رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

نمایشنامه روسپی بزرگوار

ژان پل سارتر

 

اعصابم خرد شد:hanghead:

 

به نظرم اثری همطراز وحتی گاهی معنا دارتر از تهوع بود این کتاب

کلا نوشته های سارتر فوق العاده هستند

لینک به دیدگاه
به نظرم اثری همطراز وحتی گاهی معنا دارتر از تهوع بود این کتاب

کلا نوشته های سارتر فوق العاده هستند

 

:w16:

من این کتاب رو بیشتر از تهوع دوست داشتم و بهتر باهاش کنار اومدم

خوندن تهوع کار خیلی سختیه من که نتونستم تا آخر پیش برم!:hanghead:

لینک به دیدگاه

اذربایجان ماهنیلاری

 

گرداوری وتدوین از دنیز ایشچی

 

مجموعه ای از اشعار فولکلوریک ولالایی های عامیانه وشعرهایی که به ترکی ماهنی خوانده میشود ودارای ریتم واهنگ است

لینک به دیدگاه

مادام دولاشانترى نوشته اونوره دوبالزاك نويسنده فرانسوى.

اولين بار بود از بالزاك خوندم.داستان ساده اما قلمى بسيار روان و زيبا و در آخر غافلگیر كننده و پر از نكات خوب براى بكاربردن در زندگی!نكته جالبش خانه خرابى و بدبختى يا پيشرفت و ثروتمند شدن افراد با تغيير حكومت فرانسه و انقلاب اون و بعد رو در رو شدن اين افراد باهم بود!

چندتا جمله از كتاب:

به ندرت ممكن است انزوا ملالت را التيام دهد...

بهترين موجودات باز نسبت به چيزى بى رحمند...

افسوس يكى از بزرگترين بدبختى هاى انقلاب فرانسه اين است كه مشوق تازه اى براى تمايلات و جاه طلبى هاى طبقات پست گشته است!

لینک به دیدگاه

نان سالهای جوانی..نوشته هاینریش بل.

فوق العاده..بی نظیر بود..عاشق هاینریش بلم...تا حالا4تا کتاب ازش خونده ام و عاشق نوشته هاشم..

برای من داستانهاش بسیار غم انگیز و ناراحت ککنده است...نمیدونم چرا توی داستاناش گاهی خودم رو می بینم و این موضوع باعث میشه توش غرق بشم...

چندتا از قسمتهای قشنگ کتاب رو توی تاپیک میزارم:http://www.noandishaan.com/forums/thread90001.html

لینک به دیدگاه

هواتو از دلم نگیر... آنالیا

 

نوشین دختری است که باید برای زندگی خود تصمیمی بگیرد و این تصمیم او را بر سر دوراهی قرار داده است. او باید بین حسین عشق قدیمیش که او را به دلایل نامعلومی ترک کرده و اکنون با ندامت بازگشته و تکتا، حامی همیشگیش در اوقات غمش یکی را انتخاب کند. اما او نمیداند در این بین کدام را انتخاب کند و تکتا با یک مسافرت این فرصت را به او میدهد تا…

لینک به دیدگاه

پایان بازی...مهتاب

 

داستان دختری به اسم تاراست که به تازگی عشقش رو از دست داده و دچار وضعیت روحیه نا مناسبیه…

که برای بهبود اوضاعش تصمیم می گیره از ایران بره… این وسط اتفاقاتی می افته که....

 

آخرش خیلی...:4564:

لینک به دیدگاه

چند روایت معتبر نوشته مصطفی مستور

اقا من حرفمو پس میگیرم خیلی مونده حتی بتونه شمه ای از قدرت هدایت رو به تصویر بکشه تو نوشتن ولی خب قلمش قوی وافکارش جالبه

 

نمایشنامه روسپی بزرگوار از ژان پل سارتر

سارتر ادمو میخکوب میکنه

قدرت فکر وقلمش واقعا مسحور کننده وویرانگره...هرچی ازش پیداکردین بخونین:icon_redface:

 

حکایتهای اقای کوینر نوشته برتولت برشت

زیبایی وروانی قلم برشت واقعا ستودنیه

اه از دست این المانی ها:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
چند روایت معتبر نوشته مصطفی مستور

اقا من حرفمو پس میگیرم خیلی مونده حتی بتونه شمه ای از قدرت هدایت رو به تصویر بکشه تو نوشتن ولی خب قلمش قوی وافکارش جالبه

 

نمایشنامه روسپی بزرگوار از ژان پل سارتر

سارتر ادمو میخکوب میکنه

قدرت فکر وقلمش واقعا مسحور کننده وویرانگره...هرچی ازش پیداکردین بخونین:icon_redface:

 

حکایتهای اقای کوینر نوشته برتولت برشت

زیبایی وروانی قلم برشت واقعا ستودنیه

اه از دست این المانی ها:banel_smiley_4:

 

الانم مجموعه سه جلدی زن خوب ایالت سچوان نوشته برتولت برشت رو دارم میخونم

جذاب وگیراست

 

نگاه کن نگاه کن همینجوری کتاب می خورهTAEL_SmileyCenter_Misc%20(305).gif

همینان باعث می شن قیمت کاغذ بره بالا:banel_smiley_4:

 

 

چهل سالگی ناهید طباطبایی.....دوستش می دارم:ws37:

 

قابل توجه نشر بازان.....دارم چاپ اولش که نشر چشمه سال 79 زد رو می خونم:ws37:

لینک به دیدگاه
نگاه کن نگاه کن همینجوری کتاب می خورهTAEL_SmileyCenter_Misc%20%28305%29.gif

همینان باعث می شن قیمت کاغذ بره بالا:banel_smiley_4:

 

 

چهل سالگی ناهید طباطبایی.....دوستش می دارم:ws37:

 

قابل توجه نشر بازان.....دارم چاپ اولش که نشر چشمه سال 79 زد رو می خونم:ws37:

 

من کتاب چاپی نمیخونم رفیق مگر اینکه خیلی مهم باشه وتو نت نباشه

به زندگی درختان بها دهیم:whistle:

لینک به دیدگاه
من کتاب چاپی نمیخونم رفیق مگر اینکه خیلی مهم باشه وتو نت نباشه

به زندگی درختان بها دهیم:whistle:

 

 

های کجایید که طرف حق کپی رایت رو رعایت نمی کنه!!!w000.gif

های دسترنج نویسنده رو کپی کردن از نت افتخار داره؟؟؟؟!!!:banel_smiley_4:

 

آره آغا....:ws3:

 

شوما بها می دید...ما آتیش می زنیم واسه چهارشنبه سوری:ws3:

 

ادامه بده استاد..شاید این نرخ کتاب خونی رو تو کشور شوما یک تنه بتونی یک تکونی بدی:ws37:

لینک به دیدگاه

آسانسور... نیلا

 

منا پرستار شیطون ، خوش زبون ، نسبتا بی دست و پا و پر حرفیه که در یکی از بیمارستان های تهران در حال گذروندن طرحه. ماجرای سوار شدنش توی آسانسور و آشنا شدن با یکی از همسایه ها و.... این داستان به آشنایی با همسایه و همکارن پرستار و پزشکش ختم نمی شه...

 

 

خیلی کتاب قشنگی بود...مخصوصاً لحن نویسنده رو خیلی دوست داشتم :ws28:

لینک به دیدگاه

کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم

پائولو کوئیلو

 

دفعه دوم بود که می خوندمش

اولین بار وقتی 17 سالم بود خوندمش و حالا بعد چند سال برام مفهوم دیگه ای داشت:ws37:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...