رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

یکی روبهی دید بی دستو پای

فرو ماند در لطف و صنع خدای

 

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت

در قفس بودم، رهایم کرد و رفت:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت

در قفس بودم، رهایم کرد و رفت:icon_gol:

 

توکل برخدایت کن کفایت میکندحتما

اگرخالص شوی بااوصدایت میکند حتمن

چه درکنج قفس یاآسمان رفتی تورسم بندگی آموز

که از شر اسارت او رهایت میکند حتمن

  • Like 5
لینک به دیدگاه

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟

 

 

عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟

 

 

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه
ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها

زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا

 

 

از وصل تو گر نيست نصيبم عجبي نيست

 

هم ظلمت و هم نور به يكجا نتوان ديد

عبدالله الفت

  • Like 9
لینک به دیدگاه
از وصل تو گر نيست نصيبم عجبي نيست

 

هم ظلمت و هم نور به يكجا نتوان ديد

عبدالله الفت

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

 

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

  • Like 8
لینک به دیدگاه
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

وان در آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

وااااااااای چقد ددددد

دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشق

  • Like 7
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...