هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ البته همونطور که مشاهده می کنید تصویر بدون شرحه، و خود تصویر گویای تمام گفته ها و نا گفته های کار گروهیست، ولی سؤالی که اینجا مطرحه اینه که چرا بسیاری از ما ایرانی ها در زمینه کار گروهی ضعیف عمل می کنیم؟ چرا شنیدن بعضی کنایه های رایج ما رو در ادامه مسیرمون تغییر نمیده؟، ( شاید شما هم مثل من این جمله را بارها و بارها، بنا به دلایل متفاوتی شنیده باشید که: یک ایرانی اندازه پنج تا ژاپنی کار می کنه، دوتا ایرانی اندازه سه ژاپنی و پنج تا ایرانی اندازه یک ژاپنی کار می کنه ) خوب مسلماً با شنیدن قسمت ابتدایی جمله همه ما ایرانی ها به خودمون میبالیم که خداوند این استعداد و توانایی رو در ژن ما ایرانی ها قرار داده که با امکانات مساوی هر کدام به اندازه پنج تا ژاپنی بازدهی داشته باشیم، و چه خوب میشد که با استفاده از این توانایی های شخصی در کار گروهی هم به نسبت ژاپنی ها بیشتر موفقیت کسب می کردیم، ولی چرا این استعداد و توانایی در کار گروهیمون بر عکس جواب میده!؟ آیا شما هم در جواب به این سوال مثل من فکر می کنید که ما ایرانی ها در زمینه فرهنگ سازی کار گروهی خوب عمل نکردیم، و فرهنگ سازیهامون یا ضعیف بوده یا اشتباه!!! البته من شخصا برای اثبات ادعام دلایلی دارم، در واقع این دلایل با مرور دوران کودکی تا کنون به وجود اومده، چرا که در طی این دوران هر چقدر نگاه می کنم و می نگرم برنامه ای مدون در جهت به وجود آمدن فرهنگ کار گروهی پیدا نکردم، مثلاً در دوران کودکی تنها کار مثبت در این زمینه در کارتونها خلاصه شد ( اونم کارتونهای خارجی )، جایی که شخصیتهای کارتونی همیشه با هم هستند و با هم مشکلات را از پیش پا بر میدارند، همه دست به دست هم میدند و هر کس هر کاری که از دستش بر میاد انجام میده. ولی هیچ کار عملی ای در خانه و مراکز مهد کودک و پیش دبستانی در این زمینه برای این گروه سنی صورت نمیگیره، در دبستان هم کار گروهی را صرفاً با این فعالیت تعریف می کنند که مثلاً من سر گروه میشم، چون معمولاً ۲۰ میگیرم و ۵ – ۴ نفر دیگه که معمولاً ۱۸ – ۱۵ میگیرن سر گروه نمیشن، همین!!! در دبیرستان و بعدش دانشگاه هم با کشف این حقیقت همراه بود که در کارهای گروهی دیگران نداشته ها رو به گروه میارند و نه داشته ها رو!!! یعنی اگر در گروه مطرح بشه که برای انجام فلان کار نیاز به دیلم و اهرم داریم اون کسانی که دیلم ندارند سریع تر جواب میدن که دیلم ندارند و اونی که دیلم داره یا می تونه دیلم بیاره آخر سر با اکراه میگه حالا که هیچ کس نمی تونه دیلم بیاره من یه کاریش می کنم!!! حالا شما فرض کنید که تمام این اتفاقات در محیط آموزشی و جایی که صرفاً قشر تحصیل کرده ما داره فعالیت می کنه و هنوز مسائل مالی وارد معادلات زندگی افراد نشده داره اتفاق میوفته، با این حساب در نظر بگیرید در دیگر مراکزمون از جمله ادارات، کارخانجات و دیگر مراکز موجود که فاکتورهای رقابت، حسادت، زیر آب زدن و دیگر خصایص بد می تونه تاً ثیر گذار باشه کار گروهیمون به چه شکلی در میآد؟؟؟ در نهایت خیلی دوست دارم که حالا بحثی تو این زمینه باز شده نظر دیگر دوستان خوبم رو در مورد اینکه: چطور میتونیم در کشورمون در این زمینه فرهنگ سازی کنیم؟ بدونم. 4 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ یکی از مهمترین اقداماتی که در کار گروهی نتیجه میده و از یک گروه تیم میسازه تفاوت قائل شدن بین تیم و گروه هستش ........... تعریف گروه: مجموعه ای که یک صفت مشترک دارن گروه انسانها ...........نقطه اشتراک انسان بودن گروه گاوها............نقطه اشتراک گاو بودن گروه انسانهای چاق........نقطه اشتراک انسان + چاقی تعریف تیم: مجموعه ای از اجزا که در یک هدف اشتراک دارن تیم فوتبال..............هدف پیروزی در میادین ورزش فوتبال تیم جراحی................هدف انجام عمل جراحی موفقیت امیز ماشین..............مجموعه ای از اجزاء سخت افزاری و نرم افزاری که در هماهنگی با هم هدف خاصی رو دنبال میکنند تفاوت تیم با گروه: یک تیم هدف مشترک داره یک گروه هدف مشترکی نداره یک تیم حتما نیاز به هماهنگی و انضباط داره یک گروه نیازی به هماهنگی نداره یک تیم رهبر داره یک گروه رهبر نداره یک تیم نیاز به همه اعضا اش داره برای یک گروه نبودن یک عضو مهم نیست و .... مثالی در تعریف تیم و گروه: یک هواپیمای مسافربری رو در نظر بگیرید crow پروازی یا بفارسی خدمه پروازی هواپیما که بین 6 تا 12 نفر بسته به بزرگ و کوچکی تغییر میکنند یک تیم هستند انها هدف مشخصی رو دنبال میکنند لیدر انها کاپیتان پرواز و وظیفه هر کدام مشخصه اما در همین هواپیمای مسافربری بین 60 تا 400 مسافر وجود داره بازهم بسته به بزرگ و کوچک بودن هواپیما ...........اینها یک گروهن یک گروه که رهبر خاصی ندارن هماهنگی ندارن همو نمیشناسن و خودتون فکر کنید شاید بگید این گروه هدف دارند و اون رفتن از نقطه خاص به نقطه دیگر هستش ..........اما اینجا این هدف مشترک بیشتر حالت صفت مشترک رو داره مجموعه انسانهایی که قصد دارن از خدمات یک شرکت هوایی استفاده کنند تا انها را از نقطه a به نقطه b انتقال دهد ..... مثال دیگر مجموعه مگسهای که در یک اتاق وجود دارند یک گروهن مجموعه مورچه هایی که در یک اتاق هستند یک تیم هستند و.... 3 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ حدیثی هست از پیامبر گرامی اسلام ص که می فرماید: هرگاه سه نفر همسفر شدند، از میان خود یك نفر را به سالارى انتخاب كنند. یک کار تیمی با محوریت هدف تیم تعریف میشود و الزاما نیاز به وجود یک نفر به عنوان رهبر دارد مهمترین وظیفه رهبر تیم ایجاد هماهنگی بین اعضاء تیم و جلوگیری از انحراف تیم از هدف تعیین شده میباشد.همچنین رهبر در نقشهای دیگر نیز ظاهر میشود ..............بنده قصد توضیح بیش از حد و خسته کردن شما با الفاظ زیاد را ندارم که در این زمینه متفکران و صاحب نظران بزرگی کتابها نوشته اند و از حد من خارجه که بخوام در این زمینه نظریه کامل و جامعی بدم ..............فقط در این مقال تجربه و مطالعاتی رو که داشتم ذکر میکنم.... کتابی هم در این زمینه خواندم بنام 17 اصل کار تیمی اثر جان ماکسول...........کتاب صفتهای بایسته یک رهبر هم از همین نویسنده هست که به موضوع ما ربط داره و نواقص رو به من ببخشید .............خوشحال میشم منو تو این بحث یاری بدید تا به نتیجه خوبی برسیم... مهمترین خصوصیت یک تیم موفق آموزش هست یک تیم وقتی موفقه که در راستای هدفی که قراره بهش برسه آموزش دیده باشه بنیادی ترین آموزش ..........آموزش رفتار و فرهنگ تیمی هستش.......اگر ما تجربه عضویت در یک تیم رو نداشته باشیم و کار تیمی رو تمرین نکرده باشیم هیچوقت نمیتونیم شروع به هدف گذاری و تشکیل یک تیم واقعی بکنیم.....و حتما شکست میخوریم...... اما چطور رفتار و فرهنگ تیمی رو بیاموزیم و آموزش بدیم دو راه وجود داره: وارد یک تیم واقعی موفق بشیم و تجربه شو پیدا کنیم که یه کار تعمیم ناپذیره و بسختی میشه این کار رو انجام داد و زمان میبره از طریق بازیهایی که بدین منظور توسط عالمان این رشته ایجاد شدن رفتار و فرهنگ تیمی رو بیاموزیم و اموزش بدیم این به نظرم بهترین راهه برای رسیدن به نتیجه. خوب من در ادامه سعی میکنم چند نمونه از این بازیها رو بیارم و تجربیاتم رو هم بگم 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ اولین بازی که میخوام تعریف کنم همون بازی ساده و معروف طناب کشی هست هدف تیمی: کشیدن طناب وقتی دوتیم همقدرت روبروی هم قرار میگیرن اون تیمی طناب رو میکشه در نهایت که همه اعضا تیم از قوی و ضعیف با تمام قدرت طناب رو بکشند.....فقط یک نیوتن نیروی اضافی یک طرف برنده رو مشخص میکنه............ خوب اعضا باید به این مسئله واقف باشند که کل افراد تیم چه ضعیف و چه قوی باید کمک کنه با تمام نیرو.................اگر یه نفر فکر کنه که ضعیفه و طناب رو نکشه و این کار رو به قویترها بسپاره تیم میبازه در حالیکه قویترهای تیم طناب رو نگه داشتن و در برابر نیروی حریف مقاومت میکنن یک نیروی کوچک همان فرد ضعیفه که طناب رو میکشه ........... در طول کسیدن طناب اگر افراد روحیه داشته باشن تمام نیروشونو بکار میگیرند.............اگر همبستگی و دوستی بینشون حاکم باشه انگیزه شون برای برد بیشتر میشه ...........و اگه همه احساس ارزش بکنن در تا پای زخم شدن دستشون میرن و طناب رو میکشن نقش رهبر: تبیین اینکه یک نیوتن نیرو در این مسابقه چقدر تعیین کننده هست برای اعضای گروه بالا بردن روحیه جمعی در تیم و ایجاد حس اعتماد به نفس ایجاد دوستی و مودت در بین اعضای تیم عدالت در برخورد با اعضا تیم تا عده ای که ضعیف تر هستند هم مانند قوی ها احساس ارزش بکنن چینش اعضا تیم بطوریکه هر کس بتونه نقش خودشو به بهترین وجه ایفا کنه تجربه شخصی خودم در یک مسابقه که 8 تیم شرکت کرده بودند..............بنده لیدر مسابقه بودم ابتدا از اعضا خواستم تا اخر مسابقه دور هم جمع باشن در و این با لحنی بود که اونها مشتاقانه دنبال میکردن ما قبل از مسابقه دور هم نشستیم و هرکس هر چیزی به ذهنش میرسید رو در این مورد مطرح کرد و امادگی ذهنی خوبی پیدا کردیم بعد از اولین مسابقه که بردیم ........طبق قرار قبلی هورا کشیدیم و این روحیه مارو خیلی بالا میبرد یه چیزی که بهشون گفتم تا کمک ذهنیشون باشه موقع کشیدن این بود که دوستان فرض کنید عزیزتون پدر مادر فرزند هرکی.....از انتهای طناب اویزانه و اگر نکشیدش به پایین دره سقوط میکنه............و این رو برای خودتون تجسم کنید مسابقه بعدی رو بردیم و حلقه زدیم دورهم و با تمام قدرت هورا میکشیدیم............صدای تیم ما کل محوطه مسابقه رو میلرزوند........افراد درشت و ریز یکی در میان چیده شده بودند تا دست و پای همو نگیرن..............این چینش توسط رهبر تیم انجام میشد.......برای اینکه بچه ها باقدرت تمام کار کنن ...............خودم نفر اول میایستادم و طوری میکشیدم که دستهام زخم میشدن .................مسابقه سوم رو هم بردیم.............گفتم دستاتونو بیارین همه دستاشون زخم بود بجز دو نفر ............همین که دستهای بقیه رو دیدن بس بود خلاصه همه یکی شدیم و تیم اول مسابقه شدیم در حالیکه قویترین تیم ما نبودیم............ولی با انگیزه ترین و یکدل ترین تیم بودیم......... این یه تجربه شخصی بود 3 اذر 1385 3 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ كار تیمی به معني ناديده گرفتن نقش مديريت و رهبري نيست. كار تیمی به معني كار جلسه اي! نيست. كار تیمی به معني كشتن استعدادهاي فردي نيست. كار تیمی به معني تصميم گيري گروهي نيست. كار تیمی به معني ناديده گرفتن سلسله مراتب نيست. 4 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ دوران كنوني، دوران تخصصهاي متفاوت است. امروز ديگر يك نفر تنها به صرف اينكه در يك رشته تخصص يا حتي فوق تخصص دارد نميتواند در فعاليتهاي مختلف آموزشي، تجاري، اقتصادي، درماني و... موفق باشد. به عبارت ديگر، دنياي امروز دنياي تشكيل تيمهاي كاري است و اگر در هر موسسه يا سازمان افراد موفق به كار گروهي نشوند، شركت و سازمان، يكي از كليدهاي مهم موفقيت را از دست داده است. - يك اتوبوس به دره سقوط ميكند. 2 تيم نجات دست به كار ميشوند، يكي از واحد آتشنشاني و ديگري پليس راه. به محض ورود، هر كدام از دو تيم براي اقدام به عمليات نجات با يكديگر كشمكش ميكنند. پرسش اين است كه چرا در حالي كه مسافران اتوبوس در شرايط ناگواري به سر ميبرند، اين دو گروه جر و بحث ميكنند؟ - گروهي از محققان قرار است روي طرحي كار كنند. بعضي از اعضا نتايج مطالعات و تحقيقات خود را از ديگران پنهان ميكند تا در شرايط مناسب هرگونه موفقيتي را تنها به نام خود ثبت كند. عدهاي كنار مينشينند و منتظر ميمانند تا ديگران كار را انجام دهند و تنها به مطرح شدن نام خود در فهرست محققان ميانديشند. نتيجه پژوهش چيزي جز يكسري اوراق پراكنده كمارزش نيست. گروه محققان به ارائه آمار كاري بسنده ميكنند. تيم پس از مدت كوتاهي متلاشي ميشود. چرا اين محققان به رغم مراتب بالاي علمي نميتوانند با هم همكاري خوبي داشته باشند؟ - چند جوان براي انجام يك فعاليت اقتصادي با يكديگر دست به كار شدهاند. اما مدتها پس از تشكيل تيم، هنوز پيشرفت خوبي حاصل نشده است. هريك از اعضا ساز خودش را ميزند و هر كس تنها به سود شخصي خود ميانديشد. تيم تجاري سرانجام با ضررهاي مالي زيادي ورشكست ميشود. چرا؟ اينها نمونههايي از نتايج فاجعهآميز عدم همكاري حرفهاي است كه شما ميتوانيد امثال آن را در گوشه و كنار بيابيد. اعتماد، كليد كار گروهي شما به عنوان يكي از اعضاي تیم براي چند لحظه روي رفتار خود فكر كنيد. آيا ميتوانيد به راحتي از همكارتان براي انجام كارها كمك بخواهيد؟ چقدر به آنها در انجام وظايفشان كمك ميكنيد؟ چقدر تلاش ميكنيد ناتوانيها و لغزشهاي كاري خود را پنهان كنيد؟ چنين رفتاري نشانه وجود عدم اطمينان و اعتماد بين اعضاي تيم است. تيمهاي بياعتماد، انرژي و وقت هنگفتي را صرف مديريت رفتارها و تعاملهاي درونگروهي ميكنند. از نشستهاي تيمي ميهراسند و حاضر نيستند خطرهاي ياريخواهي از ديگران يا كمكرساني به آنها را بپذيرند. در نتيجه، روحيه اعضا براي فعاليت تيمي كاهش يافته و جابهجايي نيروي كار بهطور ناخواسته زياد اتفاق ميافتد. اعضاي تيمهاي بياعتماد، ضعفها و لغزشهاي خود را از يكديگر پنهان ميكنند، از ياري دادن به حوزههاي بيرون از مسووليت خود اكراه دارند، بدون تلاش براي شناخت درست مقصود و استعداد ديگران عجولانه قضاوت ميكنند، از شناخت مهارتها و تجربههاي يكديگر و بهرهبرداري از آنها غفلت ميورزند، براي هدايت رفتارهاي سياسيگونه خود وقت و انرژي تلف ميكنند، نسبت به موقعيت ديگران حسد ميورزند و براي پرهيز از گردهمايي و جلسههاي كاري بهانه ميتراشند. بياعتمادي يكي از مهمترين آفتهاي كار تيمي است كه اغلب موجب از دست رفتن تعهد گروهي ميشود. شايد بتوان گفت كار تيمي بدون اعتماد متقابل بين اعضا امكانپذير نخواهد بود. اعتماد در كار تيمي به معني اطمينان خاطر اعضاي تيم از اين است كه در گروه كسي قصد ضربه زدن به ديگري را ندارد. در چنين شرايطي اعضا احساس امنيت و راحتي ميكنند. در نتيجه، هنگام روياروييهاي خود حالت دفاعي نميگيرند، بلكه اعضا نقطهضعفهاي يكديگر را پوشش ميدهند و اين ضعفها باعث آسيبپذير شدن آنها نميشود. آنها براحتي از هم كمك ميخواهند و يكديگر را حتي بدون درخواست كمك ياري ميرسانند. ايجاد چنين روحيهاي در يك تيم كاري چندان آسان نيست، بويژه با توجه به اين نكته كه هريك از ما در پيشينه خود به گونهاي پرورش يافتهايم كه تنها به موفقيتهاي فردي بينديشيم. دست برداشتن از اين عادت ديرين و نهادينه شده به خاطر خير و صلاح تيم بسيار سخت و دشوار است؛ اما اين همان راهكاري است كه براي ايجاد اعتماد در ميان اعضاي تيم بايد انجام شود. كارشناسان روشهاي مختلفي را براي ايجاد اعتماد بين اعضاي تيم ارائه ميكنند. براي مثال گروهي پيشنهاد ميكنند اعضاي تيم در جلسهاي به چند پرسش كوتاه از زندگي شخصي خود پاسخ دهند. اين كار احساس يگانگي و درك متقابل را قوت ميبخشد و رفتارهاي نادرست و غرضورزانه را تضعيف ميكند. روش ديگر، آنگونه كه نشريه صنعت خودرو مينويسد، به كارگيري بازخورد360 درجه است. اين ابزار كمي در اعضا احساس خطر ايجاد ميكند؛ زيرا همتايان را وادار به داوري و قضاوت درباره يكديگر ميكند و فرصت انتقاد سازنده را فراهم ميآورد. لذا براي استفاده از اين روش بايد حداقل باورهايي از اعتماد به دست آمده باشد. در اين ميان، نقش رهبر تيم از همه اعضا مهمتر است. او بايد خطر كند و خود را در معرض انتقاد ديگران قرار دهد تا ديگران هم جرات و شرايط اعتمادآفريني را تقويت كنند. رفتار رهبر گروه بايد واقعي و صادقانه باشد، در غير اين صورت باعث تقويت رفتارهاي سياسيگونه و رياكارانه ميشود 3 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ توان بالقوه تیم نسبت به افرادی که به تنهایی کار میکنند، از نتایج مطلوب تری بهره مند میشوند. نسبت به گروه های بزرگتر، از انعطاف بیشتری برخوردارند. بیشتر از افراد منفرد خطر تقبل میکنند و در مسائل بیشتری کند و کاو می کنند. دامنه ی افکارشان نسبت به تک تک افراد وسیع تر است. در رشد مهارتها و اعتماد به یکدیگرکمک میکنند. نه تنها در برابر کارشان، بلکه در برابر یکدیگر متعهدند. موجب ترغیب خودشان میشوند .............. 4 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ 1.اعضای یک تیم انعطاف پذیرند كار تيمي با خشكي و انعطافناپذيري سازگار نيست. جلو خشونت خويش را ميتوان گرفت، بر ترس ميتوان چيره شد و تنبلي را با حربه انظباط از خود دور كرد، اما خشكي دماغ علاجي ندارد، و بذر اندام را در درون خود دارد. اگر بخواهيد با ديگران كار كنيد و در تيم عضوي مؤثر باشيد بايد از انطباق بر تيم ابايي نداشته باشيد. بازيگران سازگار و انعطافپذير تيمالف - آموختن را دوست دارند. ب - احساس امنيت ميكنند. پ - خلاق هستند. ت - خدمت به مردم را دوست دارند 2.اعضای یک تیم هم دست و هم داستانند اول بايد با يكديگر كار كرد، بعد با يكديگر برنده شد. چالشهاي بزرگ، كار تيمي بزرگ ميطلبد، و ضروري ترين صفتي كه تيم را در كارهاي دشوار موفق ميسازد همكاري توأم با همدلي اعضاي آن است. همكاري توآم با همدلي يعني اينكه با دل و جان با يكديگر كار كنيم. به اعضاي تيم به چشم همكاراني همدل بنگريد نه به چشم رقيب. به حمايت از اعضاي تيم روي آورديد تا خود و اعضاي تيم را به جاي رقيب مكمل يكديگر بدانيد . 3.اعضای یک تیم تعهد پذیرند لحظهاي كه خود را به انجام كاري متعهد مي سازيد، خداوند هم به ياري ميآيد دستهايي به ياري ميآيند كه اگر تعهدي نداشتيد نميآمدند. بسياري از مردم تعهد را از دريچه احساس خود مينگرند. احساس آنها راهنماي انجام تعهد است. اما تعهد راستين چيزي ديگر است. تعهد امري احساسي نيست بلكه ريشه آن در منش ماست. تعهد معمولاً درگير و دار سختي خود را نشان ميدهد. تعهد به استعداد و توانايي بستگي ندارد. تعهد بر اثر انتخاب ايجاد ميشود، نه بر اثر شرايط و تعهدي ميماند كه مبتني بر ارزشها باشد. زيرا پذيرش تعهد يك چيز است و پايبندي به آن چيز ديگر 4.اعضای یک تیم ارتباط برقرار ميكنند تيم يعني يك جان در چندين بدن. مثل خردمندان فكر كنيد، اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنيد. جان كلام اين است كه كار تيمي نميتوان كرد، مگر اينكه بازيكنان با يكديگر ارتباط برقرار كنند. اگر ارتباط نباشد تيمي در كار نيست، بلكه جمعي از افراد هستند كه پيوندي با يكديگر ندارند.ارتباط باز پايههاي اعتماد را محكم ميسازد. داشتن مقاصد پنهان، و ايجاد ارتباط از طريق شخص ثالث مناسبات تيم را تضعيف ميكند. مردم به كاري كه در آن به بازي گرفته شوند دل مي دهند. 5.اعضای یک تیم لايق و باكفايت هستند اعضاي باكفايت هر تيمي توانايي و صلاحيت انجام كار را در بهترين وجه ممكن آن دارند. آدمهاي لايق و با كفايت تعالي طلب هستند. تعالي، ارزش ما را بر پايه توانايي و ظرفيت خود ما ميسنجد. آدمهاي با كفايت به متوسط قانع نميشوند. نيروي خود را بر كار خويش متمركز ميسازند و در طبق اخلاص ميگذارند. آدمهاي با كفايت، كيفيت كار خود را پايين نميآورند. 6.اعضای یک تیم قابل اعتماد هستند از آنهايي كه بحث و استدلال ميكنند نترسيد، از كساني بترسيد كه در بحث و گفتگو طفره ميروند اگر نتوان بر ياران تيمي هميشه اعتماد كرد، هيچگاه به آنها اعتماد نكنيد. پايداري فراتر از استعداد است. منشي را ميطلبد كه به رغم دشواريها جانزند قابليت اعتماد فراتر از مسئوليتپذيري است . مسئوليت پذيري بايد با فكر همراه باشد تا به درد بخورد. حمید جان از مطالب خوبت ممنونم.... بااجازت منم ادامه ی اصول کار تیمی ماکسول رو میزارم.... 7. انضباط دارند: در کوره انضباط است که استعداد به توانایی تبدیل می شود. انضباط انجام کارهایی است که نمی خواهید انجام دهید، تا دست به انجام کاری بشوید کـــــه می خواهید انجام دهید. اشخاص باید در سه زمینه انضباط ایجاد کنند تا برای تیم مفید باشند: الف - انضباط اندیشیدن - اگر ذهن خود را فعال نگاه دارید پیوسته به چالشهایی ذهنی روی مـــی آورید و همواره به چیزهای خیر می اندیشید؛ ب - انضباط احساسات، نگذارید احساسات شما را از کاری که باید بکنید باز دارد یا به کاری که نباید بکنید وادارد. پ - انضباط لازم برای اقدام و عمل - تفاوت برنده با بازنده درعمل و بی عملی است. 8. یاران، تیم را بالا می کشند: بر قدر و ارزش یاران افزودن کاری بزرگ است. بیشتر مردم وقتی که به وضع موجود راضی می شوند از صعود به قله های بالاتر باز می مانند. اعضای تیم، کسی را که بتواند آنان را بالا ببرد، و بر توان و ظرفیت آنها بیفزایـــــــد دوست دارند و می ستایند. کســانی که یاران تیمی خود را پروبال می دهند و راه رشدشان را می گشایند چند ویژگی مشترک دارند: الف - یاران تیمی خود را قدر می شناسند؛ ب - ارزشهای یاران تیمی را ارج می نهند؛ پ - قدر و منزلت یاران تیمی را بالا می برند؛ ت - به دیگران بال و پر می دهند قبل از آنکه خود بال و پر گشایند. حقیقت این است که مردم همیشه به کسی که بزرگشان کند نزدیک می شوند و از کسی که از قدرشان بکاهد دوری می جویند. 9.مشتاقند: کاری بزرگ بدون اشتیاق انجام نشده است. هیچ چیز جای اشتیاق را نمی گیرد. تیمی که محفل مشتاقان باشد نیرویی شگرف می یابد، و چنین نیرویی منشاء قدرت می شود. آدمهای موفق می دانند که نگرش انسان دست خود اوست و اشتیاق بخشی از آن است. آنان که دست روی دست می گذارند تا نیرویی از خارج اشتیاق شان را برانگیزد ریزه خوار دیگرانند.اگر بازی را آغاز نکنید برنده نمی شوید. بر ترس غلبه کنید. برای غلبه بر ترس، باید ترس را احساس کنید و بعد دست به عمل بزنید. راه شکستن دور تـــرس فقط این است که با ترس رو به رو شویم و سپس گامی عملی برداریم. همین طور اگر بخواهیم از مشتاقان باشیم، باید در این راه گام برداریم. 10 . قصدی و هدفی دارند: زندگی کردن با عقاید جهانیان آسان است، فرورفتن در لاک عقاید و افکار خویش نیز آسان است. اما انسان بزرگ کسی است که هم در میان جمع باشد و هم استقلال رأی و فکر خود را حفظ کند. تیمی موفق می شود که اعضای آن برای رسیدن به مقصد مصمم باشند و هوش و حواسشان به کارشان باشد. نویسنده از قول «ویتنی» نخستین رئیس آزمایشگاه پژوهشی جنرال الکتریک گفته است: «بعضی از مردم هزاران دلیل می آورند که چرا کـــاری را که می خواهند انجام دهند نمی توانند. درصورتی که فقط یک دلیـــــل نیـــــــاز دارند که چرا می توانند». طول عمر ما دست خود ما نیست، اما صرف عمر دست خود ماست. اگر هدفی و مقصودی را دنبال کنیم، از عمر و استعدادی که خداوند به ما داده نهایت استفاده را خواهیم کرد. 11 .احساس رسالت می کنند: راز کامیابی، پایداری در راه هدف است. کسی که «چرا»یی دارد کــه برای آن زندگی می کند تقریباً «چگونه» ای را تحمل می کند. یاران تیمی که رسالتی را بر دوش خود احساس می کنند و خــــود را نسبت به تیم متعهد ساخته باشند می گذارند که رهبر تیم وظیفه رهبری خود را انجام دهد.نـــویسنده برای آنان که احساس رسالت می کنند چهار ویژگی را شناسایی و معرفی کرده است: الف - مقصد تیم را می دانند؛ ب - می گذارند که رهبر تیم، رهبری کند؛ پ - اول توفیق تیم را می خواهند بعد توفیق خود را؛ ت - به هر کاری که لازم باشد دست می زنند تا رسالت خود را انجام دهند. 12. آماده اند: آمادگی، تفاوت بین برد و باخت است. دستاوردهای چشمگیر، حاصل آمادگی عادی ومعمولی است. آمادگی از آنجا آغـــاز می شود که بدانید برای چه چیزی آمـــــاده می شوید. برای توفیق درهر کار و کوششی باید مراقب جنبه های ذهنی بازی خود باشید. باید خود را ازنظر جسمی آماده کنید. اما باید به خود، به تیم خود و به شرایط و موقعیتی که در آن هستید نیز نگرشی مثبت داشته باشید. «هنری فورد» عقیده داشته است که: «راز کامیابی بیش از هر چیز دیگر در آمادگی است». آمادگی ایجاب می کند که به سیر حرکت آینده بیندیشیم به طوری که اکنون دریابیم که بعدها چه نیازی داریم. 13. با یاران تیم می جوشند: آن کس که عقاید خویش را بیشتر از یاران تیم دوست دارد و عقیده های خود را پیش می برد، تیم را از حرکت باز می دارد. وقتی که پای مناسبات به میان می آید همه چیز با احترام و ارج نهادن دیگران آغاز می شود. جورج مک دوفالد شاعر اسکاتلندی عقیده دارد: «کسی که به من اعتماد می کند از کسی که مرا دوست دارد گامی فراتر نهاده است.» 14. درپی ارتقای خویشند: ارتقای شما، ارتقای تیم است. چنان بیاموزید که گویی عمری جاودانه دارید. چنان زندگی کنید که گویی همین فردا پایان عمر شماست. نویسنده از قول مدیرعــــامل جوان «نوکیا» در ارتباط با ارتقا می نویسد که استراتژی او دو خط را دنبــال می کرد. نخست تصمیم گرفت که تلاشهای سازمان را در فناوری اطلاعات متمرکز سازد. کار مهم دیگر این بود که به آدمها توجه کند. زیرا او تشخیص داد که ارزش شرکت به منابع انسانی است و نه به منابع طبیعی. او می گوید: «آموزش مدام حق هر کسی است که در آن شرکت کار می کند». 15. از خود گذشته اند: جایی که تیم باشد، منی در کار نیست. یک شاعر به شوخی گفته است: «ما را خدا برای این خلق کرده است که به دیگران نیکی کنیم. دیگران اینجا چه می کنند، نمی دانم». هیچ تیمی توفیق نمی یابد، مگر اینکه هرکس دیگری را بر خود مقدم بدارد. از خودگذشتگی آسان نیست. اما لازم است. بذر از خودگذشتگی را چگونه در بستر ذهن خود می پـــــاشید این کار را با گامهای زیر بردارید: الف - بخشنده و گشاده دست باشید؛ ب - سیاست بازی را کنار بگذارید؛ پ - وفادار باشید؛ ت - به وابستگی متقابل بیش از استقلال ارج نهید 16. مشکل گشایند: دنبال درد نگردید، درمان را پیدا کنید. نویسنده از قول «الفرد مونتاپرت» می نویسد: «اکثر مردم دشواریها را می بینند، اما شما کسانی که هدفها را می بینند اندک است، تاریخ کامیابی را اینها رقم می زنند.تیپ شخصیتی ما، پرورش و تربیت، و تاریخچه زندگی شخصی ما تعیین می کند که تا چه حــد مشکل گشا هستیم. اما البته هرکسی می تواند اهل یافتن راه حل باشد. به حقایقی توجه کنید که همه راه حل جویان و مشکل گشایان تشخیص داده اند: الف - مشکلات، تصویرهای ذهنی ما هستند؛ ب - همه مشکلات قابل حل هستند؛ پ - مشکلات، آن چنـــــان را آن چنان تر می کنند. در رویارویی با مشکلات چهار راه درپیش دارید: فرار از مشکل، مبارزه با مشکل، فراموش کردن مشکل یا رویارویی با آن انتخاب شما کدام است. 17. پی گیر و نستوه اند: هرگز میدان را ترک نکنید. دور را دیدن یک چیز است و رفتن به آنجا چیزی دیگر. آدمهای نستوه به بخت، سرنوشت، یا قضاوقدر متکی نیستند و وقتی که شرایط دشوار می شود، از کار دست نمی کشند. می دانند که روز جهد و کوشش، روز وادادن نیست. توماس ادیسون می گفت: «من از جایی آغاز می کنم که آخرین نفر رها کرده است». نویسنده از قول «ویلیامز» می نویسد: «اگر سختکوش باشید از پنجاه درصد مردم - آمریکا جلو افتاده اید، اگر صادق باشید از چهل درصد دیگر پیش می افتید و ده درصد دیگر در نظام اقتصاد آزاد، جنگی است با چنگ و دندان. 3 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۸۹ خواهشم اینه که بخونین پستای بالا رو و بعدش بیاید تا رو یه هدفی توافق کنیم و گرد اون هدف بصورت تیمی همونطور که گفته شد یه تیم تشکیل بدیم... 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده