yanāl 2221 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۴ دلگیر غروب جمعه ای هستم که از شنبه و از شروع ترسی دارم 4 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۴ دلگیر غروب جمعه ای هستم که از شنبه و از شروع ترسی دارم من و عشق ٬ باران صبح بهاریم پر از شادمانی و سبزینه هستیم 4 لینک به دیدگاه
yanāl 2221 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۴ ما خود نمیرویم دوان در قفای کس آن میبرد که ما به کمند وی اندریم سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند چندان فتادهاند که ما صید لاغریم 4 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۴ ما خود نمیرویم دوان در قفای کس آن میبرد که ما به کمند وی اندریم سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند چندان فتادهاند که ما صید لاغریم مزن بر سر ناتوان دست زور .................که روزی در افتی به پایش چو مور 7 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۴ روزه هــجــر شــکــســتــیــم و هــلـال ابـروئـی مــنــظــر افــروز شــب عــیــد وصــالــی کــردیـم شهریار 6 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۴ ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی.................نروم جز به همان ره که توام راهنمایی 6 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۴ ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی.................نروم جز به همان ره که توام راهنمایی یک خیابان ستاره گذر داشت در شب چشمهای سیاهش بود چون آسمان در بهاران گریه و خنده گاه گاهش 5 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۴ شوق رهایی ام درِ زندانِ غم شکست بوی خوش سپیده دم از سنگرم گذشت با همرهان بگوی : (( سراغ وطن گرفت هر جا که ذره ذره خاکسترم گذشت )) فریدون مشیری 4 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۴ تو عهد کرده ای که کشانی به خون مرا من جهد کرده ام که به عهدت وفا کنی 4 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۴ یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که می شنویم نا مکرر است 4 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۴ تا نلرزم بیش از اینها در شبِ موهای ِ تو از دو چشم روشن خود آفتابم میدهی؟ 3 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۴ تا نلرزم بیش از اینها در شبِ موهای ِ تواز دو چشم روشن خود آفتابم میدهی؟ یک نفر آمد صدایم کرد و رفت در قفس بودم، رهایم کرد و رفت 3 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۴ تو را من چشم در راهم شباهنگام ... 3 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۴ تو را من چشم در راهم شباهنگام ... ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم 7 لینک به دیدگاه
Adel00 5292 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۴ ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم موجیم و وصل ما، از خود بریدن است ساحل بهانهای است، رفتن رسیدن است ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم پرواز بال ما، در خون تپیدن است پر میکشیم و بال، بر پردهی خیال اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است ما هیچ نیستیم، جز سایهای ز خویش آیین آینه، خود را ندیدن است قیصر امین پور 7 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۴ موجیم و وصل ما، از خود بریدن است ساحل بهانهای است، رفتن رسیدن است ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم پرواز بال ما، در خون تپیدن است پر میکشیم و بال، بر پردهی خیال اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است ما هیچ نیستیم، جز سایهای ز خویش آیین آینه، خود را ندیدن است قیصر امین پور تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است..................ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است 6 لینک به دیدگاه
زفسنجانی 7100 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۴ تو که گیسوی پریشان شده در پاییزی جز دل ساده ام این بار ندارم چیزی 8 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۴ یا رب نظر تو برنگردد ................برگشتن روزگار سهل است. 7 لینک به دیدگاه
زفسنجانی 7100 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۴ تورا من قهوه میریزم چرا پس آب میخواهی؟؟؟ به چشمت شعر میکارم تو اما خواب میخواهی 8 لینک به دیدگاه
yanāl 2221 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۴ یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد هر کس که بدید چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده