رفتن به مطلب

سکوت


am in

ارسال های توصیه شده

امروز خيلي دلم ميخواست يه چيزايي بنويسم

ميخواستم جواب خيليارو بدم

هرچيزي شده حتي يه مشت خزعبلات

هرچقدر به اين دوگوله فشار آوردم چيزي که ارزش نوشتن داشته باشه رو کاغذ جاري نشد

تا حالا براتون پيش اومده بخواين چيزي بنويسين يا بگين اما هرچقدر سعي کردين نتونستين جمعش کنين؟؟؟

امروز ازون روزاست، دلم ميخواد يه چيزي بگم اما نمي تونم

شما اينجور مواقع چيکار ميکنين؟؟؟

من که انتخاب خودمو کردم

سکوت...!!!

 

هميشه براي دو چيز سکوت ميکنم

سخن ابلهانه و پند بزرگانه

  • Like 2
لینک به دیدگاه

یاد یه خاطره از بچگیام افتادم

 

یادم با بچه های فامیل بازی میکردیم بعد اونا یکی یه دونه کاغذ و قلم برداشتن و شروع کردن به نوشتن. منم یه کاغذ و قلم برداشتم و شروع کردم که بنویسم اما ....

تازه یادم افتاد که هنوز مدرسه نرفتم که نوشتن یاد بگیرم :w00:

خیلی دلم میخواست منم بنویسم اما قلمم روی کاغذ نمیشگت

نمیخواستم الکی بنویسم.

چقد غصه خوردم :ws44:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
یاد یه خاطره از بچگیام افتادم

 

یادم با بچه های فامیل بازی میکردیم بعد اونا یکی یه دونه کاغذ و قلم برداشتن و شروع کردن به نوشتن. منم یه کاغذ و قلم برداشتم و شروع کردم که بنویسم اما ....

تازه یادم افتاد که هنوز مدرسه نرفتم که نوشتن یاد بگیرم :w00:

خیلی دلم میخواست منم بنویسم اما قلمم روی کاغذ نمیشگت

نمیخواستم الکی بنویسم.

چقد غصه خوردم :ws44:

جالب بود!!!

  • Like 1
لینک به دیدگاه
جالب بود!!!

 

هنوزم بعضی وقتا میخوام یه چیزی بنویسم ولی انگشتام نمیچرخه.

همون حس بهم دست میده...

  • Like 1
لینک به دیدگاه
هنوزم بعضی وقتا میخوام یه چیزی بنویسم ولی انگشتام نمیچرخه.

همون حس بهم دست میده...

انگشتا انگاری یخ کردن

اصلا نمیتونن خودکار یا مدادو تو دس بگیرن یا رو کلیدای کیبورد فشار بیارن!!!!!!!

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...