Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۸۸ نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت تحمل گفتی و من هم که کردم سالها اما چقدر اخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت 4 لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۸۸ تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است همواره مرا کوی خرابات مقامست 3 لینک به دیدگاه
Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۸۸ تا از غم تب دلش به صد درد افتاد ........................... شد زرد رخ و بر رخ او گرد افتاد 4 لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۸۸ دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال بی تکلف بشنو دولت درویشان است 3 لینک به دیدگاه
surush 1359 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۸۸ تو خواهي پرده رنگين ساز، خواهي چهره گلگون كن به هر آتش كه باشد، سوختن دارد سپند ما 4 لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۸۸ آشنایان ره عشق درین بحر عمیق غرقه گشتند و نگشتند بآب آلوده 2 لینک به دیدگاه
Maryam.j 1013 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۸۸ هر روز ره عشق تو از سر گیرم هر شب ز غم تو ماتمی در گیرم 2 لینک به دیدگاه
Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۸۸ ما عشق پرستیم توکلت علی الله از عشق تو مستیم توکلت علی الله 1 لینک به دیدگاه
setare.blue 23086 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۸ هيچ داني تا خرد به يا روان؟ من بگويم گر بداري استوار 1 لینک به دیدگاه
Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۸ روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد زین سبب جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما 1 لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۸ آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت چهره ی خندان شمع آفت پروانه شد 1 لینک به دیدگاه
Architect 3224 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۸ در نبندیم به روی سخن زنده ی تقدیر که از پشت چپر های صدا میشنویم پرده را برداریم بگذاریم که احساس هوایی بخورد لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۸ دم غروب میان حضور خسته ی اشیاء نگاه منتظری حجم وقت را می دید و روی میز، هیاهوی چند میوه ی نوبر به سمت مبهم ادراک مرگ جاری بود... 1 لینک به دیدگاه
Architect 3224 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۸ دور باید شد؛ دور شب سرودش را خواند نوبت پنجره هاست لینک به دیدگاه
Maryam.j 1013 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۸ تا نگردی آشنا زین رده رمزی نشنوی گوش نا محرم نباشد جای پغام سروش 1 لینک به دیدگاه
Architect 3224 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۸ شيوه چشم ات فريب جنگ داشت ما غلط کرديم و صلح انگاشــتيم 1 لینک به دیدگاه
Maryam.j 1013 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۸ مرا امید وصال تو زنده می دارد و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک 1 لینک به دیدگاه
Architect 3224 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۸ كسي مرا به آفتاب معرفي نخواهد كرد كسي مرا به ميهماني گنجشكها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردني است لینک به دیدگاه
Maryam.j 1013 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۸ ترا چنانکه تویی هر نظر کجا بیند بقدر دانش خود هر کس کند ادراک 1 لینک به دیدگاه
Architect 3224 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۸ کي ام ؟شکوفه اشکي که در هواي تو هر شب زچم ناله شکفتم به روي شکوه دويدم مرا نصيب غم امد به شادي همه عالم چرا که از همه عالم محبت تو گزيدم لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده