armin.eleman 5393 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۸۹ ملوان تیم شهرمونه ماهم عاشق تیم شهرمون هستیم کمتر یه انزلی چی پیدا میشه که طرفداری تیمی جز ملوان باشه.خیلی از مردم شهرای ما بیشتر طرفدار پرسپولیسو استقلال هستن ولی انزلی چی طرفدار تیم شهرشه همه میدونن که ملوان یکی از تیمای با سابقه ی ایرانه بازیکنایی مثل شادروان سیروس قایقران که از بزرگای فوتبال ما بوده از افتخارای شهر و تبم ماست 2 لینک به دیدگاه
armin.eleman 5393 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۸۹ سیروس قایقران و فرزندش راستین روحشان شاد 1 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۸۹ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۸۹ ملوان از سال ۵۲ به بعد در تمام ادوار لیگ ایران حاضر بود و تنها در سال ۷۵ بود که برای اولین بار در مسابقات لیگ فوتبال سقوط را تجربه کرد. ملوان در سال ۷۸ برای دومین بار سقوط کرد. آنها برای سومین بار در سال ۸۱ به دسته اول سقوط کردند. با این حال یک کارنامه مثبت برای همیشه از ملوان در تاریخ فوتبال ایران ثبت شده است ، ملوان تا سال ۸۰ بهترین تیم شهرستانی تاریخ لیگ ایران بوده است. گرچه بعد از آن سپاهان و فولاد خوزستان، ملوان را به پله سوم سکوی افتخار شهرستانیها بردند اما هنوز ملوان با کسب عنوان بهترین شهرستانی جام تخت جمشید ، سه عنوان قهرمانی در جام حذفی کشور و ۳ نایب قهرمانی در این جام ، ۲ دوره حضور در باشگاههای آسیا به عنوان نماینده ایران و ... صاحب رکوردی قابل توجه در تاریخ فوتبال کشور است. باشگاه فرهنگی ورزشی ملوان نیروی دریایی بندر انزلی در سال ۱۳۴۸ و فقط در رشته فوتبال ، با حمایت ناوبان کریم رستگاری راد ، رییس وقت تربیت بدنی نیروی دریایی انزلی و با مربیگری آقای بهمن صالح نیا پدر فوتبال گیلان که بازیکن تیم ملوان نیز بود ، تاسیس گردید. بهمن صالح نیا که معلم ورزش مدارس انزلی بود باشگاه ملوان را با جمعی از شاگردان خود تشکیل داد. ملوان که کار خود را از مسابقات دانش آموزی کشور و مسابقات استانی شروع کرد و طی مدت کوتاهی پا به عرصه لیگ دسته اول کشور گذاشت و از همان ابتدا با ارائه بازیهای زیبا و کسب نتایج شایسته ، توجه همگان را به خود جلب نمود. در حال حاضر ملوان علاوه بر تیم فوتبال بزرگسالان دارای تیمهای فوتبال نونهالان مدرسه فوتبال، نوجوانان، جوانان، امید و تیمهای قایقرانی، بسکتبال و بوکس و نیز قایقرانی و فوتسال و فوتبال برای بانوان میباشد . بطوری که بیش از ۶۰۰ جوان در بندر انزلی زیر پوشش این باشگاه فعالیت میکنند. 1 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۸۹ به گفته تاریخ شناسان شهر ساحلی بندر انزلی جزو اولین شهرهایی بوده است که به این ورزش روی آورده است .قدمت رقابتهای فوتبال در بندر انزلی به قبل از آغاز جنگ جهانی اول باز میگردد . تاریخ شروع فوتبال در ایران ، به حدود یک قرن پیش باز می گردد یعنی زمانیکه یک گروه انگلیسی برای اکتشاف نفت در جنوب ایران عازم کشورمان شد. پس از حفر اولین چاه نفت در" مسجد سلیمان" به سال 1908، فوتبال به شکل جدی در این شهر دنبال گردید. چندی بعد همین اتفاق در بوشهر افتاد. شهروندان انگلیسی در اوقات فراغت با هیجان رودروی تیم های محلی کشورمان می ایستادند والبته این رقابت ها بیشتر حالت تفریحی داشت . فوتبال به تدریج درشهرهای دیگرایران ازجمله بندرانزلی و بندرعباس در یک زمان حساس و تعیین کننده مطرح شد. قبل از شروع جنگ جهانی اول(1914) فوتبال در مدرسه آلمانی ها بازی می شد ، اما بعد از خاتمه جنگ، کالج آمریکایی ها در تهران پیگیراین ورزش شد. 1 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۸۹ باشگاه ملوان تیم ریشه دار از شمال کشور است که هواداران زیادی را در این منطقه از کشور دارد . ورزشگاه تختی بندر انزلی با گنجایش بیست هزار نفر پذیرای هواداران این باشگاه در رقابتهای خانگی میباشد.هواداران ملوان هر کجای دنیا که باشند ، اخبار باشگاه محبوب خود را پیگیری میکنند . لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۸۹ ۱۳۴۸ : تاسیس باشگاه ۱۳۵۱ : ورود به لیگ دسته اول ایران ( جام تخت جمشید ) ۱۳۵۲ : بهترین تیم شهرستانی ایران در جام تخت جمشید با کسب مقام پنجم ، مقام دوم در جام عمران منطقهای پاکستان ۱۳۵۳ : مقام ششم در جام تخت جمشید ، آقای گلی عزیز اسپندار با ۱۰ گل زده ۱۳۵۴ : مقام هفتم در جام تخت جمشید ۱۳۵۵ : بهترین تیم شهرستانی ایران در جام تخت جمشید ( مقام هفتم ) ، قهرمان اولین دوره جام حذفی ایران با پیروزی ۴ بر یک مقابل تراکتورسازی تبریز ۱۳۵۶ : بهترین تیم شهرستانی ایران در جام تخت جمشید با کسب مقام سوم ، آقای گلی عزیز اسپندار با ۱۶ گل زده ۱۳۵۷ : مقام ششم در جام تخت جمشید ۱۳۶۰ : مقام سوم در جام وحدت با شرکت تیمهای سوریه، الجزایر، استقلال، پیروزی و امیدهای ارتش ایران ۱۳۶۵ : قهرمان جام حذفی با غلبه ۲ بر ۱ بر تیم خیبر خرم آباد - قهرمان گروه مقدماتی جام باشگاههای آسیا در سریلانکا ( سال ۱۹۸۷ میلادی ) در دور مقدماتی این مسابقات در سریلانکا، تیم ملوان در طی ۳ مسابقه با زدن ۲۱ گل و دریافت تنها یک گل به مقام اول گروه رسید اما متاسفانه پیگیری دور بعدی مسابقات با توجه به مسایل بین المللی ممکن نشد. ملوان ۷ - بانک پاکستان ۰ ( قایقران ۳ گل ، محمدیان ، احمدزاده ، اسپندار ، قنبرنژاد) ملوان ۱ - ساندرز سیلان ۱ ( قایقران) ملوان ۱۲ - مالدیو ۰ ( قایقران ۴ گل - احمدزاده ۳ گل - اسپندار ۲ گل - محمدیان - دلخوش - قنبرنژاد) ۱۳۶۶ : نایب قهرمان جام حذفی با شکست ۱ بر ۰ در تک بازی انجام شده در تهران در مقابل تیم پرسپولیس ۱۳۶۷ : نایب قهرمان جام حذفی با شکست ۵ بر ۳ در دو بازی رفت ( پیروزی ۳ بر ۱ ) و برگشت ( شکست ۴ بر ۰ ) در مقابل شاهین اهواز ۱۳۶۸ : بهترین تیم شهرستانی ایران با کسب مقام سوم در لیگ ، آقای گلی محمد احمدزاده با ۱۶ گل زده ۱۳۶۹ : قهرمان جام حذفی با پیروزی ۶ بر ۵ در مقابل استقلال تهران در تک بازی انجام شده در تهران " حذف از مسابقات آسیایی ( ۱۹۹۲ ) با دو تساوی ۱-۱ و ۰-۰ در مقابل الرمثه اردن " ۱۳۷۰ : مقام چهارم لیگ ، نایب قهرمان جام حذفی با شکست ۲ بر ۱ مقابل پرسپولیس در تک بازی انجام شده در تهران ۱۳۷۱ : مقام چهاردهم لیگ ۱۳۷۲ : مقام سیزدهم لیگ ۱۳۷۳ : مقام هفتم لیگ ۱۳۷۴ : مقام دوازدهم لیگ ۱۳۷۵ : مقام چهاردهم لیگ و سقوط به دسته دوم ۱۳۷۶ : قهرمان دسته دوم و صعود به لیگ ۱۳۷۷ : مقام سیزدهم لیگ ۱۳۷۸ : سقوط به دسته دوم ۱۳۷۹ : مقام دهم لیگ حرفه ای ۱۳۸۰ : مقام دوازدهم لیگ حرفه ای فصل ۸۱ الی ۸۲ لیگ حرفهای : مقام چهاردهم و سقوط به دسته اول فصل ۸۲ الی ۸۳ : نایب قهرمان دسته اول و صعود به لیگ حرفهای ، نماینده ایران در مسابقات المپیک آسیاو آفریقا فصل ۸۳ الی ۸۴ : مقام هفتم لیگ و کسب عنوان پدیده لیگ حرفه ای فصل ۸۴ الی ۸۵ : مقام یازدهم لیگ حرفه ای فصل ۸۵ الی ۸۶ : حضور در لیگ حرفه ای فصل ۸۶ الی ۸۷: مقام شانزدهم لیگ حرفه ای لینک به دیدگاه
armin.eleman 5393 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۸۹ ” او که سفید تنها رنگ زندگیش بود “ سال شمار زندگی : سیروس قایقران – فرزند زکریا (پرویز) – متولد ۱/۱۱/۱۳۴۰ در بندر انزلی و محله کلویر – فوت در ۱۸/۱/۱۳۷۷ بر اثر تصادف در جاده رشت به تهران ( امامزاده هاشم ) محل تحصیلات : بندر انزلی – شغل پدر : کارمند تربیت بدنی – شغل مادر : خانه دار – دارای ۴ برادر به اسامی آقایان عبدا… ، ناصر ، نادر و حسین و دارای ۲ خواهر – فرزند وی راستین قایقران متولد ۶/۱/۱۳۶۹ ، در حادثه رانندگی ذکر شده فوت نمود. همسر وی خانم افسانه اسدان می باشند. عضو باشگاههای : ملوان و استقلال انزلی ، الاتحاد قطر و کشاورز تهران مربیان وی در گیلان : بهمن صالح نیا ، احمد صومی ، غفور جهانی ، مجید جهانپور ، نصرت ایراندوست مربیان وی در تیم ملی : مرحوم پرویز دهداری ، مهدی مناجاتی ، علی پروین ، ناصر ابراهیمی ، بهمن صالح نیا ، رضا وطنخواه سابقه ملی : وی در ۱۰۰ مسابقه شرکت داشت که ۴۳ بازی ، رسمی بوده است. در ۲۱ بازی کاپیتان تیم ملی بوده و ۱۴ گل برای تیم ملی به ثمر رسانده است که بهترین آنها به تیم کره جنوبی در نیمه نهایی بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن بود. اولین بازی ملی را در ۳۰ دی ماه ۱۳۶۳ برابر یوگسلاوی و آخرین بازی ملی را در ۲۶ فروردین ۱۳۷۲ برابر بوسنی انجام داد. اولین کاپیتانی تیم ملی را در ۱۱ دی ۱۳۶۷ برابر قطر به عهده گرفت. سابقه مربیگری : کشاورز تهران ( با این تیم به مقام سوم لیگ کشور رسید) – مسعود هرمزگان افتخارات : قهرمان جام حذفی کشور و گروه مقدماتی آسیا با ملوان – نایب قهرمانی لیگ استانی قدس با منتخب گیلان – مقام سومی در جام ملتهای آسیا ۱۹۹۸ – قهرمان بازیهای آسیایی پکن ۱۹۹9 1 لینک به دیدگاه
armin.eleman 5393 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۸۹ زندگینامه : زنده یاد سیروس قایقران در اول بهمن ماه ۱۳۴۰ در محله کلویر بندر انزلی پا به عرصه هستی نهاد. سیروس از همان ابتدای کودکی به فوتبال در زمینهای خاکی کلویر روی آورد و با استعداد درخشانش به عضویت تیم فوتبال منتخب آموزشگاهها در آمد. وی در سن ۱۶ سالگی در سال ۱۳۵۶ موفق شد به عنوان یکی از مهرهای اصلی در تیمهای نوجوانان و جوانان ملوان استعدادهای خود را به نمایش بگذارد و با مهارتهای منحصر به فردش ملوان را به رتبه قهرمانی باشگاههای گیلان رساند. وی در سالهای ۵۷ تا ۶۳ افتخارات زیادی را برای ملوان و گیلان به ارمغان آورد مانند دو گلی که وارد دروازه پرسپولیس کرد و یا گل زیبایی که وارد دروازه تیم منتخب مازندران نمود. در این دوران وی به عنوان یک بازیکن استثنایی با ویژگیهای اخلاقی عالی و منش پهلوانی در میان عموم مردم محبوب گردید. وی آنقدر متواضع و افتاده بود که همه افراد به او علاقمند بودند . لبخندهای صمیمی اش هیچگاه از لبان او دور نمی شد و قلبش مانند دریا پاک و بی آلایش بود. سیروس در سال ۱۳۶۳ به تیم ملی دعوت شد و در سال ۶۶ تنها فوتبالیست شهرستانی بود که شادروان دهداری بازوبند پرافتخار کاپیتانی تیم ملی ایران را به بازوان او بست. در سال ۶۷ در جام ملتهای آسیا در قطر ، تیم ملی ایران با رهبری سیروس به مقام سومی دست یافت و در سال ۶۹ تیم ایران را با گلهای زیبایش پس از ۲۰ سال به قهرمانی در بازیهای آسیایی پکن رساند. سیروس در آن دوران نه تنها در ایران بلکه در آسیا و اروپا هم به عنوان یک بازیکن استثنایی مطرح گردید و با وجود داشتن پیشنهاد از تیمهای آلمانی به الاتحاد قطر پیوست. سیروس در اوج شهرت هرگز مغرور نشد و اصالت خود را فراموش نکرد و بعد از مدتی بازی در قطر ، مجددا به تیم اول خود ملوان پیوست و این تیم را قهرمان جام حذفی و راهی مسابقات آسیایی کرد. سیروس در سال ۷۲ به عنوان بازیکن و سپس مربی به تیم کشاورز تهران پیوست و نتایج قابل توجهی بدست آورد. وی سپس به تیم دسته دومی مسعود هرمزگان پیوست و مدتی در آنجا مشغول به مربیگری شد . در سالهای ۷۶ و ۷۷ سیروس بارها تمایل خود را برای بازگشت به ملوان به عنوان بازیکن یا مربی اعلام کرد. اما در اوایل سال ۷۷ که وی برای تعطیلات نوروز همراه خانواده اش به انزلی آمده بود در بازگشت و در حالیکه همراه فرزند، همسر و برادر همسرش در اتومبیل رنوی خود عازم تهران بود در حوالی امامزاده هاشم با کامیون خاور تصادف نمود که منجر به فوت وی و فرزندش گردید. روحشان شاد و قرین رحمت باد. 1 لینک به دیدگاه
armin.eleman 5393 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۸۹ قایقران چرا محبوب شد : وی الگوی جوانمردی و کمک به نیازمندان بود. تنها کاپیتانی که در شرایط آن زمان که همگان شهرستانیها را مورد تمسخر و آزار و اذیت قرار می دادند با خلاقیتها و مهارتهای خود به کاپیتانی تیم ملی رسید. مردی که در عین بزرگی همچنان افتاده و متین بود و درد مردم بینوا را می فهمید. مردی که بسیار پنهانی صدقه می داد و در کارهای خیر شرکت می کرد. وی شبها در تاریکی محض سراغ بینوایان را می گرفت و نانی در سفره شان می گذاشت تا در شبهای بندر هیچ کس گرسنه نخوابد. مردی که چهره سیه چرده اش همیشه با گلخنده ای همراه بود. مردی که به اروپا نرفت تا ثابت کند به عشق صیادانی که هر غروب با پاهای ورم کرده از دریا برمی گشتند انزلی را با دنیا عوض نمی کند. سیروس هیچگاه غرور جلوی چشمانش را نگرفت و خاکی ماند. سیروس عشق خاصی به انزلی و ملوان داشت. خودش می گفت : بهترین مطلبی که درباره من در مطبوعات نوشته شده این است ” عجب قایقرانی دارد این ملوان ” . سیروس سالها به عشق قوی سپید با یک پیراهن خیس در باتلاق انزلی دوید و اصلا به این فکر نکرد که جز سفید رنگهای دیگری هم در این دنیا هست. او در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۳ یک چمدان افتخار برای ملوان کسب کرد و مهره مار انزلی چیها در میدانهای دوزخی لقب گرفت.سیروس در ۲۳ سالگی به تیم ملی دعوت شد و سه سال بعد بازوبند کاپیتانی تیم ملی را به بازوی خود بست تا به مرد مورد اعتماد دهداری در مستطیل سبز بدل شود. او در مسابقات جام ملتهای آسیا با تیم ملی روی سکوی سوم آسیا ایستاد و ۲ سال بعد هم در پکن با گل زیبایش پرنده خوشبختی را روی شانه های تیم ملی نشاند تا ایران قهرمان آسیا شود. سیروس با غرور بیگانه بود و پس از بازگشت از چین پیشنهادات چرب و نرم ژرمنها را جدی نگرفت و به آن سوب آبها رفت تا مدتی دشداشه پوشهای قطری را با آرپیجی های خود به هوا کند. قایقران فوتبال ایران پس از بازگشت از قطر دوباره پیراهن سفید عزیز را به تن کرد تا با دیگر ملوانان ، قهرمان جام حذفی ایران شود و اینگونه خزر را عاشقتر کند. سیروس آبای ، همانی بود که دل فوتبالیستهای کوچک بندر را نمی شکست و ساعتها همبازیشان می شد. و حالا چندین سال است که او زیر خاک نمناک بندر خفته است اما هنوز عکسش روی دیوار تمام مغازه های شهر و یادش در قلب تمام آدمهای نجیب شمال ماندگار شده است. انزلی چیها هنوز با یاد سیروس ملوان را تشویق می کنند. خاطرات آنان که با سیروس بودند : پرویز قایقران ( پدر ) : او اولین فرزندم بود. غروب موقع اذان به دنیا آمد. اولین سالی که به تیم ملی دعوت شد با محمود فکری به تهران رفت و دو روز بعد با گرمکن و بی پول برگشت. چیزی به ما نگفت اما چند روز بعد فهمیدیم که لباسهای آنها را در اردو زدند تا آنها دیگر در تمرینات حاضر نشوند. اخلاقش عالی بود. او از نظر مالی کمکی به من نکرد ولی بعدها متوجه شدم که پولها را به مردم نیازمند می داد. دوستان دورو نگذاشتند که در دوران بازیگری و مربیگری ، آب خوش از گلویش پایین برود. خدا او را بیامرزد. محمد احمدزاده : اغلب دوران ورزشی ام را در کنار سیروس بودم. از نوجوانان ملوان گرفته تا اردوی تیم ملی. ضمن آنکه با هم از ملوان جدا شدیم و به تهران رفتیم.سیروس بچه خونگرمی بود و هیچوقت لبخند از لبانش دور نمی شد. سیروس برای بزرگتر همه چیز داشت اما خودش یک مقدار سهل انگاری می کرد. متاسفانه نسبت به همه چیز بی تفاوت بود. او بچه خاکی و با صداقتی بود و فکر می کرد همه مثل خودش صاف و ساده اند. آخرین بار ۲۰ روز قبل از فوتش او را دیدم. برایم خیلی عجیب بود که متحول شده ، حسرت جوانی اش را می خورد و تازه متوجه دوستیهای خود با این و آن و اطرافش شده بود. می خواست متحول شود و به فوتبال بازگردد. خدا بیامرز پاسهای دقیق و شوتهای سنگینی داشت. او با کاپیتان شدنش حق من و همه شهرستانیها را گرفت. ظاهر و باطنش یکی بود. انزلی را با هیچ شهری عوض نمی کرد. یکسال به تیم ملی دعوت شدم و در اردو خیلی عذاب کشیدم. رقابت سنگین بود و شهرستانیها پشتیبانی نداشتند، تازه فهمیدم که غفور و سیروس چه کشیده اند. اگر آقای گل لیگ نمی شدم مرا دعوت نمیکردند. آنها ما را به زحمت تحمل می کردند. سیروس همیشه با خونسردی و جوانمردی با همه رفتار می کرد. یادش بخیر و روحش شاد. بهمن صالح نیا : من همیشه به نام ملوان افتخار می کنم چرا که نام ملوان عامل شناسایی بندر انزلی در سطح کشور شده است و این امر با زحمات و تلاش بازیکنان بزرگی چون سیروس محقق شده است. از افتخارات دیگر انزلی راهیابی چند بازیکن از این خطه به تیم ملی بوده است که با توجه به اوضاع آن زمان برای شهرستانی ها بسیار ارزشمند بود. من همیشه قایقران را مثل فرزندم دوست داشتم. او با آن چهره خندان و سیه چرده خود به ما پیوست بچه بسیار محجوب و خجالتی بود.او افتخار زیادی برای ما آفرید اما متاسفانه هرگز از تمام توان خود استفاده نکرد. به او گفتم تهران نرو. آنجا آدم ها همدیگر را نمی شناسند و رقابت ناجوانمردانه زیاد است. پیشنهاد کردم به لیگ ترکیه برود.من نمی بخشم آنهایی را که با راه انداختن تیمهای کذایی و بی هویتی چوان کشاورز و بانک تجارت و… باعث از هم پاشیدگی تیمهای اصیل شدند. آرزو دارم جوانان امروز از سوابق و افتخارات سیروس الگو بگیرند . او وقتی تمرین شوت انجام می دادیم توپهایمان را با شوتهایش پاره می کرد. مرحوم دهداری ( معلم اخلاق ) همیشه می گفت اگر سیروس کمی منظم تر باشد می تواند یکی از بهترینهای فوتبال ما باشد. دهداری توجه خاصی به نظم و اخلاق داشت. بحث من و دهداری با بقیه همیشه این بود که ورزشکار باید از هرجهت الگو باشد راه رفتن، صحبت کردن و… . حتی یکبار مرحوم دهداری قصد نداشت مرحوم قایقران را به اردو ببرد که من مانع شدم. او می گفت این جوان خیلی بی تفاوت است. من سیروس را به اتاقم بردم و ساعتها با او صحبت کردم. سیروس هم در نظم و انضباط همانی شد که می خواستیم و بازوبند کاپیتانی را بدست آورد. سیروس در زمان پروین به دلایل غیر فنی از تیم ملی خط خورد. او را جلوی مغازه مرحوم طلاکار دیدم. گفتم سیروس تو به ما کمک کن ، نه من به تو. تازه از قطر آمده بود گفتم بیا ملوان برای تو برنامه تنظیم می کنم. دوست دارم دوباره تو را در تیم ملی ببینم. سیروس به من قول داد . هرروز صبح خودم به او در کنار دریا تمرین میدادم و شبها به خانه اش سر می زدم. او خیلی در این ایام به ملوان کمک کرد. بهترین خاطره ام ۲ گل زیبایی است که در این دوران به پرسپولیس در انزلی زد . او دوباره به تیم ملی دعوت شد و آن گل زیبا را به کره زد. بعدها در بندر عباس او را دیدم. مدتی بعد پیغام داد که میخواهم به ملوان بیایم و با شما کار کنم که موافقت کردم اما من سال بعد به چوکا پیوستم و …. خدا رحمتش کند و به خانواده اش صبر بدهد. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده