hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 من چه گویم یک رگم هوشیار نیست شر ح یاری را که آنرا یــار نیــست 4
armstrong 2214 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 بیا که جان مرا بی تو نیست برگ حیات بیا که چشم مرا بی تو نیست بینایی 3
marjan17 4150 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 ياري ياران مرا از يار دور افکنده است کافرم گر بعد ازين ياري کنم الا به يار 3
taniam 256 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 رخسار یار گونه آتش از آن گرفت کاین لاله را ز خون جگر آب داده ایم 3
marjan17 4150 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 مانند علف های لب مردابیم خوابیم و همیشه تا کمر در آبیم مرگ آمده است زندگی را بخورد ما هم که همه کرم سر قلابیم 3
taniam 256 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 مرا ز چشم قبول آسمان نمی افکند اگر چو اشک ز روشندلان نبودم من 3
marjan17 4150 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 نازنينا ما به ناز تو جواني دادهايم ديگر اكنون با جوانان ناز كن با ما چرا؟ 3
taniam 256 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 اگر چه رنگ شفق یافت دامنم از اشک همان ستاره خندان لبم که بودم من 3
marjan17 4150 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 نر گسش عربده جوی و لبش افسوس کنان نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست 3
taniam 256 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 تو اهل درد نه ای ورنه آتشی جانسوز زبانه می کشد از سینه ای که من دارم 3
afa 18504 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 تا گوشه چشمي به من آن سيم تن انداخت خوبان جهان را همه از چشم من انداخت 2
RezaMTJAME 9278 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 تا هلاک عاشقان از طره شبرنگ تست وای مسکین عاشقی کو را دل اندر چنگ تست... 2
afa 18504 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق هر دم آيد غمي از نو به مباركبادم 1
RezaMTJAME 9278 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 من با توام رفتی کجا آهای غریب آشنا چه ساده تو از من بریدی بستی دل رو به جاده ها :ws44: 2
afa 18504 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 آن غنچه كه گل گشت دگر غنچه نگردد وين طرفه لب يار گهي غنـچه گهي گـل 2
RezaMTJAME 9278 ارسال شده در 11 مرداد، 2010 لب توست که شکر ز عین او روید نه منتظر که رسید نسیه از بقاع شکر 1
ارسال های توصیه شده