captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۰ بدان که بعد از عدالت , برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت. ولی عفو موقعی است که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد .. و اگر به دیگری خطایی کرده باشند و تو آن را عفو کنی ظلم کرده ای ... (وصیت نامه داریوش هخامنشی) 5 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۰ به واپسین پند من گوش فرا دارید: اگر می خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید, به دوستان خود نیکی کنید... (وصیت نامه کورش کبیر) 8 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مهر، ۱۳۹۰ بزرگترین فاجعه برای انسان: نداشتن سواد به وقت سخن گفتن.. نداشتن عقل برای ساکت ماندن 7 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مهر، ۱۳۹۰ بزرگترین فاجعه برای انسان:نداشتن سواد به وقت سخن گفتن.. نداشتن عقل برای ساکت ماندن از ذهن تا دهن فقط یه نقطه فاصله هست تا ذهنت را باز نکردی دهنت را باز نکن . . . 6 لینک به دیدگاه
spow 44198 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مهر، ۱۳۹۰ دوباره دلم شکست...از همان جای قبلی... کاش میشد آخر اسمت نقطه گذاشت تا.! دیگر شروع نشوی.....کاش میشد فریاد بزنم: "پایان"... دلم خیلی گرفته..... اینجا نمیتوان به کسی نزدیک شد! آدمها از دور دوست داشتنی ترند... 9 لینک به دیدگاه
مریم راد 2736 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ دل...این واژه کوچک و کوتاه گاهی به وسعت یک دریا برایت دلتنگی می کند....! 5 لینک به دیدگاه
مریم راد 2736 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ آفتاب هم نمیاید تا شاید دوری تو را مرهمی شود هوا سرد است و من چشم به راه آمدنت دستانم را "رها" می کنم. تازه دیشب رفتی! وای چگونه تا هفته دیگر تاب بیاورم ! دلم برای شنیدن صدایت تنگ شده دلم می خواهد دوباره کنارت بنشینم و با تو ساعت ها سخن بگویم زودتر برگرد دوستت دارم 4 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ بعضی از ما زندگیمون صرف انتظار کشیدن برای این میشه که , دیگران به تعهداتی که ازشون انتظار داریم عمل کنند. آنقدر نگران کارهایی که دیگران انجام میدن هستیم که خودمون عملا هیچ کاری نمی کنیم. 3 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ آنشرلی هم نشدیم که ازمون بپرسن: آنه ؛ تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟؟ 5 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۰ ۳ سیبی که جهان را تغییر دادند : ۱ – سیبی که حوا خورد. ۲ – سیبی که بر سر نیوتن اصابت کرد. ۳ – سیبی که استیو جابز ساخت ! 4 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۰ هیچ فکر کردید که چه می شد اگر ... خدا امروز وقت نداشت به ما برکت بدهدچون دیروز ما وقت نکردیم از او تشکر کنیم ؟ خدا فردا دیگر ما را هدایت نمی کرد ، چون امروز اطاعتش نکردیم ؟ فردا خدا با ما همراه نبود ؛ چون امروز نمی توانیم درکش بکنیم . دیگر هرگز شکوفا شدن گلی را نمی دیدیم ؛ چون وقتی خدا باران فرستاده بود ، گله کردیم ؟ خدا عشق و محبتش را از ما دریغ می کرد ؛ چون ما از محبت ورزیدن به دیگران دریغ کردیم ؟ خدا فردا کتاب مقدسش را از ما می گرفت ؛ چون امروز فرصت نکردیم که آن را بخوانیم ؟ خدا درخانه اش را می بست ؛ چون ما درقلبهای خود را بسته ایم ؟ امروز خدا به حرفهایمان گوش نمی داد ؛ چون دیروز به دستورش خوب عمل نکردیم ؟ خواسته هایمان را بی پاسخ می گذاشت ؛ چون فراموشش کرده ایم ؟... بیاییم خود را به خدا نزدیکتر کنیم و بذر خدا شناسی را در قلبهای خود بکاریم 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آبان، ۱۳۹۰ دیگران را ببخش. نه به این دلیل که سزاوار بخششند.. به این دلیل که تو سزاوار آرامشی 4 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آبان، ۱۳۹۰ هیــــــــس ! ... ســـــــــاکت !.!.! ... آهستــــه بروید ! .. ... آهستــــه بیایید . اینجا وجــــــــــدان ها همه خـــــــــوابند ... !! 5 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آبان، ۱۳۹۰ طاقت بيار طاقت كه پهلواني جز طاقت نيست چون تورا شكنجه مي كنند بايد كه بر ايشان بخندي واگر نتواني خنديد آب دهان بر رويشان بيفكني و اگر آب دهان نتوانستي افكند ناسزايشان بگويي و اگر ناسزا نتوانستي دندان خشم بفشري واگر دندان خشم فشردن نتواني مباد بنالي كه ايشان از تو همين خواهند و اگر بيش خواهند مباد بگريي كه چون بگريي آنگاه است كه ايشان بر تو بخندند. قصه هاي مير كفن پوش استاد بيضايي 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آبان، ۱۳۹۰ در قفس را باز بگذار شاید پرنده روزی هوس برگشتن کند !... 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آبان، ۱۳۹۰ هی با خود فکر می کنم ما اینطرف دنیا عرق می ریزیم و وضعمان این است دیگران آنطرف دنیا عرق می خورند و وضعشان آن است.. نمی دانم تفاوت در نوع عرق است؟ یا نحوه ریختن و خوردن ؟!.. (دکتر شریعتی) 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آبان، ۱۳۹۰ وقتی که بچه بودم هر شب دعا میکردم که خدا یک دوچرخه به من بدهد. بعد فهمیدم که اینطوری فایده ندارد. پس یک دوچرخه دزدیدم و دعا کردم که خدا مرا ببخشد. (دکتر شریعتی) 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آبان، ۱۳۹۰ اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است. (دکتر شریعتی) 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آبان، ۱۳۹۰ اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است. (دکتر شریعتی) 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آبان، ۱۳۹۰ وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند. وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است. وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است. وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است .وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است. دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم ... (دکتر شریعتی) 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده