رفتن به مطلب

در زندگی فهمیدم که...


pari daryayi

ارسال های توصیه شده

آموخته ام ... که مهم نيست که زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد، همه ما احتياج به دوستي داريم که لحظه اي با وي به دور از جدي بودن باشيم

آموخته ام ... که خداوند همه چيز را در يک روز نيافريد. پس چه چيز باعث شد که من بينديشم مي توانم همه چيز را در يک روز به دست بياورم

چارلی چاپلین

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 50
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

از حرف بزرگی در زندگی م فهمیدم که

 

هیچ وقت نباید آدم های بزرگ رو با ملاک آدم های کوچک سنجید!!
  • Like 4
لینک به دیدگاه
کاش 2 سال زودتر اینو فهمیده بودم

الانم دیر نیست

می تونی قدر اون چیزایی رو که الان داری اما ممکنه چند سال دیگه نداشته باشی رو بدونی!!

تا حالا ازین جنبه ش درس گرفتی؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه
الانم دیر نیست

می تونی قدر اون چیزایی رو که الان داری اما ممکنه چند سال دیگه نداشته باشی رو بدونی!!

تا حالا ازین جنبه ش درس گرفتی؟

 

الان؟حاضرم همه چیزایی که الان دارم رو بدم اونایی که از دست دادم دادم رو پس بگیرم.چیزی ندارم دیگه.تمام زندگیم رفت

  • Like 2
لینک به دیدگاه
الان؟حاضرم همه چیزایی که الان دارم رو بدم اونایی که از دست دادم دادم رو پس بگیرم.چیزی ندارم دیگه.تمام زندگیم رفت

اشتباهت رو تکرار نکن

الآن یه زندگی داری که هنوز از دستش ندادی:icon_gol:

این با ارزش ترین داشته زندگی هر کسیه از طرف خدا

از دستش نده:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
اشتباهت رو تکرار نکن

الآن یه زندگی داری که هنوز از دستش ندادی:icon_gol:

این با ارزش ترین داشته زندگی هر کسیه از طرف خدا

از دستش نده:icon_gol:

 

تنها چیزی که دیگه واسم ارزش نداره همین زندگیه.بیخیال تاپیکت رو خراب میکنیم با این حرفا:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

گابريل گارسيا مارکز : چيزي که من آموختم

در 15 سالگي آموختم كه مادران از همه بهتر مي دانند ، و گاهي اوقات پدران هم

در 20 سالگي ياد گرفتم كه كار خلاف فايده اي ندارد ، حتي اگر با مهارت انجام شود

 

در 25 سالگي دانستم كه يك نوزاد ، مادر را از داشتن يك روزهشت ساعته و پدر را از داشتن يك شب هشت ساعته ، محروم مي كند

 

در 30 سالگي پي بردم كه قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ،قدرت زن

 

در 35 سالگي متوجه شدم كه آينده چيزي نيست كه انسان به ارث ببرد ؛ بلكه چيزي است كه خود مي سازد

 

در 40 سالگي آموختم كه رمز خوشبخت زيستن ، در آن نيست كه كاري را كه دوست داريم انجام دهيم ؛ بلكه در اين است كه كاري را كه انجام مي دهيم دوست داشته باشيم

 

در 45 سالگي ياد گرفتم كه 10 درصد از زندگي چيزهايي است كه برايانسان اتفاق مي افتد و 90 درصد آن است كه چگونه نسبت به آن واكنش نشان مي دهند

 

در 50 سالگي پي بردم كه كتاب بهترين دوست انسان و پيروي كوركورانه بد ترين دشمن وي است

 

در 55 سالگي پي بردم كه تصميمات كوچك را بايد با مغز گرفت و تصميمات بزرگ را با قلب

 

در 60 سالگي متوجه شدم كهبدون عشق مي توان ايثار كرد امابدون ايثار هرگز نمي توان عشق ورزيد

 

در 65 سالگي آموختم كه انسان براي لذت بردن از عمري دراز ، بايد بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را نيز كه ميل دارد بخورد

 

در 70 سالگي ياد گرفتم كه زندگي مساله در اختيار داشتنكارتهاي خوب نيست ؛ بلكه خوب بازي كردن با كارتهاي بد است

در 75 سالگي دانستم كه انسان تا وقتي فكر مي كند نارس است ، به رشد وكمال خود ادامه مي دهد و به محض آنكه گمان كرد رسيده شده است ، دچار آفت مي شود

 

در 80 سالگي پي بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن

بزرگترين لذت دنيا است

 

در 85 سالگي دريافتم كه همانا زندگي زيباست

 

 

  • Like 4
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...