sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۴ ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو بجان آمد وقت است که باز آیی 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۴ یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا من خمره افیونم زنهار سرم مگشا 2 لینک به دیدگاه
helma.b 3345 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۴ اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد آن را که وفا نیست ز عالم کم باد 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۴ دل پردرد من امشب بنوشیدهست یک دردی از آنچ زهره ساقی بیاوردش ره آوردی 3 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۴ یا رب آن نوگل خندان که سپردی بمنش میسپارم بخود از چشم حسود چمنش 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۴ شاد آمدی ای مه رو ای شادی جان شاد آ تابود چنین بودی تا باد چنان بادا 4 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۴ ابرو باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف اری وبه غفلت نخوری…! 3 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۴ یاور من تویی بکن بهر خدای یاریی نیست تو را ضعیفتر از دل من شکاریی 2 لینک به دیدگاه
Mohammad1675 4635 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۴ یکی روبهی دید بی دستو پای فرو ماند در لطف و صنع خدای 4 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۴ یکی روبهی دید بی دستو پای فرو ماند در لطف و صنع خدای یک نفر آمد صدایم کرد و رفت در قفس بودم، رهایم کرد و رفت 1 لینک به دیدگاه
زفسنجانی 7100 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۴ یک نفر آمد صدایم کرد و رفت در قفس بودم، رهایم کرد و رفت توکل برخدایت کن کفایت میکندحتما اگرخالص شوی بااوصدایت میکند حتمن چه درکنج قفس یاآسمان رفتی تورسم بندگی آموز که از شر اسارت او رهایت میکند حتمن 5 لینک به دیدگاه
yanāl 2221 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۴ نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟ عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟ نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟ 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۴ ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا 1 لینک به دیدگاه
Mohammad1675 4635 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۴ ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرهازان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا از وصل تو گر نيست نصيبم عجبي نيست هم ظلمت و هم نور به يكجا نتوان ديد عبدالله الفت 9 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۴ از وصل تو گر نيست نصيبم عجبي نيست هم ظلمت و هم نور به يكجا نتوان ديد عبدالله الفت دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند 8 لینک به دیدگاه
Arefeh.A 140 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۴ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وان در آن ظلمت شب آب حیاتم دادند 9 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۴ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندوان در آن ظلمت شب آب حیاتم دادند وااااااااای چقد ددددد دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشق 7 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۴ قسم به عشق و جوانی و روزگار جنون نبود آب در این راه جز سراب مرا 7 لینک به دیدگاه
*atefeh* 13017 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۴ انگشت به لب مانده ام از قاعده عشق ما یار ندیده، تب معشوق کشیدیم... 6 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۴ ما توکل کرده بودیم این ولی کافی نبود نیل تر بود و عصا خشک و پیمبر نابلد 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده