moham@d 172 ارسال شده در 28 آذر، 2019 در بروی همه بستیم ولی نتوان بست به خیال تو در خانه ی تنهایی را...
Tamana73 28835 ارسال شده در 25 بهمن، 2019 آيا كسي آنقدر دوستت دارد... كه از جهان نترسي...؟ شمس لنگرودي 1
moham@d 172 ارسال شده در 2 اسفند، 2019 یا عافیت از چشم فسونسازم ده یا آن که زبان شکوه پردازم ده یا درد و غمی که دادهای بازش گیر یا جان و دلی که بردهای بازم ده 1
نفحات 1395 ارسال شده در 11 اسفند، 2019 هر که به من میرسد بوی قفس می دهد جز تو که پر میدهی تا بپرانی مرا ... 1
moham@d 172 ارسال شده در 15 اسفند، 2019 از وصل تو گر نیست نصیبم عجبی نیست هم ظلمت و هم نـــور به یك جا نتوان دیـد
نفحات 1395 ارسال شده در 16 اسفند، 2019 در پیلهات بمان و ازین پس خطا مکن! دل میبرند... دستِ دلت را رها مکن! چون شمع، ممکن است که خاکسترت کنند دیگر به اشکهای کسی اعتنا مکن! 1
moham@d 172 ارسال شده در 27 خرداد، 2020 نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد 1
نفحات 1395 ارسال شده در 27 خرداد، 2020 دل دریایت از قلبم نمی گیرد شهامت را رگ غیرت زده وحشت به دزدان وفاداری ... 1
moham@d 172 ارسال شده در 28 خرداد، 2020 یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم هر چند در این عهد خریدار ندارد 1
نفحات 1395 ارسال شده در 24 تیر، 2020 دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
Rose6 865 ارسال شده در 14 اسفند، 2020 تو را با غیر می بینم،صدایم در نمی آید دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
زوپیر71 92 ارسال شده در 18 اسفند، 2020 در در 24 آذر 1399 در 18:14، Rose6 گفته است : تو را با غیر می بینم،صدایم در نمی آید دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودازده را کار بساز گفتا که لبم گیر و زلفم بگذار در عیش خوش آویز نه در عمر دراز
Rose6 865 ارسال شده در 12 آذر، 2021 در در ۱۳۹۹/۹/۲۸ در 08:34، زوپیر71 گفته است : در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودازده را کار بساز گفتا که لبم گیر و زلفم بگذار در عیش خوش آویز نه در عمر دراز ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم به جز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینم
ارسال های توصیه شده