رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی تو بجان آمد وقت است که باز آیی

  • Like 2
ارسال شده در

یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا

من خمره افیونم زنهار سرم مگشا

  • Like 2
ارسال شده در

اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد

آن را که وفا نیست ز عالم کم باد

  • Like 2
ارسال شده در

دل پردرد من امشب بنوشیده‌ست یک دردی

از آنچ زهره ساقی بیاوردش ره آوردی

  • Like 3
ارسال شده در

یا رب آن نوگل خندان که سپردی بمنش

میسپارم بخود از چشم حسود چمنش

  • Like 4
ارسال شده در

شاد آمدی ای مه رو ای شادی جان شاد آ

تابود چنین بودی تا باد چنان بادا

  • Like 4
ارسال شده در

ابرو باد و مه و خورشید و فلک در کارند

تا تو نانی به کف اری وبه غفلت نخوری…!

  • Like 3
ارسال شده در

یاور من تویی بکن بهر خدای یاریی

نیست تو را ضعیفتر از دل من شکاریی

  • Like 2
ارسال شده در

یکی روبهی دید بی دستو پای

فرو ماند در لطف و صنع خدای

  • Like 4
ارسال شده در
یکی روبهی دید بی دستو پای

فرو ماند در لطف و صنع خدای

 

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت

در قفس بودم، رهایم کرد و رفت:icon_gol:

  • Like 1
ارسال شده در
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت

در قفس بودم، رهایم کرد و رفت:icon_gol:

 

توکل برخدایت کن کفایت میکندحتما

اگرخالص شوی بااوصدایت میکند حتمن

چه درکنج قفس یاآسمان رفتی تورسم بندگی آموز

که از شر اسارت او رهایت میکند حتمن

  • Like 5
ارسال شده در

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟

 

 

عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟

 

 

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟

  • Like 2
ارسال شده در

ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها

زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا

  • Like 1
ارسال شده در
ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها

زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا

 

 

از وصل تو گر نيست نصيبم عجبي نيست

 

هم ظلمت و هم نور به يكجا نتوان ديد

عبدالله الفت

  • Like 9
ارسال شده در
از وصل تو گر نيست نصيبم عجبي نيست

 

هم ظلمت و هم نور به يكجا نتوان ديد

عبدالله الفت

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

 

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

  • Like 8
ارسال شده در

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

وان در آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

  • Like 9
ارسال شده در
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

وان در آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

وااااااااای چقد ددددد

دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشق

  • Like 7
ارسال شده در

 

قسم به عشق و جوانی و روزگار جنون

نبود آب در این راه جز سراب مرا :icon_gol:

  • Like 7
ارسال شده در

انگشت به لب مانده ام از قاعده عشق

ما یار ندیده، تب معشوق کشیدیم...

  • Like 6
ارسال شده در

ما توکل کرده بودیم این ولی کافی نبود

 

نیل تر بود و عصا خشک و پیمبر نابلد

  • Like 4
×
×
  • اضافه کردن...