رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

معرکه اس

موقعی که من اونو خوندمش زندگیم زیر و رو شد

فقط چند روز تو فکر بودم :ws3:

 

آره....

من همین چند روز پیش خوندمش....همش یاد جامعه خودمون می افتادم....

واقعا جالب بود

  • Like 4
لینک به دیدگاه

قرار نبود.....هما پور اصفهانی

 

داستان درمورد دختری به اسم ترساست که دوسال پشت کنکور مونده الان منتظر جواب کنکوره .

مادر ترسا چند سال پیش فوت کرده ترسا با پدر و مادربزگش( عزیزجون) زندگی میکنه.خواهر بزرگش هم ازدواج کرده .

ترسا آرزو داره که بره کانادا و اونجا ادامه تحصیل بده ولی پدرش به دلیل تجربه ی تلخی که در رابطه با فرستادن آتوسا(خواهر ترسا)ب ه خارج داشته تحت هیچ شرایطی راضی نمیشه که ترسا رو بفرسته کانادا، به همین خاطر همین ترسا و دوستاش سعی دارند با همفکری هم راه حلی برای راضی کردن پدر ترسا پیدا کنند که موفق هم میشند ولی برای عملی شدن این راه حل یه سری اتفاقاتی میفته و شخصی وارد زندگی ترسا میشه که مسیر زندگیشو عوض میکنه،..

 

یکی از بهترین رمان هایی که خوندم...عالی بود عالی :icon_gol::icon_gol::icon_gol:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

اندوه ماه

آرش حجازی

**************

داستان در رابطه با یه پزشک به اسم سیاوشه که می خواد به جنگ مرگ بره و ...

 

این جملات هم از متن کتابه :

 

*راز مرگ را باید در همان مکانی می یافتم که در آن زاییده شده بودم . آغاز و پایان ، در یک نقطه به هم می رسید ، هر چند دایره ای عظیم میان آنها بود

* چه سرزمینی ست اندیشه ی آدمی ، خودش می سازد ، از ساخته اش می هراسد ، و خودش در برابرش سلاح می گیرد .

 

ز مرگ گریزی نبود ، درون انسان بود و انسان از خود آغاز میکند ، به سوی خود باز می گردد و مرگ تنها یک پله بود ،... میان خودِ آغازین و واپسین یک نقطه نبود ، که دایره ای بزرگ بود به نام زندگی ...

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 11
لینک به دیدگاه

اتفاق عاشقی

 

درباره ی یک دخترس به اسم آرمیلا که دوست داره شوهرش بر حسب اتفاق وارد زندیگیش بشه و برای همین همه ی خواستگاراش رو رد میکنه تا اون اتفاقی که منتظرشه پیش بیاد.

اما حالا یه خواستگاری براش پیدا شده که خانوادش کاملا راضین و . ….

 

خیلی قشنگ بود..خوب و غیر منتظره تموم شد :w16:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

جنس ضعیف ، اوریانا فالانچی

کتاب جالبی بود.خوشم اومد. سبک نوشته ها و نگاه دقیقش رو دوست دارم.

گزارشی در مورد وضعیت زن در کشورهای مختلف بود.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

کـــتاب کـــیمیاگر

 

kimiagar.JPG

 

480419f38gzdedqd.gif480419f38gzdedqd.gif480419f38gzdedqd.gif

نوشته پائولو کوئیلو

ترجمه فریبا ریاضی

رمان کیمیاگر، اثر پائولو کوئلیو نويسنده* مشهور برزيلی، از رمان*هاي بسيار پرفروش دهه*ي پاياني قرن بيستم جهان است. اين کتاب در بيش از 150 كشور منتشر شده و به بيش از 52 زبان ترجمه شده است.

 

اين رمان درباره ی چوپانی اسپانيايي به نام سانتیاگو است که زادگاهش را در اندلس ترك می کند و به شمال افریقا می رود تا گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر پيدا كند. در این راه، با زنی کولی، مردی كه خودش را پادشاه می داند، و یک کیمیاگر آشنا می شود و عاشق فاطمه، دختر صحرا مي*شود. همه ی این افراد، سانتیاگو را در مسیر جست و جویش هدایت می کنند. هیچ کس نمی داند این گنج چیست و آیا سانتیاگو می تواند بر موانع راهش در صحرا غلبه کند؟ اما چیزی که در آغاز ماجراجویی کودکانی به نظر می رسید، سرانجام به جست و جوی گنجی مبدل می شود که فقط در درون می توان آن را یافت.

  • Like 6
لینک به دیدگاه

آخرين كتاب ها توي اين يك ماه گذشته خوندم و تموم شده :

 

11 دقيقه پائولو كوئيلو خوندش رو توصيه نميكنم ( ديگه ديگه )

 

عاشورا شناسي ( مجموعه پژوهش هاي سازمان تحقيقات و پژوهش اسلامي) بخونيد خوبه ، خوبيش اينه ديدگاه هاي مختلف توش هست

 

چشمهايش بزرگ علوي به شدت توصيه ميكنم اينو يكبار بخونيد شايد اولش كمي خسته كننده باشه اما ادامه بديد درس هاي زيادي توش هست خيلي چيز واسه يادگيري داره

 

كيمياگر پائولو ( متاسفانه چقدر دير خوندمش) اينم كه ديگه آخرشه ، حتما بخونيد

 

آفاق مرزباني ( تحقيق در زندگي علامه جعفري) جالب بود خيلي زياد عجب آدم عجيب غريبي بوده اين علامه / طرف 2 ساعت ميخوابيده .... بخونيد اين كتاب رو

 

 

من زياد اهل رمان نبودم ، نميدونم چي شد اينبار رمان زياد خوندم :ws52:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

به خاطر درسا دیگه زیاد نمی تونم کتاب متفرقه بخونم :4564:

 

اما این 2 تا آخری که خوندم خیلی جالب بود :

"آتوسا، میهن بانوی هخامنشی " از تصرف مصر توسط کمبوجیه و کشته شدن بردیه شروع می شه تا پادشاهی داریوش

 

"عشق و سلطنت" زندگی نامه کوروش

 

* در کل هر دو هم تاریخی هستن هم رمان گونه

  • Like 8
لینک به دیدگاه

پژوهش در نهاد زمان و اثبات اختیار

 

نوشته ی هانری برگسن

 

ترجمه و توضیحات:علی قلی بیانی

 

 

فک نکنم بتونم این کتاب رو به دوستان خوبم توصیه کنم چون پیداش نمی تونین بکنین....کتابی هست که نویسنده برای تز دکتراش نوشته....و معنای متفاوتی رو برای ما از مفهوم زمان باز می کنه.

 

و به نتایج جالبی در زمینه روانشناسی،فلسفی و حتی منطق می رسه.

 

برای رشته ی خودم معماری هم جالب توجه بود که معنای فضا رو به صورت تحلیلی بیان کرد.

 

و در یکی از نتایجش به این رسید که زمان( که اون رو به دیرَند معنا می کنه) فقط و فقط در درون ما وجود داره و در بیرون از ما فقط یک سری از هم زمانی هاست....چون اثر گذشته در فضا باقی نمی مونه.

 

می دونم خلاصه ای که گفتم بسیار شبه برانگیز هست....و نیاز به توضیحات بسیار ولی خوب تا کتاب خونده نشه نمی تونین نتیجه گیری کنید.

 

در کل من از خوندنش با اینکه در مواقعی بسیار ادبیات پیچیده ای داشت و نیاز به خوندن چند باره بخش هایی می شد... راضی هستم و از اون دست کتاب هایی که ذهن انسان را باز می کنه.:icon_gol::icon_redface:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

752004ewor3ue4oi.gif

 

نویسنده : فیل موریمیتسو (Phil Morimitsu)

مترجم : مرجان داوری

نام کتاب : جوینده (The Seeker)

نشر سی گل

 

خــلاصه :

 

 

این کتاب بر اساس خاطره ی یک زندگی در گذشته های بسیار دور، در حدود سال 1600 در تبت نوشته شده است. در آن زندگی، من راهبی بودم که به دنبال همان چیزی که در این زندگی نیز در جستجویش هستم، می گشتم. اگر چه در آن دوران نیز مانند این زندگیم، یک استاد راهنما داشتم ولی به دلیل لجاجت در حفظ اندیشه ها و نقطه نظرات شخصی ام، قادر نبودم به طور مداوم و واضح از تعالیم او پیروی کنم. هنگام انجام تحقیقات در زمینه نوشتن این کتاب و قرار گرفتن در سرزمینی بسیار خطرناک که می توانست منجر به حوادثی بسیار دردناک و مخرب شود، یادآوری های مهم و دردناکی از زندگی گذشته ام تجربه کرده ام. تمامی این تجربیات، گفته ای از حکمت سانتایانا را به من یادآوری کرد و آن اینکه :کسانی که گذشته خود را به یاد نمی آورند محکوم به تکرار آن می باشند.

  • Like 7
لینک به دیدگاه

چنین گفت زرتشت

 

aogt5x60obodj7u3osbb.jpeg

 

نویسنده: فریدریش نیچه

 

ترجمه: داریوش آشوری

 

انتشارات آگه

 

درباره نویسنده:

 

چنین گفت زرتشت (به آلمانی: Also sprach Zarathustra) نام کتابی فلسفی

 

و شاعرانه است که فریدریش نیچه آلمانی آن را طی سال های 1883 تا 1888

 

نگاشته است. شخصیت اصلی این رمان فلسفی شخصی به نام «زرتشت»

 

است که نامش از زرتشت پیامبر گرفته شده است. نیچه در این کتاب

 

عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشته است.

 

درباره کتاب:

 

این کتاب که مهمترین اثر نیچه می باشد حاوی نظریاتی چون «ابر مرد»، «مرگ

 

 

 

خدا» و «بازگشت جاودانه» به کامل ترین صورت و مثبت ترین معنی خود است.

 

 

 

زردشت پس از ده سال عزلت در کوه های آلپ احساس می کند که می خواهد

 

 

 

شهد خرد خویش را به انسان ها بچشاند، پس به شهر فرود می آید؛ اما مردم به

 

 

 

صدای برخاسته از الهام گوش نمی دهند، زیرا جز به کف زدن برای بندبازی های

 

 

 

یک بندباز توجه ندارند و به سخنان او که آن ها را نمی فهمند می خندند. پس

 

 

 

زردشت باید حواریونی برای خود برگزیند که بتواند «گفتارهای» خویش را که

 

 

 

تحقیر آرمان های کهن است و به سبکی انجیلی تقریر می شود، خطاب به آن ها

 

 

 

بیان کند. نخستین گفتار تمثیلی است با عنوان «سه دگردیسی» که در آن

 

 

 

می توان چگونگی تحول روح انسانی را درک کرد، از اطاعت که با نماد شتر

 

 

 

نشان داده می شود گرفته تا نفی شدید که با نماد شیر مجسم می شود، و

 

 

 

تصدیق محض که کودک تجسم آن است. در گفتارهای بعدی به موضوعات

 

 

 

بسیار متنوعی پرداخته می شود: نویسنده با ضعف نفس آدم های کم مایه ای که

 

 

 

به رخوت آرام اخلاق پناه می برند؛ با متافیزیک، که جهان را با موعظه تجرید

 

 

 

بی اعتبار می کند؛ با جمود کتابی فرهنگی که بیش از حد در خود فرورفته است؛

 

 

 

با ریاضت کشی که انسان را به فکر مرگ می اندازد؛ با کیش دولت پرستی که

 

 

 

انسان ها را با تبدیل آن ها به بردگان دستگاهی غیرشخصی خفه می کند؛ و

 

 

 

سرانجام با ابتذال اندیشه به مبارزه برمی خیزد. گفتارهای دیگر برعکس حاوی

 

 

 

تصدیقاتی تهییج کننده است: یکی جنگ را به مثابه محرک انرژی انسان ها

 

 

 

می ستاید؛ دیگری در دوگانگی شخصیت که ثمره عزلت و تأمل است زیباترین

 

 

 

صورت دوستی را مشاهده می کند؛ دیگری در مقابل ارزش های مجرد، ارزش

 

 

 

زندگی را می نشاند که غایت خود را در خود دارد؛ و سرانجام در آخرین گفتار، آن

 

 

 

سخاوتمندی وافر فضیلت سالم را که دوست دارد به خود ببخشد تعلیم

 

می دهد.

 

 

زردشت بار دیگر به عزلت کوهستان بازمی گردد؛ پس از «ماه ها و سال ها» وعظ

 

 

 

خویش در مخالفت با «ایدئالیست ها» را از سر می گیرد: زندگی باید پیروز شود و

 

 

 

انسان با پیروزی بر خویش باید خود را از غریزه زیانبار اطاعت خلاص کند تا به

 

 

 

تثبیت شادمانه اراده خویش برکشیده شود. پس مجادلات تازه ای با کرنش گران

 

 

 

ضعیف در مقابل ترس از خداوند، با نوع دوستان، کشیشان و پرهیزکاران، با

 

 

 

کسانی که مساوات را موعظه می کنند، با دانشمندان، شاعرانی که خیالات

 

 

 

واهی می آموزند و با سیاستمداران آغاز می شود. نیچه برخلاف این مجادلات، به

 

 

 

صورت نوعی میان پرده، سه ترانه باشکوه از زردشت می سازد: «ترانه شبانه»

 

 

 

که در آن سرشاری سعادت، که بی وقفه خواستار عطای آن است، ستایش

 

 

 

می شود؛ «بالاد» که به ستایش زندگی در حالت طبیعی آن می پردازد؛ «ترانه

 

 

 

سوگواری» که سرودی است در تعظیم قدرت طلبی. زردشت سرانجام پس از

 

 

 

بزرگداشت خرد انسانی، به مثابه غفلت الاهی، و اعتماد به زندگی، یک بار دیگر

 

 

 

دوستانش را ترک می کند.

 

 

زردشت پس از فهم آموزه «بازگشت جاودانی»، یعنی عالی ترین صورت تصدیق،

 

 

 

سومین بار خود را به انسان ها می نمایاند و این بار ناخودآگاهی خوشبختی را

 

 

 

تمجید می کند؛ به ستایش قدرت های طبیعی که طغیانشان شکل خشن و

 

 

 

شگفت آوری از رضایت است می پردازد، پیروزی بر غم را می ستاید و انسان ها را

 

 

 

دعوت می کند تا خود را از ثقل خویش رها سازند؛ زیرا در طریق خرد زردشت،

 

 

 

باید «سبکپا» بود. سرانجام «الواح نوین» ارزش های خود را تقریر می کند که به

 

 

 

افتخار «بی اخلاقی» سازنده زندگی، مفاهیم کهن مبتنی بر اصل خیر و شر را

 

 

 

زیر و زبر می کنند. اما زردشت اکنون دیگر به عزلت خویش بازگشته است. پس از

 

 

 

سرگردانی دشوار در شک و تردید، به ستایش سرشاری روح خویش و زندگی

 

 

 

می پردازد، و به نام شادی، ابدیت را فرامی خواند.

 

 

و سرانجام، آخرین بخش کتاب نوعی «وسوسه زردشت» است. او در عزلت از

 

 

 

فریادخواهی اضطراب آمیزی شگفت زده می شود: پس از اینکه به جستجو

 

 

 

برمی آید به هفت مخلوق، برخورد می کند که تجسم نمادین باقی ماندن

 

 

 

ارزش*های کهن یا چهره مبدل ارزش های نوین اند: یک غیب گو که تجسم بیزاری از

 

 

 

زندگی است؛ دو شاه دلزده از دروغین بودن قدرت؛ یک «روح وسواسی»

 

 

 

مسموم از جهل خویش؛ یک جادوگر، برده خیالات تمام نشدنی اش؛ آخرین پاپ

 

 

 

که از زمانی که «خدا مرده است» بی هدف سرگردان است؛ زشت روترین مرد

 

 

 

جهان که از سر بغض و کینه خدا را کشته است؛ فقیر ارادی در جستجوی

 

 

 

سعادت زمینی. این انسان های برتر به نزد زردشت پناه برده اند. بدین گونه

 

 

 

ضیافت به افتخار «ابر مرد» آغاز می شود؛ ابرمردی که از میان توده مردم

 

 

 

سربرمی آورد و به این ترتیب به او توان تازه ای می بخشد. اما همین که زردشت

 

 

 

دور می شود میهمانان او خود را در چنگال نوعی اضطراب مبهم حس می کنند؛

 

 

 

آن ها که نمی توانند بدون خدا زندگی کنند خری می پرستند. اما زردشت غفلتاً

 

 

 

بازمی گردد و این ننگ و رسوایی را پاک می کند و سپس «ترانه سرمستی»

 

 

 

واپسین تصدیق ایمان به بازگشت ابدی را سرمی دهد. کتاب با «روندوی

 

 

 

زردشت» که شعر فشرده و کوتاهی است پایان می یابد که در آن، همانند ترانه

 

 

 

نیمه شب، از «ابدیت ژرفِ ژرف» طلب یاری می شود. بدین گونه سرگذشت

 

 

 

زردشت در صبحگاه درخشان پایان می گیرد و به زودی نوبت به ظهور حواریون

 

 

 

حقیقی او فرا خواهد رسید.

 

 

نیچه در افسانه خود قانون «قصاص» را به کار برده است، زیرا می خواهد همان

 

 

 

زردشتی که «توهم یک نظام اخلاقی در عالم را به وجود آورد» به انسان ها

 

 

 

بیاموزد که خود را از اخلاق گرایی رهایی بخشند. درباره اسطوره «ابرمرد» هم

 

 

 

باید گفت که این اسطوره از پاک ترین اعماق اندیشه نیچه برآمده است؛ در عین

 

 

 

حال این نامی که نویسنده مدعی است از «خیابان جمع کرده است» از گوته به

 

 

 

او رسیده است. (فاوست، اول، ۱، و منظومه مرسوم به «اهدانامه» اشعار). با

 

 

 

همه این اوصاف ارزش هنری زردشت در همه جای آن یکسان نیست.

 

 

اثر از نوعی نمادگرایی سنگین خالی نیست؛ بازی با کلمات که تا سرحد

 

 

 

جناس های مبهم پیش می رود و فصاحتی بیش از حد دریافت مخاطب در آن دیده

 

 

 

می*شود. مع*هذا به همین صورت نیز نوعی شاهکار شعری است و علی رغم

 

 

 

تنوع منابع (که از انجیل تا اشعار گوته و از لوتر تا کلمات قصار اخلاقیون

 

 

 

فرانسوی را در برمی گیرد) اصالتی تام را حفظ می کند. نیچه توانست به حق نزد

 

 

 

دوست خود روده (۲) به خود ببالد از اینکه با چنین گفت زردشت، زبان آلمانی را

 

 

 

به سرحد کمال خود رسانده است.

 

 

 

 

این اثر نیچه مستقیماً الهام بخش ریشارد اشتراوس (۳) (۱۹۴۹-۱۸۶۴)،

 

 

 

موسیقی دان آلمانی، گردید که در ۱۸۹۶ «پوئم سمفونیک»ی به نام چنین گفت

 

 

 

زردشت (اپرای ۳۰) ساخت که از درخشان ترین آثار این نوع است.

 

 

  • Like 6
لینک به دیدگاه

رمان "جدال با رنج ها" نوشته زهرا خجسته خسرو که به نظر داستان زندگی خود نویسنده هست. برای آشنایی با زندگی اجتماعی مردم فقیر ایران در عصر معاصر تا قبل از انقلاب 57 کتاب مفیدیه، هرچند که نگارش کتاب بیشتر به خاطره نویسی شبیه هست.

در حال خووندن رمان "زندگی، جنگ و دیگر هیچ" اوریانا فالاچی هستم.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

1310373405.jpg&sa=X&ei=9qUyTvmhJIqCOtWNydYL&ved=0CAQQ8wc4BA&usg=AFQjCNFYVyL5NfU_CuL76yl_OqrQr3Lxfg

 

نام کتاب : پدر آن دیگری

نویسنده : پرینوش صنیعی

glhs7kgfizzar1jkw50e.gif

 

قسمتی از متن کتاب : از روزی که به خنگیم پی بردم، نسبت به این کلمه حساس شدم، وقتی به این اسم صدایم می کردند عصبانی می شدم، جیغ می کشیدم، چیزی را می شکستم، یا کسی را می زدم و یک خرابکاری درست و حسابی راه می انداختم، ولی از آن لحظه که واقعیت را پذیرفتم حالت هایم عوض شد، با شنیدن این اسم عصبانی نمی شدم ولی انگار چیزی راه گلویم را می بست، انگار کسی قلبم را چنگ می زد، همه رنگها تیره میشدند، خورشید دیگر درخشان نبود، بی اختیار به دنبال گوشه ای می گشتم، کنجی می نشستم، زانوهایم را در بغل می گرفتم، سرم را روی آنها می گذاشتم، و آرزو می کردم که از این هم کوچکتر شوم، آنقدر کوچک که هیچ کس نتواند مرا ببیند. دیگر دلم نمی خواست بازی کنم، خندیدن را از یاد می بردم، هیچ چیز خوشحالم نمی کرد.

این ساعت ها کش می آمدند و گاه یکی دو روز طول می کشیدند. می دانید یکی دو روز برای بچه چهار ساله چقدر است؟ شاید به اندازه یکی دو ماه آدم بزرگ ها.

 

wglvh82nbuur4s1xixb6.gif

قصه این کتاب با زبان « شهاب » کودکی چهار ساله شروع و خاتمه می یابد. شهاب پسرک چهار ساله ای است که گوش شنوا و زبان گویا دارد. اما حرف نمی زند. او فرزند دوم خانواده است. فرزند اول یعنی برادر بزرگترش آرش چشم و چراغ دل باباست. چون طبق انتظار بابا هر سال شاگرد اول می شود و بابا به وجودش افتخار می کند. فرزند سوم ، شادی خواهر کوچک اوست که با شیرین زبانی و ادا و اطوار بامزه کودکانه توجه همه را به خود جلب کرده و کسی توجهی به شهاب نمی کند.

 

wglvh82nbuur4s1xixb6.gif

در این کتاب نویسنده با ظرافت و شیرینی تمام به خواننده نشان می دهد که کودکان چقدر حساس و شکننده هستند. آنها از آب جوی کثیف متنفرند و حاضر به خوردنش نیستند حتی اگر به قیمت گرفتن و خوردن بستنی مورد علاقه شان باشد. چشمان ظریف و کوچک شان آدمهای پست و پلید را شناسائی می کند و سعی می کنند از چنین افرادی بگریزند. چه چیزی موجب می شود که خشمگین شوند ، بیا چیزی را بشکنند و زحمتی را به هدر دهند. چه چیزی موجب می شود که اعتمادشان نسبت به مادرشان از بین می رود و چه امری موجب می شود که پدر را « بابای آرش » بنامند و بدانند.

 

wglvh82nbuur4s1xixb6.gif

 

راوی داستان گاهی خود شهاب و گاهی مادر است و این حسن به خواننده این امکان را می دهد که حوادث را از دید دو شخصیت متفاوت داستان یکی مادر و دیگری کودکش بررسی کند.

پدر آن دیگری کتابی است که پس از اتمام اشک در چشم خواننده می نشاند و هم حسی با شخصیت ها رادر وجود او بیدار می کند.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

294159.jpg&sa=X&ei=27U1To75AYPz-gbY6eiDDQ&ved=0CAQQ8wc4Ag&usg=AFQjCNFqC_jp_rbC5JQsbigTpDBVotFyOw

fe4d769hlakmxcv48b.png

نام کتاب :داستان جاوید

نویسنده : اسماعیل فصیح

داستان جاوید رمانی کاملا متفاوت از اسماعیل فصیح است.این رمان که بر اساس واقعیت به رشته ی تحریر درآمده ، روایتی از زندگی پسرک زرتشتی به نام جاوید پور فیروز است.داستان در حال و هوای دوران قاجار می گذرد و کشمکش های میان دین و عقاید جاوید و عقاید حاکم بر جامعه ی مقدس نمای دوران قاجار را نشان می دهد.

جاوید پسری نوجوان است که از یزد به قصد جست و جوی خانواده اش راهی تهران می شود.پدرش تاجرمیوه های باغشان بوده و هرسال محصولات را برای یکی از اشراف زاده ها می برده است.جاوید راهی خانه ی آن اشراف زاده می شود و می فهمد که پدر و مادرش مرده اند و خواهرش فرزانه نیز از دسترس او دور است.او در خانه ی آن شاهزاده به اجبار ماندگار می شود تا خبری از خواهرش بدست آورد.از آن جایی که ستم گری های شاهزاده با مسلک او متفاوت بوده ، در مواقعی نیز سر به شورش می زند که همین طغیان های جاوید باعث می شود شاهزاده زخم های جبران ناپذیر با جاوید وارد سازد.

این رمان در حین این که خواننده را با فضای پر خشونت و مخفی کاری دوران قاجار آشنا می سازد ، به نوعی در افزایش اطلاعات خواننده از دین زرتشتی و گشودن چشم های او در مورد عقاید زرتشتیان بسیار موثر است.

داستان جاوید را می توان به عنوان یک رمان تاریخی قلمداد کرد.درحالی که بر خلاف تعدادی رمان های تاریخی ، قدرت آن در جذب خواننده بسیار بالاست.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

... کـــــتــابـــ حــادثــه بعدی ...

کتابی تاثیر گذار !!

 

hadeseye-badi.jpg

 

نویسنده : لیزا گاردنر

داستانی پر از تعلیق , دسیسه , قتل و البته کمی عشق . پایرس کوئینسی ناظر ویژه اف. بی. آی با مرگ دخترش , مندی , در یک حادثه رانندگی در حین مستی دچار وحشت می شود . پایرس کوئینسی درباره مشکل تنهایی دخترش و مصرف الکل او می دانست , ولی مطمئن بود که کسی دخترش را کشته است . در این بین او از همکار و دوست سابقش ,رنی کنر , کمک می گیرد و متوجه می شود که قاتلی روانی مندی را به قتل رسانده است . مدتی بعد نیز همسر سابقش به قتل می رسد و حال قاتل به دنبال تنها دختر باقی مانده اش , کیمبرلی , است .

خواننده می تواند همراه با نویسنده , با دقت در متن و کشف اسناد و مدارک

که همراه با داستان عرضه می گردد , خود را وادار به حدس زدن کند .او این بار نیز به شیوه ای جنایی و معما گونه داستانی جذاب که نمایانگر استعداد قابل توجه و چشمگیر اوست ارائه می دهد.

درباره داستان :

وقتی قاتلی کسانی را که شما دوستشان دارید ، هدف قرار می دهد چه می کنید ؟

وقتی او می داند چگونه به آنها آسیب برساند چه می کنید ؟

وقتی همه چیز را راجع به شما بداند چه می کنید ؟

 

اینها پرسشهایی است که ناظر ویژه ، پایرس کوئینسی در صدد یافتن پاسخ آنهاست .

پلیس میگوید مرگ دخترش سانحه بوده است . کوئینسی همه ی خطرات را به جان میخرد تا حقیقت را در یابد –و فقط یک نفر هست که با جان و دل به او کمک میکند : رنی کنر ، پلیس سابق که به لحاظ حرفه ای و رابطه ی شخسی اش – یک بار با مامور برجسته ی اف بی آی مشارکت کرده بود . کوئینسی در تلخ ترین روزهای زندگی رنی به او کمک کرده بود . حالا وقت آن رسیده است که رنی لطف او را جبران کند .

اما این قاتل شباهتی به قاتلانی که تا به حال با آنان مواجه شده بود نداشت .این آدم روان پریش ، تشنه ی انتقا م ....و وحشت آفرینی بود . تنها راهی که رنی می تواند نقاب این قاتل را بر دارد ، گام نهادن در مسیر خطرناکی است که قاتل پیموده است . او هم قربا نی ای می شود که منتظر است تا حادثه برای او نیز رخ دهد . او ...هدف حادثه ی بعدی است.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...