sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۹۰ من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست صد گدای همچو خود را بعد ازین قارون کنم... 2 لینک به دیدگاه
سارا. 1380 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ مرحبا طاهر فرخ پی فرخنده پیام خیر مقدم جه خبر دوست کجا راه کدام 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ مستِ توام از جرعه و جام آزادم مرغِ توام از دانه و دام آزادم 2 لینک به دیدگاه
kapanak 57 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد 5 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ ديدن روی گل و سير چمن نيست بهار به خدا بی رخ معشوق ، گناه است ! گناه ! آن بهار است كه بعد از شب جانسوز فراق به هم آميزد ناگه ... دو تبسم : دو نگاه ! 4 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ هر طلسم خوف را خواهد شکست هر که حق باشد چو جان اندر تنش 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ شكرانه را كه چشم تو روى بتان نديد ما را به عفو و لطف خداوندگار بخش 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ شد ز غمت خانۀ سودا دلم در طلبت رفت به هر جا دلم 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ مرا مى بينى و هر دم زيادت مى كنى در دم ترا مى بينم و ميلم زيادت مى شود هر دم 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ من نظر باز نبودم تو بیک چشم زدن در چراگاه نظر چشم چرانم کردی 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ يار دلدار من ار قلب بدينسان شكند ببرد زود به جاندارى خود پادشهش 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ شرمنده ز آسمان و زمینم که بهرِ تو تا کی به سجده افتم و تا کی دعا کنم؟؟ 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۹۰ معشوق من همچون طبیعت مفهوم ناگزیر صریحی دارد او با شکست من قانون صادقانه ی قدرت را تایید میکند 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۹۰ دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را 1 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۹۰ از عدالت نبود دورگرش پرسد حال پادشاهی که به همسایه گدایی دارد 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۹۰ در صورت و معنی که تو داری چه توان گفت حسن تو ز تحسین تو بستست زبان را لینک به دیدگاه
Cannibal 3348 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۹۰ این مدعیان در طلبش بی خبرانند /آن را که خبر شد خبری باز نیامد. 2 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۰ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۰ افسانه بود معنی دیدار، که دادند در پرده یکی وعدهی مرموز و دگر هیچ 1 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۰ چنگ اندوهم، خدا را زخمه اي زخمه اي تا بركشم آواز خويش 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده