رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

خلاقيت ميلي ذاتي است كه در وجود انسان به وديعه نهاده شده است . انسان مظهر خلاقيت الهي است(مطهري).خلاقيت براي تمامي عرصه هاي زندگي و سلامت فكر و روح انسان حياتي است. در دنياي امروز اگر افراد گرفتار نظمي تكراري و مكانيكي شوند نابود خواهند شد. بيشتر تمدنهايي كه از بين رفته اند،نه فقط به دليل تهديدهاي خارجي بلكه عمدتا به واسطه تكرار مكررات و افول خلاقيت بوده است. (خلاقيت.اميري1386).با اطمينان ميتوان ادعا كرد كه هيچكدام از معضلات پيچيده بشري در هيچ جا و هيچ زماني قابل رفع نخواهد بودمگر اينكه افرادي باشند كه بتوانندبا نهاد پيوسته در حال بسط وتوسعه واقعيتهاي پيش رو خلاقانه رفتار كنند (بوهم.1998). در حقيقت پايه واساس توسعه، خلاقيت است.عليرغم سابقه طولاني خلاقيت در حيات بشري سازمانها اخيرا به واسطه سرعت شگرف تغيرات تكنولو‍‍ژي،رقابت جهاني،عدم اطمينان اقتصادي كشف كرده اند كه منبع كليدي و مستمر زيست رقابتي و بقا، خلاقيت است كه اين زيست در قالب ايده هاي تازه درمحصولات و خدمات ظاهر ميشود كه مستقيما از تفكر خلاق ناشي ميشود(مك فازن1998).

وقتي كاركنان در كارشان خلاق باشند قادر خواهند بود ايده هاي تازه و مفيدي در مورد محصولات،عملكردها،خدمات، يا رويه هاي سازمان ارائه و بكار گيرند(اولدهام 2002؛شالي و گيلون2004). وجود چنين ايده هايي باعث افزايش اين احتمال ميشود كه كاركنان ديگراين ايده ها را در كارشان مورد استفاده قرار دهند. به علاوه آنها اين ايده ها را توسعه داده وآنها را به كاركنان ديگر نيز براي توسعه و بكارگيري در كارشان منتقل ميكنند. از اينرو توليد وبهره گيري از ايده هاي تازه اين امكان را به سازمان ميدهد كه بتواند با شرايط متغير، منطبق شده وبه تهديدها و فرصتها پاسخ به موقع دهد تا رشد و توسعه يابد(نوناكا1991؛اولدهام2002).با وجود اينكه تغيرات و تحولات فزاينده محيطي سازمانها را دردو راه خلاق بودن ويا از دور خارج شدن قرار داده اما اغلب سازمانها خلاقيت كاركنان خود راسركوب ميكنند تا اينكه زمينه ظهورو بروز و ارتقائ آنهارا فراهم نمايند.متاسفانه بعضي از مديران سازمانها عمدتا نادانسته خلاقيت را سركوب ميكنند و زماني كه خلاقيت سركوب شود راه ايده هاي تازه بسته ودر نتيجه سازمانها از دستيابي به توسعه باز خواهند ماند. در بعضي مواقع بيشتر افراد نميدانند چگونه ميتوانند خلاقيت خود را افزايش دهند(ادوارد دبونو1995). پس با اين وجود با توجه به مسائل فرهنگي واجتماعي و ارزشهاي جامعه ما، خلاقيت بايد مبتني بر اصول و ارزشها و آرمانهاي ما هدايت شود و كسي به اين مقام نميرسد مگر آنكه در درون خويش آمادگي لازم را فراهم آورد و شخصيت خود را پالايش كند.

كليات

  • Like 4
لینک به دیدگاه

تعاريف خلاقيت:

خلاقيت از واژه انگليسيcreation(خلاقيت)create.(خلق كردن).creative (خلاق).مشتق شده است.

Create: به معني خلق كردن يا بوجود آوردن است.واين فعل در قرن چهاردهم ميلادي وارد زبان انگليسي شد.

Creation: به معني عمل خلق كردن يا عمل ساختن است.اين مصدر در قرن چهاردهم ميلادي وارد زبان انگليسي شد.

Creative: به معني داشتن نيرووتوانايي خلق كردن است.اين صفت در قرن هفدهم ميلادي وارد زبان انگليسي شد.در واقع creativeهم به محصولات تازه و ارزشمند و هم به افرادي كه اين محصولات را توليد ميكنند اشاره دارد(ويزبرگ1978) و خلاقيت در بر دارنده همه اين مشتقات ميباشد.

در حوزه علوم انسانی که موضوع آن انسان است واژه ها پیچیده و مبهم و شاید بتوان گفت به سختی تعریف پذیر می باشند و صاحب نظران نظرات و تعاریف مختلفی در مورد یک واژه بیان میکنند.که خلاقیت یکی از این واژه های پیچیده ، مبهم و چند بعدی است.(استرنبرگ 1994) کلمه خلاقیت معنی و مفهوم بسیار گسترده و گیج کننده دارد.(دبونو 1992) خلاقیت یکی از پیچیده ترین و اسرارآمیزترین موضوعات مرتبط باعملکرد انسانها می باشد. خصوصا در مدیریت سازمانهای مدرن خلاقیت از پیچیدگی بیشتری برخوردار می باشد.(فورد و گیویا 1995) لندبرگ معتقد است که ادبیات خلاقیت بسیار گسترده و مغشوش است و حوزه های علمی مختلفی نظیر فلسفه،هنر،

ادبیات،روانشناسی،زبان شناسی،مدیریت در این زمینه دخیل بوده اند. با توجه به مطالب

بیان شده، در ذیل تعاریف متعدد از اندیشمندان در مورد خلاقیت ارائه می گردد.

_ گزلین 1952: خلاقیت همان فرآیند تغییر و تکامل است که در حیات ذهنی ما رخ می دهد. در این تعریف بر خلاقیت به عنوان فرآیند تاکید شده است و خلاقیت مترادف با تغییرو تکامل می باشد. ایراد این تعریف( یکی گرفتن خلاقیت و تغییر)این است که هر خلاقیتی باعث تغییر شده اما هر تغییری خلاقیت نیست. به عنوان مثال: اگر سازمانی محصول یا خدمت جدیدی تولید نماید این خود خاصل خلاقیت می باشد که منجر به تغییرات و تحولات درون سازمانی و برون سازمانی می شود. اما چناچه سازمان با تقلید ازسازمانهای دیگر اقدام به تولید و کپی برداری نماید هر چند این محصول باعث تغییر و تحولاتی می شود ولی محصول خلاق و حاصل خلاقیت نمی باشد.

_ فرانکل 1955: خلاقیت می تواند اثری ملموس، اندیشه ای ناملموس و یا خدمتی باشد که یک فرد به دیگران داده و باعث معنا بخشیدن به زندگی می شود.(شولتز 1977) که این تعریف بر خروجی و پیامد خلاقیت تاکید دارد.

_ فروم1955: خلاقیت آن چیزی است که باعث می شود انسان از ماهیت منفعل و تصادفی وجود فراتر رفته و بر این اساس به احساس آزادی و هدف داشتن دست یابد.

از دیدگاه فروم از دو راه می توان از زندگی منفعل فراتر رفت:

1_ خلاقیت: خلاقیت استعداد بالقوه بشری است و مطلوبترین و ساده ترین شیوه فراتر رفتن از زندگی منفعل جهت رسیدن به استقلال و آزادی و در نهایت باعث سلامت روان می شود.

2_ میل به ویرانی: میل به ویرانی در طبیعت انسان ریشه داشته و مخربترین شیوه فراتر رفتن از زندگی منفعل است. این میل، باعث درد و رنج می شود.

بر این اساس می توان چنین استنباط کرد که نوع بشر به دو دسته کلی تقسیم می شوند:

الف- افراد منفعل: افرادی هستند که طبیعت و دیگران سرنوشت آنها رقم می زنند

ب- افراد فعال: افرادی که در تعامل فعال با طبیعت هستند. همانطوری که گفته شد این افراد خود به دو دسته خلاق وویرانگر تقسیم می شوند.

از این دیدگاه می توان گفت سازمانها با سه دسته افراد منفعل( تکرار مکررات در فرآیند انجام کارها) افراد ویرانگر(افراد مستقل، هدفدار ولی مخرب ) و افراد خلاق ( افرادی هدفمند، مستقل ،سازنده و سالم ) مواجه می باشند. از این رو جهت زمینه سازی برای خلاقیت بایستی به این نکته ریز توجه شود که خروجی افراد ویرانگر( ایده ها ، محصولات، کارها و فعالیتها) از ملاک تازه و بدیع بودن برخوردار می باشد اما با توجه به فلسفه و ارزشهای سازمان ارزشمند نیست.

_ مازلو1962: بیان میکند از یک بازرگان آموختم که یک سازمان می تواند فعالیتهای خلاق داشته باشد. از یک ورزشکار آموختم که یک حمله موثر می تواند مانند تولید یک محصول و یا سرودن یک شعر باشد و همه این فعالیت ها بیانگر خلاقیت می باشد. خلاقیت بیشتر یک گرایش ، بیان سلامت روان و مربوط به شیوه ادراک و طرز واکنش نسبت به جهان است تا آفریده هنری . بنابراین هر کس در هر شغلی که باشد می تواند از خود خلاقیت نشان دهد.(شولتز 1977)

_ کایزر1968: با تاکید بر خروجی خلاق ، خلاقیت را بکارگیری توانایی های ذهنی برای تولید یک ایده یا مفهوم می داند. تاکید این تعریف بر ذهنی بودن فرآیند خلاقیت و خروجی خلاق می باشد.

_ آمابیل 1988: صاحب نظر خلاقیت و استاد دانشگاه هاروارد بیان می کند خلاقیت عبارت است از تولید ایده های تازه و ارزشمند توسط یک فرد یا گروه کوچکی از افراد که باهم کار می کنند. در تعریف دیگری عنوان می کند خلاقیت متشکل از سه عنصر مهارتهای مربوط به حوزه فعالیت،مهارتهای تفکر خلاق ،و انگیزش درونی است. و هر سه جزء را متاثر از محیط کار می داند.

با توجه به مطالب بیان شده و تعاریف متعدد از خلاقیت از صاحب نظران مختلف در جدول ذیل جمع بندی گردیده است:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

منشا خلاقیت

 

یکی از مهم ترین موضوعاتی که می توان در زمینه خلاقیت مطرح نمود این است که خاستگاه و منشا خلاقیت جیست؟ بر این اساس در فصل حاضر مهمترین منابع منشا خلاقیت از دیدگاه صاحب نظران مورد بررسی قرار می گیرد.

1- اطلاعات ذهنی:

بنابر نظر افلاطون هر یک از اعضای جهان مادی دارای یک همتای انتزاعی تحت عنوان ایده یا اندیشه است که علت آن شی به حساب می آید. مثلا اندیشه انتزاعی صندلی با ماده کنش متقابل می کند تا آنچه را که ما صندلی می نامیم بوجود آورد. همه اشیاء مادی دارای چنین سر چشمه ای هستند بنابراین آنچه ما از حواسمان تجربه می کنیم یک صندلی یا درخت است نه صندلی یا درخت به معنی مطلق. همه انسانها در ذهن خود دانش کاملی از همه اندیشه هایی که جهان را می سازند در اختیار دارند بنابراین ذهن انسان تصویری از جهان است. بر این اساس تمامی دانش و افکار جدید یادآوری تجاربی است که روح ما در آسمانی که فراسوی آسمانهاست داشته است.

به پیروی از افلاطون، فلاسفه ای چون رنه دکارت و ایمانوئل کانت معتقدند که منشا ایده های تازه ذهن می باشد.

2- اطلاعات حسی:

ارسطو یکی از شاگردان افلاطون بود که ابتدا نظرات او را دقیقا پذیرفت اما بعدها به مخالفت با آنها برخاست. بر عکس نظر افلاطون ،ارسطو بر این عقیده است که منبع افکارو اندیشه های جدید اطلاعات حسی است که از طریق حواس پنجگانه به واسطه تعامل با محیط تجربه وکسب می شوند. به پیروی از ارسطو فیلسوفانی چون هابز و برکلی معتقدند که منشا ایده های جدید اطلاعات حسی و تجربه می باشد.(هرگنهان و السون 1993)

3- تعارض:

زیگموند فروید از دو نوع فرآیند اولیه فکر یا ناخود آگاه و فرآیند ثانویه فکر یا خودآگاه نام می برد. او معتقد است که خلاقیت از تعارض درون شخصی خصوصا فرآیندهای ناخودآگاه برانگیخته می شود.(ویزبرگ1992) فرد خلاق از تفکر نوع اولیه جهت تولید ایده های تازه استفاده کرده و فرآیند ثانویه را جهت تحقق ایده های حاصل از تفکر اولیه بکار می گیرد. درنتیجه خلاقیت باعث کاهش اظطراب ناشی از تعارض می شود. پس با این وجود از دیدگاه روانکاوان می توان نتیجه گیری کرد:

الف; منبع خلاقیت ناشی از تعارض درون فرد خصوصا ضمیر ناخودآگاه است.

ب ; ناخودآگاه باعث تولید ایده ها و راه حلهای بدیع و تازه شده و خودآگاه باعث عملیاتی شدن این ایده ها می شود.

ج- تولید ایده های تازه و جامه عمل پوشاندن به آنها باعث کاهش اظطراب ناشی از تعارض می شود.( مال امیری ، خلاقیت ،1386)

  • Like 2
لینک به دیدگاه

4- افرادسالم و محيط سالم:

روانشناسان انسان گرا نظير مازلو، فروم و راجرز عقيده دارند كه زماني خلاقيت بروز مي كند كه هيچ تعارضي در درون شخص وجود نداشته و محيط مناسب فراهم باشد.(اكاف وورگارا1981)

5- ‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژنتيك:

از ديدگاه بعضي از جمله گيلفورد، خلاقيت استعداد طبيعي است كه در محيط مساعد بروز مي نمايد . اما ميزان اين استعداد بستگي به ويژگيهاي ژنتيكي دارد.

6- معصوميت و اشتباه:

دبونو مهمترين منابع خلاقيت را معصوميت و اشتباه مي داند. منبع معصوميت براي دستيابي به خلاقيت استفاده از افرادي است كه آشنايي و تجربه لازم را با سازمان ندارند.تازگي ايده هاي اين افراد به حدي است كه شايد نتوان آنها را از افراد شاغل در سازمان با هر مقدار تجربه به دست آورد. طبيعي است كه هنگام ورود به حوزه اي جديد،بايد تمام چيزهاي مربوط به آن حوه را خواند . اگر اين كار را انجام ندهيد نمي توانيد از تجارب ايجاد شده توسط ديگران استفاده كنيد ووقتتان را با دوباره كاري تلف خواهيد كرد. وقتي تمام خواندنيها را مطالعه كرديد ديگر مبتدي نخواهيد بود ودر دوره مطالعه مفاهيم و ادراكات موجود را به دست خواهيد آورد و ممكن است سعي كنيد با اين مفاهيم و ادراكات مخالفت كنيد و حتي به جهت مخالف هم برويد. بنابراين اگر صلاحيت مي خواهيد همه چيز را بدانيد و بخوانيد ولي اگر تازگي مي خواهيد چيزي نخوانيد و راه خروج از اين دو راهي خواندن رشته جديد تا حد شناخت آن است پس از خواندن دست كشيده و افكار خود را دنبال كنيد ووقتي بعضي از ايده هاي شخصي خود را گسترش داديد مطالب بيشتري بخوانيد و مجدادا از خواندن دست كشيده و ايده هاي خود را مورد بررسي قرار دهيد و آنها را گسترش دهيد. زماني كه فردي براي اولين بار به سازمان وارد مي شود آنجا پنجره كوچكي از تازگي وجود دارد كه شش الي هجده ماه معتبر و باز است در كمتر از شش ماه شخص هنوز اطلاعات كافي براي لمس كار ندارد و پس از هجده ماه اين شخص آنقدر آلوده فرهنگ سازمان وواحد مربوطه و چگونگي برخورد با كار مي شود كه امكان تازگي ناشي از معصوميت ديگر وجود نخواهد داشت. در نتيجه سازمانها به منظور برخورداري از خلاقيت ناشي از معصوميت مي توانند از افراد خارج از سازمان، استخدام كاركنان جديد و چرخش شغلي استفاده نمايند. دبونو در زمينه منبع بودن اشتباهات براي خلاقيت معتقد است كه اشتباهات، ناهنجاريها و كارهايي كه در مسير نادرست افتاده اند، اغلب باعث پيدايش ايده ها و بينش هاي جديد بوده اند. زيرا اينگونه رويدادها ما را به خارج از مرزهاي معقول بودن مي برند. براي مثال پاستور واكسن وبا را زماني كشف كرد كه دستيار او باكتري بسيار ضعيف وبا را به اشتباه وارد بدن جوجه ها كرد و اين دز ضعيف، آنها را در برابر دز بيشتر باكتري كه بعدا وارد بدن آنها شد حفظ كرد.

7- اتفاق:

بعضي از صاحب نظران معتقدند كه منبع آثار خلاق اتفاق است. به عنوان مثال كمپل(1960) وونستون(1988) با تاثير پذيري از تئوري تصادف و نوشته هاي ويليام جيمز بيان مي دارند كه ايده هاي خلاق از منبع و فرآيند هاي تصادفي غير قابل كنترل نوع دارويني انتخاب طبيعي و تصادفي ناشي مي شود. پيشرفتهاي پزشكي مانند كشف فلمينگ مرهون مشاهدات اتفاقي بود.

8- آگاهي از كارهاي گذشته:

ويزبرگ(1992) بيان مي كند خلاقيت در استمرار با گذشته شروع شده و اين بدين معنی است كه خلاقيت با دانسته هاي ما از كارهاي ديگران شروع شده ، اما بر مبناي اطلاعات جديد كه از موقعيت ها نشات مي گيرد فراتر از گذشته مي رود. پيتردراكر(1991)عنوان مي كند بيشتر خلاقيتها از جستجوي هدفدار منابع خلاقیت ايجاد ميشود.اين منابع را ميتوان در قالب وقايع غير منتظره،ناسازگاري،نيازهاي فرايند،تغير در صنعت،تغير در بازار،تغيرات جمعي، تغير در ادراك و تكوين دانش جديد تقسيم بندي كرد.

ما حصل اين مطالب در نكاتي به شرح زير قابل جمع بندي است:

مي توان تمامي منابع و خاستگاههاي خلاقيت را بر اساس دو جنبه طبقه بندي كرد كه بر اساس نظر انديشمندان خلاقيت ميتواند در درون افراد باشد؛در مقابل بعضي از صاحب نظران خلاقيت را بيرون از انسان ميدانند و بعضي نيز منشا خلاقيت را هم درون و هم بيرون از انسان ميدانند.بدين معني كه بعضي از منشاهاي خلاقيت فردي بوده وبرخي از آنها محيطي هستند. سايم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

مدلهای فرآیند خلاقیت

 

فرآیند خلاقیت یکی از ابعاد خلاقیت در سازمان است و مدلهای فرآیند خلاقیت بخشی از تئوری خلاقیت می باشند.(پلسک1996) در زیر فرآیند خلاقیت بر اساس مدلهای مذکور با توجه به سیر تاریخی آنها مورد بررسی قرار می گیرد.

 

--مدل والاس:

یکی از نخستین مدلهای فرآیند خلاقیت توسط گراهام والاس(1926)ارائه شده است.این مدل دارای چهارمرحله است:

1-آمادگی:یعنی جمع آوری داده های مرتبط با مسئله

2- نهفتگی:به فعالیت ناخودآگاه روی مسئله اشاره دارد

3- اشراق:یعنی الهام از لحظه ای است که ایده یا راه حل مسئله کشف می شود

4- اثبات:به آزمون کردن ایده ناشی از مرحله اشراق اشاره دارد

-- مدل روسمن:

روسمن در سال 1931در تحقیقی از طریق پرسشنامه که توسط 710مخترع تکمیل شد.فرآیند خلاقیت را به هفت مرحله تقسیم بندی کرد:

1- مشاهده یک نیاز یا مشکل

2- تجزیه و تحلیل نیاز

3- بررسی تمامی اطلاعات در دسترس

4- فرموله کردن تمامی راه حلهای مشکل

5- تجزیه و تحلیل آنها

6- تولید ایده جدید

7- بررسی و آزمون راه حل و انتخاب و تکمیل آن

مدل اسبورن:

اسبورن(1953)که تحقیقات متعددی در حوزه خلاقیت انجام داده فرآیند خلاقیت را شامل شش مرحله می داند:

1- تعریف مسئله: یعنی شناسایی مسئله و اتخاب مسئله و هدف دادن به آن می باشد

2- آماده سازی: جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده های مربوط به موضوع است

3- ایده یابی

4- توسعه ایده ها

5- ارزیابی ایده ها

6- انتخاب ایده

 مدل آمابیل:

آمابیل در سال 1983 از طریق تعیین روابط بین مراحل خلاقیت و اجزای خلاقیت مدلی کاربردی از خلاقیت ارائه نموده که در بر دارنده پنج مرحله به شرح زیر است:

1- ارائه مسئله

2- آمادگی

3- تولید ایده ها

4- اثبات

5- ارزیابی پیامد

مدل پلسک:

پلسک در سال 1996 یر اساس تحقیقاتش در مورد مدلهای فرآیند خلاقیت مدل خود را تحت عنوان چرخه خلاقیت جهت دار ارائه کرد.که این مدل تلفیقی از مدلهای قبلی می باشد.

 

2-تخیل 1-آمادگی

  • Like 3
لینک به دیدگاه

عوامل موثر بر خلاقیت

محققین دریافتند که خلاقیت فردی زمانی به اوج خود می رسد که افراد توسط تعهد درونی ، چالش پذیری، رضایت شغلی و مکانیزمهای خود کنترلی و خود نظمی تحریک شوند.(آمابیل1988،آکرمن1989) محققین خلاقیت در تحقیقات خویش،دیدگاه خود را از سطح متغیرهای فردی به سطح متغیرهای زمینه ای توسعه دادند.آنها دریافتند که محیطها فرصتهایی را از طریق رفع محدودیتها و پاداش دادنها برای شکوفایی خلاقیت فراهم می نماید.(آمابیل1988،اولدهام و گاستافسون1996) بعضی از مطالعات نشان داد که سبک رهبری، انسجام گروه ومیزان هماهنگی گروه و اثربخشی گروه وترکیب گروه مرتبط با خلاقیت می باشند.(کینگ وون و پایان 1990) براین اساس، محققین متغیرهای سطح سازمان را در قالب چند مدل خلاقیت طبقه بندی نمودند.بعضی از مطالعات بیانگر این است که سیاستها، ساختار،جو سازمانی و آموزش سازمانی موثربر خروجی خلاقیت می باشند.بطور اجمال ادبیات خلاقیت در حوزه سازمان،بیانگر دسته بندی های مختلفی از عوامل موثر بر خلاقیت می باشد،که مهمترین آنها عبارتند از عوامل فردی و محیطی ،فردی سازمانی ،فردی ،گروهی و سازمانی،فردی،شغلی و سازمانی. در یک طبقه بندی جامع تری می توان گفت که در نوشته ها و تحقیقات سازمان ومدیریت جهت زمینه سازی برای خلاقیت ،چهاردیدگاه وجود دارد.

1- رویکرد روان شناختی: از این دیدگاه ، خلاقیت به عوامل روان شناختی خصوصا میزان هوش ووصیه می شود که زمینه برای پروررش خلاقیت افراد باهوش فراهم شود.

2- رویکرد اجتماعی: این دیدگاه، خلاقیت را بیشتر امری گروهی دانسته که بر این اساس برای داشتن خلاقیت ،بر فراهم کردن عوامل گروهی تاکید می کند.

3- رویکرد سازمانی: از این دیدگاه،خلاقیت متاثر از متغیرهای سطح سازمان می باشد.

4- رویکرد سیستمی: خلاقیت در سازمان متاثر از عوامل متعددی است که می توان زمینه ظهور و بروز آنرا از طریق فراهم کردن عوامل فردیعوامل محیطی(گروهی و سازمانی)محقق نمود.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

الف- عوامل فردی:

آیزنگ(1997) بر این عقیده است که تحقیقات انجام گرفته در طی سالهای مختلف در مورد افراد خلاق، عوامل مشترک شگفت انگیزی را نشان می دهد.(کرفت2001) مهمترین متغیرهای سطح فردی موثر بر خلاقیت عبارتند از:

1- توانمندی: که متشکل از سه عنصرهوشمندی دانش ومهارتهای فنیاست. پیتر دراکردر این مورد بیان می کند خلاقیت نیز مانند کوششهای دیگر نیاز به استعداد، دانش و مهارت دارد.

هوشمندی: عبارت است از شایستگی ذاتی در یک زمینه خاص به عنوان مثال اگر فردی یصورت غریزی کنجکاوو یا کاریزما باشد این یک نوع هوشمندی است که هوشمندی هر فرد منحصر به فرد، ذاتی و اکتسابی است. هر انسان طبیعی در زمینه ای خاص می تواند خلاق باشد.(آمابیل 1988)

دانش: برای ساختن توانمندی به دو گونه دانش مرتبط با زمینه هوشمندی و خلاقیت نیاز داریم که هر دو اکتسابی و قابل یاد گیری است.یکی دانش بنیادی و دیگری دانش تجربی، که دانش بنیادی ، دانش حاصل از کلاسهای درس و کتابهای راهنما است و دانش تجربی ، دانشی است که نمی توان آنرا از کلاس درس آموخت بلکه بایستی رفته رفته با تمرین ، خود را به نظم ویژه آنهاعادت داد. ویزبرگ در این زمینه عنوان می کند خلاقیت با دانسته های شخص شروع می شود.

 

مهارتهای فنی: توانایی بکارگیری دانش حاصل از آموزس و تجربه در انجام وظایف مربوطه را شامل می شود.

 

2- ویژگیهای شخصیتی: خلاقیت فرد تابع ویژگیهای شخصی اواست.(وودمن1993) بعضی از محققین دریافتند که وجود بعضی از ویژگیهای شخصیتی در افراد در مقایسه با دیگران باعث خلاقیت بیشتری می شود.(بارون و هرینگتون1981) مهمترین صفات مشخصه افراد بسیار خلاق شاملتصور قوی از خلاق بودن خود پشتکارو استقامت،ابهام پذیری،ریسک پذیری،استقلال نیار به موفقیت واعتماد به نفس می باشد. در این زمینه مالتز بیان می کند" شما تا حدود زیادی همانی هستید که فکر می کنید و می توانید آنچه را که فکر می کنید از عهده شما ساخته است انجام دهید". "هر چند خلاقیت مستلزم استعداد،دانش و مهارت است اما وقتی که اینها تامین شد، نیاز به سعی و تلاش وافر وکار سخت دارد.(پیتر دراکر) "افراد خلاق ابهام را نوعی فرصت تلقی می کنند".(فورد)

3- سبک شناختی: عبارت است از روش ترجیحی فرد برای جمع آوری، پردازش و ارزیابی اطلاعات(هایز و آلینسون1998) تحقیقات انجام شده نشان می دهد که سبک شناختی تاثیر مستقیم بر روی خلاقیت دارد.(آمابیل1996ووودمن1993) به عقیده کرتن(1999)همه افراد خلاق بوده و آنها خلاقیت خود را به سبک و شیوه خاص خود نشان می دهند.بعضی خلاقیت خودرا به شوه نوآورانه و بعضی دیگر به شیوه انطباقی ارائه می کنند.خلاقیت نوآورانه وضع موجود را به روش انقلابی تغییر می دهد. خلاقیت انطباقی وضع موجود را حفظ کرده و آنرا به شیوه تکاملی بهبود می بخشد که هر دو سبک مورد نیاز سازمانها می باشند و جنبه کاربردی دارند. نتایج بیانگر این است که افراد با سبک نوآورانه تمایل بیشتری به خلاق بودن دارند تا آنهایی که دارای سبک انطباقی می باشند.(کیلر1986)

4- هوش: یکی از پیش نیازهای خلاقیت است و پایین بودن درجه هوش فرد معمولا به پایین قرار گرفتن خلاقیت منجر می شود. اما هوش سرشار نیز دلالت بر خلاق بودن فرد نمی کند.(کرتنبرگ1972) در نتیجه محققین خلاقیت متوجه شده اند که خلاقیت سطح بالا و هم خلاقیت سطح پایین ، هر دو در افراد دارای هوش متوسط به بالا دیده می شود.(آمابیل1998) از مجموع تحقیقات گسترده در زمینه رابطه هوش و خلاقیت می توان نتیجه گیری کرد که هوش زیاد لزوما به خلاقیت منجر نشده ، اما کم هوشی می تواند مانع خلاقیت شود.

5- چالش پذیری: شاید بتوان گفت یکی از موثرترین کارها برای تحریک خلا

  • Like 1
لینک به دیدگاه

افراد خلاق چه ویژگی هایی دارند؟

افراد خلاق تازگي و بديع بودن را ترجيح مي‌دهند، پيچيدگي مسايل توجه آنان را جلب مي‌كند و به قضاوت‌هاي مستقل مي‌پردازند. ديگر اينكه توانايي اتمام، تكميل و يكي كردن افكار گوناگون افراد را دارند. افراد خلاق بيشتر به وسيله علايق دروني خود نسبت به كارهاي خلاق برانگيخته مي‌شوند تا عوامل بيروني نظير شهرت، پول يا تأييد ديگران.

- بخش‌ عمده‌اي از وقت خود را صرف توجه دقيق به اطراف خودمي‌كنند و از اين طريق سوژه‌هاي جديدي براي تفكر پيدا مي‌كنند.

- بسيار كنجكاو بوده و به طور مستمر در جستجوي موضوعات پيچيده، جديد، ناشناخته و عجيب هستند.

- حل مشكلات و مسايل توسط افراد خلاق از اصالت خاصي برخوردار است.

- افراد خلاق انعطاف‌پذير هستند و در ارايه راه‌حل‌ و انديشه بكر و بديع، آمادگي بسيار دارند.

- افراد خلاق به استقلال و ناهمنوايي تمايل دارند.

- مسايل پيچيده را به مسايل ساده ترجيح مي‌دهند و با علاقه‌مندي بسيار براي يافتن راه حل مي‌كوشند.

- مسايل و وضعيت‌هايي را مي‌بينند كه قبلاً مورد توجه قرار نگرفته، فكرهاي بكري ارائه مي‌دهند و از كنار مسايل بي‌تفاوت نمي‌گذرند.

- ايده‌ها و تجربيات حاصل از منابع گوناگون را به هم ربط مي‌دهند و آن‌ها را بر مبناي مزيتشان مورد بررسي قرار مي‌دهند.

- از مهم‌ترين ويژگي‌هاي افراد خلاق، داشتن سلامت فكر است. به طوري كه همزمان در مورد يك مسأله چندين فكر و راه حل را در نظر خواهند داشت.

- نسبت به پيش‌فرض‌هاي قبلي ترديد مي‌كنند و محدود به رسم و عادت نمي‌شوند. اولين قدم براي بهبود يك وضعيت، ابراز شك و ترديد نسبت به آن است.

- في‌البداهه از نيروهاي احساسي، ذهني و بينشي مدد مي‌گيرند و استفاده مي‌كنند و در عين بصيرت تخيل خود را نيز به كار مي‌گيرند تا فكري كارآمد ارايه كنند.

- در فكر و عمل هميشه به دنبال بهبود روش انجام كار، بهبود كيفيت و استاندارد هستند.

- غالباً افرادي اجتماعي هستند و دوست دارند در گروه‌هاي متفاوتي عضويت داشته باشند تا بتوانند از ايده‌ها و نظرات ساير افراد نيز استفاده كنند.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

خلاقیت

يك فكر يا ايدة جديد كه تركيبي از ايده هاي قديمي است را خلاقيت گويند. داشتن توانايي ساخت ايده هاي نو به توانايي شما در تشخيص ارتباط بين موارد ظاهراً غير متجانس بستگي دارد.

خلاقيت يعني كنار هم قرار دادن افكار و ايده هايي كه تا قبل از اين پنداشته مي شد به يكديگر ربطي ندارند. اين توانايي شماست كه افكار مختلف را با يكديگر تركيب كنيد و يك ايده نو كه مفيد هم هست بوجود آوريد.

آن گونه كه به نظر مي رسد ظاهراً مسئله اي وجود ندارد كه نتوانيد حل كنيد هدفي وجود ندارد كه نتوانيد به آن برسيد هيچ مانعي وجود كه نتوانيد از آن بگذريد اگر بدانيد چگونه از قدرت خلاقيت مغز خود استفاده كنيد تا هر مشكلي را مانند يك اشعه ليزر از زندگي خود جدا كنيد و دور بيندازيد.

 

شما خلاق هستيد

 

خلاقيت به معني اختراع يك چيز كاملاً جديد نيست، بلكه بوجود آوردن يك سري ارتباطات همسو است. لازم نيست كه حتماً يك فرد خاص باشيد تا خلاق باشيد هر كسي مي تواند خلاق باشد. اين مهم نيست كه شما كي هستيد، مهم اين است كه چگونه عمل مي كنيد. تنها چيزي كه احتياج داريد اين است كه براي مشكل خود چندين راه حل پيدا كنيد نه اين كه خود را به اولين راه حلي كه به نظرتان مي رسد يا از همه ساده تر است محدود كنيد. به خود اجازه بدهيد كه سر زنده كنجكاو و انعطاف پذير باشيد.

روانشناسان معتقدند كه خلق ايده در يك شخص به فعاليتهاي او بستگي دارد و اين تفكر را تفكر همبسته مي نامند. اين وابستگي به صورت مداوم و خطي نيست بلكه پرشي است. با بوجود آوردن ارتباط بين افكار و ايده هاي مختلف براي يك لحظه هم كه شده بايد نسبت به وضعيت موجود در خود شك و ترديد ايجاد كنيد. محدوديت براي خلاقيت كشنده است كه به جاي اينكه به جواب برسد باعث خفه شدن نطفه تفكر خلاق مي شود. در پروسه يك تفكر خلاق همه مراحل ارزيابي ميزان ترديد، غلبه بر آن و بها دادن به آن براي خلق يك ايدة بزرگ بسيار مهم هستند.

 

يك پيش شرط مهم

 

همچنان كه به بررسي افراد خلاق مي پردازيد يك چيز مشترك در همه آنها خواهيد يافت و آن عشق به كاري است كه انجام مي دهند.

 

آموزش و پروراندن خلاقيت

 

يك خبر خوب اين است كه خلاقيت يك مهارت و استعداد است كه قابل يادگيري و پروراندن است پس براي افزايش مهارت خود تمرين كنيد. با اين مهارت مي توانيد رشد شخصي و حرفه اي خود را شتاب ببخشيد. با افزايش مهارت هاي فكري و انجام تمرين هاي لازم براي شكوفايي خلاقيت مي توانيد ارزش فعاليتهاي خود را چند برابر كنيد و به سرعت كميت و كيفيت دستاورد هايتان افزايش مي يابد.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

هر روز تمرين كنيد

 

اگر بخواهيد جام قهرماني تنيس را ببريد. هر چند وقت تمرين مي كنيد؟ ماهي يكبار؟ هفته اي يكبار؟ روزي يكبار؟

هر چند وقت يكبار بايد عضلات خلاقيت مغز خود را تمرين دهيد تا داراي قدرت خلاقيت بالايي باشيد؟ ماهي يكبار؟ هفته اي يكبار؟ يا هر روز؟

 

با يك ديدگاه متفاوت به قضايا بنگريد

هميشه يك ديدگاه متفاوت منجر به يك نوع آوري شده است. حال براي كارها و مسائل موجود مي خواهيد يك راه حل بهتر پيدا كنيد پس آنها را بازسازي كنيد يعني اول كار يا حرفه يا مشكل خود را به اجزاي كوچكتر تقسيم كنيد و براي حل مشكل يا يافتن راه بهتر براي انجام كار از يك راه متفاوت اين اجزا را كنار هم بچينيد.

 

بدنبال سئوالات جستجوگر باشيد

براي خلاق بودن يك ذهن كنجكاو نياز داريد بدون تعداد زيادي سئوالات چرا؟ و چه مي شد اگر؟ نمي توانيد يك ديد خلاق بوجود آوريد. براي بوجود آوردن چنين ديدي كه اكثر افراد در همين زمينه دجار مشكل هستند مطمئن شويد كه علاوه بر طاهر هر چيزي به زير پوسته و ماهيت آن هم نگاهي داشته باشيد هيچ كاري را براي امتياز گرفتن و مورد توجه قرار گرفتن انجام ندهيد. سعي كنيد به دنيا با چشمهاي كنجكاو تري بنگريد. سعي كنيد نظرياتي پويا ارائه دهيد و به آنها اكتفا نكنيد سعي كنيد هر چيز مهمي را از خود بپرسيد چرا؟ و ببينيد چه اتفاقي مي افتاد اگر اينچنين مي شد؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...