی که در بلنداست و خدایی که در زندگی روزمره ما حضور دارد.

خدایی که از ما می طلبد و خدایی که قرض های ما را می بخشد.

خدایی که ما را با آتش دوزخ تهدید می کند و خدایی که بهترین راه را نشان ما می دهد.

دو خدا وجود دارد،

خدایی که ما را زیر بار گناهان مان خرد می کند و خدایی که با عشق خویش ما را آزاد می سازد.

  • Like 8
ارسال شده در

عادت به بدبختی از خود بدبختی بدتر است

مثل عادت به زندگی کردن...مثل عادتی بودن...

  • Like 7
ارسال شده در

مفهوم واژه روشنفکری چیست؟ و آیا می‌توان مقوله‌ای به نام روشنفکری دینی را جدی گرفت؟ آیا روشنفکران دینی شخصیت و تشخص هویتی‌شان را از جامعه‌ی عقل‌محور گرفته‌اند؟ از همه مهم‌تر، آیا ما باید برای رسیدن به مدرنیته‌ای ایرانی «روشنفکری»ای از نوع ایرانی داشته باشیم؟ و آیا لازمه‌ی این روشنفکری، سکولار بودن است؟ (مقصود از سکولار بودن اینجا به معنی قوی کلمه است، نه به معنی ضعیف آن. سکولار ضعیف یعنی خواهان جدایی نهاد دین از نهاد سیاست و به این مفهوم، خود من سکولار هستم. اما سکولاریته به این مفهوم که انسان ذهنش را از هر گونه موضوع مقدس پاک‌سازی کند، سکولاریته به مفهوم قوی است.) پرسشی هم که در پی‌اش می‌آید این است که آیا روشنفکر باید ذهنش را از دین پاک‌سازی کند؟ که در این صورت مفهوم روشنفکری دینی مفهومی پارادوکسیکال می‌شود. بهتر است اول ببینیم اصلا تعریف مفهوم روشنفکری چیست؟

  • Like 5
ارسال شده در

سـایـه هــا

 

انـگــار حـرف مـی زنـنــد

 

ایـن روزهــا

 

ســایــه مــن

 

هــمــدم تــنــهــایــی ام شــده اســت...!

  • Like 5
ارسال شده در

زنده بودن را به بيداري بگذرانيم که سالها به اجبار خواهيم خفت

 

  • Like 3
ارسال شده در

در عجبم از مردمي که خود زير شلاق ظلم و ستم زندگي مي کنند و بر حسيني مي گريند که آزادانه زيست و آزادانه مرد.

  • Like 3
ارسال شده در

انسان مجبور نيست حقايق را بگويد ولي مجبور است چيزي را که مي گويد حقيقت داشته باشد

  • Like 4

×
×
  • اضافه کردن...