*Polaris* 19606 ارسال شده در 25 تیر، 2013 اِی دل دِلـَـك ! پايان ِ شب سيَه كه نه ولی قصه آرزوها شايد سپيد باشــد... ! 4
شــاروک 30242 ارسال شده در 25 تیر، 2013 [TABLE=class: display] [TR=class: smsrow] [TD=width: 24, align: center]تـــلنگـــر کوچـــکی است بـــاران .. وقتــــی فــرامـوش مـــیکنیـــم .. آسمــــان کــجـاست [/TD] [/TR] [/TABLE] 3
sam arch 55879 ارسال شده در 13 آبان، 2013 من در آیینه ی چشمانت...به پاک بودن احساسِ دلَت ایمان آوردم... عجب حسِ نابی بود... 3
mani24 29665 ارسال شده در 21 آذر، 2013 ترس از هیچ چیز ندارم وقی یقین دارم بیشتر از من کسی دوستت نخواهد داشت بیشتر از من کسی طاقت کم محلی هایت را ندارد برو!! ترس برای چه؟؟ وقتی می دانم یک روز تف می اندازی به تمام آن چیزهایی که به خاطرشان من را از دست دادی ... 1
mani24 29665 ارسال شده در 21 آذر، 2013 خوبم...باور کنید... اشکها را ریخته ام...غصه ها را خورده ام... نبودنها را شمرده ام... این روزها که میگذرد خالی ام... خالی از خشم،نفرت،دلتنگی ...و حتی از عشق... خالی ام از احساس... 2
sam arch 55879 ارسال شده در 16 دی، 2013 آی اهالی دل....به گوش...به هوش... دهکده در امن و امان است... آسوده بخوابید.... . . . جارچی در شهری فریاد می زند که کسی نیست! 3
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 17 تیر، 2014 دلم غمکده بود ماتم غصه بعد هم که خالی خالی شد حالا اما که تو آمدی هر روز جشنی با شکوه بر گزار میکنم شاهزاده سرزمین قلب من ، چشمانش را که باز میکند،صبحی دل انگیز را آغاز میکند در قلبم همین کلبه کوچک من
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 18 تیر، 2014 یک لحظه زندگی تو از دست میـــرود وقتی کسی که هستی ِ تو هست ... میـــرود شاید که انـــدکی بنشیند کنار تـــو اما کسی که بار سفــــر بست ... مـــیرود کی میـــشود بــرابر تصمیمش ایستاد ؟ تیـــری که بی ملاحظه از شست میـــــرود ... آن کس که دل بریده ، تو پـــا هم ببـــرّی اش چـــون طفلی از کنار تو ، با دست میــــرود ! رفتن ، همــــیشه راه رسیدن نبوده است گاهـــــی مسیر جــاده به بن بست میــــرود
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 6 مرداد، 2014 هر روز که می گذرد بیشتر میفهمم که بدون تو تاب نمی آورم درست مثل گلی که از خورشید اش دور مانده باشد ذره ذره پژمرده می شوم.. 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 6 مرداد، 2014 هزار سال هم که بگذرد من همانم که بودم. تو همانی که، نبودی حسن خرّمی 6
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 9 مرداد، 2014 مـن بـدم . . . تـو خـوب بـــاش . . دیگــر ، سراغـم را نـگـیـر خـودم را جـایی در این زندگــی گــُم کرده ام دنبالـــــم نگرد . . . پـیـدایـم نـمـیـکـنی . . . نـفـس بـکـش . . به جـای من هـم اگر تـوانستی مهربـــــانی کن و بـعـد از مـن … شـبـهـا بـه سـتـاره ام لـبـخـنـد بـزن و مـاه کـه کـامـل شد ، از جــانـب مـن آرزویـی کـن خودت هم منت بر سرم بگذار و فـرامـوش کـن که زمـانی بـوده ام خـودم نـیـز ، چـنـیـن حل شده ام،مثل یک معما . . . راست میگفتی خیلی ساده ام . . . اما تو سراغم رو بگیر... 6
- Nahal - 47858 ارسال شده در 21 مرداد، 2014 خلاصه اخبار جهان هر چه که می خواهد باشد حالا که جهان من در تو خلاصه می شود. نسترن وثوقی 3
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 24 مرداد، 2014 وضعیت خوبی ندارم مرا ببخش دستم از اشیا رد میشود، رد میشود از تلفن فراموشت نکردهام فقط کمی ... کمی، مردهام! 3
S-A-E-I-D 220 ارسال شده در 5 اسفند، 2016 قبلاها تصور میکردم " تنها بودن " بزرگترین تراژدی دنیاست سالها گذشت و بازهم تنهام ولی الان میفهمم تنها باشم یا نباشم مساله نیست بلکه این " وابسته بودن " هست که بزرگترین تراژدی دنیاست و "رها بودن " اوج خوشبختیه 3
ارسال های توصیه شده