رفتن به مطلب

خداحافظ ريفيق…


ارسال های توصیه شده

در آينه به سبيل پرپشت و مشكيش كه سالها تنها دوست واقعيش بود نگاهي غمناك انداخت. سالها بود كه همدم همديگر بودند، اما حالا…

- مي‌دوني… تو بهترين رفيق من بودي… تنها كسي كه تو بدترين شرايطم هم باهام بود و تنهام نذاشت… قسم راست من سر تو بود… اصلاً من كي‌ام؟ همه‌ي محل به تار سيبيلم قسم مي‌خوردن… تو رسم معرفتو به جا آوردي… مرامتو عشقست… اما… اما… من ديگه كم آوردم… مي‌دوني…

بغض راه گلويش را گرفته بود، اشك در چشمهايش حلقه زد… اما به سختي ادامه داد…

- شايد اين رسم مرام نباشه… اما… تو كه دركم مي‌كني… نه؟… تو كه مي‌بيني چي داره به سرم مياد… همه مي‌گن… همه مي‌گن ديگه دوره زمونه‌ي تو تموم شده… منو ببخش… اما… مجبورم… فقط منو ببخش…

- ببخشيد، اجازه ميدين ما كارمونو شروع كنيم؟

بغضي كه راه گلويش را گرفته بود به آرامي شكست و قطره اشكي كه در چشمهايش حلقه زده بود سرازير شد…

- مي‌تونيد شروع كنيد.

آخرين نگاه اسف‌بارش را به سبيل پرپشت نازنينش انداخت و جمله‌ي بعدي آرايشگر تا ابد در گوشش پيچيد…

- گلاره، بيا سيبيل اين دختر خانومو بند بنداز…

  • Like 23
لینک به دیدگاه
  • 11 ماه بعد...

ولی در این حد هم نیستن دختر خانوم ها:w16:

:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

 

ولی اینو که خوندم یاد یه چیزی افتادم

ریحانه،خواهر زاده ام که به دنیا اومده بود،روز اول که رفته بودم بیمارستان ملاقات خواهرم،تو اتاق خواهرم که کسی نبود، ولی من چون به بوی الکل حساسم،زودتر از بقیه درومدم بیرون،اومدم بیرون داشتم بقیه اتاق ها رو نگاه میکردم،مادرا و نی نی ها رو،یهو یه چیزی دیدم :w58: اینجوری شدم!

یه دختره اومده بود دیدنه خواهرش،بعد قیافشم خوب بود،قشنگ بود همه چیش،اما کامل پشت لبش مو داشت،اونم موی سیاه بلند! ینی واقعا مونده بودم این چرا این شکلیه:w58:

تو دله خودم گفتم،ینی هیچکس تا حالا بهش نگفته این زشته؟یا ندیده هیچ دختری اینجوری نیست؟یا اصلا خودش فکر نمیکنه اینجوری زشته؟

من که دیدم اونو حالم برگشت،خیلی چندش آور بود،اونم برای یه دختر!

  • Like 6
لینک به دیدگاه
ولی در این حد هم نیستن دختر خانوم ها:w16:

:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

 

ولی اینو که خوندم یاد یه چیزی افتادم

ریحانه،خواهر زاده ام که به دنیا اومده بود،روز اول که رفته بودم بیمارستان ملاقات خواهرم،تو اتاق خواهرم که کسی نبود، ولی من چون به بوی الکل حساسم،زودتر از بقیه درومدم بیرون،اومدم بیرون داشتم بقیه اتاق ها رو نگاه میکردم،مادرا و نی نی ها رو،یهو یه چیزی دیدم :w58: اینجوری شدم!

یه دختره اومده بود دیدنه خواهرش،بعد قیافشم خوب بود،قشنگ بود همه چیش،اما کامل پشت لبش مو داشت،اونم موی سیاه بلند! ینی واقعا مونده بودم این چرا این شکلیه:w58:

تو دله خودم گفتم،ینی هیچکس تا حالا بهش نگفته این زشته؟یا ندیده هیچ دختری اینجوری نیست؟یا اصلا خودش فکر نمیکنه اینجوری زشته؟

من که دیدم اونو حالم برگشت،خیلی چندش آور بود،اونم برای یه دختر!

دقت کردی اکثر دختر های شمالی این حالت رو دارن؟:ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
نه،دقت نکردم:persiana__hahaha:

من دقت کردم بیشتر دختر های شمالی صورت هاشون تا زمانی که بند نندازن بر اثر رطوبت پر مو هستش

من هیز نیستم ها دقتم زیاد هستش:ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...