رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

دلگیر غروب جمعه ای هستم که

از شنبه و از شروع ترسی دارم

من و عشق ٬ باران صبح بهاریم

پر از شادمانی و سبزینه هستیم

  • Like 4
لینک به دیدگاه

ما خود نمی‌رویم دوان در قفای کس

 

آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم

 

 

سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند

 

چندان فتاده‌اند که ما صید لاغریم

  • Like 4
لینک به دیدگاه
ما خود نمی‌رویم دوان در قفای کس

 

آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم

 

 

سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند

 

چندان فتاده‌اند که ما صید لاغریم

 

مزن بر سر ناتوان دست زور .................که روزی در افتی به پایش چو مور

  • Like 7
لینک به دیدگاه

روزه هــجــر شــکــســتــیــم و هــلـال ابـروئـی

مــنــظــر افــروز شــب عــیــد وصــالــی کــردیـم

شهریار

  • Like 6
لینک به دیدگاه
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی.................نروم جز به همان ره که توام راهنمایی

 

یک خیابان ستاره گذر داشت

در شب چشمهای سیاهش

 

بود چون آسمان در بهاران

گریه و خنده گاه گاهش

  • Like 5
لینک به دیدگاه

شوق رهایی ام درِ زندانِ غم شکست

 

بوی خوش سپیده دم از سنگرم گذشت

 

با همرهان بگوی : (( سراغ وطن گرفت

 

هر جا که ذره ذره خاکسترم گذشت ))

فریدون مشیری

  • Like 4
لینک به دیدگاه
تا نلرزم بیش از اینها در شبِ موهای ِ تو

از دو چشم روشن خود آفتابم میدهی؟:icon_gol:

 

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت :icon_gol: در قفس بودم، رهایم کرد و رفت

  • Like 3
لینک به دیدگاه
تو را من چشم در راهم شباهنگام ...

 

ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون

او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم :icon_gol:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون

او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم :icon_gol:

موجیم و وصل ما، از خود بریدن است

ساحل بهانه‌ای است، رفتن رسیدن است

 

ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم

پرواز بال ما، در خون تپیدن است

 

پر می‌کشیم و بال، بر پرده‌ی خیال

اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است

 

ما هیچ نیستیم، جز سایه‌ای ز خویش

آیین آینه، خود را ندیدن است

 

قیصر امین پور :icon_gol:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

موجیم و وصل ما، از خود بریدن است

ساحل بهانه‌ای است، رفتن رسیدن است

 

ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم

پرواز بال ما، در خون تپیدن است

 

پر می‌کشیم و بال، بر پرده‌ی خیال

اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است

 

ما هیچ نیستیم، جز سایه‌ای ز خویش

آیین آینه، خود را ندیدن است

 

قیصر امین پور :icon_gol:

 

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است..................ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

  • Like 6
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...