*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ میروم ....اما نمیپرسم ز خویش ره کجا؟....منزل کجا...؟مقصود چیست؟ بوسه میبخشم ولی خود غافیم کاین دل دیوانه را معبود کیست 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ تماشایی است پیچ و تاب آتش ها .... خوشا بر من كه پیچ و تاب آتش را تماشا می كنم هر شب... 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ بر ما چه گذشت ؟کس چه می داند من او شدم....او خروش دریاها من بوته ی وحشی نیازی گرم او زمزمه ی نسیم صحراها 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ ای شرمگین نگاه غم آلود پیوسته در گریز چرایی ؟ با خنده ی شکفته ز مهرم آهسته در ستیز چرایی ؟... 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ ای شرمگین نگاه غم آلودپیوسته در گریز چرایی ؟ با خنده ی شکفته ز مهرم آهسته در ستیز چرایی ؟... یا کمین کرده و از بار فروش سیب سرخی به غنیمت ببرم 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ می گویمش گم گشته ای هستم كه در این دور بی مقصد كاری بجز شب كردن امروز یا فردا نمی داند می گویمش آنقدر تنهایم كه بی تردید میدانم حال مرا جز شاعری مانند من تنها نمی داند... 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ داشتم چشم که اماده شود نوبتی شام شب خانه من 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من و توست گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست... 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ تلخی ی دود چشیدم چو از او نرم در جیب کسان بگذارم 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ می برندت دگران دست به دست ای گل رعنا حیف من بلبل خوش خوان که همه خار تو خوردم تو غزالم نشدی رام که شعر خوشت آرم غزلم قصه ی در دست که پرورده ی دردم... 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ من ندانم که پدر کیست مرا یا کجا دیده گشودم به جهان 2 لینک به دیدگاه
pink girl 19 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارت نظر نامه رسان من و توست 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ تو را می بینم و می دانم امروز همان هستی که بودی سالها پیش 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ شهر خاليست ز عشاق بود كز طرفى مردى از خويش برون آيد و كارى بكند 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ در دل چگونه یاد تو می میرد یاد تو عشق نخستین است یاد تو آن خزان دل انگیز است کاو را هزار جلوه رنگین است 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ توانگرا دل درويش خود به دست آور كه مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند 4 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ دیده ی بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش زین دلیری ها که من در کنج خلوت می کنم... 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ مالک رسید و برد از او سهمی واز بهر او چه ماند؟ نمی داند (سیمین دانشور) 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ دگر سر زیر پر دارم ولی روزی در این گلشن به مرغان یاد میدادم طریق نغمه خوانی را 2 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۰ الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده